خاموشى آتشى
درگذشت شاعر اسطوره ها
مهدى يزدانى خرم، سام فرزانه
روزنامه شرق:گروه ادب و هنر، مهدى يزدانى خرم، سام فرزانه: «آقاى
منوچهر آتشى شعر زيباى شما رسيد، آن را به مسئول صفحه شعر سپرديم. غصه نخوريد اگر
آنجا چاپش نكردند، خودمان در ستون خوانندگان چاپ مى كنيم.»
اين جمله در
يكى از شماره هاى مجله فردوسى در ستون پاسخ به خوانندگان در جواب به شاعرى جوان از
شهر بوشهر، چاپ شده است. آن شاعر جوان كه در آن روزگار بيست و سه ساله بود، روز
گذشته در ۷۴ سالگى درگذشت. در بيمارستان سينا بر اثر سكته قلبى. منوچهر
آتشى همين چند روز پيش (در بيست و دوم آبان ماه) بود كه به خاطر يك عمر فعاليت
هنرى و ادبى از سوى سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران به عنوان چهره اى
ماندگار در حيطه شعر شناخته شد و از او قدردانى شد. فرداى آن روزى كه آتشى جايزه
خود را از دست مهندس عزت الله ضرغامى گرفت، براى درمان بيمارى كليوى كه سال ها
همراه او بود به بيمارستان سينا رفت و چه حيف كه ديگر برنگشت. در روزهايى كه آتشى
در بيمارستان بسترى بود و از بخش كليه به قلب و از آنجا به بخش مراقبت هاى ويژه در
حركت بود، در ميان برخى از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى ولوله افتاد كه آتشى چهره
اى ماندگار نيست. صداى اعتراض آنها كه با اعتراض هاى يكى از روزنامه ها همراه شده
بود، به گوش اهل شعر رسيد و سبب شد كه انجمن شاعران ايران به اين اعتراض ها واكنش
نشان دهند.
• تقدير از ضرغامى به خاطر
انتخاب آتشى
متن نامه
انجمن شاعران ايران به ضرغامى رئيس سازمان صدا و سيما به خاطر انتخاب منوچهر آتشى
به اين شرح است:
«برادر ارجمند جناب آقاى مهندس عزت الله
ضرغامى،
با سلام و
احترام، غرض از تصديع پس از تجديد ارادت و آرزوى سلامت، توفيق و سعادت روزافزون
براى حضرتعالى و همكارانتان، تقديم داشتن صميمانه ترين سپاس هاى جامعه هنرى و ادبى
ايران به ويژه شاعران و اصحاب شعر جهت پذيرش پيشنهاد اين جمع و تحقق خواسته بحق و
خداپسندانه ايشان مبنى بر معرفى شاعر ارجمند معاصر استاد منوچهر آتشى به عنوان
چهره ماندگار است كه به واقع اداى دينى است به پيشكسوتان واجب الاحترام و اسباب
دلگرمى براى هنرآفرينان و صاحب قلمانى كه در عين تلاش در جهت خلاقيت، ابداع و
نوآورى، پيوند با ريشه هاى محكم هويت ملى و دينى و ابتناء بنيادى هاى هنر و ادبيات
امروز را بر پايه هاى محكم فرهنگ و ادبيات اصيل اين سرزمين خواستارند. حسن نظر
حضرتعالى و حرمتى كه به راى پيشنهاددهندگان نهاديد، مايه رضايت خاطر و سپاس مندى
است. خواهشمند است مراتب امتنان و تشكر صميمانه اين جانبان را به دست اندركاران
مراسم بزرگداشت (چهره هاى ماندگار) نيز
ابلاغ فرماييد.»
امضاكنندگان
اين نامه عبارتند از: «مشفق كاشانى - محمود شاهرخى - قيصر امين پور - سهيل محمودى -
ساعد باقرى - مصطفى رحماندوست - فاطمه راكعى - محمدرضا عبدالملكيان - عليرضا قزوه -
عبدالجبار كاكايى - حسين اسرافيلى - محمدعلى بهمنى - بيوك ملكى - محمدرضا مهدى
زاده - محمدرضا محمدى نيكو و يكصد و بيست تن از اعضاى جلسه حلقه مهر انجمن شاعران
ايران»
• پيام تسليت ضرغامى
مهندس عزت
الله ضرغامى رئيس سازمان صدا و سيماى
جمهورى اسلامى ايران در پيامى درگذشت منوچهر آتشى را موجب تاثر و تألم دانست و گفت:
«شاعرانى بزرگ و كم نظير در عرصه ادب و شعر انقلاب اسلامى و دفاع مقدس در نزد آتشى
عزيز نكته ها آموختند و باليدند و ستارگان درخشان و فروزانى شدند، كه ادبيات متعهد
امروز كشور، معطر به عطر وجود آنان است.»
