کمیته دفاع از حقوق
بشر در ایران
www.polpiran.com
info@polpiran.com
ترجمه: ن. نوری زاده
گزارش کامل ناظران حقوق بشر در مورد ایران
ژوئن 2004 ( خرداد 1382) شماره 2 / E
بخش پنجم- مراکز بازداشت و بد رفتاریها:
این بخش شرح رفتار (غیر انسانی، خشن و تحقیر آمیز) با بازداشت شدگان سیاسی در
زندان اوین، تهران و دیگر بازداشتگاههای غیر قانونی میباشد که توسط نهادهای
گوناگون امنیتی و اطلاعاتی اداره میگردد. همچنین این بخش شرح وضعیت بازداشتگاههای
غیر قانونی از زبان بیشتر زندانیان سیاسی است که به مدتهای طولانی در سلول های
انفرادی این بازداشتگاهها زندانی بوده اند. بعلاوه گزارش بخش پنجم، رابطه بین
نیروهای امنیتی لباس شخصی را با مراکز و بازداشتگاههای غیر قانونی را با اسناد و مدارک نشان
میدهد.
طبق قوانین بین المللی حقوق بشر، ایران متعهد است با تمام افرادی که آزادی
آنها سلب گردیده است (زندانیان)، با انسانیت و احترام رفتار نماید. (17) بعلاوه
بنابراین قوانین، هیچکس نباید در معرض شکنجه، یا رفتارهای تحقیر آمیز و مجازات غیر
انسانی و وحشیانه قرار گیرد. (18)
زندان اوین
زندان اوین که در بلندیهای شمال تهران واقع میباشد، در سال 1971 (19) ساخته
شده است. اهمیت بین المللی این زندان زمانی معلوم شد که در اواخر رژیم محمد رضا
شاه پهلوی، هزاران زندانی سیاسی در شرایط وحشتناک، بدست پلیس مخفی شاه ساواک در
این زندان شکنجه شده بودند. (20) بعد از انقلاب 1979، حکومت جدید افرادی را که با
رژیم شاه همکاری کرده بودند (ساواکیها) را نگه داشت تا در مواقع ضروری آنها را به
خدمت فرا خواند تا از وجود و تجربیات آنها استفاده نماید.
در سالهای بعد کسانیکه حامی و پشتیبان انقلاب بودند به افرادی تبدیل شدند که
تهدیدی برای جمهوری اسلامی نو پا بشمار میرفتند، در نتیجه رژیم آنها را بازداشت و
زندانی کرد. تاریکترین دوره از تاریخ زندان اوین اواخر تابستان 1988 میباشد. در
این سال هزاران زندانی سیاسی در دادگاههای سه شماره ای (سریع) رژیم و (به حکم آیت
اله خمینی – م) اعدام شدند. (21)
در سالهای بعد از انقلاب، مجموعه زیبائی از چند ساختمان مخوف در اوین ساخته شد
و بطور رسمی تحت کنترل اداره عمومی زندانها قرار گرفت. سپس بخشهای مختلف این
ساختمان در چند سال گذشته بدست قوه قضائیه، سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات و امنیت
سپرده شد. (22)
زندان اوین تنها زندان شهر تهران نیست اما بیشتر افرادی که با ما (ناظران حقوق
بشر) گفتگو کرده اند، قسمتی از دوران بازداشت خود را در این زندان گذرانده اند.
این افراد در اولین سال بازداشت در اوین مورد بدترین مجازاتها قرار میگرفتند. در اواخر
سال 2001- 2000 این روش بازجوئی در اوین متداول شد. به عبارت دیگر در این روش
افراد را در اولین سال بازداشت مورد تادیب و مجازاتهای بسیار سخت و طاقت فرسا قرار
میدادند تا آنها ضمن (اقرار و اعتراف و مصاحبه) این مکان را به عنوان یک مکان
دهشتناک در یاد و خاطره خود بسپارند.
بنظر میاید که در اوائل سال 2000 مقامات حکومتی دریافتند که زندان اوین به
دانشگاه تبدیل شده است زیرا این زندان بیشتر روشنفکران، اساتید، دانشجویان را در
خود جای داده بود. در این رابطه بیشتر زندانیانی که به اوین فرستاده میشدند و یا از
آنجا بیرون میآمدند در این عقیده مشترک بودند که " ما همه در آنجا جمع بودیم
و گوئی آنجا به دانشگاه تبدیل شده بود." (23)
زندانیان سیاسی که به جرمهای مشترکی متهم بودند، تجربیات متفاوتی از یکدیگر در
مواجه با زندانبانان و بازجویان خود داشتند. مقامات زندان و بازجویان آنان را
شکنجه، تحقیر و به مدتهای طولانی در سلولهای انفرادی حبس میکردند و یا در
بازجوئیهای متعدد که 5 و 6 ساعت به طول میانجامید آنها را جهت فریب دادن، به شکنجه
کردن اعضاء خانواده شان تهدید میکردند. همچنین زندانیان را از مراقبتهای پزشکی و
ملاقات با خانواده هایشان محروم میکردند.
نیروهای امنیتی موازی و بازداشتگاههای غیر قانونی
" شما باید این موضوع را بدانید که زندان 59 فقط یک مکان (خیالی) نیست
بلکه یک واقعیت عینی است. انسان فکر میکند که در یک زندان زیرزمینی بی انتها قرار
گرفته دارد. حتی برای کسانی از ما که آزاد شدند، دائما این احساس وجود داشت که
آنها همواره در میان فریادهای زجرآور دوستانشان قدم میزنند." (24)
ایرانیان واژه نهادهای موازی را در مورد
انواع سازمانها و گروههای شناخته شده اطلاعاتی و امنیتی غیر قانونی اما قدرتمند
بکار می برند و در این رابطه منظور روزنامه های ایران از بکار بردن "نهادهای
موازی" و لباس شخصی ها در واقع بسیجیان، انصار حزب الله و انواع سرویسهای
اطلاعاتی است که خارج از حیطه وزارت اطلاعات عمل می کنند و در اختیار مراکز بازجوئی
و بازداشتگاه ناشناخته میباشند.
تعداد مراکز بازداشت غیر قانونی که تحت کنترل مستقیم اداره عمومی زندانها می
باشد، نامشخص است. این بازداشتگاههای غیر قانونی بطور رسمی بعنوان زندان ثبت نشده
اند و هیچ سند و مدرکی دال بر ثبت نام زندانیان و یا اطلاعاتی راجع به اداره،
مدیریت و بودجه آن، وجود ندارد. حتی بعضی از مقامات دولتی مربوطه نیز از این
اطلاعات بی خبر هستند. با این وجود بنابر گزارش تعداد زیادی از این نوع
بازداشتگاههای ناشناخته غیر قانونی در اطراف تهران وجود دارد و روز به روز بر
تعداد آنها اضافه می گردد.
در اوائل سال 2001 اعضاء مجلس (ششم) دریافتند که زندانهای زیرزمینی وجود دارد
که از آنها برای حبس زندانیان سیاسی استفاده می کنند. چند عضو مجلس (ششم) به
سرپرستی علی اکبر موسوی خوئینی، خواستار بازدید از این زندانها شدند. در نتیجه و
بدنبال افشاء زندانهای غیر قانونی ناشناخته این امید بوجود آمد که شاید این
زندانها بسته شوند. اخباری مبنی بر بسته شدن زندانهای غیر قانونی بویژه زندان
توحید گزارش شد اما طولی نکشید که بعضی از زندانیان سابق اطلاع دادند، آنها زمانی
که در بازداشت موقت بسر می بردند، شاهد بودند که ساختمانهائی را بعنوان زندان بنا
کرده اند. بدیهی است که امکان تائید این اطلاعات دشوار است اما پر واضح است که
مقامات حکومتی در پاسخ به توجهات روزافزون مردم و مجامع بین المللی نسبت به
زندانهای ناشناخته غیر قانونی، این زندانها را به مکانهای دیگری انتقال داده اند.
برای مردم ایران به وضوح معلوم است که مراکز بازداشت غیر قانونی و پنهان که
بصورت استادانه ای ساخته شده است، در ارتباط و اختیار نهادهای امنیتی لباس شخصی می
باشد. این نهادها حمله به روزنامه های اصلاح طلب را سازماندهی می کردند و عامل ضرب
و شتم وحشیانه دانشجویان در خیابانهای اصلی شهر و بازجوئی از زندانیان سیاسی در
این بازداشتگاهها می باشند.
