جايگاه قانونى «شوراهاى اسلامى كار»،  «خانه‌ى كارگر» و سنديكاها

گفتگويى با فرامرز فيضى‌زاده

 

  

 با سركوب و دستگيرى اخير فعالان سنديكاى شركت واحد اتوبوسرانى تهران و اتهاماتى كه از سوى نهادهايى مانند «شوراهاى اسلامى كار» و «خانه‌ى كارگر» به اين اين فعالان سنديكايى زده مى‌شود، پرداختن به ماهيت به ظاهر صنفى و در واقع سياسى/امنيتى اين نهادهاى اسلامى ضرورت بيشترى مى‌يابد. با اين هدف، صداى آلمان گفتگويى داشت با فرامرز فيضى‌زاده، از كاركنان شركت واحد بين سال‌هاى ۵۸ تا ۶۱ و عضو هيأت مديره‌ى شوراهاى شركت واحد.

توضيح: آخرين شغل آقاى فيضى‌زاده در سال ۱۳۶۱ مسئول شب توقفگاه عشرت‌آباد بوده است. وى در عين حال عضويت هيأت مديره‌ى انجمن همبستگى سنديكاها و شوراهاى كارگرى استان تهران را داشته است.

 

گفتگو: داود خدابخش

 

دویچه‌وله: آقای فیضی‌زاده، شوراهای اسلامی کار تا چه اندازه قانونی هستند و چه جایگاهی در قانون کار جمهوری اسلامی ایران دارند؟

 

فرامرز فیضی‌زاده: شورای اسلامی کار، در واقع می‌شود گفت، یک نهاد من‌درآوردی‌ست که جایگاه واقعی تشکل‌های مستقل را غصب کرده. شما در این رابطه اگر نگاهی به ماده‌ی ۱۴۲ قانون اساسی بیندازید، آنجا وضعیت شوراها روشن شده و اصلا راجع به شوراهای اسلامی کار صحبتی نیست. برهمین اساس من اعتقاد دارم که اصلا قانون شوراهای اسلامی کار ضد خود قانون اساسی جمهوری اسلامی‌ست و این فقط برای این است که جای سندیکاها اشغال بشود.

 

دویچه‌وله: حالا نقش خانه‌ کارگر در این میان چی هست؟

 

فرامرز فیضی‌زاده: خانه کارگر، همانطور که مطلع‌اید، نقش ارگان رهبری این شوراها را در سطح کشور ایفا می‌کند. بنوعی می‌شود گفت که همان نقشی را که اتحادیه‌های حرفه‌ای یا اتحادیه‌های عمومی در کشورهای پیشرفته دارند، خانه کارگر هم چنین نقشی برای خودش قائل است. ولی واقعیتش اینست که زیاد هم امکان کنترل این شوراها را ندارد. این شوراها، منظورم در سطح کشور است، خیلی‌هایشان، به اصطلاح همان نماینده‌ها که در همین شوراها هستند آنجاهایی که خواسته‌اند یک اقدامی هم بکنند، در هرحال مورد فشار بوده‌اند و این را نمی‌شود نادیده گرفت. ولی خود این خانه کارگر یک سکوی پرشی شده برای آقایان که به پست‌های مجلس، وزارت و وکالت و از این قبیل چیزها برسند که البته برای سرکوب تشکل‌های واقعی هم نقش عمده‌ای‌ ایفا می‌کنند.

 

دویچه‌وله: فکر می‌کنید برای فعالیت سندیکاها در ایران چه حقوقی هست، چه زمینه‌هایی وجود دارد؟

 