• هميشه معلم
مردى كه به
ناآشنايى با درد مردم وطنش متهم شده بود، چندين دهه از عمرش را به كار معلمى
پرداخته بود و درست سر ساعتى كه بايد كلاس درسش را آغاز مى كرد از دنيا رفت. روز
گذشته و يكشنبه هفته قبل تنها جلساتى بودند كه شاگردان استادشان را سر كلاس حاضر
نديدند. و اين پايان پنجاه و يك سال تدريس منوچهر آتشى بود. آتشى در شهريور ۱۳۳۰ در دانشسراى مقدماتى
شيراز به تحصيل مشغول شد. به دليل كودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ درس هاى دانشسرا متوقف
شده و آتشى و دوستانش براى معلمى به روستا هاى مختلف فرستاده شدند. براى اولين بار
در مدرسه شش كلاسه بندر ريگ و در سطح ابتدايى تدريس خود را آغاز كرد. او بعد از
چند سال تدريس در بندر ريگ ارتقاى مقام يافته و به دبيرستان پهلوى بوشهر منتقل شد.
او در اين سال ها درس هايى مانند ادبيات، جبر، انگليسى، عربى و غيره را تدريس مى
كرد. در همان دوران آتشى اشعار خود را براى چاپ به نشريات مختلف كشور فرستاد و
انتشار متداوم آنها باعث شهرت وى در پايتخت شد. در سال ۱۳۳۵ براى نخستين بار به
پايتخت سفر كرد و در آنجا با چهره هايى مانند فريدون مشيرى، يدالله رويايى، نوذر
پرنگ (غزل سرا)،م.آزاد و ديگران ديدار كرد. يك سال بعد بارديگر به شيراز رفت و
ديپلم ششم ادبى اش را گرفت تا بتواند وارد دانشگاه شود. آتشى بعد از موفقيت در
امتحان هايش توانست سهميه شيراز براى دانشسراى عالى تهران را به دست آورد. به تهران
آمد و در رشته علوم تربيتى و ادبيات انگليسى ادامه تحصيل داد. ممر درآمدش در آن
سال ها نيز معلمى بود.بعد از چهار سال تحصيل مجبور شد كه در دوره اى چهارساله به
بوشهر بازگردد و پس از آن نيز چند سال را در شهر قزوين معلمى كرد. در آن روزگار
خانواده او در تهران به سر مى بردند. اين وضعيت تا زمان انقلاب ادامه داشت كه در
همان سال ها از مشاغل دولتى همچون كار در مجله «تماشا» (سلف مجله سروش) منفصل شد و
تهمت هايى به او زده شد. آتشى در كتاب «پلنگ دره ديزاشكن» درباره آن دوران مى گويد:
«اتفاقاً در اين وانفسا كه همه مى زدند، يك نفر از من حمايت كرد...شنيدم (موثقاً
شنيدم) كه بعد از ماجراى من، بر سر بازيگران سرنوشت من فرياد زده كه: چرا فلانى را
آزرده كرديد؟ ضد انقلاب تر از او كسى را گير نياورديد؟... اين مرد مهندس سيدحسين
موسوى بود كه بعدها نخست وزير شد و حتى در دوره نخست وزيرى هم توسط بعضى از شاعران
مسلمان پيغام داد كه دلخور نباشم و برگردم...» در بهار ۱۳۶۱ آتشى بازنشسته شد و به
بوشهر بازگشت.
•
شاعر ده رودِ دشتستان
اگر نقل قول
مادر شاعر را اصل قرار دهيم، آتشى متولد ۱۳۱۲ است درحالى كه شناسنامه او تولدش را
به تاريخ دوم مهرماه ۱۳۱۰ در ده رود دشتستان بوشهر ثبت كرده است.