ما (ناظران حقوق بشر) با سردبیر یک روزنامه که عضو اولین مجلس بعد از انقلاب
است و کسی است که بعد از سخنرانی همراه با دیگر عضو مجلس (ششم) از سوی نهادهای
لباس شخصی مورد حمله واقع شد، گفتگو داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که این نهادهای
لباس شخصی در سال 2004 بیشتر به اموری چون: ربودن رهبران دانشجوئی، تهدید زبانی
فعالین حقوق بشر از جمله شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل و حمله فیزیکی به
جمعیتی که برای شنیدن سخنرانی نماینده دانشجویان و فعالان سیاسی اصلاح طلب آمده
بودند، پرداختند.(26)
این گروههای شبه نظامی لباس شخصی در سالهای اخیر از امکانات بسیار زیادی
برخوردار شده اند و آنها در سطوح مراقبت، استخدام، مالی، طرح و نقشه و ارتباطات
سازماندهی خود را بهبود بخشیده اند. برای مثال، ناظران حقوق بشر با چندین خبرنگار
که شاهد اعتراضات دانشجوئی در ژوئن 2003 بودند گفتگو کردند. آنها در مشاهدات خود
گفتند که شبه نظامیان لباس شخصی با بوجود آوردن ایستگاههای بازرسی در اطراف
دانشگاه تهران، مردم را از پیوستن به جمع دانشجویان منع می کردند(27) و نیز وضعیت
را با بی سیم و تلفنهای دستی به مراکز اصلی (پایگاه) گزارش می دادند و (از آنها
دستور می گرفتند).
در خلال این گزارش که وقایع آوریل سال 200 تا 2004 را در بر دارد، نهادهای
لباس شخصی، دفاتر روزنامه های اصلاح طلب را شکستند و به روشنفکران سرشناس در حین
سخنرانی عمومی حمله ور شدند.(28).
آنان ضمن ربودن رهبران دانشجوئی (29) با باتون و چماق به شکستن شیشه (و ضرب و
شتم حاضرین در اجتماعی سیاسی صلح
آمیزشان پرداختند.(30) در این رابطه افراد بسیاری را بازداشت و روانه زندان کردند.
بدیهی است که با رشد و قدرت گرفتن گروههای شبه نظامی لباس شخصی، دشوار است که
تشخیص داده شود که کدام نیرو متعلق به کدام نهاد حکومتی است. برای مثال، در حالیکه
بسیج و انصار حزب الله گروههای شناخته شده شبه رسمی هستند، بنظر می رسد گروههای
دیگر لباس شخصی جهت سرکوب و مرعوب کردن شهروندان به دستگاه قضائیه تعلق دارند.
بعضی از نهادهای رسمی که در خدمت جناح
محافظه کار می باشند، آشکارا فعالان سیاسی را به تلافی کردن و انتقام گیری تهدید می کنند. برای مثال، فرمانده نیروی بسیج
دانشگاه امیر کبیر، گفته است که "از حالا به بعد ما با آنها با روش دیگری
مقابله خواهیم کرد، ما با افرادی که با عقایدمان موافق نیستند و در مقام خود
کارهای غیر قانونی و خلاف انجام می دهند مقابله خواهیم کرد و این مقابله برخورد
فیزیکی خواهد بود و از این به بعد اعلام می کنیم که مسئولیت این رفتار با خود آنها
است و ما هیچ مسئولیتی نخواهیم پذیرفت".(31)
این گفتار بهترین دلیل است که نهاد بسیج دانشجوئی کاملا منطبق با خواسته
مقامات حکومتی عمل می کند. در این رابطه گزارشهای بسیاری وجود دارد که اعضاء انصار
حزب الله مجهز به اسلحه هستند(32) زیرا مردم دیده اند که در ایستگاههای بازرسی که
متعلق به لباس شخصی ها می باشد،(33) آنها در خلال اعتراضات ژوئن و جولای 2003 با
اسلحه تردد می کردند.(33)
روشن ترین ارتباط بین نیروهای امنیتی
موازی با حکومت را می توان در مراکز و بازداشتگاههای ناشناخته غیر قانونی مشاهده
کرد. یکایک زندانیان سیاسی سابق که با ناظران حقوق بشر گفتگو کرده اند، مدتی از
دوران بازداشت خود را در این زندانها گذرانده اند، آنها همگی از یک نوع روشن شکنجه
صحبت می کردند. این زندانیان بیش از همه تاکید داشتند که رفتاری که با آنها در
بازداشتگاههای ناشناخته و غیر قانونی شده است، بمراتب زجرآورتر از رفتاری بود که
در زندان اوین با آنها می شده است.
در هنگام انتقال زندانیان به بازداشتگاههای ناشناخته غیر قانونی، به آنها گفته
میشد که باید سر خود را پائین نگه دارند و یا با زور آنها را با چشمانی بسته مجبور
می کردند که در صندلی عقب ماشین و سر به زیر جای
گیرند و سپس بمدت 45 دقیقه آنها را در شهر تهران جهت رد گم کردن و به
اشتباه انداختن زندانی می گرداندند. خانواده های زندانیان، یادآور شدند که این کار
باعث شد که زندانیان تا زمانیکه آنان را به زندانهای رسمی منتقل نکرده بودند، نمی
دانستند که در کدام محل زندانی بودند.(34) یکایک زندانیانی که با ناظران حقوق بشر
گفتگو کردند، گفتند که آنها را سلول های انفرادی بازداشتگاههای غیر قانونی مثل
زندان 59 و 66، کاملا محبوس بودند و فقط اجازه داشتند که آنهم با چشمان بسته به
دستشوئی بروند و فرایض دینی خود را در سه نوبت انجام دهند. این زندانیان سیاسی
همچنین در گفتگو با ما (ناظران حقوق بشر) از بازجوئی های سخت و خشنی که در این
بازداشتگاهها انجام می گرفت، توضیح دادند. آنها بدون استثناء گفتند که فقط اجازه
داشتند بازجو های خود را که لباس رسمی به تن نداشتند و اعضای نهادهای اطلاعاتی و
امنیتی لباس شخصی ها بودند، مشاهده کنند.
زندان 59
بعضی از اعضاء چهل نفره ملی، مذهبیها که عده ای از نویسندگان، روزنامه نگاران
و فعالین سیاسی بطور آزاد به آنها پیوسته اند، در مارس 2001 بازداشت و زندانی
شدند. بیشتر آنها در یک یا دو زندان غیر قانونی و مخوف مانند زندان 59 عشرت آباد
حبس بودند. ناظران حقوق بشر با چندین نویسنده، روزنامه نگار و فعالین دانشجوئی که
در زندان 59 حبس بودند، گفتگو کرده است. در نتیجه این گفتگوها، بنظر می رسد
زندانیانی را که در سلولهای انفرادی اوین زبان به اقرار نگشوده اند، به زندان 59
جهت اعمال شکنجه های روانی و قطع ارتباط آنها با خارج، منتقل می کردند.(36) چند
زندانی که بعد از گذراندن مدت زمانی در زندان 59 به اوین بازگردانده شده بودند به
ما (ناظران حقوق بشر) گفتند که آنها را تهدید کرده اند که اگر همکاری نکنند دوباره
به زندان 59 بازخواهند گشت.
زندان 59 که بوسیله سپاه پاسداران
اداره و کنترل می گردد در مجموعه ساختمانهای سپاه در ولی عصر تهران واقع است. در
این زندان که مسئولیت آن بعهده حفاظت اطلاعات سپاه است، یکسری سلولهای انفرادی،
اتاقهای بازجوئی و 2 سالن مجهز به دوربین های ویدیوئی، وجود دارد. در موقع ورود به
زندانیان یک پتو (سربازی)، یک حوله، یک ظرف غذا (پلاستیکی) و یک زیر شلواری ساده
می دهند و به آنها گفته میشود که "این محل، جائی است که باید سکوت مطلق حاکم
باشد." همچنین به زندانیان تاکید می شود که قبل از باز شدن درب سلول هایشان
آنها باید چشم بند به چشم داشته باشند در غیر این صورت نگهبان اجازه خارج شدن آنها
(به دستشوئی) را نمیدهد. زندانیان در زندان 59 حق ملاقات با هیچ کس از جمله خانواده و وکلای خود را ندارند. گزارش
شده است که آنها بخاطر گرمای طاقت فرسای سلولها و فضای آلوده آن دچارانواع بیماریها
شده اند در حالیکه از مراقبت های درمانی اوین محروم بودند.
