تئوری تغییر سیستم
( تئوری
دمکراتیزاسیون)
بخش سوم
احمد اشکوری
مدل نظری آدام پرزورسکی
در نگاه کلی
دیدگاه پرزورسکی بر این اساس استوار است که او روند دموکراتیزاسیون را با مدلی سه فازی طراحی می کند و توسط این مدل
تفاوت های ویژه فازهای مختلف را در پروسه تغییر سیستم توضیح می دهد. و در این رابطه سناریو های مختلفی را
ترسیم می نماید و نشان می دهد که چگونه انگیزه ها واولویت های آکتور های مختلف شکل
می گیرد و تکامل می یابد و در پی آن امکان ائتلاف ها و اتحاد های متنوع را نشان می
دهد و در نهایت آلترناتیو مناسب را پیشنهاد می نماید. بلحاظ اصولی نقطه عزیمت
پرزورسکی از این جا است که رژیم اقتدارگرا
به دلایل بحران داخلی یا خارجی در شرایط نا پایداری قرار می گیرد و در
اولین فاز روند دموکراتیزاسیون یعنی لیبرالیزاسیون در زژیم شکاف ایجاد می شود و
بنظر او لیبرال ها از تندرو ها فاصله می گیرند و آنها برای
مهار بحران گسترش یا بنده تلاش می کنند که فعالیت های دموکراتیک در حوزه
جامعه مدنی را به رسمیت بسناسند و آشکارا نشان می دهند که تمایل برای همکاری با
نیرو های فعال دراین حوزه را دارند. آنچه مسلم است این است که در این مرحله سیستم
سیاسی تغییر نمی کند و از این رو مشخصه اصلی این دوره پروسه تصمیم گیری های بی وقفه ،سنجش سود و زیان
و الویت ها وعلائق آکتورهای سیاسی و اجتماعی می باشد . نتیجه این دوره یا
دیکتاتوری در دو شکل (لجام گسیخته
، آزادی های محدود) است و یا ورود
به مرحله دموکراتیزاسیون می باشد. در شکل زیر پرزورسکی شکل گیری آ لترناتیو های
مختلف را نشان می دهد.

با ایجاد فضای سیاسی باز در زژیم اقتدارگرا پرزورسکی، شکل گیری دو بلوک سیاسی را محتمل
میداند و ائتلاف ها بطور معمول در چارچوب این دو بلوک شکل می گیرد. در سمت حاکمان،
تندروها و رفرمیستها قرار دارند و در مقابل یعنی در اپوزیسیون میانه رو ها
ورادیکال ها صف آرائی می کنند تنها با ائتلاف بین نیرو های رفرمیست و میانه رو
میتوان برپائی بنیاد های دموکراسی را تضمین نمود در نتیجه با تحکیم این ائتلاف فاز
نهائی آغاز می شود. و در این فاز دموکراسی نو پا باید بتواند ساختار های نوین را
بر پا دارد . این مرحله مهمترین فاز روند دموکراتیزاسیون است نیرو های متحدی که در
کنار هم برای دموکراسی مبارزه نمودند و موفق به حذف اقتدارگرایان شدند اینک برای
موقعیت برتر باید در چارچوب قواعد دموکراتیک با هم مبارزه کنند واز این جهت در این مرحله خطر جنگ قدرت وجود
دارد.در شکل زیر پرزورسکی امکان ائتلاف
های متعدد میان گروه های سیاسی را در روند دموکراتیزاسیون نشان می دهد.

تئوری آکتور در عمل
پروسه دموکراتیزاسیون از نقطه نظر کار بردی در تئوری
آکتور همچنان که گفته شد شامل سه فاز می باشد : مرحله لیبرالی که بنا به نظر
هانتینگتون " فضای باز سیاسی کنترل شده "و
" دوره
گذار " که بعنوان " قدرت
گیری بلوکی از اپوزیسیون یا به عبارت دیگر
نخبگان مخا لف"
و دوره تثبیت واستقرار دموکراسی می باشد.