فرامرز فیضی‌زاده: ببینید، در این رابطه باید به دو مطلب اشاره کرد، اینکه می‌گویند سندیکا غیرقانونی هست! اگر اشتباه نکنم الان حدود ۶ سال است که اصلاحیه‌ی فصل ششم قانون کار که اجازه می‌دهد سندیکاها یا بقول خود این آقایان انجمن‌های صنفی پا بگیرند در کشوهای مجلس دارد خاک می‌خورد و هیچ نشانه‌ای از اینکه آقایان عجله‌ای داشته باشند این امر انجام بشود به چشم نمی‌خورد. برعکس بجای این، هفته‌ی گذشته نه با مجلس کاری دارند، نه با نماینده‌ی کارگر و نه با هیچکسی، می‌آیند ماده ی ۱۹۱ قانون کار را که قرار بود دیماه همین امسال تمام بشود که تازه خود این غیرقانونی‌ست و مربوط به کارگاههای زیر ۱۰ نفر هست که اینها را از شمول قانون کار حذف کرده‌اند، خودشان می‌آیند با یک آئین‌نامه‌ی دولتی این را سه‌سال دیگر تصویب می‌کنند. خوب، این دولت مهرورزی است که قرار بوده در اسرع وقت پول نفت را به سر سفره‌ی مردم بیاورد که این ماده‌ی ۱۹۱شان است، آنهم برخوردی است که با اعتصابیون شرکت واحد کرده‌اند. صرفنظر از این اصلاحیه که همانطور که گفتم سال‌هاست دارد توی مجلس خاک می‌خورد، ببینید، طبق مقاوله‌نامه‌های سازمان بین‌المللی کار که ایران هم آن را امضا کرده، متعهد و متقبل شده که این کار را بکند،‌ ماده‌ ۲ مقاوله‌نامه‌ شماره‌‌ی ۸۷ می‌گوید، دخالت کارفرما و دولت اصلا در امر سندیکا جایز نیست و سندیکايى که نماینده‌ی کارگران را باید انتخاب بکند، قرار نیست کسی اینها را تایید بکند. یعنی اگر اینها به آن امضایی که پای این موافقتنامه‌هایشان با سازمان جهانی کار کمترین ارزشی قائل باشند، خوب این که فقط یکسال از این داستان گذشته و اینها با سازمان جهانی کار به این نتیجه رسیده‌اند و متعهد شده‌اند که قوانین خودشان را منطبق کنند با این دو مقاوله‌نامه. بنابراین می‌بینیم برای احیای سندیکاها از نظر قانونی هیچ مشکلی نباید باشد و اصولا غیرقانونی اعلام کردن این سندیکاها غیرقانونی بوده و تا بحال در طی این ۲۷ سال جمهوری اسلامی خودش را در یک وضعیت ضدقانونی در رابطه با سندیکاها نگه داشته است.

 

دویچه‌وله: در شماره اخیر ماهنامه‌ی «تولید» مصاحبه‌ای صورت گرفته است با آقای علیرضا محجوب، دبیرکل خانه کارگر، که در آنجا صحبت از مجروح شدن آقای اسانلو می‌رود. آقای محجوب می‌گویند که آقای اسانلو در دیماه خودزنی کرده و خودش را زده به شیشه و گفته که من را زده‌اند. شما این اظهارات آقای محجوب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

فرامرز فیضی‌زاده: اولا، باید بگویم، واقعا لحن اوباشانه و لمپنی این آدم که خودش را دبیرکل خانه کارگر می‌داند و بنوعی حتما فکر می‌کند رهبر کل کارگران ایران هم هست اصلا در خواننده آنچنان دلزدگی بوجود می‌آورد که بسختی می‌شود تا آخر مطلب را خواند. اما در مورد این وضعیتی که اینها در سندیکای خبّاز پیش آوردند، طبق صحبت‌های خود این آقا از حضور آقایان صادقی، چگينى و عیوضی در محل یاد می‌کند. من می‌خواهم بدانم، اینها پلیس‌اند، پاسبان‌اند،‌ داروغه‌اند! اینها اصلا در محل سندیکای خبازها چه کار می‌کردند. اینهایی که، همین آقای صادقی در مصاحبه‌ای که با رادیو فرانسه بخش فارسی می‌کند و من شنیدم، از آقای میرزایی، از مسئولین سندیکای شرکت واحد یکجورهایی می‌گوید که ما بايد با همدیگر همکاری داشته باشیم. خوب، از يك طرف پشت آنتن رادیو اينطور صحبت می‌کنند، بعد در عمل یک چنین حرفهایی زده می‌شود. من مصاحبه را خواندم. بهرحال ما که آنجا نبودیم، ولی خبرنگار این نشریه  از آقای محجوب راجع به  اسلحه‌ى كلت آقای صادقی می‌پرسد که البته ایشان پوزخند می‌زند و با لحن اوباشانه‌ای و لات‌منشانه‌ای پاسخ سوالات را می‌دهد و بعد هم همانطور لات‌منشانه تهدید می‌کند که اصلا بنویسید ما خودمان می‌آییم و می‌گیریم و می‌زنیم و می‌بندیم و دیگر هم منتظر مقامات نمی‌مانیم که با شما برخورد غیرقانونی بکنند. اما، در مورد خود این آقای محجوب. حتما اطلاع دارید که ماه گذشته کنگره فدراسیون جهانی‌ سندیکایی در هاوانا بوده است. هیاتی از طرف کمیسیون ارتباطات سندیکایی آنجا حضور داشت که متاسفانه من به دلایل شخصی نتوانستم بروم، اما آقایان صادقی و نظری در این هیات بودند...

