سه شنبه ۳۰ ۱۳۸۳ - ۲۰ ژانويه ۲۰۰۴

فريبا داودی مهاجر، دبيرکل و بنيانگذار حزب زنان ايران:

در يک جبهه دمکراسی خواهی و حتی در قدرت، نيروهای لائيک هم جای دارند!

 

مصاحبه گر: داود خدابخش

اينکه چرا زنان محافظه کار نماينده در مجلس هفتم شورای اسلامی تمامی اهرم های تصميم گيری را به دست مردان داده اند و حتی برای برون رفت از معضلات اجتماعی چندهمسری برای مردان را پيشنهاد می کنند، نمی خواهند فراکسيون زنان را در مجلس تشکيل دهند، رغبتی به عضويت در هيئت رئيس مجلس ندارند و مخالف پيوستن ايران به کنوانسيون بين المللی زنان هستند، و اينکه آيا نيروهای سياسی لائيک نيز در يک جبهه دمکراسی خواهی جای دارند يا خير، خانم فريبا داودی مهاجر، دبيرکل و بنيانگذار حزب زنان ايران در گفتگو با صدای آلمان توضيحاتی داد.

 

دويچه وله: خانم فريبا داودی مهاجر، چندی پيش خانم فاطمه آليا، از نمايندگان مجلس هفتم گفت، که بايد چند همسری را قانونی کرد. البته منظور ايشان چند همسری برای مردان است و نه زنان. به نظر شما اين پيشنهاد ايشان ناشی از چه تفکری ست؟

فريبا داودی مهاجر: من اعتقادم اين است، که در حال حاضر موضوع مردان و زنان ايرانی و دغدغه ی آنها تعدد زوجات نيست و اين آدرس اشتباهی ست که جناح راست می دهد، که مردم به جای طرح مطالبات اساسی شان به مسايل بی اهميتی بپردازند. البته اگر برای خانم آليا مسئله ی اساسی تعدد زوجات می باشد، ايشان می توانند مسايل شخصی شان را در جای ديگری پيگيری کنند و در هرحال مجلس محل طرح مسايل و دغدغه های شخصی افراد نيست. به نظر من اين دغدغه ی شخصی ايشان است.

 

دويچه وله: خانم داودی مهاجر، تمام زنان دنيا، چه مذهبی و چه غيرمذهبی، از يک روحيه ی ويژه ی خاص زنانه ی خود برخوردارند. می توانيد برای ما توضيح بدهيد، که چگونه يک زن می تواند خود پيشقدم و داوطلب بشود که همسرش زنان ديگری را اختيار کند؟ فکر می کنم چنين نمونه ای در هيچ جای دنيا، به غير از نزد برخی از زنان محافظه کار، پيدا نشود!

فريبا داودی مهاجر: البته صرفنظر از اينکه در بعضی از مناطق حاشيه ای، فرضا در مناطق عشيره ای، اين موضوع به شکل يک سنت درآمده است، که حتا در آنجاها هم پذيرفته شده نيست. من خانم آليا را از نزديک نديده ام تا به جنبه های شخصيتی ايشان را پی ببرم، اما يک مسئله ای را می دانم و آن اين است که قدرت و حفظ قدرت گاهی اوقات باعث می شود که انسان مسايلی را مطرح کند که حتا از زنانگی هم آنطرف تر است.

ولی من فکر می کنم به خاطر بودن در جايی و حفظ قدرت يا حفظ ارتباطات چندان ارزشی ندارد که انسان مسايلی را مطرح کند که جامعه نمی پذيرد. به نظر من دغدغه، دغدغه ی دين نيست. اگر دغدغه ی باشد انسان می تواند به انحای گوناگون مسايل ديگری را مطرح کند. به نظر من در حال حاضر و تا حدی جامعه به گونه ای شده است که گاهی اوقات ميل به داشتن قدرت و حفظ قدرت باعث می شود که انسان از همان گفتمان مردسالار استفاده کند، رفتارهای زنانگی را از خود بروز ندهد و حتا فکر می کنم، چنانچه رفتار زنانگی هم نباشد، طرح اين مسايل به مصلحت جامعه نيست. همانطور که قبلا هم گفته ام، طرح اين مسايل شبيه همان آدرس اشتباهی ست. يعنی با مطرح شدن اين گونه مسايل همه ی ما فقط سرگرم پاسخ دادن به آن می شويم.

 

دويچه وله: البته به بيان ديگر و در چارچوب استدلال شما، مردسالاری در ايران به حدی قدرت گرفته و گسترش يافته، که برخی زنان به فرودستی خود باور کرده اند.

