۱۶ آذر،
زندانیان سیاسی، جنبش رفراندم
کوروش گلنام
دوشنبه 14 آذر 1384 ـ 5 دسامبر 2005
دانشجو، مبارزه و زندانی سیاسی
16 آذر، روز دانشجو در راه است. سال های پر فراز و نشیبی از آن روزها که سه
دانشجوی آزادیخواه ایران، قندچی، بزرگ نیا و شریعت رضوی به خاک و خو ن غلتیدند
گذشته است اما نه تنها داستان درد آور
تلاش مردم و دانشجویان پرشور ایران همچنان پا برجاست بلکه بیداد و ستم گری به شکلی
باورنکردنی و به مراتب سهمگین تر از گذشته و این باربا سوء استفاده از باورهای
دینی ـ مذهبی مردم و با بهره بردای از خرافه های مذهبی، بیش از پیش سایه شوم خود را بر سراسر خاک ایران گسترده است. خود کامگان و
دلباختگان قدرت که ظاهرن دمی از یاد خدا باز نمی مانند، خون مردم را به شیشه کرده
اند. معصومه شفیعی همسر بی پناه زندانی بی پناه تر از خود، اکبر گنجی، برای رهایی
همسرش از جور و ستم این خداپرستان! دیگر طنابی نمانده است که به آن چنگ نزده و
نیاویخته باشد. عدالت اسلامی تعدادی از متهمین به قتل های زنجیره ای، و شاید ده
هاو صدها جنایت دیگر، را امروز آشکارا بر ارکان دولت خود نشانده است اما حق خواهان
و پی گیران و کوشندگان افشای راز این جنایت های هولناک که به آگاهی های تکان دهنده
ای دست یافته اندکه سرنخ های اصلی رانمایان می سازد را در سیاهچال ها به بند و
زنجیر گرفتار کرده است و خانواده های آنها سخترین روزگار خود را می گذرانند تا که
آمران اصلی و بخشی دیگر ازعاملان این جنایت ها همچنان در پشت پرده بمانند. معصومه شفیعی
و بستگان دیگر زندانیان سیاسی هر روز فریاد می زنند که: ای مردم برای رهایی عزیزان
بی هیچ گناه در بندمان، دیگر به کجا روی بیاوریم؟ شاهد باشید که در "ام
القرای اسلام" فریاد رسی نبست! آیا باید
تردید داشت که این همه رذالت برای پنهان ماندن آمران اصلی این جنایت ها حکایت
ازاین داردکه سرنخ ها و نشانی ها، مهر لانه فساد، تباهی، توطئه، فریب و فتنه بیت
رهبری را بر خود دارد که کیهان شناخته شده حسین شریعتمداری تنها جلوه ای از جلوه های آن و
زبانی از زبانهای چند گانه آن است؟ پیش از این بارها بیان و نوشته شده است و بازهم باید بشود که هر بلایی که بر سر
اکبر گنجی، ناصر زرافشان، عبدالفتاح سلطانی، که مستقیمن در رابطه با قتل های
زنجیره ای، افشاء آن و پذیرش دلیرانه وکالت خانواده های قربانیان این جنایت های و
حشیانه به بند و زنجیر عدالت اسلام پناهان گرفتار آمده اند، بیاید مسئول مستقیم آن
علی خامنه ای رهبر ناخواسته، نامنتخب و فریب کار خواهد بود. علی خامنه ای باید
بداندکه قدرتی را که به زور دشنه و چاقو ومشتی آدمکش و چاپلوس خود فروخته گرداگرد
خود فراهم آورده است، پایدار نیست و پوشالی است چون مورد نفرت مردم است. سرانجام
روزی دست دادگری و حق ستانی قربانیان این رژیم سراسر آلوده به فساد و تباهی از
آستین بدر خواهد آمد و همه چیز روشن خواهد شد و نابکاران به سزای تاریخی رفتار و
کردارخود خواهند رسید. امروز معاون دانشجویی وزیر علوم، محمود ملاباشی، با وقاحت
ویژه کارگزاران این رژیم فاسد، می تواند بگوید که "دانشجوی زندانی سیاسی
نداریم" و با خاک پاشیدن به چشم حقیقتی که همه مردم ایران آشکارا آن را می
بینند بیان کند که" این دانشجویان بر اثر مشکلات گوناگون انضباطی و اجتماعی
در زندان به سر می برند" اما فردا که آن دست دادگر از آستین به در آمد و گلوی
او را در چنگال خود گرفت چه خواهد گفت و چه خواهد کرد؟ البته وقتی خود حکومت خودکامه
اصولن داشتن "زندانی سیاسی" در ایران را انکار می کند از چاپلوسان، مفت
خوران و مگسان گرد شیرینی چه انتظاری می توان داشت!
تا زمانی که آزادی و دموکراسی در سراسر ایران بر پا نشود و ستمگران خودکامه و
زور گو بر ایران حکومت کنند، مبارزه دانشجویان آزادیخواه دانشگاه های ایران با
زندانیان سیاسی در پیوند است چرا که دانشجویان مبارز و آزادیخواه، در تاریخ مبارزه
های سیاسی خود، همیشه بخشی از زندانیان سیاسی ایران را تشکیل می داده اند. در
تاریخ مبارزات دانشجویی ایران سابقه نداشته است که حرکت و جنبشی در راستای آزادی و
میارزه برای آن انجام شده باشد و دانشجویان در آن شرکت نداشته و سهمی به عهده
نداشته باشند.