مرحله لیبرالیزاسیون
تجربه نشان می دهد که دلیل آغاز مرحله لیبرالی نه
محصول توسعه اقتصادی و یا مو جودیت یک اپوزیسیون قدرتمند است، بلکه همیشه نتیجه تصمیم دولت اقتدارگرا است. فضای
باز سیاسی می تواند بدون وجود اپوزیسیون و اپوزیسیون ضعیف نیز اتفاق بیافتد. اما
وجود اپوزیسیون قدرتمند و متحد نقش مهم وتعیین کننده ای در جهت تکامل مرحله
لیبرالی به دوره گذار ایفا می کند.
محتوای فاز لیبرالیزاسیون پذیرش و گسترش حقوق
شهروندان ، وگروه های سیاسی و فعالین حوزه مدنی می باشد، در این مرحله آزادی های
لیبرالی مانند آزادی بیان، تجعع، و فعالیت های سیاسی مجاز شناخته می شوند اما حق
مشارکت در قدرت سیاسی که مشخصه یک سیستم دموکرات می باشد در این دوره پذیرفته نمی
شود.
مرحله لیبرالی اغلب با بروز شکاف در نیرو های حاکم
آغاز می شود ، جرقه این اختلاف بطور عمده
بحران اقتصادی یا بحران در سیاست خارجی می باشد ، در مواردی نیز موفقیت های
اقتصادی باعث می شود که بخشی از نیروهای حاکم برای مشروعیت بخشیدن به قدرت خود در
جامعه تلاش هائی را آغاز می نمایند.
تصمیم تعیین کننده در آغاز مرحله لیبرالیزاسیون توسط
نیرو های حاکم این خواهد بود که" آیا اپوزیسیون همچنان سرکوب شود یا اینکه
فعالیت آن ها مجاز تلقی شود؟" در حقیقت مبنای تصمیم گیری دراین رابطه فرمول
" سود و زیان " برای آکتور های سیاسی و اجتماعی متفاوت می می باشد.
با گسترش فعالیت گروه های فعال جدید و بسته به درجه و
توانائی بسیج آنها، تنش های سیاسی در جامعه اوج میگیرد و در اثر این مبارزات
چارچوب های حقوقی بسط می یابد و به تناسب آن فشار های بیشتری همراه با مطالبات
جدید به گروه های حاکم وارد می شود، در این موقعیت است که حاکمان یا باید برای
رفرم بیشتر و یا سرکوب تصمیم بگیرند. گروه های مصلحت گرا و رفرمیست حاکم باید
بتوانند تندرو های در قدرت را مجاب نمایند که آنها توانائی کنترل روند
لیبرالیزاسیون را دارند و از این طریق تندرو ها را وادار به پذیرش فعا لیت
اپوزیسیون نمایند.
در ابتدای
مرحله لیبرالیزاسیون بطور معمول روشنفکران ودانشجویان وهنرمندان فعال هستند
آنها با انتقادات و اعتراضات خود تلاش می نمایند که
جو عمومی را تحت تا ثیر قرار دهند.در پی آن گروه های جنبی سیستم اقتدارگرا که بخشی
از فوائد اقتصادی و اجتماعی سیستم نصیب آنها نیز می شود زبان به اعتراض و انتقاد
می گشایند . با گسترش دامنه فعالیت گروه های حوزه مدنی که در واقع موتور فعالیت
سیاسی در این دوره محسوب می شوند، دامنه انتقادات و اعتراضات اوج بیشتری می گیرد.
این گروه ها متعلق به قشر متوسط جامعه می باشند. در بعضی موارد نیز نقش تعیین
کننده را نیرو های کارگری در جامعه که در اتحادیه ها و سندیکاها متشکل هستند بعهده
دارند.
به هر حال نقش اصلی و تعیین کننده در نتیجه نهائی،
ائتلاف و هماهنگی این گروه ها است که به توانند بر سر اولویت های معینی به توافق
برسند، هر چند روشن است که هر کدام از این گروه ها باید از بخشی از مطلبات ویژ ه
خود در مقابل یکدیگر صرفنظر نمایند.
