رانندگان شرکت واحد؛
گرسنگانی
که به جاسوسی اعتراف می کنند
- ." فضایی
که در آن مطبوعات کشور در روز حادثه، از هر چه سخن گفته اند الا کارگرانی نیمه
گرسنه که در اختیار دادستانی انقلاب "از ارتباط با عوامل بیگانه" سخن
می گویند. کارگرانی که "خواسته هایی صنفی و معیشتی" دارند، و می
خواهند "سندیکا و تشکل" داشته باشند تا "فاصله و شکاف طبقاتی
را یک مقدار کمتر" کنند. کارگرانی که "در بدترین شرایط شغلی در
سرما و گرما و آلودگی هوا باخطر بیماری تنفسی و ریوی و فشارهای عصبی و روانی
در نهایت صبوری به جابجایی مسافران شهری و ارائه خدمات به مردم مشغول هستند."
و "بر اساس گزارشات و محاسبات دقیق کارشناسان اقتصادی میانگین دریافتی
آنان بیش از 30 درصد زیر خط فقر است و درخواست آنان برای ترمیم حقوق بارها
موردبیتوجهی قرار گرفته است. تشکیل سندیکا از سوی این کارگران حقی است مبتنی
بر کلیه ی مقاوله نامههای بین المللی مورد قبول ایران."
مریم کاشانی
m.kashani@roozonline.com
۱۶ بهمن ۱۳۸۴
روز
"از پرونده هسته ای که بی خبریم. از
گنجی و احضارها که مدتهاست چیزی نمی گویند، سقوط هواپیمای خبرنگاران که در میان
سکوت گم شد، هیچ خبری از قاتلین قاضی ها که نمی دهند، ... درباره رانندگان شرکت
واحد هم که چیزی نمی گویند و نمی نویسند. پس وظیفه این مطبوعات چیست؟" این را
یک ایرانی می گوید. یکی مثل هزاران. یکی از میلیون ها.
"در حالی كه اعتصاب رانندگان شركت
واحد با قول و قرارهای مسئولان شهرداری به كمترین حد خود رسیده، وزارت خارجه آمریكا
در اقدامی سؤال برانگیز حمایت خود را از اعتصاب كارگران شركت واحد تهران اعلام كرد."
روز شنبه 15 بهمن ماه، این تنها خبری بود که مطبوعات و رسانه های ایرانی درباره
اعتصاب هزاران راننده شرکت واحد، روی خروجی های خود فرستادند.
آن هم در
حالی که درست در همین روز بیش از چهارصد فعال فرهنگی ـ سیاسی ـ اجتماعی ایران، در
بیانیه ای، از دولت مهرورزی پرسیدند: "از جان مشتی راننده نیمه گرسنه چه می
خواهید؟" از مهندس عزت الله سحابی تا مهندس امیر انتظام، از سیمین بهبهانی تا
حبیب الله پیمان، از....
اینها همه
داشتند درباره چیزی سخن می گفتند که رسانه های جمعی ایران از گفتن درباب آن منع
شده اند.
در این روز،
و درست وقتی که غلامرضا میرزایی، عضو هیات مدیره و سخنگوی سندیکای کارگران شرکت
واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، در مصاحبه با رادیو فردا از "برنامه همسران و
بستگان رانندگان زندانی برای تظاهرات در برابر دادگاه انقلاب تهران"، سخن می
گفت، و انتخاب از "حل شدن مسئله".
و در شرایطی
که: "منصور اصانلو، رئیس هیأت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد بیش از 40 روز
است به اتهام نامعلوم دستگیر و زندانی شده است." و وقتی که "اینها
خواستند تمام کارگرها را امروز بیاورند سرکار و موفق نشدند." و به همین علت "در
بعضی از مناطق اطلاعیه دادند که رابطه بین کارگر و کارفرما قطع است و البته اسم
اخراج را نبردهاند ولی خوب همین معنی را میدهد." و اگر چه "امکان دریافت
اطلاعات برای ما خیلی محدود است و ما در جائی مستقر نیستیم و هیچگونه امکان ارتباطی
در اختیار ما نیست" اما "تعدادی از تشکلها و دانشگاههائی هستند که هم
برای حضور در گردهمائی فردا در مقابل دادگاه انقلاب اعلام آمادگی کردند، و هم برای
صادر کردن بیانیه، و تعدادی هم فردا شنبه بیانیه صادر خواهند کرد".[غلامرضا میرزایی]
در این فضای
سکوت مطبوعاتی است که "دیروز به ما خبر دادند دو نفر از نمایندهها اظهار بیاطلاعی
کردند از کل ماوقع که در یکی دو هفته اخیر در شرکت واحد بوده و من متاسفم از اینکه
نمایندههای مجلس ما باید از این موضوع بیخبر باشند." فضایی که در آن
مطبوعات کشور در روز حادثه، از هر چه سخن گفته اند الا کارگرانی نیمه گرسنه که در
اختیار دادستانی انقلاب "از ارتباط با عوامل بیگانه" سخن می گویند. کارگرانی
که "خواسته هایی صنفی و معیشتی" دارند، و می خواهند "سندیکا و تشکل"
داشته باشند تا "فاصله و شکاف طبقاتی را یک مقدار کمتر" کنند. کارگرانی
که "در بدترین شرایط شغلی در سرما و گرما و آلودگی هوا باخطر بیماری تنفسی و
ریوی و فشارهای عصبی و روانی در نهایت صبوری به جابجایی مسافران شهری و ارائه
خدمات به مردم مشغول هستند." و "بر اساس گزارشات و محاسبات دقیق
کارشناسان اقتصادی میانگین دریافتی آنان بیش از 30 درصد زیر خط فقر است و درخواست
آنان برای ترمیم حقوق بارها موردبیتوجهی قرار گرفته است. تشکیل سندیکا از سوی این
کارگران حقی است مبتنی بر کلیه ی مقاوله نامههای بین المللی مورد قبول ایران."[از
بیانیه فعالین ایرانی داخل کشور]
اما در این
روز رسانه های عمده کشور از چه می گویند؟ روزنامه کیهان، از "خون امت اسلام"
می گوید که "به جوش آمده" است و در حال پرونده سازی برای دیگر مطبوعاتی
است که هنوز نفسی می کشند. و صد البته، در این شرایط بحرانی، بر طبل خروج از ان. پی
. تی نیز می کوبد.