جنبش رفراندم
اکنون دیگر نیازی به شناساندن جنبش رفراندم نیست. این جنبش ریشه در ایران
دارد. بسیاری از کوشندگان سیاسی نیز بارها به میان آورده اند که هیچ مبارزه و
تشکلی برای مبارزه در راه آزادی ایران نمی تواند به پیشرفت و در نهایت پیروزی دست
یابد مگر آنکه ریشه در درون ایران داشته باشد. فریاد شرکت کنندگان در سالروز قتل
زنده یادان پروانه و داریوش فروهر را همه شنیدند که ندا سر دادند:" رفراندم،
رفراندم. این است شعار مردم." امروزه در ایران کمتر گردهم آیی سیاسی است
که، اگر امکانش موجود باشد، در آن این شعار به میان نیاید به ویژه اگر از سوی
دانشجویان مبارز باشد.
جنبش رفراندم راه خود را در بیرون از میهن نیز به خوبی باز کرده است و توانسته
است برای اولین بار در این این نزدیک به 27 سال گذشته، گوناگون ترین ایرانیان را
به جهت نگرش و دیدگاه سیاسی کاملن مخالف یکدیگر، گرد هم آورد. اگر چه رسانه های
عمومی و سایت های اینترنتی کمتر به بیانیه بسیار خوب و محکم نشست برلین که از سوی
چهره های شناخته شده و شاخصی از کوشندگان رفراندم تشکیل شد، پرداخته اند اما این
بیانیه به سندی تاریخی در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران تبدیل خواهد شد و
غیر قابل انکار است.
کنگره رفراندم در شهر بروکسل بلژیک در روزهای11تا 13 آذر که در آن در حدود 200
ایرانی علاقه مند و کوشا از بسیاری از کشورهای جهان شرکت کرده بودند نیز طبق
خبرهای رسیده، با موفقیت به کار خود پایان داد. نگارنده چون هنوز گزارش کاملی از
این کنگره در اختیار ندارد نمی تواند در باره تبادل نظرها و تصمیم گیری های این
کنگره مطلبی بیان کند اما نفس این حرکت خود نشان از تلاش جدی کوشندگان و پشتیبانان
رفراندم در بیرون از ایران اما در پیوند با آن دارد.
آنچه در اینجا نیاز به یاداوری دارد این است که خواست بر پایی یک همه پرسی(رفراندم)
در ایران:
ـ به این جهت که سخن از کشت و کشتار و
خشونت نداردو راه خشونت گران را سد می کند،
ـ به این جهت که حق مسلم و غیر قابل انکار فرد فرد ملت ایران است وبیانیه
جهانی حقوق بشر و قوانین بین المللی آنرا به رسمیت می شناسد و هیچ کس و هیچ قدرتی
نمی تواند این حق را از مردم ایران بگیرد ،
ـ به این جهت که با حمله بیگانگان و دخالت آنها در سرنوشت ایران و ایرانی
مخالف است و راه را بر بر پایی جنگ و کشتار (خواسته کسانی چون خامنه ای و احمدی
نژاد و سرکردگان باندهای مافیایی برای فرار از پاسخ گویی فردای خود در برابر مردم)
می بندد،
ـ به این جهت که می تواند گسترده ترین
نیروی اجنماعی را با گوناگونی دیدگاه ها و باورها به زیر یک پرچم گرد آورد و
بهترین، ساده ترین و ممکن ترین زمینه ایجاد یک وحدت ملی است ،
ـ به این جهت که با توجه به بدنامی رژیم حاکم بر ایران، آلودگی آن به امر
تروریسم جهانی و برنامه تهیه دزدانه بمب اتم و بد گمانی جهانی و توجه ویژه کنونی
مردم جهان به آن، گسترش بحث پایمال کردن
هر روزه حقوق بشر در ایران که همه آمادگی
ذهنی کم نظیری یرای بر حق بودن مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران فراهم نموده
است؛ بی تردید مورد پشتیبانی جهانی قرار
خواهد گرفت. این امر امروز شدنی ترین و مناسب ترین راه مبارزه با حکومت سرکوبگر
"ج" اسلامی است.
این نیز روشن باشد که کسانی چون نگارنده که در بیرون از ایران به سر می برند،
نمی توانند و نباید برای مردم و مبارزان و کوشندگان آزادیخواه درون ایران راه و
روش نشان دهند. تنها از جهت امید و آرزوی خود به رهایی و آزادی مردم است که می توان
امید وار بود که گردهمآیی 16 آذر روز دانشجو هر چه با شکوهتر انجام یافته و
کارگران، کارمندان به ویژه معلمان، دانش آموزان دبیرستان ها و ..سایر قشرها و لایه
های اجتماع که امکان شرکت دارند، دانشجویان، این نور چشمان ملت ایران و پیشگامان
راه آزادی ایران را تنها نگذارند. 16 اذر، زندانیان سیاسی و جنبش رفراندم همه در
پیوند با یکدیگر و برای رسیدن به آزادی و دموکراسی است، برای آنست که دیگر حکومت
خودکامه نباشد و زندانی سیاسی شناخته شده یا ناشناخته و گم شده در سیاه چال ها
نداشته باشیم.