علیرغم اینکه گفته شده است که زندان 59 بسته شده است، اما ناظران حقوق بشر با
افرادی که اخیرا یعنی در جولای 2003 در آنجا زندانی بودند، گفتگو کرده است. آنها
گزارش دادند که در خلال ماههای ژوئن و جولای، هزاران نفری که بازداشت کرده بودند
را به زندان 59 آوردند و آنها را در گروههای بزرگ در سالنهای زندان جای دادند.(37) یکی از بازداشت شدگان که قادر
بود بدون چشم بند زندان 59 را بیشتر مشاهده کند به ناظران حقوق بشر گفت که :"
در تصور من نمی گنجد که من بدون از دست دادت مشاعرم بتوانم حتی یک شب در این
سلولها بسر برم."(38)
اداره اماکن
در سالهای اخیر، فعالان سیاسی به یکی از بازداشتگاههای غیر قانونی به نام
اداره اماکن عمومی جهت ارائه گزارش روزانه، احضار و سپس آزاد شده اند. وظیفه اماکن
بعنوان "نیروهای اجرائی قانون نظارت بر جرمهای خلاف اخلاق عمومی" مانند
تماس فیزیکی بین مردان و زنان و موسیقی نواختن است. بنظر می رسد که این اداره
امکانات دفاتر خود در تهران را در اختیار نهادهای موازی امنیتی و اطلاعاتی گذاشته
است.(39) ساختمانهای این اداره دارای سلولهای متعدد زیرزمینی است که برای تهدید و
بازجوئی از فعالین سیاسی و نویسندگان مورد استفاده قرار می گیرد.
بازجوئی در اداره اماکن برای
دانشجویان و جامعه روزنامه نگار امری شناخته شده است. بنظر می رسد که قصد اداره
اماکن از بازداشت و تهدید موقت دانشجویان و فعالان سیاسی اشاعه و رعب و وحشت است.
اغلب بازداشت شدگان بعد از یکروز بازجوئی و بدون فرستادن آنها به زندان به خانه باز
می گشتند. از بعضی بازداشت شدگان خواسته میشد که بطور کتبی اقرار نمایند و بعضی
دیگر را تهدید می کردند که اگر با آنها همکاری نکنند در آینده نزدیک دستگیر خواهند
شد در حالیکه به عده ای دیگر از فعالین سیاسی می گفتند که پرونده ای علیه آنان
گشوده خواهد شد. طبق گزارش از فعالین سیاسی در مورد مقاله ای ویژه یا وب سایت و یا
تلفن هائی که از خارج از کشور به آنها میشده است بازجوئی می کردند و به آنها تاکید
می کردند که نهادهای امنیتی و اطلاعاتی در حال تحقیق و گشودن پرونده برای آنها
آنها هستند. در اداره اماکن معمولا با فعالین سیاسی با خشونت رفتار میشد و ضمن تهدید
و آزار و اذیت کردن آنها اجازه می دادند که مرخص شوند.(40)
یکی از افراد به ناظران حقوق بشر در این مورد گفت که "برای آنها کاری
ندارد، هر وقت که دوست داشته باشند ترا احضار می کنند". نهادهای موازی امنیتی
و اطلاعاتی مانند انصار حزب الله و بسیج که در واقع سایه های سرویسهای امنیتی
"حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران" و "حفاظت و اطلاعات قوه
قضائیه" می باشند، با در اختیار داشتن و کنترل بازداشتگاههای ناشناخته و غیر
قانونی، بمثابه نیروهای امنیتی رسمی بشمار می روند و مورد تائید حکومت می باشند.
این نهادهای موازی و بازداشتگاههای غیر قانونی که خارج از اداره زندانهای عمومی
عمل می نمایند دارای مجوز هستند و جهت شکنجه دادن زندانیان از مصونیت برخودار می
باشند.
رژیم به تعهدات خود نسبت به شهروندان در مقابل انواع بدرفتاریها و بازداشت های
غیر قانونی، بستن مراکز و بازداشتگاههای ناشناخته عمل ننموده است و نتوانسته و یا
نخواسته که افراد متخلف را در مقابل قانون و عدالت حاضر نماید.
"شکنجه سفید" استفاده از سلولهای انفرادی
در ایران، روشنفکران، نویسندگان، فعالان (سیاسی) و زندانیان، واژه شکنجه سفید
را در مورد سلولهای انفرادی بکار می برند. زیرا شرایط سلولهای انفرادی بگونه ای
ترتیب داده شده است که آنها را تسلیم خواسته بازجویان میکنند تا فیلم های ویدئویی
از اقرار و اعترافاترو امضاء زندانیان تهیه کنند و نیز بتوانند اطلاعات لازم را در
مورد موسسات و انجمن های سیاسی بدست آورند. زندانیان در سلولهای انفرادی محبوس
بوده و بسیاری از آنها در بازداشتگاههای نامعلوم که اغلب در زیر زمینی که بطور 24
ساعته با نور مصنوعی (لامپ) روشن بود، بسر می بردند. آنها از ارتباط برقرار کردن
با دیگر زندانیان منع شده اند و از تماس با اعضاء خانواده خود و دسترسی به وکیل و
امکانات بهداشتی و پزشکی محروم بودند.
طبق قوانین بین المللی، سلولهای
انفرادی طویل المدت، بعنوان شکنجه محسوب می گردد. افرادی که با ناظران حقوق بشر
گفتگو کرده اند، اظهار داشتند: دورانی که آنها در سلول انفرادی حبس بودند دورانی
بود که از هر شکنجه جسمی و زبانی(فحاشی) که تا بحال تجربه کرده بودند دشوارتر و
تحمل ناپذیرتر بود است لذا آنان همواره هراس داشتند که مشاعر خود را از دست بدهند
و نگران بود که نکند یک روز دیگر در سلول انفرادی ماندن موجب شکستن اراده و تحمل
آنان گردد.
زندانیان سابق بر این موضوع تاکید
کردند که کاربرد سلولهای انفرادی و افزایش آن علیه منتقدین حکومت، در حقیقت پیامی
به دیگر فعالین بود که قصد ابراز نظر سیاسی داشتند و این کار ارزش آنرا نداشت.
بسیاری از بازداشت شدگان گفتند که: "من وقتی از زندان بیرون آمدم، دیگر آن
آدم گذشته نبودم."(43) تجربیات سلول انفرادی روی دانشجویان فعال سیاسی اثر
معکوس گذاشته است. بعبارت دیگر حکومت ایران، با هدف قرار دادن رهبران جامعه فعال
دانشجوئی، نویسندگان، سردبیران روزنامه های با نفوذ، توانسته است فضای یاس آمیزی
را میان توده مردم بوجود آورد. یک نویسنده، تاثیر فضای سلول انفرادی بند 240 زندان
اوین را چنین شرح داد:"از هنگامیکه
در زندان اوین بیرون آمده ام، نتوانسته ام بدون قرصهای خواب به بستر بروم. این
وحشتناک است. تنهائی هرگز ترا رها نمی کند. اگرچه از "آزادی" تو زمانی
بسیار گذشته باشد. هر دری که برویت بسته است، بر تو اثر می گذارد، به این دلیل است
که ما آنرا (حبس در سلول انفرادی) "شکنجه سفید" می خوانیم. آنها
(بازجویان) هر آنچه را که بخواهد بدون وارد کردن کوچکترین ضربه ای بر تو، بدست
خواهند آورد. آنها به اندازه کافی در باره ات جهت کنترل، اطلاع دارند. آنها می
توانند کاری کنند که تو باور کنی رئیس جمهور استعفا داده است و یا اینکه همسر تو
در اختیار آنها بوده است و یا حتی به تو بقبولانند کسی را که به او اعتماد داشتی
به تو دروغ گفته است. آنها (بازجویان)، بدینوسیله ترا خرد و خمیر می کنند، می
شکنندت و زمانی که شکسته شدی دیگر در کنترل آنها قرار گرفته ای و اینجاست که زبان
به اعتراف می گشائی."(44) بنابر "اصول و مبادی بنیادین در مورد رفتار با
زندانیان" سلول انفرادی جهت تنبیه زندانیان باید لغو شود(45) و یا استفاده از
آن بسیار محدود گردد. "گروه کاری در مورد بازداشت های خودسرانه سازمان ملل متحد"
در دیدار ناتمام خود از بند 209 زندان اوین، گزارش کرده است که: از تاریخ تاسیس
"گروه کاری" تا این زمان این اولین باری است که ما استفاده وسیع از
سلولهای انفرادی را نه به عنوان یک روش و
ابزار سنتی بلکه بعنوان نفس انجام آن، شاهد بودیم. این بند(240) مانند دیگر
زندانها، فقط دارای چند سلول جهت مجازات زندانیان نبود بلکه "زندان در درون
زندانی" است که برای آزار و اذیت کردن بیشتر و منظم زندانیان و شکنجه نمودن
آنها در سلولهای انفرادی طولانی مدت، بوجود آمده است.
