كابوس و رویای شاعر سیمبلیك

 

ع . سلطانی دشت بزرگ 

 

استفان مالارمه  Stephane Mallarme شاعر نوگرا و انقلابی بزرگ ادبیات فرانسه، بین سالهای 1842 و 1898 زندگی نمود . او دو نظر عجیب پیرامون شعر مدرن سمبولیك داشت. نخست اینكه، شعر هیچگونه نقش اجتمایی، اخلاقی یا ایدئولوژیك ندارد.و دوم اینكه چون زبان واقعی روزمره، بورژواز زده شده و مبتذل است، شاعر باید با زبان سنبلیك ، نمادین و رمز و رازی، با خوانند گان خود سخن بگوید.

او مینویسد كه امكانات استفاده از توانایی های زبان باید وزنه ای دربرابر زبان روزانه شود. مالارمه خودرا مخالف شعر اعترافی یا مانیفستی میدانست. او موضوع و محتوای اصلی شعرخودرا،توانایی ها و ظرفیت نامخدود استفاده از زبان سمبولیك دانست و میگفت باید تا عمق استفاده ازچندمعنی بودن واژهها پیش رفت،.بكارگرفتن چندمعنی داشتن واژهها همیشه حق شعروشاعر بوده.او ابائی نداشت كه بگوید اشعار تیره و پیچیده اش برای یك قشربرگزیده روشنفكر غیراجتمایی سروده شده اند.درنظراو هنرفقط برای گروه خاصی قابل فهم وقابل دسترسی است وشاعر باید ازاین گنج هنر، بشكل سزاواری محافظت نماید تابه نظر اوهربی پدرومادری! وارد سرزمین هنرنشود، یعنی هنربرای كسانی است كه معنی سنبل،نشانه،نماد، تصویر،رنگ و آهنگ را بفهمند. و هنر سمبولیستی، هنری است برای برگزیدگان وازما بهتران!.

ریشه مكتب سنبلسم فرانسه راباید درفلسفه رمانتیك آلمان جویاشد،چون آن با تكیه برفلسفه شوپنهاور، نیچه،پلاتون،برگسن، و موسیقی واگنر بوجودآمده بود.سمبولیستها موضع خودرادربرابر ناتورالیستها میدانستند،.یعنی هنری كه هدف ومنظور :اجتمایی،اخلاقی،ایدئولوژیك وسیاسی و رابطه ای باواقعیات ندارد وانعكاس احساسات شخصی هم نیست ومیخواهد به ادعای خود،یك جهان زیبای ذهنی باكمك تصاویرونمادها بسازد.سمبولیستها بعدها مكتبهای ادبی خردگریزانه دیگری مانند: فوتوریسم، دادائیسم، سوررئالیسم، هرمنوتیك، وشعر مطلق رانیز تحت تعثیرخودقراردادند و با مطرح كردن شعار “هنربرای هنر“ به رد رابطه ذهن و عین پرداختند. سمبولیسم میخواهدباكمك نمادها به شناخت وفهم مقوله مطلق برسد،آن یك زبان محافظ است كه میخواهد خودرااز سطحی گرایی و روزمره گی نجات دهد،.جنبه فرهنگی وزیباشناسی اشعار مالارمه تكیه بریك زبان تصویری وسمبولیك دارد. والری شاگرد مالارمه ازشعر مطلق سخن میراند كه نه وابسته به زبان ونه وابسته به شرح واقعیات است.درنظراوشعرمطلق ،جادوی زبان است كه فقط متكی بر استفاده ازآهنگ زبان میباشد. مكتب سنبلیسم، درام و رمان اروپارانیزتحت تعثیر خودقرارداد.مشهورترین شاعران سنبلیك فرانسه،غیرازمالارمه، والری، كلاودل، ژید، و پرزه هستند. ماركسیستها، تمایلات مكتب سمبولیستی را: ذهنی، ایده آلیستی، خداجویانه، عرفانی با ایدههای مجازی وصوری معرفی نمودند. پلخانف مینویسد كه آن قشری كه ازهنر سمبولیسم استفاده نماید، نمیتواند درتحولات اجتمایی، اثری بگذارد،چون خودرا بابكاربردن زبانی گنگ ونمادین،ازچشم مردم قهرمان پرور!مخفی، پوشانده و طرد میكند.   

مالارمه شكایت میكرد كه با وجود این همه شاعر درطول تاریخ،انسان نتوانسته تاكنون یك زبان خالص روشن مطلق بیابد كه از ورود مزاحمین و مهمانان ناخوانده درجهانش جلوگیری نماید.شاعر سنبلیك درشعراوهمیشه درجستجوی معنی وهدف هستی و وجود بوده و وظیفه شاعر است كه مفهوم مطلق رابیابد و آنرابشناسد.