O’Donnell
و Schmitter معتقدند که هر چه آغاز فاز لیبرالیزاسیون غیر مترقبه تر باشد احتمال بروز
اعتراضات همگانی که منجر به یک دوره پایدار گذار گردد بیشتر است، زیرا اهداف کلی
گروه ها در واقع تفاوت ها و علائق ویژ ه آن ها را می پو شاند، اما بر عکس پروسه
لیبرالیزاسیون که در یک مدت طو لانی از بالا طراحی شده و کنترل می شود در بهترین
حالت به یک دموکراسی محدود منجر می شود.
تجربه اما ثابت می کند که مرحله لیبرالیزاسیون یا به
دوره گذار منتهی می شود ویا منجر به شکست شده که دیگر از فضای باز سیاسی خبری نیست
، زیرا دینامیسم گسترش آزادی های لیبرالی
در یک سیستم خودکامه، چنان است که نمی تواند در چارچوب مرز های سیستم باقی بماند.
دوره گذار
دوره گذار در مجموع شامل دو فاز می باشد: برچیدن
سیستم سابق ،و برقراری دموکراسی.
نکته مثبت در فاز برکناری سیستم اقتدار گرا ، وحدت
نیروهای اپوزیسیون است . اما برای ایجاد دولت جدید و برقراری دموکراسی، رقابت میان
اپوزیسیون نیزشرط بدیهی است. به هرحال مبارزه برای دموکراسی در دو جبهه جاری است
از یکسو علیه سیستم اقتدار گرا و از سوی دیگر رقابت با متحدین خود برای کسب
موقعیت بهتر در سیستم جدید.
میانه رو ها و رفرمیست ها فعالین
اصلی این دوره می باشند تندرو ها ی
حاکم و رادیکال های اپوزیسیون در حاشیه قرار دارند. فشار ها و تهدید ها از جانب
این دو نیرو از یک سو حقانیت موضع میانه رو ها را اثبات می کند، اما از سوی دیگر
خطراتی را نیز در بر داشته و باعث بروز
آشفتگی های سیاسی- اجتماعی می گردد.
مسئله اصلی در این موقعیت تنظیم اولویت های سیاسی و
امکان رسیدن به ائتلاف می باشد. در جهت دست یابی به چنین موقعیتی رفرمیست های درون سیستم باید بتوانند فعالیت
تندرو ها را خنثی نمایند و میانه رو های
درون اپوزیسیون باید به توانند رادیکال ها
را در حاشیه قرار دهند . نتیجه توسعه سیاسی در یک چنین موقعیتی بنا به نظر پرزورسکی
حا لت های
مختلف زیر خواهد بود:
- زژیم
اقتدار گرا دست نخورده باقی می ماند
- در زژیم
اصلاحات محدودی انجام می شود
- دموکراسی
محدود با تضمین به تندروهای سیستم اقتدارگرا
- سیستم
دموکراسی
برچیدن سیستم سابق می تواند موفقیت آمیز باشد بشرط
آنکه میانه روها در آغاز آماده پذیرش دموکراسی محدود همراه با تضمیین به تندرو های
اقتدارگرا باشند وبه موازات آن قادر باشنددر ائتلاف با رفرمیست ها ، منابع قدرت
تندرو ها را در کنترل داشته باشند و از سوی دیگر میانه روها باید دارای چنان
پتانسیل مردمی باشند که قادر باشند رادیکال ها را که دموکراسی تمام وکمال را طلب می کنند در حاشیه نگه دارند ،چنین
مانور های سیاسی در شرایط تنش ها و آشفتگی
ها در جامعه چندان ساده نخواهد بود ، زیرا
هرگونه ائتلافی در چنین شرایطی بسیار شکننده است.از طرف دیگر به موازات بر
چیدن سیستم کهنه ، بحث بر پائی ساختار ها
و سلسله مراتب های جدید موضوع مناقشه
دربین متحدین خواهد بود.
