پنجشنبه ۲۵ تير ١٣٨٣ – ۱۵ ژوئيه ٢٠٠۴

گوشه هايي از کنفرانس بنياد پژوهشهاي زنان

 

                    لاله حسين پور

 

پانزدهمين کنفرانس بين المللي ساليانه بنياد پژوهش هاي زنان ايران با شرکت بيش از 500 نفر در شهر برلين تشکيل شد. فضايي دوستانه و مهربان با سازماندهي اي تميز و کم و بيش بي نقص بر کنفرانس حاکم بود. فضايي پر از صميميت. هر جا مي رفتي نگاهي مهربان بر توبود، نه تنها روز اول، حتي روز آخر. بعد از خستگي ها و بي خوابي ها. اگر کاري داشتي، به هرکس رجوع مي کردي، با تو همراه بود. از پاس دادن تو به اين و آن خبري نبود. همين تنها، نشان از بلوغي 15 ساله داشت. نشان از هدر نرفتن اين 15 سال. آفرين! 

 

 

در ميان انبوه زنان ايراني مهاجر که در کشورهاي مختلف دنيا زندگي مي کردند، زنان و دختراني نيز از ايران در کنفرانس شرکت کرده بودند. آمار ندارم. اما هر چند تا بودند، اميد که به رابطه اي فعال و مؤثر تبديل گردد.

تعداد انگشت شماري مرد به چشم مي خورد که خود از عدم جدي گرفتن چنين کنفرانس هايي توسط مردان حکايت مي کرد.

 با وجودي که يکي از سخنرانان کنفرانس خانم تورمررور، فمينيست فعال و مدافع حقوق بشر در آلمان بود که در باره جنبش زنان آلمان از گذشته تا کنون صحبت مي کرد و مشکلات و گره گاه هاي اين جنبش را در شرايط کنوني بر مي شمرد، تعداد بسيار کمي خارجي در کنفرانس شرکت کرده بودند.

از زنان فارسي، زنان افغاني و کردهاي عراقي و غيره نيز آنطور که بايد و شايد اثري نبود. از استثنائات بايد گذشت.

نازيک احمد که عضو حزب کمونيست عراق  و يکي از بنيان گذاران سازمان مستقل زنان در کردستان عراق است، به زبان فارسي سخنراني خود را ايراد نمود. هرچند که برخلاف تيتر سخنراني که بررسي موقعيت زنان در عراق کنوني بود، اساسا و بطور کل به بررسي وضعيت سياسي عراق بعد از بمباران آمريکا پرداخت و کمتر به جنبش زنان در عراق توجه کرد. اين امر به درستي از جانب برخي شرکت کنندگان مورد نقد قرار گرفت.

بايد گفت که چنين نقدي در مورد اکثر سخنرانان صادق بود. تيترهاي اعلام شده و سخنراني هاي ارائه شده  گاها هم خواني نداشتند. براي مثال، خانم رويا طلوعي، پزشک و فعال زنان در کردستان، که قرار بود مدرنيته در ايران و مسئله زن را مورد بررسي قرار دهد، اساسا به بررسي جنبش زنان کرد پرداخت و گفت که ايران در پروسه گذار از سنت به مدرنيته است بدون اينکه زمينه هاي فرهنگي و سياسي آن آماده باشد. وي که خود را براي شرکت در مجلس ششم کانديد کرده و رد صلاحيت شده بود، اعلام نمود که شرايط مناسب براي تند روي نيست و جنبش اصلاحات هنوز به پايان نرسيده است. او با ارائه آمار و ارقام از جنبش زنان کرد، به تحسين پيشرفت زنان کرد در کردستان پرداخت.

خانم سوسن رخش، جامعه شناس نيز که قرار بود جنبش زنان متأثر از نزاع بين مدرنيسم و مذهب را به تحليل کشد، اساسا به مقايسه جنبش زنان در دو کشور مصر و ايران که از جمله کارهاي تحقيقاتي وي بود، پرداخت. وي که همچنان مجذوب سفر اخير خود، بعد از سال ها، به ايران بود، بعد از مصاحبه ها و گفتگوهايي که با برخي زنان از جمله الهه کولايي و امثالهم داشت، با خوش بيني معتقد بود که جنبش زنان ايران رهبري جنبش هاي زنان در خاورميانه را در دستان خود دارد و بي ترديد در 10 ساله آينده مدارج بالايي را طي خواهد کرد.

