کمیته دفاع از حقوق
بشر در ایران
www.polpiran.com
info@polpiran.com
ترجمه: ن. نوری زاده
گزارش کامل ناظران حقوق بشر در مورد
ایران ژوئن 2004 ( خرداد 1382) شماره 2 / E
بخش چهارم- بازداشت ها و دستگیریهای خودسرانه
من از خانه برای رفتن به سرکار بیرون آمدم، ناگهان با گروهی
لباس شخصی مسلح در ماشین خود روبرو شدم. یکی از آنها میکروفون گوشی داشت. آنها
گفتند که: "گزارش شده است که در خانه شما مواد مخدر وجود دارد و اگر شما با
ما همکاری کنی ما بتو کمک خواهیم کرد." من گفتم: " آیا شما مجوز بازرسی
دارید." آنها تکه کاغذی را به من نشان دادند. من دوباره پرسیدم: " چه
کسی این برگه را صادر کرده است؟" گفتندکه: " قاضی دادگاه انقلاب"
سپس آنها خانه مرا ساعتها بازرسی کردند. من به شما (ناظران حقوق بشر) گفته بودم که
اگر به خانه دشمن خودتان هم با داشتن اختیارات نامحدود رفته بودید، کاری را که
آنها با خانه من در آنروز کردند، (دشمن هم) انجام نمیداد. آنها تمام یادداشتها،
دفتر خاطرات، عکسهای خانوادگی، نوار ویدئو های شخصی، نوار های سخنرانی و خلاصه همه
چیز مرا با خود بردند و دست آخر گفتند که همراه آنها به اداره اطلاعات بروم. وقتی
به آنجا رسیدیم به من گفتند که: " تمام کارهائی را که انجام داده ای
بنویس" من چیزهائی نوشتم آما آنها همه آن نوشته هایم را پاره کردند و دوباره
کاغذ آوردند و گفتند " بنویس، تمام آنچه را که انجام داده ای بنویس". من
دوباره نوشتم و آنها دوباره نوشته هایم را پاره پاره کردند. این ماجرا 11 مرتبه
تکرار شد. سرانجام آنها گفتند که: " آنچه را که ما به تو میگوئیم بنویس، تو
خیلی باهوش و تحصیل کرده ای زیرا با وجود پاره کردن مکرر نوشته هایت، تو 11 مرتبه
یک مطلب را نوشتی." من در جواب گفتم: " برای اینکه آنچه نوشتم حقیقت
بود."
آنها چشمانم را بستند و گفتن: " تو بازداشت هستی"
مرا به درون ماشین انداختند تا در صندلی عقب دراز بکشم. سپس آنها بمدت 45 دقیقه در
شهر رانندگی کردند. یکی از آنها گفت: "افراد باید هزینه هوش و ذکاوت خود را
بپردازند". سرانجام ماشین ایستاد و ما چند پله پائین رفتیم. من بخاطر میاورم
که در موقع پائین رفتن بخاطر اینکه چشمانم بسته بود، بزمین افتادم. آنها (علیرغم
اینکه چشمهایم بسته بود) همواره تکرار میکردند که باید سرم را پائین نگه دارم.
"سرت پائین، پائین، سرت پائین". مرا بدرون اتاق و در زیرزمینی تا
زمانیکه اولین بازجوئی ام آغاز شد، انداختند.(6)
این بود اولین ساعتهای آزار و اذیت و تهدید محسن. م دکتر
جوان و دانشجوی فعال و صدای خوابگاه دانشگاه در ماههای بازداشتش در زندان.
او کسی است که در انتخابات دانشجوئی انتخاب شده بود و چند سخنرانی در باره
فعالیت دانشجوئی داشت و چندین مقاله انتقادی در مورد سران حکومتی نوشته بود که در
روزنامه های اصلاح طلبان چاپ شده است و یکی از اولین افراد دستگیر شده در سال 2001
توسط وزارت اطلاعات میباشد. (7)
ایران عضو میثاق بین المللی حقوق سیاسی و مدنی سازمان ملل
است. این میثاق دستگیری و بازداشتهای خودسرانه را ممنوع اعلام کرده است. بازداشت و
دستگیری خودسرانه هنگامی صورت میگیرد که مطابق قانون نباشد و یا اگر طبق قانونی
انجام گیرد که خود ظالمانه است و بطور گسترده اجازه میدهد افرادی را که فعالیت صلح
آمیز جهت بدست آوردن حقوق اولیه خود در مورد آزادی بیان و عقیده دارند، بازداشت و
دستگیر نماید.(8)
در سال 2000 و 2001 بیشتر روشنفکران، فعالان و مخالفین
سیاسی از جانب لباس شخصی ها که گروهی سازماندهی شده و امنیتی تحت فرمان وزارت اطلاعات
رژیم میباشند، واهمه داشتند. افراد لباس شخصی، مخالفین را می ربودند، منازلشان را
تقتیش و بازرسی میکردند، آنها را بدون حکم دادگاه و با گفتن کلمات مبهم مبنی بر
اینکه آنها اعمال خلاف قانون مرتکب شده اند، روانه زندان و یا بازداشتگاههای
نامعلوم غیر قانونی میکردند.