این نوع حبس ها (حبس در سلول انفرادی) جهت "اقرار گرفتن" و
"توبه کردن" زندانیان آنهم در مقابل افکار عمومی (تلویزیون) بکار می رود
و بدیهی است این گونه اعمال علیرغم داشتن ماهیت پست و خفت بار به هیچ وجه بعنوان
مدرک و سند قابل قبول علیه زندانیان بشمار نمیرود.(46)
"گروه کاری در مورد بازداشتهای خوسرانه سازمان ملل" بیان نموده اند
که:"اینگونه سلولهای انفرادی محض و دراز مدت بنابر کنوانسیون منع شکنجه،
بمثابه رفتار غیر انسانی و شکنجه محسوب می شود."(47) همچنین کمیسیون حقوق بشر
سازمان ملل متحد، در قطعنامه آوریل سال 2003 اعلام کرده است که:"حبس های
انفرادی طولانی مدت نه تنها زمینه ساز شکنجه است بلکه خود بعنوان شکلی از رفتار
وحشیانه، غیر انسانی، تحقیرآمیز و حتی شکنجه محسوب می شود."(48) این کمیسیون
اصل هفتم کنوانسیون بین المللی حقوق سیاسی، مدنی سازمان ملل(ICCPR) که در مورد
شکنجه و دیگر بد رفتاریها است، اینگونه تفسیر نموده است:"سلول انفرادی و یا حبس
افراد در زندان(بدون ارتباط با دیگران) به مدت طولانی، طبق ماده 7 ممنوع می
باشد."(49)
صدمه ناشی از رنج افراد در سلولهای
انفرادی مسائل مبتلا به دیگر در بازداشتگاهها را افزایش می دهد. شرایط سلولهای
انفرادی بسیار بد و نامناسب است. به سخنی دیگر سلولهای انفرادی زیرزمینی که بطور
24 ساعته با نور غیر طبیعی (لامپ) روشن است، به صورتی طرح ریزی شده که حداکثر
صدمات جسمی و روانی را به زندانی وارد آورد. همچنین محرومیت زندانیان از ملاقات با
خانواده و یا وکیل شان و تنها تماس با بازجوها و زندانبانان خشن، صدمات روانی بسیاری برای زندانیان بوجود می
آورد. بعلاوه قرار دادن افراد در سلولهای انفرادی از
طرفی و از طرف دیگر عدم نظارت بیرونی روی روند بازجوئی ها، منجر به شکنجه کردن
زندانیان از ناحیه بازجویان میشود.(50)
کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا، اعلام
کرده است که: "انزوای کامل قوای حسی همراه با انزوای اجتماعی محض شخصیت انسان
را نابود میکند و باعث بوجود آمدن رفتاری میگردد (روانی) که با هیچ ابزار و وسیله
ای قابل علاج و مداوا نیست." (51)
بخشهای مختلف نهادهای درون رژیم که
هرازگاهی در رقابت با یکدیگر عمل مینمایند، سلولهای انفرادی گوناگون زندان اوین را
تحت کنترل خود دارند. افرادی را که ما (ناظران حقوق بشر) با آنها گفتگو کردیم،
اظهار داشتند: وقتی که در بند 209 و 204 زندانی بودند شاهد ساختن سلولهای انفرادی
در بند 325 بودند. این موضوع را چند زندانی دیگر تائید نمودند. کدهای ورودی این بندها بنابر شماره نامگذاری شده است. برای مثال، کد بند 209 زندان
شماره "209" میباشد.
بنظر میآید که بند 209 بوسیله وزارت
اطلاعات کنترل میگردد . بند 240 تحت کنترل حفاظت اطلاعات قوه قصائیه است و همچنین
بند 325 در اختیار حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران قرار دارد.(52) بعضی ها معتقدند که
بند 209 ظاهرا تحت کنترل وزارت اطلاعات است اما در واقع این بند را ماموران سپاه
در اختیار دارند. ناظران حقوق بشر قادر نبودند که دست به دست گشتن این بندها که
توسط نهادهای قدرتمند رژیم صورت میگیرد و نیز هویت واقعی کسانیکه سلولهای انفرادی
را کنترل میکنند، شناسائی کنند، زیرا در حقیقت زندانیان همواره با چشمان بسته بین
بندهای زندان در حرکت بودند. زندانیان سابق شرایط زندانیان و رفتار متفاوت در این
بندها را و نیز تمرکز(متفاوت) بازجویان روی مواضع عقیدتی آنها را شرح دادند. اما
علیرغم بیان این تفاوتها، تجربیات مشابهی هم در میان افرادی که در سلولهای این بندها
حبس بودند، بچشم میخورد.
بند 209 یکی از مخوفترین بندهایی است که
زندانیان سیاسی قبل از انقلاب 1979 را در آنجا زندانی میکردند.(53) ناظران حقوق
بشر با فردی که در دهه 1980 در بند 209 زندانی بود گفتکو کردند. او در این گفتگو
شرح داد که: "آنها (رژیم) در هنگام ساختن بندهای 240 و 325 و سلولهای جدید از
تجربیات خود در بند 209 استفاده کردند، بطوریکه بین سلولها هیچ امکانی برای برقرار
کردن ارتباط وجود ندارد و صدائی شنیده نمی شود.(از بین بردن مورس زدن ، روش
ارتباطی زندانیان با یکدیگر- م) در فوریه 2003 وقتی که "گروه کاری در مورد
بازداشتهای خودسرانه سازمان ملل" همراه با نماینده ای از طرف رئیس جمهور
خاتمی و با اجازه کتبی، قصد بازدید از زندان و گفتگو با زندانیان را داشتند، آنها
را با خشونت و بدون هیچ توضیحی از بند 209 زندان، بیرون انداختند و نمایندگان
حکومتی و راهنمایان نیز نسبت به این موضوع هیچ اعتراضی نکردند. بنظر می رسد که
کارمندان رده پائین که شامل نگهبانان و افسران پلیس می شود، هیچ اختیاری در مورد
راهروهای سلولهای انفرادی ندارند.
بعضی از زندانیان را قبل از اینکه به
سلولهای انفرادی اوین بفرستند، آنها را در بندهای عمومی نگه می دارند. اما افرادی
که بوسیله لباس شخصی ها بازداشت می شوند را مستقیما به سلولهای انفرادی منتقل می
کنند. در بند 209 زندانیان با چشمانی بسته از پله ها پائین می روند تا به زیرزمینی
که حداقل دارای 4 سالن است، وارد شوند. تقریبا در هر سالن 12 سلول و یک ردیف
جداگانه سلول ویژه زندانیان زن وجود دارد. اندازه سلولها یک متر در دو متر با سقفی
به ارتفاع تقریبی 4 متر می باشد. یک لامپ که (به گفته بیشتر زندانیان لامپ 40 واتی
است) بطور شبانه روز در وسط سقف سلول روشن است. سلولهای بند 209 دارای توالت و
دستشوئی است. بنا به گفته بیشتر زندانیان، کف این سلولها از گچ (سیمان سفید) ساخته
شده است. (در هنگام ورود) به زندانیان معمولا یک پتو (سربازی) یک جفت دمپائی و یک
لیوان یکبار مصرف داده میشود. دیوار سلول (مانند کف آن) به رنگ سفید می باشد. به
بعضی از زندانیان اجازه می دهند که در مدت 24 ساعت 20 دقیقه وارد فضای باز که
بصورت قفسی ساخته شده است، بشوند. اما سایرین هرگز در مدت بازداشت خود فضای باز را
نمی بینند مگر وقتی که آنها را به دادگاه می برند.
زندانیان را بدون تفهیم اتهام و یا با
اتهامی واهی که همواره در موقع رفتن به دادگاه تغییر می کند، در زندان حبس می
کنند. به آنها گفته نمیشود که چرا در سلول انفرادی انداخته شده اند یا چه مدت باید
در آنجا بمانند و یا آیا راهی برای رهائی از سلول و بازگشتن به بند عمومی وجود
دارد؟در مورد آخر باید گفت که بازجویان، شرط بازگشتن زندانیان از سلول انفرادی به
بند عمومی را اقرار کردن، توبه نمودن، امضاء اوراق اعتراف و بالاخره ضبط نوار
ویدئویی آنها می دانند.