زمان انقلاب
۴۷ سالى
داشت و عمرش از نيمه گذشته بود. مانند خيلى هاى ديگر و اين به خودى خود جرم نيست. «ولى
الله شجاع پوريان» نماينده مجلس شوراى اسلامى كه سعى دارد بگويد اعتراضات برخى از
نمايندگان به تقدير از آتشى را نبايد به حساب تمام نظام گذاشت مى گويد: «اين انقلاب
نوپا است و به همين دليل بسيارى از مفاخر ما به صورت قهرى بيشتر عمر خود را در
رژيم گذشته سپرى كرده اند.» او از پيامبر اسلام حديثى مى آورد كه گفته بود «اسلام
ماقبل خود را مى پوشاند.» از امام نيز جمله معروف «ميزان حال فعلى افراد است» را
مى آورد و مى گويد: «ما زياد دنبال رصد كردن گذشته افراد نبوده ايم. بسيارى از
هنرمندان و حتى روحانيون در رژيم گذشته بوده اند و امروز نيز هستند و احترامشان
واجب است.» آتشى بعد از چاپ ده ها شعر در نشريات مختلف، اولين مجموعه شعرش را با
نام «آهنگ ديگر» در تيرماه ۱۳۳۹ و به كوشش آقاى «رضا سيدحسينى» منتشر
مى كند. پيشنهاد چاپ اين كتاب از سوى سيدحسينى به آتشى داده مى شود.«آهنگ ديگر» بازتاب
وسيع و درخشانى در ميان شعراى پايتخت نشين داشت. دوستى آتشى و سيدحسينى تا همين
روزها ادامه داشت و وقتى روز گذشته براى پرسيدن احساس و نظر استاد سيدحسينى درباره
آتشى با او تماس گرفتيم، گريه امانش را بريد. پيش از ما كسى به او خبر درگذشت آتشى
را داده بود اما باور نكرده بود. در همان حال تنها يك جمله به ما گفت: «آتشى در
عمر خود روى خوش نديد.»«آواز خاك» مجموعه شعر بعدى او بود كه در سال ۱۳۴۶ و توسط انتشارات نيل به
بازار آمد. كتابى كه به مانند «آهنگ ديگر» اقبال بلندى داشت. در اين سال ها، آتشى
فعاليت هاى خود را گسترش داده و اولين ترجمه خود را با توصيه دكتر سيمين دانشور
انجام مى دهد: «فونتامارا» اثر «سيلونه». ناشر اين رمان انتشارات فرانكلين بود. از
ترجمه هاى ديگر آتشى مى توان به «جزيره
دلفين هاى آبى» نوشته «اسكات اودل» اشاره كرد كه جايزه بهترين ترجمه براى
جوانان را نصيب او كرد.
اين جايزه
را «مهرى آهى» رييس گروه زبان و ادبيات روسى دانشگاه تهران به او اهدا كرد.
• سيمين دانشور:
نوبت آتشى نبود
دكتر سيمين
دانشور نيز همچون رضا سيدحسينى از درگذشت جوانى كه در اين سال ها همراه هم مو سفيد
كرده اند، غمگين است. ايشان در پيامى درباره آتشى مى نويسد:
«نوبت من بود، اما آتشى
عجله كرد و زود رفت. هرچند آتشى نمرده است و با شعرهايش جاودانگى را به سوى خود
خوشامد گفته است.
در آن دنياى
زبرين بسيارى از شعراى معاصرش به پيشوازش خواهند آمد. نيما، شاملو، اخوان،
نادرپور، توللى، مشيرى، فرخزاد و ديگران. شايد پيام من تسلاى خاطر خانواده و
دوستدارانش باشد. به خودم هم تسليت مى گويم.
حيف...
هرچند همه
مسافر و اين بس عجب كه قافله اى
به آن كه زود به مقصد رسيده مى گريد
خيام»
•
منتقد قديمى، دوست هميشه
دكتر رضا
براهنى كه در اوايل دهه ۴۰ به نقد و بررسى آثار شاعران مدرن و نوگراى ايران مى پرداخت
يكى از اولين منتقدان جدى شعر آتشى بود. به طورى كه مقاله او در باب شعر آتشى در
مجموعه طلا در مس صداهاى بسيارى را به دنبال داشت. دكتر براهنى روز گذشته درباره
آتشى به ما گفت: درگذشت منوچهر آتشى، نيماى جنوب ايران، ضايعه اى است جبران ناپذير
براى شعر فارسى. تصويرسازى بى همتا، نزديك به روح شاعرانه اشياى بومى، شاعرى عاشق،
خطركننده در به كارگيرى واژه هاى جديد، شكننده
وزن هاى جامد در جهت سطرهايى انعطاف پذير، و عاشق وارد كردن واژه هاى بومى
به زبان شعر. در نخستين ديدار با فروغ فرخزاد، فروغ به من گفت: «به آتشى حسوديم مى
شود، كتاب اول او به مراتب بهتر از كتاب اول من بود.» كتاب اول او به مراتب بهتر
از كتاب بسيارى از شاعران عصر او بود. پياله شعر چند صباحى واژگون خواهد ماند.