در سال 2000 استفاده از افراد امنیتی لباس شخصی که به
منتقدین حکومت حمله میکردند، بیشتر رسمیت یافت. آنها به سلاح و ابزار و آلات
ارتباطی پیشرفته مجهز هستند و جهت اعمال خشونت از وسائل موتوری (دولتی) استفاده
میکنند.در این میان تعداد بسیار کم افراد که با آنها کفتگو شده است ادعا کردند که
آنها در موقع دستگیری با نیروهای انتظامی و یا پلیس مواجه شده بودند. (اکثر
بازداشتها بوسیله نیروهای امنیتی لباس شخصی انجام گرفته بود.) ما ناظران حقوق بشر
از یک نویسنده پرسیدیم که اگر پلیس با لباس رسمی خود میخواست و تلاش میکرد
که از حمله لباس شخصیها به دانشجویان و یا مردم ممانعت کند، آیا آنها میتوانستند
چنین کاری را انجام دهند؟ او با تعجب در جواب ما گفت: " پلیس! پلیس هم از
لباس شخصیها واهمه دارد." (9) گروههای سازماندهی شده لباس شخصی مسئول حمله به
مردم، دزدی و تصرف و ضبط غیر قانونی (اموال) و بازداشتهای غیر قانونی میباشند.
تاثیر همه جانبه این امور و فعالیت رسمی گروههای فشار
(لباس شخصی) و ایجاد محیط رعب و وحشت، مردم را از اظهار نظر و فعالیت سیاسی و
نویسندگان را از انتقاد کردن هراسانده است. تجربه دکتر . م که در سال 2000 بوسیله
وزارت اطلاعات که تحت کنترل محافظه کاران بود، ربوده و زندانی شد، یک نمونه از این
امور است.
فرهاد. ت که بطور غیر قانونی در سپتامبر 2000 دستگیر شده
بود، ماجرای مشابه زیر را شاهد بود:
لباس شخصیها مرا بداخل ماشین انداختند. آنها چشمانم را
بستند و گفتند که سرم را پائین و میان پاهایم قرار دهم. سپس مرا حدود یک ساعت دور
شهر گرداندند. سرانجام بعد از توقف، ما از پله هائی پائین رفتیم و داخل اتاقی
شدیم. در آن لحظه کسی با پوتین نزدیک من شد. آنها بمن گفتند: " ما ترا بخاطر
اینکه با زن شوهرداری روابط نامشروع داشته ای، دستگیر کردیم." (10)
فرهاد. ت کسی بود که در تشویق جوانان به حمایت از برنامه
های رئیس جمهور خاتمی نقش بسیار فعالی اشت. او در اوائل سال 2000 در یک سخنرانی از
حکومت و سیاستهای هاشمی رفسنجانی (رئیس جمهور سابق) و رئیس فعلی شورای مصلحت نظام
انتقاد کرده بود. این یکی از چند موردی بود که او را بدون اتهام و ارتکاب جرم
بوسیله لباس شخصی ها بازداشت شده بود.
کسانیکه (با ناظران حقوق بشر) گفتگو کرده اند، آنهائی بودند
که معمولا بوسیله لباس شخصی ها ربوده شده بودند. برای مثال، چند نویسنده و روشنفکر
که شنیده بودند بوسیله لباس شخصی ها دستگیر خواهند شد، خود تصمیم گرفتند که به
دادگاه بروند و خود را معرفی کنند. (اما با این وجود) این کار مانع از آن نشد که
آنها در معرض تهدید مشابه قرار نگیرند.
مسعود بهنود، نویسنده و روزنامه نگار حرفه ای، در تاریخ 8
آگوست 2000 بوسیله روزنامه اطلاع یافت که قرار است او را بازداشت کنند.