بیشتر زندانیانی که در بند های 209 و
240 حبس بودند، نه تنها از مراقبت های پزشکی محروم بودند بلکه اجازه ملاقات با
خانواده شان را به آنها نمی دادند. فقط یک زندانی که ما (ناظران حقوق بشر) با او
گفتگو کردیم، اظهار داشت که در دورانی که در زندان انفرادی بسر می برد با خانواده
اش ملاقات نمود و همسر این زندانی از دیدن شوهرش که به شدت ضعیف و لاغر شده بود و
رفتارش بوضوح تغییر کرده بود، دچار ضربه روحی می شود.(55)
نویسنده ای اثرات سلول انفرادی را چنین
شرح داد:"آنجا، در ساعات اولیه، بسیار سخت است. شما هرگز در زندگی خود، در یک
چهار دیواری بسته قرار نگرفته اید، نمی خواهی که بنشینی زیرا زمین گچی است و تو
عادت نداری که روی گچ بنشینی، می ایستی، قدم میزنی، بعد بتدریج سرت گیج می رود و
به دیوار تکیه میدهی. بعد از 4-3 ساعت پاهایت خسته میشود و می نشینی و آنگاه فریاد
میزنی اما کسی نیست که صدایت را بشنود. احساس میکنی که آنها جسم ترا محکم نگه
داشته اند. می گویند که سلول انفرادی مثل تابوتی است که مردگان در آن قرار دارند،
ما شنیده ایم که ناخن مردگان در تابوت رشد میکند مثل سلول انفرادی که موها و ناخن
هایت سریعتر رشد کرده اند. اگر آنها چیزی برای خواندن هم به من می دادند نمی
توانستم بخوانم زیرا آنها قبلا عینکم را گرفته بودند. اما اگر عینک هم داشتم، آنجا
نور کافی برای خواندن وجود نداشت. آنجا صدائی بگوش نمی رسد، شما دوست دارید که
نماز بخوانید ... بعد از سه روز، نماز خواندن هم بسیار دشوار میشود. ما قبلا در
باره افرادی که "بریده اند" صحبت کرده ایم، افراد در زمانهای متفاوتی می
برند، بعضی از آنها بعد از چند روز می برند و بعصی دیگر دیرتر. آنجا سکوت محض است،
بعد از سه روز، من می خواستم هر صدائی را که شده بشنوم، حتی اگر این صدا، صدای فحش
و ناسزای بازجوئی باشد که با خشونت رفتار می کند."(56) او زمان زیادی منتظر
نماند. بازجوئی از زندانیان سیاسی دارای ابعاد مختلف و بر مبنای اصول و عقاید
افراد انجام می گیرد. برای مثال، ساعتها تفتیش، تحریف در نوشته ها و سخنرانیها که
در حقیقت عقاید زندانیان است همراه با توهین و تحقیر روش بازجوئی است. بیشترین
ضربه به زندانی در سلول انفرادی از طریق بازجویان متعدد وارد میشود که ساعتها از
او با چشمان بسته بازجوئی می کنند. همچنین زندانیان از اخبار و اطلاعات بیرون،
وضعیت خانواده، اوضاع سیاسی بی اطلاع هستند و این وضعیت باعث میشود که آنها کاملا
در دستان نگهبانان، قاضیان و بازجویان قرار گیرند و کنترل شوند تا آنها از این طریق
آنچه را که می خواهند انجام دهند.
زندانیان سابق به ناظران حقوق بشر اظهار
داشتند که وجود کنترل و سلطه تمام روی زندانیان همراه با شکنجه های جسمی و روانی
مانند محرومیت از مراقبتهای اولیه پزشکی، تهدید خانواده های زندانیان سیاسی، دیگر اراده ای جهت مقاومت در مقابل فشار و خشونت
بیش از حد بازجویان برای آنها باقی نمی گذارد، در نتیجه آنها حاضر میشوند که از
عقاید خود برگردند، توبه نمایند، اقرار به اشتباه و گناه نمایند و حتی در ضبط فیلم
ویدئویی اعترافات خود با بازجویان همکاری کنند. بعضی از این زندانیان سیاسی به ناظران
حقوق بشر اظهار کردند که بازجوئی ها آنها در سلول های انفرادی با شدت بسیار و غیر
قابل تحمل اعمال می شده است.
همچنین زندانیان سیاسی سابق به ما
(ناظران حقوق بشر) گفتند که افزایش مدت حبس در سلولهای انفرادی، تنهائی محض، کمبود
هوای تنفسی و فقدان تحرک باعث می گردد که علائم و آثار رنج های جسمانی و روانی
آشکار گردد. بیشتر زندانیان از کمبود غذا شکایتی نداشتند هر چند که آنها بعد از
گذشت مدت کوتاهی در سلولهای انفرادی و از دست دادن اشتها، بطور کلی وزن آنها کم
میشود اما با این وجود زندانیان بیشتر از سکوت محض که در سلولهای انفرادی حاکم بود
دچار آسیب روحی و روانی شده اند. آنها به جز زمانی که نگهبانان غذا می آوردند و یا
بازجویان بازجوئی می کردند، با هیچ کس دیگری تماس نداشتند و حتی اجازه خواندن هم
به آنها در سلول های انفرادی داده نمیشد زیرا به آنها تفهیم شده بود که در تمام
مدت باید سکوت محض حاکم باشد.
زندانیانی که در بند های مختلف سلولهای
انفرادی اوین حبس بودند، اظهار داشتند که بند 209 نسبتا از شرایط بهتری نسبت به
بند 240 که تحت کنترل سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی قوه قضائیه است، برخوردار می
باشد. زیرا بنا به گفته زندانیانی که در هر دو بخش حبس بودند، بند 240 سکوت محض و
رفتار نگهبانان و بازجویان با زندانیان بمراتب خشن وآزاردهنده بود. در بند 209،
بالای درب هر سلولی یک پنجره کوچک بسیار کثیف وجود داشت و همین امر باعث میشد که
زندانی بتواند با جهان خارج ارتباط برقرار کند در حالیکه در سلولهای بند 240 که در
زیر زمین ساختمان در محوطه اوین قرار دارد و دربهای سلولهای آن دارای سوراخی کوچک
در بالا می باشند که از بیرون باز و بسته می شوند و بدین ترتیب نگهبانان می توانند
درون سلول را زیر نظر داشته باشند در صورتیکه زندانیان قادر نیستند بیرون را نگاه
کنند. زندانیان بیان داشتند که آنها در بخش 240 هیچ صدائی بجز صدای خود را نمی
شنیدند و این وضع یکی از وحشتناکترین دورانی بود که آنها در سلول انفرادی حبس بودند.
یک روزنامه نگار در سال 1998 به مدت
دوازده روز در بند 209 اوین بدون اتهام و یا حضور در دادگاه زندانی بود. او دوباره
در آگوست سال 2000 دستگیر شد و این بار او را در بخش 240 زندانی کردند. او در این
مورد اظهار داشت که:"آنجا با خشونت بیشتر و اهانت آمیزتر و طرز وحشتناکی با
او رفتار میشد. راستش را بخواهید، این بار من ترسیده بودم و به همین دلیل در
بازجوئی خود گفتم "باشه چی می خواهید" بازجو گفت: تو علیه رهبر (سید علی
خامنه ای) اقدام کرده ای و باید اقرار کنی که در سفر خارج خود با چه کسانی ارتباط
داشتی". در آن اتاق سه بازجو که بسیار فحاش و بد زبان بودند، وجود داشت. بمدت
20 روز من نه اجازه بیرون رفتن داشتم و نه تلفن زدن، آنها از من خواستند که در
دادگاه به اشتباهاتی که مرتکب شده ام، اقرار کنم."(57)
زندانی دیگری اظهار داشت که"توان
مقاومت هر کس در سلول انفرادی متفاوت است اما آنها (زندانبانان) می دانند که
سرانجام توان مقاومت زندانی پایان می پذیرد و آنها می برند. من بعد از 30 روز حبس
در سلول انفرادی بریدم. کمبود هوا، مرا متشنج کرد و به واکنش انداخت. من سرم را به
پنجره ای که در پائین درب سلول قرار داشت جهت استفاده از اکسیژن بیشتر و نفس کشیدن
چسباندم.(58) نمی توانستم بخوابم، دوست داشتم که با خود حرف بزنم اما نمی توانستم
بلند صحبت کنم، احساس کردم که وضعیت روحی ام هر روز بدتر میشود، به زمین افتادم و
سرم را آنقدر به درب سلول کوبیدم تا از هوش رفتم."(59)
واژه ای که بیشتر زندانیان سیاسی برای
سلول انفرادی بکار می بردند، واژه "تابوت" است. آنها گفتند که پس از
گذشت چند روز در سلول های انفرادی بدون پنجره، بدون صدا و کمبود هوا، بریدن آنها
شروع می شود.(60)
مقامات مسئول و کنترل کننده بند های
سلولهای انفرادی به نگه داشتن زندانیان در این شرایط و وضعیت احتیاج داشتند زیرا
در این شرایط بود که بازجویان می توانستند به کار خود ادامه بدهند و (بعضا موفق
شوند). مقامات مسئول به این امر بخوبی واقف بودند که سلول انفرادی سریعترین و
بهترین ابزاری است که آنها می توانند مقاومت جسمی و روحی زندانیان را درهم شکنند.