•
مردى براى همه سلايق
روز گذشته
همه آنچه كه از شاعران و نويسندگان اين ديار مى
شناختيم در سوگ آتشى بودند. حافظ موسوى، شاعرى كه با آتشى در مجله كارنامه
همكار بود، عصر روز گذشته را در خانه آتشى به همراه چندين و چند شاعر و نويسنده
گذراند. او در پاسخ به اين سئوال كه چرا آتشى چنين طيف وسيعى از دوستداران را
دارد، به ما گفت: «آتشى با همه مردم نرم خو رفتار مى كرد و خودش را به گروه خاصى
نمى چسباند، براى همين ديگران بودند كه مى خواستند به او نزديك شوند.» همين رفتار و وزن آتشى در شعر امروز ايران بود كه او
را چهره اى ماندگار كرد. يكى از معاونان رئيس سازمان صدا و سيما و مديركل روابط
عمومى اين سازمان از آخرين عيادت كنندگان دولتى او به شمار مى رفتند. روز گذشته
اين سازمان پيام تسليتى براى آتشى به رسانه ها فرستاد. سهيل محمودى شاعرى كه
گوينده راديو و تلويزيون است در مقاله اى از اقدام صدا و سيما براى اهداى جايزه به
او در روزنامه جام جم دفاع كرد، مى گويد كه آتشى از ديدار با نمايندگان صدا و سيما
خوشنود شد و با لفظ «دعاگو» از ضرغامى تشكر كرد. على معلم دامغانى شاعر و رئيس
مركز شعر و ترانه صدا و سيما درباره آتشى به خبرنگار ما گفت: «من خيلى وقت اين را
نداشتم كه از نزديك با ايشان محشور باشم، ولى از گذشته هاى دور او را به عنوان يك
شاعر روشن و شاعرى كه انصافاً حرفش با حكومت ها به خصوص در دوره قبل _كه تجلى
ايشان در آن دوره بود- به خاطر عدالت و مردم و انسانيت بود، مى شناسم. او حتى
قهرمان هاى كوچك ملى را برمى كشيد تا از آنها چهره هايى مانند اسطوره ها بسازد. شاعر
بزرگ توس گفت كه رستم يلى بود در سيستان/ منش كردمش رستم داستان... و آتشى وقتى از
عبدوى جت سخن مى گفت در واقع همين شيوه را دنبال مى كرد. درباره ارجمندى اين آدم
همين كه در اين اواخر با تواضع به انجمن شعراى مسلمان مى آمد، در نقدها شركت مى
كرد، در شعرخوانى ها شركت مى كرد و در كنار شاعران بود. مايه خوشوقتى است كه
جمهورى اسلامى در آخرين نوبت همايش چهره هاى ماندگار او را به عنوان چهره اى
ماندگار ثبت كرد.»
• سيمين بهبهانى:
غم ِ نان داشت، مثل همه
سيمين
بهبهانى كه روز گذشته در خانه آتشى و در كنار خانواده او بود، درباره اين يار
ديرين گفت: «منوچهر آتشى از شاعران طراز اول ايران است. به خصوص در كار نوآورى و
نگاه شاعرانه. او شاگرد خلف نيما و محبوب بسيارى از مردم بود. اميدوارم مردم قدرش
را بدانند. آتشى شاعرى بود كه مانند بسيارى از اهل ادب در اين سرزمين دلمشغول
مسائل مادى زندگى بود و به خاطر اينكه كار ادبى انجام دهد نمى توانست از روزمره
جدا بماند. (مانند همه اهل ادب در اين كشور) متاسفم كه آتشى مجبور شد خيلى از
اوقات را از شعر دور شده و به مسائل عادى زندگى اش بپردازد. اميدوارم مردم او را
از ياد نبرند و در جايى كه شايسته اوست به خاك سپرده شود.» سيدعلى صالحى شاعرى كه
در همايش ادبى گلاويژ در كردستان عراق به سر مى برد، ضمن بيان تسليت براى درگذشت
آتشى گفت كه در آن همايش، خبر درگذشت شاعر اعلام شده و يكى از شعرهايش را براى جمع
خوانده اند. او گفت كه برگزاركنندگان كرد اين مراسم، به خاطر درگذشت آتشى به
ايرانيان اهل ادب تسليت گفته اند.
•
شفيعى كدكنى: اگر آن طور مى ماند
دكتر
محمدرضا شفيعى كدكنى از دوستان قديمى شاعر كه از شنيدن خبر در بهت بود، گفت كه روز
دوشنبه مى خواسته به عيادت آتشى برود. او ضمن بيان تسليت درباره دوست ديرينش گفت: «با
نخستين كتابش در صدر شاعران نسل خويش قرار گرفت و طبيعت جنوب ايران را در شعر خويش
به زيباترين صورت ها تجلى داد. شايد اگر در همان حال و هواهاى كتاب نخستين خويش
باقى مانده بود و همان ها را تكامل مى بخشيد ما شاعرى اثرگذارتر از اين در تاريخ
شعر قرن بيستم ايران مى داشتيم.»