در مذاکرات سیاسی برای دست یافتن به استراتژی
معین جهت بر پائی ساختار ها و سلسله مراتب های جدید وهمچنین یافتن روش ها
وشیوه های عمل ، آکتور های سیاسی در شرایط پارادوکسی قرار دارند ، آنها از یکسو باید در چارچوب قانون عمل کنند واز سوی
دیگر باید مو قعیت مناسبی برای رقابت های سیاسی فراهم نمایند، در واقعیت امر
آنها هم قانون گذار وهم مجری می باشند،
تصمیمات در این برهه اغلب تحت تا ثیر اولویت های گرو های رقیب قرار دارد، در
بهترین حالت شرایط این گو نه است که توازن قدرت
در میان نیرو های سیاسی نامشخص است
و فعالین شیو ه ها ی راانتخاب می کنند که همه نیرو ها با شرایط مساوی در پروسه دموکراتیک سازی سهیم
گردند و با انجام انتخابات مرحله دوره گذار به پا یان می رسد.
تیپولوژی تغییر سیستم در جدول زیر طبقه بندی شده است
وبرای این مقصود پنج مشخصه که تاثیر تعیین کننده ای در ایجاد این تیپ ها دارند
درنظر گرفته شده است. " شروع"
"
پروسه" ، " آکتور "،
" رابطه با جامعه"و " نتیجه".
در چارچوب مشخصه های نامبرده می توان تیپ های مختلف
را از هم تفکیک نمود که عبارتند از " کودتا" ، " رفرم" ، " استحا له" ، " جا بجا ئی قدرت" ، "
برکناری" ، " انقلاب" .
از مطالعه تیپولوژی مذکور می توان در یافت که تنها سه
نوع تغییر قدرت در چارچوب دوران گذار
تعریف میشوند که غبارتند از : " استحا له" ، " جا بجا ئی قدرت" ، "
برکناری".

استحا له
در مسیر استحاله رژیم، از همان ابتدا یک شخص یا گروهی از صاحبان قدرت
هدایت و رهبری روند لیبرالی را بعهده دارند. روند گذار عملا پنج مرحله را شامل می
شود. در اولین قدم گروهی از لیبرالها
پروسه لیبرالیزاسیون را لازم دانسته و گسترش آزادی های لیبرالی را مورد توجه قرار
می دهند .این گروه خواهان برقراری کامل دموکراسی نیستند، زیرا می دانند که منجر به
کاهش قدرت موجود آنها خواهد شد. درادامه روند واقعیت نشان می دهد که گسترش آزادی
های لیبرالی بحران در رژیم را حل نخواهد کرد. نیرو های فعال تازه ای وارد عرصه
مبارزه میشوند که خواهان گسترش بیشتر پروسه لیبرالیزاسیون می باشند.
گروه ناپیگیر لیبرال ها توسط طرفداران گسترش رفرم ، کنار گذاشته می شوند، آنها در آن حد قدرت دارند که
به توانند پروسه دموکراتیک سازی را ادامه دهند، اما تا کنون قادر نشده اند که
مقاومت تندروهای محافظ کار را در هم شکنند. از این رو در مرحله چهارم طرفداران
رفرم تلاش می ورزند با تامین مشروعیت
بیشتر درمردم ، حلقه های قدرت محافظ کاران تندرو را در سیستم حکومتی تضعیف نمایند. در این مرحله آنها وارد مذاکره
با اپوزیسیون می شوند، در روند مذاکرات آنها از یک سو با توافقات رسمی وغیر رسمی
برسر دامنه رفرمها ، وازسوی دیگر در مورد سلسله مراتب های موقتی در دولت جدید و ایجاد بخشی از ساختار های نو راه ائتلاف با اپوزیسیون را
هموار می سازند و بدین وسیله وظایف دوره گذار
به پایان می رسد. هانتینگتون تغییر سیستم در کشور های اسپانیا و برزیل
و مکزیک و با اندکی تفاوت مجارستان را از نوع استحاله ارزیابی می
کند.