من (بهنود) شخصا نزد قاضی سعید مرتضوی رفتم، زیرا نمیخواستم
آنها بیایند و مرا بازداشت کنند. آنها کیفم را گرفتند و مرا به زیر زمین شعبه 1415
بردند. سپس مرا بدون اینکه بگویند کجا میبرند داخل ماشین انداختند. بعد معلوم شد
که داریم بطرف خانه ... میرویم. آنها با قفل سازی که همراه آورده بودند در خانه ام
را باز کردند و بدون مقدمه مشغول بازرسی و تفتیش شدند. بهرحال آنها آنچه را که
دنبالش میگشتند، پیدا نکردند در نتیجه مایوس و ناامید شدند و با تلفن دستی خود با
مرتضوی تماس گرفتند و گفتند که آنها چیزی پیدا نکرده اند. سپس آنها بسراغ پرونده
های شخصی، مجموعه سی دی ها (CD )، ویدئوهای خانگی و مجموعه نوشته ها و سخنرانیهایم رفتند (11)
بهنود را به خانه دومش بردند، محلی که لباس شخصیها بمدت 5
ساعت، خشمگینانه مشغول بازرسی وسائل او بودند. علیرغم درخواست مکرر بهنود آنها
هرگز مجوز بازرسی خانه را نشان ندادند:
در این موقع که ساعت حدود 11 شب بود، آنها عملیات خود
را بطور مرتب بوسیله تلفنهای دستی خود با مرتضوی هماهنگ میکردند (و دستور
میگرفتند). آنها سپس شروع به کندن باغچه خانه ام کردند و من دوباره از آنها پرسیدم
که: دنبال چی میگردید؟ آنها (بعد از پایان کار و کندن زمین به اتاق بازگشتند) و به
بازرسی وسائل شخصی همسرم پرداختند.
در خانه ام چند ظرف آب برای مواقع ضروری قطع آب وجود داشت،
آنها ظرفها را برداشتند، من از کار آنها سردرنمیاوردم. آنها در این موقع مشغول
نوشتن سیاهه و صورت برداری مبنی بر کشف "پودر سفید" و "مشروبات
الکلی" شدند." (12)
یکی از افراد آن گروه در خانه ام ماند و سپس در حدود ساعت 2
بامداد مرا به اوین بردند. در نزدیکی درب ورودی اوین آنها بمن گفتند که: " ما
از طرف قاضی مرتضوی برایت یک پیغام داریم و آن اینست که اگر با بازجوها همکاری
کنم، آنها در مورد آنچیزهائی که در خانه بعنوان شواهد جرم کشف کرده اند را نادیده
خواهند گرفت.(13) بدین طریق بهنود مانند دیگر زندانیان سیاسی گذشته و بسیار کسانی
که در سه سال بعد از او بازداشت شدند، وارد زندان بدنام و رسوای اوین در تهران شد.
روزنامه نگاران در اولین موج سرکوب مطبوعات در سال
2001- 2000 بدون هیچ جرمی دستگیر و زندانی شدند. قانون اساسی ایران بر این امر
صراحت دارد که در صورت بازداشت فرد، موضوع اتهام باید با ذکر دلائل به متهم
ابلاغ شود و حداکثر ظرف 24 ساعت پرونده وی به مراجع صالحه قضائی ارسال گردد.(14)
همانطور که در بالا شرح داده شد، بازداشت شدگان اغلب در
سلولهای انفرادی و بدون ارتباط با دیگران و برای مدتهای طولانی بدون اتهام، حبس
شده اند. بدیهی است این عمل نه تنها ناقض قانون اساسی ایران است بلکه زیرپای
گذاشتن تعهداتی است که رژیم ایران در قبال قوانین بین المللی دارد. (15)
چندین زندانی سابق به ناظران حقوق بشر گفتند که:
"زندانیان مرتضوی" به مدتهای طولانی از تماس با خارج منع شده بودند. این
اقدام که از اواخر سال 2001 شروع شده بود بدان خاطر انجام گرفت که گروه
"زندانیان مرتضوی" در اوائل سال 2000 و 2001 در تماسهای تلفنی و در
ملاقاتهای خود مطالب پنهانی را بازگو میکردند و یا نامه هائی را از طریق ملاقات
کنندگان به مطبوعات و سازمانهای بین المللی ارسال میکردند. آنها در این نامه ها
شرایط نامناسب زندان و برخورد نامناسب قضات با زندانیان سیاسی را افشا میکردند.