 

دویچه‌وله: فقط توضیح بدهید که این آقای صادقی با آن آقای صادقی اشتباه گرفته نشود.

 

فرامرز فیضی‌زاده: نخیر، ایشان اسداله صادقی، دبیر سابق سندیکاى فلزکارـ مکانیک تهران هستند. همین سندیکایی که باز آقای محجوب و دارودسته‌شان آمدند و همه چیز را شکستند و زدند و رفتند و هرچیزی هم که می‌شد برداشتند و بردند. ایشان آقای اسداله صادقی هستند و با آن آقای حسن صادقی که مثلا رییس کانون شوراهای کار هست، فرق می‌کند. بله، آقای محجوب آنجا، آقای محجوبی که سندیکاها را غیرقانونی، ساواکی، طاغوتی می‌داند، ایشان توی هاوانا حضور پیدا می‌کند، بخاطر اینکه بتواند توی کنگره شرکت کند. خوشبختانه با هوشیاری دوستان ما این قضیه از طرف هیأت رییسه‌ى کنگره منتفی اعلام می‌شود. این آقایی که بازهمچنان ضدسندیکایی هست، توی کنگره‌ی سندیکاها به دوستان لبنانی، سوری و کوبایی‌اش متوسل می‌شود که شاید بتواند حداقل بعنوان میهمان شرکت کند و می‌آید به دوستان ما می‌گوید، بابا چرا اینهمه سرسختی می‌کنید، ما می‌توانیم بنشینیم و با هم صحبت کنیم که دوستان ما به او می‌گویند، شما اگر اهل صحبت بودید، زبان اسانلو را نمی‌بریدید و توی زندان نگه‌اش نمی‌داشتید. این آقا حتا، آخرسر دست به دامن سفیر ایران در کوبا می‌شود که بتواند بیاید و به اصطلاح دوستان ما را مجاب کند که ایشان را بعنوان میهمان بپذیرند، که دوستان ما طبیعتا نمی‌پذیرند و آقای سفیر می‌گوید، پس خواهش می‌کنم که این ملاقات ما مخفی بماند که دوستان ما می‌گویند، ما با شما، با جمهوی اسلامی هیچ مسئله‌ی پوشیده و پنهانی نداریم و مخفی‌بازی و این قبیل مسایل مال شماست. خوب ببینید، این حرکتشان در داخل کشور است در رابطه با سندیکاها. وقتی که می خواهند به اصطلاح از انزوای بین‌المللی که خودشان چاهش را برای خودشان کنده‌اند، بیرون بیایند [اينگونه رفتار مى‌كنند]. خوب اگر کنگره خارجی و سندیکایی و نمی‌دانم طاغوتی و چی و چی هست که شما آنجا چکار می‌کنید، چرا می‌خواهید بیایید به این فدراسیون! چرا می‌خواهید توی اتحادیه‌های دیگر باشید! خوب اگر این اتحادیه‌ها را قبول دارید و می‌‌خواهید درونشان باشید، پس در درجه‌ی اول اجازه بدهید این اتحادیه در داخل مملکت پا بگیرید،‌ این سندیکاها پا بگیرند. همانطوری که گفتم اینها فقط می‌خواهند خودشان را به عنوان نماینده واقعی کارگرها جا بزنند که اینهم به نظر من هیچ پایه تئوریک و عملی ندارد و اینها به نظر من موفق نمی‌شوند. در رابطه با کارگرها هم که خودتان در مصاحبه‌های خودتان و همکارانتان در رادیوهای دیگر با بچه‌های شرکت واحد بودید و می‌بینید نظرشان بطور عمومی راجع به خانه‌ی کارگرها و در مجموع رژیم جمهوری اسلامی چی هست.