یک زندانی بیاد می آورد که یکی از دوستانش بعد از سه روز حبس در سلول انفرادی در
بند 209 شروع به فریاد زدن و کوبیدن مشت بر درب سلول کرد تا جائیکه این امر باعث
شد که نگهبانان در سلول را برای چند ساعت باز کنند تا او بتواند آرامش خود را بدست
آورد.(61)
چند تن از زندانیان اظهار داشتند که: بازجویان چند برگ کاغذ به آنها دادند و
گفتند که "تمام کارهائی را که تا بحال انجام داده اید، بنویسید. از آنجائیکه
آنها به جز ابراز عقاید سیاسی خود مرتکب جرمی نشده بودند، لذا دریافتن اینکه چه
چیزی را باید بنویسند و اقرار کنند برایشان بسیار دشوار بود. با این وجود آنها
وقایع اخیر زندگی شان را تا جائیکه به یاد داشتند روی کاغذ آوردند اما بازجویان آن
برگه ها را پاره کردند و با خشونت گفتند که:"حقیقت را بنویسید؟!"
مسعود بهنود و چند نفر دیگر از زندانیان به ناظران حقوق بشر اظهار داشتند که آنها
هرگاه و به هر نحو و بهانه ای که برای چند ساعتی بیرون از سلول انفرادی بودند،
بازگشت دوباره به سلول برایشان بمراتب دشوارتر از اولین روزی بود که آنها را به
آنجا فرستادند".
"در تمام این مدت، نه کلامی، نه کتابی، نه خمیر دندانی و من گذر روزها را
روی دیوار علامت می زدم. در پانزدهمین روز بازداشت آنها لباسهایم را درون سلول
انداختند و گفتند "لباسهایت را بپوش". بیاد دارم که شلوار بپایم زار
میزد و کتم گشاد شده بود. بخودم گفتم "حالا که مرا آزاد کرده اند، لااقل
فایده اش این است که در سلول انفرادی بدن سازی کرده ام". من می بایست لبه
پاچه شلوارم را بسان پیر مردانی که از حرم باز می گردند، تا زنم. در حالیکه
لباسهایم را می پوشیدم دوباره بخود گفتم که" من توانستم سلول انفرادی را مثل
یک مرد تحمل کنم". آنها مرا بیرون بردند و گفتند که :"ملاقاتی
داری" آسمان را دیدم، درختان را نیز. به آسمان گفتم که دیگر و از این ببعد
قدرش را می دانم، اوین جای زیبائی بود. اما وقتی گفتند که "ملاقاتی
داری" به سردی دریافتم که باید دوباره به آن سوراخی باز گردم.(62)
بازجویان
بازجویان عاملین شکنجه و یا تهدید کنندگان به شکنجه و تحت فشار قرار دادن
زندانی جهت اقرار با استفاده از تکنیک ها و روشهای خشونت آمیز، رفتارهای زننده و
توهین آمیز هستند. همچنین آنان وظیفه دارند که در زندان اوین و مراکز و
بازداشتگاههای غیر قانونی رژیم، زندانیان سیاسی و افرادی را که جهت پیشبرد طرح و
برنامه های اصلاح طلبانه تلاش می کنند و نیز فعالین دانشجو را در موقع بازداشت
تادیب کنند.
کاربرد و شیوه های اقرارگیری بازجویان
از زندانیان سیاسی و صدور حکم تادیب و سخت گیری روزنامه نگاران اصلاح طلب و
دانشجویان از سوی مقامات حکومتی انجام میگیرد. این اعمال و شیوه های اقرارگیری از
زندانیان سیاسی بخاطر مرعوب کردن و خاموش نمودن صدای آنها صورت می گیرد و همچنین
درس عبرتی نیز برای دیگر فعالین سیاسی باشد. بدیهی است که همه این اعمال نقض فاحش
معیارها و قراردادهای بین المللی است.(63) بازجویان از فرصتی که از بازداشت فعالین
سیاسی بدست آورده اند سعی می کنند از آنها بعنوان منابع موثق اطلاعاتی استفاده
کنند تا بتوانند بدین وسیله دیگر مخالفین را تادیب و سرکوب نمایند. بازجویان
عاملین اصلی در جهت جعل اتهامات و ساختن
پرونده های واهی از طریق اقرار و اعتراف گیری خشونت آمیز هستند. همچنین آنها تهدید
خانواده های زندانیان سیاسی، دوستان و انجمن های سیاسی را بعهده دارند. ناظران
حقوق بشر به یک طرح بازجوئی از زندانیان سیاسی بعد از سال 2000 اشاره می کنند. این
طرح بدین قرار است که بازجویان در بازجوئی
های خود ابتدا از زندگی شخصی و خصوصی زندانیان شروع می کنند و سپس به نظرات و
عقاید سیاسی آنها می پردازند. بعضی از این زندانیان بدون اتهام و یا محاکمه ای
زندانی شده اند و دیگران قبل از تفهیم اتهام و محاکمه در سلولهای انفرادی به مدت
زیادی حبس بودند. این افراد معمولا به خاطر عقاید خود دستگیر و زندانی شده اند و
رژیم جرم آنها را اهانت به رهبر (سید علی خامنه ای) اعلام نموده است. در بازجوئی
ها بازجویان با سئوالات نامربوط و تکراری شروع بکار می کنند و همانطوریکه یک
نویسنده در این مورد اظهار داشته است "آنها با انواع سئوالهای عجیب و غریب
خود که هیچ ارتباطی با کار من نداشت، بازجوئی را آغاز کردند. برای مثال، چرا تو از
همسر اولت جدا شده ای؟ چرا مشروب می خوری؟ و چرا با زنان ارتباط داری."(64)
سپس بازجویان به اعتقادات و باورهای سیاسی او پرداختند. بازجوئی ها در مورد عقاید
سیاسی که ساعتها ادامه دارد بوسیله سربازجویان فحاش انجام می گیرد و اگر زندانی با
آنها "همکاری" نکند، تهدید به شکنجه میشود و (اگر باز هم موفق نشوند
زندانی را شکنجه می دهند). یکی از زندانیان در این مورد به خاطر آورد که:
"آنها مرا به مدت 24 ساعت بدون اینکه بگویند اتهام من چیست، در درون سلول
انفرادی انداختند. در اولین بازجوئی آنها بارها می پرسیدند که چرا من با زن
شوهرداری ارتباط داشتم. من هم تکرار می کردم که نمی دانم راجع به چه چیزی حرف می
زنید. بنظر می آمد که انها اصلا به حرفهایم توجه نمی کنند زیرا مدام این سئوال را تکرار
می کردند. یکی از بازجویان گفت:"نمی خواد بگی چرا، فقط اینجارو امضاء کن تا
ما مرخصت کنیم."(65)
زندانیان در گفتگو با ما (ناظران حقوق
بشر)، اظهار داشتند که آنها در بازجوئی های اول و مسخره خود از اینکه می دیدند
مورد توهین و تحقیر قرار گرفته اند و بازجو از زندگی خصوصی آنها می پرسد، احساس
زجر آوری پیدا کرده بودند. یکی از این زندانیان بیان کرد که یکبار به بازجویش گفته
است که حداقل به من بگو که چرا من را بازداشت کرده اید و من چرا اینجا
هستم".(66) زندانیان می گفتند که همواره در خلال هر بازجوئی برگه هائی با علامت
قوه قضائیه در مقابل ما می گذاشتند و می گفتند که "به آنچه که انجام داده اید
اقرار کنید."