(16)
اسناد (مطالب ذکر شده) و انواع تجربیات افراد دیگر از
زندانهای رژیم که در گفتگو با ناظران حقوق بشر مطرح شده است، همگی تصدیق کننده
آنست که تجاوز به حقوق افراد، پیگردهای تهدید آمیز غیر قانونی و نادرست، تهدید
نویسندگان و روزنامه نگاران منتقد حکومت در جمهوری اسلامی اعمال میگردد.
پاورقی ها:
6- گفتگو تلفنی ناظران حقوق بشر با دکتر محسن. م، آنکارا،
ترکیه 8 دسامبر 2003
7- در اواخر سال 1998 و اوائل سال 1999 تعدادی از برجسته
ترین نویسندگان، روزنامه نگاران و روشنفکران سکولار یکی بعد از دیگری بطرز فجیعانه
ای توسط رژیم جمهوری اسلامی بقتل رسیدند. در این رابطه رژیم در یک پاسخ
بیسابقه نسبت به این قتلها که به قتل های زنجیره ای مشهور است، در ژانویه 1999
اعلام کرد، عده ای عناصر خودسر درون وزارت اطلاعات با تشکیل جوخه های مرگ مسئول این
قتل ها هستند. رئیس جمهور خاتمی، کمیسونی در رابطه با "قتلهای زنجیره
ای" تشکیل داد تا از تمامی کارمندان وزارت اطلاعات و افرادی که درگیر این قتل
ها بودند تحقیق بعمل آورد. حداقل 17 متهم در این رابطه دستگیر شده بودند. در میان
افراد دستگیر شده سعید امامی که بعدها در زندان خودکشی کرد بعنوان مغز متفکر گروه
وجود داشت. (برای مثال، به " وزارت اطلاعات جدید" انجمن مطبوعات، 24
ژانویه 1999 و به "ایران کارمندان وزارت اطلاعات را دستگیر کرد"، اسکات
پیترسون و نیز به کریستین ساینس مانیتور 8 ژانویه 1999 رجوع شود.)
با منصوب شدن وزیر جدید اطلاعات این وزارت خانه مستقیما تحت
کنترل دفتر ریاست جمهوری قرار گرفت. بیشتر افرادی که در این رابطه با ناظران حقوق
بشر گفتگو کردند، بر این باور بودند که افراد (تصفیه شده) وزارت اطلاعات به نهاد
های امنیتی قوه قضائیه منتقل شده اند. این نهاد ها به عنوان سرویس های اطلاعاتی
موازی عمل کرده و فعالین سیاسی را دستگیر میکند.
8- کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد
که دولت ایران آنرا در ژوئن سال 1975 تصویب و به امضاء رسانده است در ماده 9 بند
یکم آن بیان میدارد که: "هر کس حق آزادی و امنیت فردی دارد. هیچکس را نباید
تحت بازداشت و یا دستگیری خودسرانه قرار گیرد. هیچکس نباید از آزادی خود محروم شود
مگر در صورتی که قانون و مقررات آئین دادرسی حکم کند."
9- گفتگو ناظران حقوق بشر با سیامک. س (این نام حقیقی
نیست)، 20 دسامبر 2003
10- گفتگو ناظران حقوق بشر با فرهاد. ت (این نام حقیقی
نیست)، لندن 21 دسامبر 2003
11- گفتگو ناظران حقوق بشر با مسعود بهنود، لندن، 20 دسامبر
2003
12- گفتگو ناظران حقوق بشر با مسعود بهنود، لندن، 20 دسامبر
2003
13- گفتگو ناظران حقوق بشر با مسعود بهنود، لندن، 20 دسامبر
2003
14- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل سی و دوم:
" هیچ کس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی
که قانون معین میکند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلائل بلافاصله،
کتبا به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف 24 ساعت پرونده مقدماتی به مراجع
صالحه قضائی ارسال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل طبق
قانون مجازات میشود."
15- میثاق حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل ماده 9 بند سوم:
" هر کسی که دستگیر میشود باید در زمان بازداشت، دلائل
دستگیری به اطلاع او رسانده شود و باید بیدرنگ هر اتهامی که علیه او وجود دارد به
اطلاعش رساند."
16- برای مثال، تعداد نامه های انتقاد آمیز و مصاحبه هایی
که بوسیله اکبر گنجی روزنامه نگار و نویسنده انجام گرفته است و نامه هائی که
بوسیله احمد باطبی و دیگران برای مطبوعات جهان نوشته شده است.
نامه های ناصر زرافشان، اکبر گنجی و احمد باطبی که در زندان
نوشته شده است نزد ناظران حقوق بشر بایگانی میباشد.