•
ضيا موحد: شاعر لحظه هاى ناب
دكتر ضيا
موحد ابتدا شعرى از آتشى را خواند:
با همه غم
هاى دنيا آشنايم من
با غم دريا
كه اقيانوسش از دامان خود رانده
با غم
درياچه كه از آغوش دريا دور مانده
با غم سنگى
كه تنديس ونوسى خاص بودن سنگ گورى شد
او كه بسيار
از درگذشت آتشى ناراحت بود، گفت: «هربار به ياد آتشى مى افتادم اين شعر از آهنگ
ديگر او به يادم مى آمد. آتشى بيش از هر شاعر معاصر ديگر لحظه هاى ناب و وحشى در
شعر خود دارد. روزى به من مى گفت: «اگر برگزيده اى از شاعران معاصر تهيه كنند،
تعداد شعرهاى گزيده شده من بيش از ديگران خواهد بود» و من اين را مى پذيرم. آتشى
به واقع شاعر بود. گاهى فكر مى كنم اگر آتشى شاعر نبود، چه مى توانست بوده باشد؟»
•
قزوه: معلم بود
عليرضا قزوه
كه چندى پيش نيز در تاييد منوچهر آتشى به عنوان چهره ماندگار سخنانى گفته بود،
درباره درگذشت شاعر گفت: «آتشى انسانى بزرگ بود. آتشى از شاگردان خوب نيما بود. شعر
او توأم با حماسه، يعنى داراى حماسه گونى و شناسنامه بود. او يك معلم بود، معلم
شعر و اهل تشويق و ترغيب. بسيار با جوانان مى جوشيد. در بحثى كه برخى مطبوعات دامن
زده بودند كه چهره هاى ماندگار بايد گذشته پاكى داشته باشند، ما درباره بزرگان
ديگر هم حتى ديده ايم كه در زمان گذشته جايزه اى گرفته اند. ما وضعيت حال آتشى را
مى ديديم، كه خصوصيت انسانى و شاعرى را رعايت مى كرد. ما كه (ده پانزده نفرى) با
او محشور بوديم مى دانيم كه او انسانى بزرگوار و متواضع بود. آتشى مقيد به مسائل
انسانى و اخلاقى بود. از شعر انقلاب هم دفاع كرد. او حتى در اشعارش در زمان حمله
آمريكا به هواپيماى مسافربرى ايرانى شعرى ضدآمريكايى مى گويد. وقتى شعرايى مثل
قيصر امين پور، مشفق كاشانى و ... مسئله اى فرهنگى را امضا مى كنند، چهره هاى
متوسط سياسى نبايد اشكال بگيرند و بايد اين كارها را به اهل آن واگذار كنند.»
•
تعهد اجتماعى
شاپور جوركش
بعد از تسليت به خانواده منوچهر آتشى در قسمتى از صحبت هاى خود مى گويد: «تضاد بين
نيازهاى روزمره و حس تعهد اجتماعى سرانجام آتشى را از درون درهم شكست. پذيرش بعضى
چيزها مانند پيوند كليه است كه به برخى نمى سازد. آتشى همان قدر كه ظاهرى ستبر و
پلنگ وار داشت، دلى كودكانه هم در سينه اش مى تپيد.» حجت الاسلام والمسلمين مهدى
كروبى نيز در پيامى درگذشت اين شاعر را به اهل ادب تسليت گفت.
•
پايان مردى اينچنين
آتشى پس از
انقلاب روزگار ديگرى را گذراند. مرگ پسرش «مانلى» مدت ها شاعر را اندوهگين كرده
بود. او در اين دو دهه آثارى مانند «گندم و گيلاس»، «وصف گل سورى» و غيره را به
دوستداران شعر هديه كرده بود. آتشى در حالى از اين دنيا رفت كه تا لحظه آخر به
نوشتن و سرودن ادامه مى داد. آخرين مقاله چاپ شده او در ادب نامه شرق ويژه حافظ
بود. آخرين وداع با آتشى، صبح پنجشنبه مقابل بيمارستان سيناى تهران است.از آنجا
پيكر آتشى به امامزاده طاهر برده مى شود تا در كنار احمد شاملو، هوشنگ گلشيرى و
احمد محمود بيارامد.