 

دویچه‌وله: فکر می‌کنید که این اعتراضات کارگری در شرکت واحد به کجا می‌کشد؟

 

فرامرز فیضی‌زاده: ببینید، من چندی پیش یک مصاحبه‌ای داشتم. واقعیت‌اش اینست که من از همان ابتدا اصلا شوکه نشدم، یعنی هیچ توهمی راجع به اینکه حرکت این بچه ها دیر یا زود سرکوب می‌شود نداشتم. کمااینکه، شاید بشود گفت، یکمقدار شاید این بچه‌ها توی این سندیکای کارگران شرکت واحد، می‌گویم شاید، چون ما آنجا داخل کشور نیستیم و اطلاعات ما دقیق نیست، شاید یک مقدار زود بود به این شکل. الان هم دو راه در برابر اینها هست. یا باید بهرحال مبارزه را ادامه بدهند که در شرایطی که همه‌ی رهبران سندیکا توی زندان هستند، تقریبا اکثریت قریب‌ به اتفاق‌شان، کار بسیار مشکلی‌ست، ولی خوشبختانه مثل اینکه فکر ادامه‌کاری‌اش را هم کرده‌اند. یکسری از بچه‌هایی که عضو هیات مدیره نیستند هنوز دارند بیرون اقداماتی می‌کنند و اطلاعیه‌ای صادر کرده‌اند که مثلا روز جمعه راننده‌ها از خانه بیرون نیایند و سرویس ندهند. از آنطرف هم رژیم جمهوری اسلامی و در واقع شهرداری و خود هیأت مدیره شرکت واحد ظاهرا تنها راه برگشت،‌ آنهم نه رهبرها را، فقط کارگرها را، همان کارگرهایی که عضو سندیکا هم نیستند،‌ ولی توی همین۷۰۰ تا ۸۰۰ نفری هستند که بازداشت شده‌اند، تنها راهش را نوشتن توبه‌نامه و اخذ رضایت‌نامه از کلانتری محل و اداره حراست گذاشته‌اند. اینکه کارگرها کدام راه را قبول می‌کنند، شاید نشود جواب داد. طبیعتا خواست قلبی من اینست که مبارزه ادامه پیدا کند. ولی اینکه آیا می‌شود یا نه، فکر می‌کنم باید یکمقدار دیگر صبر کنیم، شاید تا آخر این هفته جواب تا حدودی روشن‌تر بشود و با اقدام روز جمعه ببینیم عکس‌العمل چه خواهد بود.

 

دویچه‌وله: آقای فیضی‌زاده، خیلی متشکرم از اینکه دعوت ما را پذیرفتید.

 

فرامرز فیضی‌زاده: خواهش می‌کنم. فرصتی بود که بهرحال در رابطه با این بچه ها یک کار کوچکی انجام بشود. اما، می‌خواستم از حضورتان تقاضا بکنم که اگر وقت دارم یک چند لحظه...

 

دویچه‌وله: خواهش می‌کنم.

 

فرامرز فیضی‌زاده: من از تمام هموطنانی که خارج از کشور هستند تقاضایی را دارم. بهرشکلی که می‌توانند یاری برسانند. اینجا و آنجا کمیته‌هایی تشکیل می‌شود. سر زمستان این کارگرها که فقیر هستند، با توجه به اینکه درآمدی نخواهند داشت، اکثرشان بی‌خانمان هستند. خود این بچه‌ها روزهای آخری که دارند با این رادیوها مصاحبه می‌کنند، همه‌ی‌شان توی پارک و خیابان هستند. راستش در واقع پرونده‌ی اصلی جمهوری اسلامی پرونده‌ی حقوق بشر است که این مسئله‌ی نهادهای مدنی که سندیکا جزو‌ش هست توی این قضیه می‌گنجد. از هموطنان خواهش‌ام اینست که به این پرونده بپردازند. هرجوری که می‌توانند از این کارگرها، از خانواده‌هایشان مالی، معنوی، هرجوری که می‌توانند حمایت بکنند. اگر کمیته‌هایی توی شهر‌شان تشکیل شده، به آنها یاری برسانند. اگر تشکیل نشده، ادامه بدهند که ما هم در خارج از کشور، که بهرحال در آن شرایط سخت نیستیم، بتوانیم به سهم خودمان اینجا یک قدم کوچکی برداریم.