پیرامون بیوگرافی خصوصی اوبایداشاره كردكه مالارمه پنج ساله بود كه مادرش راازدست داد،درجوانی بادختری آلمانی ازدواج كرد و سالها دبیر انگلیسی در مدارس فرانسه بود. او رنگ آبی لاجوردی را رنگ رمز و رازی میدانست كه قابل شناخت نیست.مالارمه درزمینه شعر،تاسال 1884 درمیان فضای ادبی فرانسه ناشناخته ماند.آندره ژید حكایت میكرد كه خانه محقر مالارمه سالها پاطق شاعران جوان بود،گرچه اطاق نشیمن و آشپزخانه او یكی بودند!.

هستی شناسی شعرمالارمه بدین دلیل ایده آلیستی بود،چون او مینویسد كه شناخت و واقعیت باهمدیگر رابطه ای ندارند. پیرامون آثار مالارمه، برشت گفته بود كه چون اشعارش معنی و هدفی رادنبال نمیكنند،آنهارا یا باید پرستید، ویابایدبه سطل زباله انداخت،اومیخواست با سبكی مبتذل به جنگ ابتذال زبان برود، اشعارش ترس او از ابتذال را نشان میدهند. مالارمه مانند بودلر در هنر جویای ایده آل بود، ولی خلاف بودلر،برای او هنر كلید ورود به دنیای ایده آلها نیست، بلكه قفلی است كه هنرمند خودرا درجایی محبوس و محصور میكند تا دور از كنجكاویهای مزاحمین به جستجوی ایده آلهای خودبپردازد. مالارمه، شاگرد بودلر، پایه گذار شعرمدرن درغرب است و در جوانی به سبك بودلر و محفل ادبی پارناس به سرودن شعرآغازكردواوازجنبه های كلاسیك شعربودلر تقلید نمود. مالارمه تعثیر بزرگی روی والری،شاعر دیگر فرانسوی گذاشت. آنها در روزهای چهار شنبه درخانه مالارمه ، محفل: والری، ژید، كلاودل را تشكیل میدادند. درآغاز،آثار آلن پو و بودلر به مالارمه الهام میدادند.اوبا زولا دوست بود، و آثار آلن پو را به فرانسوی ترجمه نمود. فهم اشعار مالارمه حتا امروزه نیزغیرممكن است. سارتر اورا نویسنده ای مسئول میدانست و میگفت كه او شاعر بزرگ ما است، چون اشعارش هم اجتمایی و هم شاعرانه هستند. اسكار وایلد درنامه ای مینویسد كه شعر فرانسه چند نوكر و گماشته و فقط یك استاد دارد وآن مالارمه است.مورخین ادبی براین نظرند كه چنانچه غرب بخواهد بعد از نمایندگان شعر مدرن یعنی: والری، لوركا، و بن وارد مرحله پست مدرن شود، ابتدا باید به نقد و بررسی آثار بودلر و مالارمه بپردازد. دریك طنز دیالوگی، زولا كه همیشه با تكیه به علم صحبت میكرد، میگوید كه تپاله گاو و پشكل گوسفند دو شیئی واقعی هستند!. و مالارمه با اشاره به مكتب سمبولیسم خود جواب میدهد كه: طلا و نقره نیز دو عنصری هستند كه در دامن طبیعت، ولی متاسفانه بندرت یافت میشوند.منظور او این است كه هنرمند باید به كشف و جستجوی كمیاب ها بپردازد و طلا را از مس جدا كند!.

ازجمله آثار استفان مالارمه :پنجرهها، نسیم دریا، حاشیه گویی ها، آبی لاجوردی، چند مجموعه شعر،ایگیتو، طاس انداختن، رویاهای عصرانه الهه حاصلخیزی، آرامگاه ادگار آلن پو، و غیره هستند.

مالارمه دررابطه باشعر سمبولیسم میگفت كه هرپدیده مقدسی خودرا باچادر رمز و راز میپوشاند و طبیعت واقعی خودراازچشم تماشاگران مخفی مینماید. ودرزیر ظاهروجود، ماهیت حقیقی یعنی ایده آل های مطلق، خودرا مخفی كرده اند. در نظر او،شاعر باید با هنری فراوان و ایدئولوژی ناچیز حرف بزند. مالارمه برای جستجوی مقوله مطلق، نیاز به زبان خالص و پاكی داشت.درنظراو، خواننده شعر باید خودرا برای شناخت سنبل ها بگشاید و برای جلوگیری از هجوم زبان عامیانه مبتذل غیرشاعرانه بورژوازی، خودرا جوری محصور نماید. امروزه، بعضی ها او را شاعری فیلسوف میدانند، چون مشكل شعرش در سبك نیست، بلكه در درك و محتوا است. غیر از نظم، آثار نثری اورا ترجمه زیباشناسانه مد روز و روح زمان بشمار می آورند.موضوع اصلی شعر مالارمه، یعنی شعر مطلق او، معرفی پوچی و نیستی سمبولیك زبان بود.

  ---------------------------------------------------------------------------

 ع-سلطانی دشت بزرگ

falsaf@web.de