فريبا داودی مهاجر: اين مسئله خاص ايران نيست، بلکه در همه جای دنيا يافت می شود. يعنی زنان برای بودن خود و برای اثبات خود در محيط های سياسی، اقتصادی گاهی اوقات بايد در زير چترهای مردانه، رفتارهای مردانه، قدرت های مردانه قرار بگيرند، تا بتوانند وجود داشته باشند و اگر اين کارها را نکنند حذف می شوند. من هميشه گفته ام بودن زنان در سايه ی مردان. يعنی در سايه ی مردان رشد می کنند، در سايه ی مردان پست سياسی می گيرند، در سايه ی مردان مشاور يا معاون می شوند و برای حفظ اين موقعيت ها حاضرند منافع مردانه را بازتوليد کنند.

ببينيد، حدود مطالبات زنان نبايد به جايی برسد که مردان آن را تعريف کنند. يعنی در حال حاضر خط قرمزهای مطالبات زنان تبديل به خطوط قرمزی شده که تمام مردان آن را تعريف کرده اند. حالا هرکدام با سبک و سياق خود. اگر ما بتوانيم اين خط قرمز را بشکنيم، يعنی خودمان را منحصر به مطالبات سياسی مردان نکنيم، آن موقع است که می توانيم مطالبات صنفی خود را محقق کنيم. فرضا به ما می گويند، صحبت از زن و قدرت سياسی نکنيد. چرا؟ چون به فرض اين آقای رييس جمهور می گويد، که من حاضر نيستم ريسکی بکنم و آن آقای رييس جمهور می گويد، که زنان توانمند نيستند و آن ديگری هم يک دليل ديگر می آورد. در واقع به خاطر ارتباطاتمان با اين يا آن قدرت سياسی، مطالباتمان را هم منحصر به مطالبات مردان می کنيم. به همين دليل اولين گامی که خانمها بايد بردارند، اين است که خود را از زير سايه ی مردسالارانه ی جامعه و گفتمان آنها دور کنند. از نظر من اولين راه باز خواهد شد، زمانی که خانمها بتوانند حرکت کنند.

 

دويچه وله: حالا يک سوال عامتر. بعضی از نيروهای سياسی از جمله از جبهه ی مشارکت تا جامعه ی زنان انقلاب اسلامی و نهضت آزادی و ديگر شخصيت ها، خواستار ايجاد جبهه ی دمکراسی خواهی هستند. نظر شما در اين باره چيست؟

فريبا داودی مهاجر: دمکراسی خواهی بعد از شکست پروژه ی اصلاحات و تحقق مطالبات مردم از طريق اصلاحات شکل گرفت. بهرحال، زمانی که جناحی با تمام قوا، آرای منتبهه ی اصلاحات را مسدود کرد، همه هشدار می دادند که در صورت انسداد در پروژه ی اصلاح طلبی مطالبات مردم از طرق ديگری پيگيری می شود. من گاهی اوقات فکر می کنم که اگر قرار باشد يک روزی به خاطر تشکيل جبهه ی دمکراسی خواهی از بعضی ها سوال و جواب کنند، ابتدا بايد تئوری پردازان جناح راست را که با تمام قوا به مقابله با اصلاحات از درون برخاسته اند، محاکمه شوند و آنها هستند که بايد سوال و جواب پس بدهند. چرا؟ برای اينکه آنها به قيمت از دست ندادن قدرت، مسايل خودشان را با مسايل نظام يکی کردند و گفتند که هرکسی ما را نمی خواهد يعنی نظام را نمی خواهد. اين تعبير خيانتی بود که آنها در حق جمهوری اسلامی کردند. چرا؟ برای اينکه فرضا اگر فردی شخصی را برای مقامی محق نداند، لزوما به معنای مخالفت با کل نظام نيست. اما آنها همين کار را کردند.

نکته ی دوم اينکه دمکراسی و ساختار دمکراتيک در جامعه، اول نيازمند انسانهايی با درون دمکراتيک است، انسانهايی که در واقع ساز و کار يک نظام دمکراتيک را قبول داشته باشند، آن را بپذيرند و به آن تن بدهند. فرضا تغيير شکل ظاهری حکومتها که نمی تواند موجب دمکراسی شود. بايد اين دمکراسی در ساختارها، نهادهای مدنی و لايه های اجتماعی درونی شود. هم در اعتقاد و هم در عمل. شما فکر کنيد حتا ممکن است در نظامی که ظاهری دمکراتيک دارد، شخص ديکتاتوری سرکار بيايد و قانون را به سيلقه ی خود تفسير و اجرا کند. بنابراين من فکر می کنم تعبير دکتر سروش، تعبير زيبايی بود، که ما قبل از آنکه جامعه ی مدنی داشته باشيم، نيازمند به جامعه ای اخلاقی هستيم. جامعه ای که به ساز و کارهای مدنيت تن در دهد. امروز ما با فروپاشی اخلاق، اقتصاد، سياست و فرهنگ روبه رو هستيم و اين يک فاجعه است و شما در مسايلی سياسی هم مشاهده می کنيد که ضوابط حکم فرما نيست، روابط است، فرصت طلبی است، خالی کردن زيرپای همديگر است تا حدی که تبديل به آفت حرکتهای جمعی شده است. به لحاظ اقتصادی و اخلاقی هم همين طور است.