بعد از پایان دور اول از بازجوئی های
"ملایم" که بازجویان بیشتر روی "جرمهای" اخلاقی و جنسی
(ناموسی) زندانیان تمرکز کرده بودند، نوبت به بازجویان "روشنفکر" رسید
که از نوشته ها و باورهای سیاسی زندانیان بازجوئی می کردند. در این نوبت، بازجویان
اغلب (ضمن شکنجه دادن)، خانواده های زندانیان را تهدید می کردند و تاکید می کردند
که در صورت عدم همکاری نوار فیلم اقرار و اعتراف آنها را که از اعمال خود توبه
کرده اند را پخش خواهند کرد. برای مثال بازجوئی یک نوسینده که به سبک اورول (جورج
ارول) نوسینده کتاب 1984 و قلعه حیوانات – م) به قرار زیر است:
"آنها مرا به همان اتاق
قبلی بردند و بازجوئی شروع شد، بازجویان این بار همه جدید بودند و به تمام مطالب
نوشته هایم واقف، به این ترتیب بازجوئی ها جنبه (حرفه ای) بخود گرفت زیرا آنها
سئوالهای خود را بیشتر روی باورهای سیاسی ام متمرکز کرده بودند. هر چند روزی آنها
به سراغم می آمدند و از ملاقاتهای من با افراد خاص مثل دکتر سروش و دکتر یزدی
(ابراهیم) می پرسیدند.(67) ماه رمضان بود و بیاد دارم که از آب و غذا در طول روز
خبری نبود و بدیهی است که تحمل کردن این وضع دشوار بود. روزی که قرار بود به اتاق
بازجوئی بروم آنها گفتند که لباس عادی بپوشم. در اتاق بازجوئی چند مرد جدید وارد
شدند، یکی از آنها گفت:"می خواهیم فیلم برداری کنیم" من گفتم:"مثل
کیانوری که اقرار کرد."(68) من می توانم بگویم که مرتضوی همراه چند نفر دیگر
پشت درب اتاق بازجوئی بودند، درست است که نمی توانستم آنها را ببینم اما من صدای
او را که لهجه یزدی دارد خوب می شناسم.(69) او (مرتضوی) یادداشتهائی که (قرار است
من به آنها اقرار کنم) را به بازجوی من داد. یکی می گفت:" یالا بزار امروز
بره" و دیگری در جواب او می گفت:"واستا ببینم که چی میگه، آخه دلیلی هم
که اینجا هستیم،
همینه." یکی دیگر می گفت:"باید الله وکیلی بزاریم که بره، خانواده
اش نگرانش هستند." آنگاه، آنها در مقابل دوربین قرار گرفتند و شروع به پرسش
از من کردند.
قبل از اینکه فیلم برداری شروع شود
یکی از بازجویان گفت:"بگو که مقالات اصلاح طلب رو غربیها و دیگر قدرتها می
نویسند و کنترل می کنند؟"
من گفتم:"من فقط یک نویسنده ام."
او گفت:"آقای س (یک نویسنده اصلاح طلب) به ما گفته که تو چه کارهائی کرده
ای، پس حالا تو آنچه را که ما بهت گفتیم این بار جلوی دوربین بگو."
من انکار کردم.
او گفت:"ما نوار حرفهایت را داریم، در نوار گفته ای که بطور پنهانی برای
روزنامه های طرفدار اصلاحات مقاله می نوشتی و آنها پولهای سری بهت می دادند."
من:"این درست نیست."
او:"ما فیلم ویدیوئی اون را داریم."
من:"نشونم بدید."
او:"ماهها طول می کشد و ما می خواهیم که ترا زودتر ولت کنیم، اگر می
خواهی آزاد بشی، بهتر است همان چیزهائی را که بهت گفتیم، پشت دوربین تکرار کنی،
اصلا بگو ببینم مگه تو به قانون احترام نمی گذاری؟"
من:"آره"
او:"قانون میگه که تو باید به آقای خامنه ای (سید علی) احترام بگذاری و
ایشان در سخنرانی خود فرمودند که: روزنامه های (اصلاح طلبان) مجری طرحهای دشمنان
هستند، قبول نداری؟"(70)
تعداد بسیاری از زندانیان گفتند در
حالیکه آنها در زندان به هیچ چیزی دسترسی نداشتند و بی خبر از همه جا بودند و فقط
روزنامه های کیهان و جمهوری اسلامی که ضد اصلاحات هستند را هراز گاهی در اختیار
آنها می گذاشتند، با این وجود بازجویان از آنها می خواستند که ارتباطشان را با
دیگر روشنفکران اصلاح طلب و نویسندگان بازگو کنند. بازجویان با توجه به اینکه زندانیان
از دنیای خارج بی خبر بودند به آنها می گفتند که "خاتمی (رئیس جمهوری) کشور
را ترک کرده است." و یا "خامنه ای به خاتمی دستور داده که کشور را ترک
کند."(71) بیشتر بازجویان می گفتند که آنها بدستور رهبر (سید علی خامنه ای)
انجام وظیفه می کنند. یک روزنامه نگار به یاد می آورد که:"آنها به من گفتند
که نامه ای به رهبر (سید علی خامنه ای) بنویسم و از او در مورد کارهای اشتباهی که
مرتکب شده بودم، طلب عفو نمایم. من از نوشتن نامه خودداری کردم زیرا بنظرم این کار
به رفتار و قوانین آنها مشروعیت می بخشید. با توجه به اینکه اصولا من کار اشتباهی
مرتکب نشده بودم که بخواهم طلب عفو کنم. در حقیقت این من هستم که باید آنها را عفو
کنم."
آنها از من خواستند که در نوار
ویدیوئی بگویم که نه تنها من اشتباه کرده ام بلکه روزنامه ها نیز در اشتباه
هستند."(72)
برای بسیاری از زندانیان سیاسی،
بازجوئی در باره عقاید سیاسی شان و چگونگی ارتباط و آشنائی آنها با روشنفکران و
نویسندگان از بازجوئی های بسیار دشواری بود. زیرا از آنها خواسته میشد که از
باورهای سیاسی شان بازگردند و توبه نمایند تا بدین طریق برای خودشان (رژیم) ایجاد
مشروعیت مصنوعی نمایند. بدیهی است شدت بازجوئی ها و عدم اعمال روند قضائی، نا
امیدی در اصلاحات و این نظریه که رژیم اصلاح پذیر نیست)، تهدید خانواده زندانیان،
تهدید زندانیان به ماندن در زندان و یا سلولهای انفرادی بطور نامحدود و همچنین
"گروگان" گرفتن اعضاء خانواده(73) باعث گردید که بیشتر زندانیان سیاسی (اصلاح
طلب) به "اشتباهات" خود اقرار کنند و آنها را بپذیرند.
در سال 2001 زندانیان اوین عقیده
داشتند که خلیل رستم خانی نویسنده و مترجم شناخته شد را به این دلیل بازداشت کرده
بودند که همسر نویسنده و اصلاح طلب او، مجبور شود به ایران بازگردد و خود را به
مقامات حکومتی تسلیم نماید. بسیاری (از زندانیان اصلاح طلب) که بیش از این مایل
نبودند با گذراندن عمر خود در زندان هزینه بیشتری بپردازند، حاضر شدند که برای
طولانی شدن مدت رنج و عذاب خود دست یه هر کاری بزنند. اینان بطور کلی امید به
مقاومت را از دست داده بودند.
در مورد فعالین دانشجوئی
بازداشت چند روزنامه اصلاح طلب باعث شد که صدای عده ای از روشنفکران خاموش
گردد و عده ای دیگر به خارج از کشور فرار کنند. این افراد در مصاحبه های خود با
رسانه های گروهی و سازمانهای غیر انتفاعی مطالبی را (در مورد فعالین دانشجوئی)
عنوان می کردند و بازجویان به استناد این مطالب و اطلاعات، فعالین دانشجوئی را
بازجوئی می کردند. برای مثال، دانشجوئی که در خلال ناآرامیهای 8 جولای 2003(74)
دستگیر شده بود بیاد می آورد که او را بمدت 5 ساعت در شرایط بسیار سخت و با چشمان
بسته مورد بازجوئی قرار دادند و سئوالهای ویژه و از پیش دستچین شده زیر را
از او پرسیدند:
آیا ما (دانشجویان) با رادیو فردا ارتباطی داشته ایم؟(75)، آیا ما با
ایستگاههای ماهواره ای لوس آنجلس در ارتباط بوده ایم؟ آیا ما با غربیها در تماس
بودیم؟ و اطلاعاتی را به آنها داده ایم؟ آیا ما در خانه ارتباطات اینترنتی با
بیگانگان برقرار کرده ایم؟ و بالاخره آیا ما شاه دوست هستیم؟.(76) از دانشجوی فعال
دیگری، سئوالات مشابه ای که عمدتا بر اساس ارتباط و تماس با خارج از کشور تنظیم
شده بود را پرسیدند.