اينجا اما کار خوب خانم نسترن موسوي نياز به تأکيد ويژه دارد. او به تحليل و بررسي بازتاب مناسبات جنسي در ادبيات داستاني پرداخت و گفت که پروسه مدرنيته خود به زناني متفاوت با چهارچوب هاي گذشته نياز دارد. او پروسه رشد جنبش زنان را در ادبيات داستاني در سه دوره بررسي کرد و دوره کنوني را دوره هويت يابي زنان اعلام نمود. او تأکيد داشت زن در داستان هايي که اکنون نوشته مي شود، اساسا به قشر معيني تعلق دارد و مسائل مربوط به زنان روستاني، طبقه کارگر و يا زناني که در مهاجرت بسر مي برند، کمتر در داستان ها به چشم مي خورد. اين امر به دليل شرايط بسيار دشواري ست که هم اکنون نويسندگان ما در آن بسر مي برند. آن ها مجبورند شبانه روز براي امرار معاش خود و خانواده خود کار کنند و درکنار آن از زمان اندکي که باقي مي ماند استفاده کرده و داستان بنويسند. وي ادامه داد در چنين شرايطي مسلما انتظار زيادي نمي توان از نويسندگان داشت. آنان براي آنکه بتوانند داستاني را بپرورانند، مي بايست در محيط مربوطه زندگي کرده و با ويژگي هاي آن آشنا شوند و انجام چنين کاري نياز به بودجه و حمايت دارد، در حاليکه نويسندگان ما در حال حاضر  برخا از توان چاپ و توزيع داستان هاي خود نيز ناتوانند.

کار ارزنده شهلا شفيق نيز قابل ذکر است. او با نگاهي ديگر به فروغ و شعرهاي او، زن را بمثابه يک هويت فردي بررسي کرد. او از فروغ ياري مي گيرد تا زن بتواند "من" خود را بازيابد و دگم و تعصب را به کناري نهد و اصل خود را بازشناسد. حيف که خانم شفيق زمان را ناديده گرفت و بسيار زياد و سريع خواند و مسلما اين اشکال باعث عدم تمرکز شنوندگان شد.

کنفرانس بنا بر سنت ديرينه خود اين بار نيز ميز گردي از نسل دوم سازمان داد. آنها چه پرصفا داستان زندگاني خود نوشتند و چه با احساس گوشه هاي خاطرات خود بازخواندند. در ايران، در مهاجرت، در برخورد با مردم، با پدر و مادر و با فاميل. چه دقيق کنايه ها را بازيافتند و با چه اعتماد به نفسي بر هويت خود که حالا ديگر هم ايراني بودند و هم شکل گرفته در کشور مهاجر، پاي فشردند. آنجا که آزاده ترجيح داد تم قانون روسري در برخي کشورهاي اروپايي را محور کند، برخي به ناحق تحملشان طاق شد. اما آزاده 23 ساله چه زيبا به دفاع از دمکراسي برخاست. جاي بس اميدواري ست!

کنفرانس در روز اول با قرائت زندگي نامه خانم هما ناطق و با بيان خاطراتي از او به قدرداني از وي پرداخت. با اينکه قدرداني از هما ناطق زمان طولاني اي از کنفرانس را به خود اختصاص داد، اما شنيدن خاطرات دوران بعد از انقلاب و حوادثي که در آن روزها گذشت، خاطره انگيز بود. ولي جا داشت نقدي نيز بر مواضع آخير خانم ناطق که مهر بطلان بر مواضع قديمش زده است، مي شد. جاي اين نقد در صحبت هاي سخنرانان خالي بود.

اما نگين درخشنده در طول کنفرانس، همانا برنامه هاي هنري آن بود. فيلم زهره و منوچهر ساخته ميترا فراهاني با تم بکارت، که آميخته اي بود از فيلم مستند و سمبوليک، ارزش ديدن داشت. بعد از پايان فيلم احساس مي کردي، گفتني ها گفته شد. انگار باري از روي دوشت برداشته شد و وظيفه اي نو بر دوشت گذاشته شد. احساس مي کردي، حال مي توان آغاز کرد، حال بايد اين مهم را به انجام رساند.

رقص جادويي شاهرخ مشکين قلم  با الهام از رقص هاي هندي، کردي، صوفي و ايراني به اجراء درآمد و نگاه ها را بر خود ميخکوب کرد.

گروه فتنه با اجراي دکلمه زيباي پروانه، زندگي يک زن را در دوره هاي مختلف قبل از انقلاب 57 تا زندگي در مهاجرت بطور طنزآميز و با مهارتي کم نظير، همراه با صداي دلنشين گلرخ، کار موفقي را ارائه کرد. اما دريا دادور با زيبايي مينياتوري خود، گنجينه اي در حنجره دارد که شنونده را مسحور صداي خود و مفتون اجراي خود مي کند. به قول يک شنونده که شعري براي وي سروده است، اگر خواهي بداني راز دريا، ببايد بشنوي آواز دريا، چو بر آواز دريا دل سپاري، ببيني هر زمان پرواز دريا.