در روابط اقتصادی حتا شما مشاهده می کنيد، که کار به جايی رسيده است که آقای خامنه ای می گويد، با فساد اقتصادی مقابله کنيد. بنابراين، من فکر می کنم، جبهه ی دمکراسی خواهی يک موج نيست که دوباره عده ای بر آن سوار بشوند تا به قدرت و مسندی برسند. دمکراسی ملزم به صفات و خصوصياتی ست که جايی برای فرصت طلبان، نان به نرخ روز خورها، کسانی که تنها به قدرت برای منافع شخصی خود می انديشند، وجود ندارد. اگر داشته باشد، جبهه ی دمکراسی خواهی نيست. چرا؟ برای اينکه قدرت در دمکراسی متکثر است. پس ابتدا بايد افراد به قدرت متکثر معتقد باشند، حالا در هر حزب يا گروهی که هستند. آن موقع است که اين حرکت دمکراسی خواهی شکل خواهد گرفت. من فکر می کنم در مورد دمکراسی خواهی کمی بايد عميق تر بحث کرد و واقعا ساز و کار اين جبهه ی دمکراسی خواهی را به واقع بررسی کرد. نه اينکه تنها به ظواهر يک موضوع پرداخت.

 

دويچه وله: البته آنچه که شما از آقای سروش نقل کرده ايد، يکسری اصول انسانی، اخلاقی ست، که به نظر می آيد تنها می توان در پروسه ای درازمدت به آن دست پيدا يافت و لازمه ی دست پيداکردن به آن اخلاق هم رعايت يکسری موازين کلی دمکراتيک است. من فکر می کنم اين گونه که به نظر می رسد، اين نيروهای سياسی خواستار چنين دمکراسی يی، يعنی اصول اوليه ی دمکراسی، هستند و همچنين تشکيل جبهه ای برای دفاع از اين اصول دمکراتيک.

فريبا داودی مهاجر: درست است. رابطه ای متقابل با هم دارند. من نمی گويم که همه منتظر بنشينيم و اول شرايط اخلاقی آن را کاملا و صددرصد فراهم کنيم و بعد يک جبهه تشکيل بدهيم. بلکه اين دو بايد همديگر و در کنار هم شکل بگيرد و گام به گام جلو برود. اما من می خواهم بر اين تاکيد کنم، که جبهه ی دمکراسی خواهی واقعی زمانی شکل می گيرد، که ما در ساختار، در لايه های اجتماعی و حتا در رفتار شخصی مان به اصول و مناسبتات و ساز و کار آن معتقد باشيم. وگرنه دوباره حرکتی اتفاق می افتد و متاسفانه با شکست و انسداد مواجه می شود. به خاطر اينکه افرادی که درگير آن هستند، آن مناسبات را نمی شناسند. حتا من فکر می کنم، که بخشی از دلايلی که منجر به شکست اصلاح طلبی شد، همين بود. يعنی فقط بخشی از آن مقابل جناح مقابل بود، بخش ديگرش اين بود که افرادی که در جناح اصلاح طلب بودند، شايد همگی آنها فی الواقع اصلاح طلب نبودند. اگر بودند، حتما به شکل ديگری رفتار می کردند.

 

دويچه وله:خانم مهاجر در آن جبهه ی دمکراسی خواهی که مورد نظر شماست، با آن معيارهايی که شما می گوييد، آيا نيروهای لائيک هم جايی دارند؟

فريبا داودی مهاجر: به هرحال در حکومتی که دمکراسی هست، و حتا به نظر من، چنانچه تعريف درستی از جمهوری اسلامی بدهيم، لائيک ها هم جايی دارند. به خاطر اينکه به هرحال آنها هم بايد حق صحبت کردن، حق اظهارنظرکردن، حق مشارکت در قدرت، مشارکت در تصميم گيريها را بايد داشته باشند. آنها هم بخشی از نيروهای يک جامعه هستند. اين انديشه که فقط کسانی که مانند ما فکر می کنند از ما هستند، انديشه ای است که در هرحال شکست خواهد خورد. منظور اين است که همه ی نيروهای اجتماعی و سياسی بايد در تصميم گيريهای سياسی شرکت داشته باشند، در غير اين صورت خود آن نظام سياسی با بحران رو به رو خواهد شد. نبايد نگاهی يکسوانديشی داشته باشند و حتا در جمهوری اسلامی هم اگر نگاهی يکسويه و تماميت خواهانه ای نبود، قطعا نيروهای لاييک می توانستند حرف خود را بزنند و در تصميم گيريهای سياسی مشارکت داشته باشند.

 

دويچه وله: خانم داودی مهاجر خيلی متشکرم از وقتی که در اختيار ما گذاشتيد.

داودی مهاجر: خواهش می کنم. موفق باشيد.