روخوانی
ميان بری به سوی تئاتر
روخوانی نمايشنامه را می توان چيزی ميان خواندن نمايشنامه در خلوت خواننده و اجرای
آن بر صحنة تئاتر دانست، با برخه ای از اين و بهره ای ازآن. شايد هم نه اين و نه
آن، شيوه ای مستقل از هر دو که شايد بتواند به گونه ای سريع و عملی، هر چند نسبی،
پاسخی در برابر بحران دائمی تئاتر و ايجاد ارتباط با تماشاگر باشد. کسانی که چنين
احتمالی را بعيد می دانند می توانند نمايشنامة راديوئی را به خاطر آورند که جای
خود را به خوبی باز کرده و علاقمندان فراوان در چهار گوشة دنيا دارد. با اين تفاوت
که در روخوانی از امتياز حضور بازيگر، با جاذبه و تاَثيری که
می شناسيم، نيز برخورداريم.
متناسب با ميزان وقت و امکانات
گردانندگان و شرکت کنندگان، روخوانی را می توان به شيوه های گوناگون برگزار کرد. تجربه نشان داده است که يک روخوانی سادة پشت ميز
با حداقلی از اجرای بيانی بوسيلة بازيگران، مناسب تر و موفق تر است، چرا که در آن
بهتر
می توان به متن وفادار ماند و تماميّت
و يکپارچگی آن را حفظ کرد .
روخوانی نمايشنامه معمولاَ برای
اهل فن، علاقمندان و دست اندرکاران تئاتر صورت می گيرد و معمولاَ از آن برای معرفی يک اثرجديد يا ناشناخته که امکان
اجرای فوری آن فراهم يا صلاح نيست، استفاده می شود. به همين مناسبت، تماشاگرِ روخوانی نيز طبعاَ از
ظرفيت ذهنی و قدرت تجسمی برخوردار است که با آن می تواند کمبود يا فقدان اجرا را
جبران کند.
با در نظر داشتن اين نکات، به اقتضای شرايطی که در آن زندگی
می کنيم و نيز باتوجه به سليقه ها و علايقی
که در خود سراغ داريم، می توان با نگاه ديگری با روخوانی نمايشنامه برخورد کرد و
انتظارات ديگری را از آن مطرح نمود :
رابطة
ميان نمايشنامه نويس و اجرا علی الاصول به ندرت « حسنه » و همراه با تفاهم بوده و رضايت
متقابل را فراهم آورده است. صرفنظر از تنگناها و نارسائی هائی که معمولاَ جزء چاره ناپذير هر اجرای تئاتری است و بر متن
اثری ناخواسته و پيش بينی نشده بر جای می گذارد، بايد ازمشکل ديگری ياد کنيم که در
شرايط فقر روزافزون نمايشنامه نويسی شدت بيشتری به خود می گيرد و آن گرايش جديدی
است که به کارگردان اختيار و قدرت مطلق می دهد تا آنجا که می تواند نمايشنامه نويس
را يکسره از قلمرو اجرا کنار بگذارد و حذف کند. طبعاَ اجرائی که بدين ترتيب فراهم
می آيد، بسی از تصوّر و انتظاری که نمايشنامه نويس از اثر خود دارد به دور
است. بهمين علت در يک روخوانی « ساده »
ولی وفادار به متن و دقيق بهتر می تواند حضور و اثر و کار خود را دريابد.
امّا علت اصلی روی آوردن به
رو خوانی را می توان کوششی برای آشتی دادن خواننده _ يا شنونده و يا حتی تماشاگر _
چرا که نه ؟ _ با نمايشنامه دانست. موضوع اکراه و حتی بيزاری خوانندگان در برابر يک
متن نمايشی در مقايسه با اشتياق و علاقة آنها نسبت به رمان همواره ماية غبطه و احساس
غبن نمايشنامه نويس بوده است. نيازی به گفتن ندارد که نمايشنامه اصولاَ برای اجرا
نوشته می شود و در نتيجه می توان گفت که به تنهائی اثر کاملی نيست و قسمتی _
هر چند مهمترين قسمت _ از اثری است که بعدها
بر روی صحنه کامل خواهد شد. امّا بر خلاف تصور رايج معنای اين حرف بهيچوجه اين
نيست که اگر خواننده ای جراَت کرد و نمايشنامه ای را برای خواندن به دست گرفت، حتماَ
بايد به کمک قدرت تخيل و تجسّم خود جنبه های اجرائی نمايشنامه را در
ذهن خود بازسازی کند تا بتواند از آن لذت بهره ببرد. نمايشنامه معمولاَ خود از
چنان ارزش ادبی و از چنان کيفيت روائی آکنده از جاذبه و حادثه برخوردار است که به عنوان
يک اثر مستقل و کافی و وافی خواننده را راضی و خشنود کند.
تئاتر را به درستی زنده ترين
و حساس ترينِ هنرها می دانند. نبض تئاتر با نبض روز، با نبض روزگار می زند و می
تواند با تکيه بر عمق و غنائی که ميراث تاريخ طولانی آن و محصول امکانات وسيع و نيرومند
بيانی آن است، به سرعت به مبرم ترين و
حادترين موضوع ها و مسائل بپردازد و آنها را در برابر انديشه و آگاهی و نهايتاَ
داوری و اقدام تماشاگر قرار دهد.
شرکت در روخوانی دقيق و
سنجيدة يک نمايشنامه، در مقايسه با مطالعة انفرادی آن، در عين حال که ما را با ويژگی ها و
زير و بم ها و شگردهای متن نمايشی آشنا می کند، طعم و معنای شرکت در تجربة تئاتری
يعنی حضور در جمع و همراهی با آن در از سرگذراندن حادثة صحنه ای را نيزبر ما آشکار
می سازد.
نمايشنامه خوانی های «انجمن ايرانيان وال دو مارن» به ترتيب زير ادامه می يابد:
جلسة سوّم ( 11 نوامبر 2005 )
در يک خانوادة ايرانی ، نوشتة محسن يلفانی
روخوانی بوسيلة نويسنده
زمان و محل اجرای برنامه :
ساعت هشت بعد از ظهر
Association
Socio-culturelle des iraniens
du Val de Marne
54, Rue de
Falkirk, 94000 CRETEIL
Méreo
(8) : Créteil-Préfecture
Bus : 281, Arrêt : Griffons
ورود آزاد
برنامه های بعدی:
رضا بيک ايمانوردی نوشتة ابراهيم مکّی 25 نوامبر 2005
مهمان چند روزه نوشتة محسن
يلفانی 9 دسامبر 2005