روزنامه
شرق، هیچ اشاره ای به اعتصاب و تظاهرات کارگران شرکت واحد نمی کند، و در عوض سخنی
از احمدی نژاد را تیتر بزرگ می کند مبنی بر اینکه: "غرب هیچ غلطی نمی تواند
بکند؟"
روزنامه
اعتماد در "جست و جو به دنبال خود" است و اینکه " توچه جور آدمی
هستی؟" و البته اشاره ای هم به کلمه اتوبوس دارد: "حادثه ای در خط
اتوبوس برقی تهران اتفاق افتاد". سایت بازتاب، از "طلوع انقلاب ایران در
غروب خاورمیانه" می نویسد و همچنین از ممنوعیت تردد اتوبوس های گازوئیلی. سایت
امروز، به چاپ بیانیه نهضت آزادی در ارتباط با کارگران شرکت واحد بسنده کرده است.ایرنا،
خبرگزاری اصلی جمهوری اسلامی، نیز خبری دارد از "15 هزار کارگر صنعت سنگ"
که بیکار شده اند. و بیکاری با اعتصاب فرق دارد. و دیگر هیچ.
جالب تر،
خبرگزاری کار ایران است، که قاعدتا اگر هیچ کجا هم به این مسئله اشاره نکند، بر آن
واجب است که "دو خطی خبر" در این ارتباط بنویسد. در عوض خبری دارد از
حسن صادقی، معاون دبیرکل خانه کارگر، که می گوید: "جرم ما پیگیری مسائل و
مشکلات کارگران است" و البته مسئله رانندگان شرکت واحد، در محدوده کار این "خانه"
نمی گنجد. به ویژه وقتی که خود از سردمداران سرکوب این حرکت کارگری باشد.
در این میان
کار درست و حرفه ای را خبرگزاری فارس کرده که از قول یک استاد جامعه شناس، خبر از "افزایش
امید به زندگی در ایران از 59 سال به 79 سال" داده است. ایرانی که دولتش،
کارگرانی را که نان بیشتری خواسته اند، در بند کرده، و در عوض سه و نیم میلیارد
تومان بر بودجه موسسه آموزشی تحت نظر آقای مصباح یزدی، افزوده است.
راستی چرا
مطبوعات کشور نباید بنویسند: "ما امضا کنندگان زیر بدین وسیله تهاجم به سندیکا
و دستگیری و ضرب و شتم و ادامه بازداشت آنان را تضیع حقوق انسانی و پایمال شدن حق
طبیعی دردفاع از منافع صنفی و ادامه ستم اقتصادی و اجتماعی بر این کارگران میدانیم
و خواهان آزادی فوری، بیقید و شرط و استیفای حقوق فردی و اجتماعی آنان هستیم و
تأکید می کنیم این نوع برخورد با خواستههای به حق کارگران بیتردید واکنشهای غیر
قابل پیش بینی در پی خواهد داشت و سرکوب زحمتکشان بارزترین مصداق اقدام علیه امنیت
است."
چرا نباید
بنویسند: "به دنبال اعلام اعتصاب سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران برای
آزادی منصور اصانلو رئیس هیأت مدیره این سندیکا که بیش از یک ماه است در زندان به
سر میبرد، بر مبناِِِِِ ِِی گزارشات روز پنج شنبه 6 بهمن ماه 84 هفت نفر از اعضا
سندیکای شرکت واحد به دادگاه احضار شدند که در انتها بازداشت و به اوین منتقل شدند.
فردای آن روز چهار نفر دیگر از اعضا سندیکا نیز بازداشت شدند وبالاخره در ساعت 9
شب، به هنگام پایان ساعات کار، شماری از رانندگان در یکی از پایانهها مورد حمله نیروهای
انتظامی و امنیتی قرار گرفتند. و این تهاجم تا ساعت چهار بامداد وبا مراجعه به
منازل اعضا سندیکا ادامه داشت. شماری از همسران و فرزندان بازداشت شدگان نیز مورد
ضرب و شتم قرار گرفته و صدها نفر دستگیر شدند. لازم به یادآوری است که این کارگران
و کارکنان شریف قبلا نیز در مورخه 19 اردیبهشت 84 مورد تهاجم، ضرب و شتم با چماق و
چاقو قرار گرفته بودند."
و اگر
همچنان ننویسند، روزی نیمه گرسنگان خسته از اعتراف به "جاسوسی"، خود قلم
در دست نخواهند گرفت؟ ان روز کدام اقدام سئوال برانگیز خواهد بود؟