جا بجا ئی قدرت
جا بجا ئی قدرت نتیجه فعالیت نخبگان حاکم و اپوزیسیون
می باشد ، زیرا در این حالت هیچکدام از آنها به تنهای آنچنان قوی نیستند که
بتوانند نتیجه نهائی را رقم بزنند. در اردوگاه صاحبان قدر تناسب قوا بین محافظه
کاران و رفرمیستها تاحدودی برابر است ، براین اساس نخبگان حاکم حاضر به مذاکره می
شوند، اما قادر به نتیجه رساندن دوره گذار نیستند. در قطب اپوزیسیون، میانه روها
درآن حد قدرت دارند که رادیکال های درون اپوزیسیون را در حاشیه نگه دارند . در
پروسه جا بجا ئی قدرت می توان پنج فاز مختلف را از هم تفکیک نمود . در اولین قدم با
توسعه اقدامات لیبرالی ، ارکان قدرت و اقتدار دولت در هم میریزد.
عکسل العمل
اپوزیسیون در این موقعیت ، گسترش دامنه فعالیت است با این هدف که از یکسو نیروی
حاکم را تضغیف نماید و از سوی دیگر مردم
را بسیج کند. عاجل ترین هدف در این شرایط برای اپوزیسیون بر کناری نخبگان حاکم می
باشد. اقدام بعدی نیروی حاکم برای محدود
نمودن دامنه فعالیت اپوزیسیون منجر به
شکست میشود. در مرحله چهارم نیروی حاکم و
اپوزیسیون، هردو درسرایط پات قرار میگیرند و هر کدام در پی یافتن راه حلی برای
خروج از این وضعیت هستند. اقدام بعدی در واقع پروسه مذاکرات خواهد بود ( میز گرد).
در این مذاکرات هر دو طرف در باره پیش شرط
های پروسه دموکراتیزاسیون تبادل نظر می کنند و این روند با جابجائی قدرت پایان می
یابد. مهمترین نمونه ها در این مورد جا بجا ئی قدرت در لهستان ، چکسلواکی،
اروگوئه و کره جنوبی می باشند.
برکناری
از مشخصه های برکناری ، قدرت فائقه در اپوزیسیون وصعف در نیروهای حاکم( رفرمیست و محافظه کار)
می باشد. بدلیل ضعف در اردوی رفرمیست ها ی
حاکم ، محافظه کاران برای سرکوب فعالیت
اپوزیسیون تمامی قدرت را اختیار می گیرند.
در نتیجه گسترش فعالیت های اپوزیسیون غیر ممکن می گردد.درابتدا نیروی های اقتدار
گرا تصور میکند که قوی تر از مجموعه اپوزیسیون
هستند. به موازات شکاف در نیروی های اقتدار گرا ،اپوزیسیون فعالیتش را گسترش میدهد. در شرریط سرکوب و
خفقان امکان بروز نظرات مردم غیر ممکن میشود، واز این جهت نیروهای اقتدار گرا از
سنجش نفوذ خود دچار اشتباه فاحشی میگردند ، روز به روز بر دامنه نارضایتی مردم
افزوده می شود وبدین وسیله مشروعیت تمامی سیستم زیر سوال میرود.با تظاهرات
واعتصابات گسترده ، قدرت نظامی و اقتصادی رژیم مختل می شود.
قبل از سقوط رژیم اپوزیسیون خود را برای بدست گرفتن قدرت آماده می کند، و بدین جهت نوع سیستم آینده
و تقسیم قدرت در اردوی اپوزیسیون موضوع
روز می باشد.
شانس موفقیت برای دست یافتن به دموکراسی در این حالت
زمانی موجود است که نیروهای میانه رو قدرت اصلی را در اختیار داشته باشند و
توانائی لازم در جهت کنترل رادیکال ها ی آنتی دموکراتی را داشته باشند . برکناری،
درمجموع راهی فاقد اطمینان و در این حالت شانس موفقیت پروسه دموکراتیزاسیون زیاد
نیست.مهمترین نمونه های این نوع گذار فیلیپین پرتقال،و یونان می باشند
ادامه دارد