هر روز سه بار مرا به اطاق بازجوئی می
بردند، اغلب به دلیل اینکه چشم بند داشتم، به زمین می خوردم. به من گفته میشد که
روی صندلی بنشینم و به جلو نگاه کنم و آدم حرف گوش کنی باشم. آنها پرسیدند
که:"باچه کسانی رابطه و یا گفتگو داشتی و یا با آنها کار می کردی؟ چرا به
آقای خامنه ای (سید علی) توهین کرده ای؟" بنظر می آید آنها سئوالاتی را که
دوست داشتند بپرسند، بارها تکرار می کردند و من هر دفعه پاسخ مشابه ای به ان سئوالات
می دادم. آنها تکرار می کردند و منهم دوباره پاسخ مشابه می دادم. آنها (از کوره در
می رفتند) و با مشت به سرم می کوبیدند و می گفتند که:"نه اینجور جواب دادن
ها". بازجویا ن میگفتند افرادی که در امریکا با تو تماس گرفته اند، به تو چی
گفته اند، بهتر است که به ما راستش را بگی. تو با رادیو های بیگانه مصاحبه های
زیادی داشتی".(77)
پاورقی ها:
17- میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد،
ماده 10
18- میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد، ماده 10
19- ابراهیمیان، ارواند- شکنجه جهت اقرار: زندانها و توبه ها در ایران مدرن،
دانشگاه برکلی، کالیفرنیا، 1999 ص 105
20- خاطرات زندان حکایت از تغییر(دائمی) زندگی زندانیان در پشت میله های اوین
می باشد و بعنوان یک نوع گزارش مورد توجه مردم قرار گرفته است. در مورد رفتار با
زندانیان سیاسی قبل از انقلاب به "اعتراف شکنجه شدگان" ابراهیمیان رجوع
گردد.
21- به گزارش عفو بین المللی، "اعدام دسته جمعی زندانیان سیاسی فوریه
1989 و "ایران: بیش از 900 نفر را در عرض 5 ماه اعدام کرده است." 19
ژوئن 1989 و (هیچ که نباشد) سازمان اینک بیش از 1700 نام زندانیانی که اعدام شده
اند را دارد و حدس بقیه نامها که در اواخر سال 1988 اعدام شدند، تقریبا ناممکن
است. این نامها از گزارش های مختلف جمع آوری شده است. به ابراهیمیان، ارواند،
اعتراف شکنجه شدگان، ص 209 رجوع شود.
22- در فارسی این وزارتخانه ، وزارت اطلاعات و امنیت کشور نامیده میشود اما
گاهی در مطبوعات از آن به نام وزارت اطلاعات یاد می شود.
23- گفتگوی ناظران حقوق بشر با زندانیان سابق- لندن 11 دسامبر 2003
24- گفتگوی ناظران حقوق بشر با زندانیان سابق- لندن 11 دسامبر 2003
25- "اخطار عضو مجلس (ششم) در مورد فعالیت مجدد گروههای تعقیب"
تهران، آفتاب یزد.
26- حمله حزب الله به نامزدهائی که صلاحیت آنها پذیرفته نشده است. در این حمله
یکی از این افراد مجروح گردید و به بیمارستان منتقل شد، ایرنا، آژانس خبری جمهوری
اسلامی ایران، 22 ژانویه 2004- بی بی سی اخبار مربوط به خاورمیانه، متن اصلی خبر
که به ناظران حقوق بشر ارسال شد به قرار زیر است:
"خبرنگار ایرنا از جلسه سخنرانی گزارش می دهد که حدود 200 عضو حزب الله
وارد جلسه شدند و ابتدا شروع به سئوال پیچ کردن سخنرانان بنامهای سعید رضوی فقیه و
شاهمرادی نمودند، سپس آنها با شعارهای "تا خون در رگ ماست، هدیه به رهبر (سید
علی خامنه ای) ماست." و "مرگ بر منافقین" بطرف میکروفون حمله بردند
و آنرا درهم شکستند.
27- گفتگوی ناظران حقوق بشر با کارشناس بین المللی در مورد مسائل ایران، 18
نوامبر 2003.
28- به گزارش ناظران حقوق بشر سال 2000 در مورد ایران رجوع شود. عبدالکریم
سروش و محسن کدیور از رهبران روشنفکر اصلاح طلب هستند و "حزب الله" که
مجهز به زنجیر و چاقو بود از حضور آنها در سخنرانی که دانشجویان در شهر ترتیب داده
بودند جلوگیری بعمل آوردند.
29- "روبرو شدن با فشار خارجی جهت تادیب محافظه کاران"، کسری ناجی،
شبکه CNN
،29 جولای 2003.
30- بی بی سی، "شبه نظامیان به
اعتراض کنندگان در تهران حمله کردند."، 14 ژوئن 2003. همچنین نیروهای امنیتی
و حامیان رهبران محافظه کار (سید علی خامنه ای واکبر رفسنجانی) به اجتماع بزرگ مردم
که علیه قوانین روحانیون اعتراض کرده بودند، حمله ور شدند و آنها را سرکوب نمودند.
در این حمله شبه نظامیان از گازهای اشک آور، میله های آهنی و زنجیر جهت سرکوب و
متفرق کردن مردم استفاده کردند. همچنین بنا به گفته شاهدان عینی، هواداران محافظه
کاران و لباس شخصی ها مردم را از ماشین بیرون می آوردند و آنها را مورد ضرب و شتم
قرار می دادند." در 10 ژوئن 2002، لطیف سفری، سردبیر روزنامه و حسین لقمانیان
نماینده مجلس (ششم) بخاطر سخنرانی در مسجدی در کرمانشاه و بحث پیرامون "نا
امیدی ها و موفقیتهای اصلاحات" مورد حمله واقع شدند. در این رابطه صدها لباس
شخصی با شعارهای تهدیدآمیز به مسجد حمله کردند و حاضرین را مورد ضرب و شتم قرار
دادند. در این مورد فرماندار ناحیه بیان کرد که"علیرغم این گونه اعمال، ما
شاهد صدور بیانیه های رسمی و غیر قانونی که در حقیقت نقض قانون و از بین بردن آزادی
است، از طرف انصار حزب الله بودیم." لقمانیان نماینده مجلس (ششم) در این مورد
اظهار کرد که:"وقتی نماینده مجلس، انتقاد کوچکی از نهاد قوه قضائیه می کند،
بلافاصله او را دستگیر و به زندان می فرستند اما اعضاء این گروه فشارکه بطور علنی
شهروندان را مورد ضرب و شتم، تهدید و آزار قرار می دهند و حتی با زور وارد خانه
های مردم میشوند، هیچ واکنشی از طرف قوه قضائیه نسبت به اعمال غیر قانونی این
افراد مشاهده نمی شود. به "نماینده مجلس خبر از فعال شدن دوباره گروه در فشار
می دهد، آفتاب یزد، 12 ژوئن 2002، تهران و همچنین به مردم سالاری، تهران که در 23
ژوئن 2000 توسط بی بی سی ترجمه شده است، رجوع شود.
31- "فرمانده بسیج" اخبار دانشگاه امیر کبیر 12 نوامبر 2003
32- در ایران شهروندان حق حمل اسلحه را ندارند.
33- گفتگوی ناظران حقوق بشر با کارشناسان بین المللی در امور جاری ایران، 23
نوامبر 2003. "گزارشگر ویژه به آگاهی رسانده است که در خلال دو واقعه 1999 و
2003، تظاهرات آرام و صلح آمیز دانشجویان بوسیله اعضاء بسیج (گروه موازی تحت
مدیریت سپاه پاسداران و نمایندگی آن در هر دانشگاه بنام سازمان بسیج دانشجوئی) و
انصار حزب الله (گروه وابسته به بیت رهبری، سید علی خامنه ای) مورد حمله قرار
گرفتند و بسیاری از آنها بازداشت شدند." آمبئی لیگابو گزارشگر ویژه سازمان
ملل در مورد حق ازادی بیان و عقیده در ایران، 12 ژانویه 2004- E/CN-4/2004/62
34- این موارد همچنین در باره زندانیان ملی مذهبی که بیشتر آنها در زندان 59
بازداشت بودند، صدق می کند. همسر یکی از برجسته ترین زندانیان ملی مذهبی اظهار
داشت که:"اشکوری از زندان اوین تلفن کرد و...به او گفت که به زندان 59 که
توسط سپاه پاسداران اداره می گردد، منتقل شده است. همسر این زندانی از آن موقع
ببعد از حال شوهر خود بیخبر است. کریسنین ساینس مانیتور، 20 ژوئن 2001
35- به "در ایران، سرکوب (مخالفین) به خانواده ضربه میزند"،
کریستین ساینس مانیتور و "تمرکز
سیستم قضائی برای حل نارسائیها"
نوامبر 2002 REE/RL رجوع شود.
36- روزنامه نگاری اظهار داشت که: ارسال نامه های پنهانی توسط زندانیان به
خارج از زندان، مقامات و مسئولین را بسیار شرمنده کرده است، لذا این امر باعث شد
که آنها را به زندان 59 انتقال دهند. "بیشتر زندانیان سیاسی سرشناس... به
زندان مخوف 59 پادگان عشرت آباد که بوسیله سپاه پاسداران اداره میشود، انتقال
دادند. برای مثال، مصاحبه علی افشاری با صدا و سیما و نیز نامه های مهندس عزت اله
سحابی و شکنجه هایی که به او دادند، در زندان 59 انجام گرفته بود." همچنین به
"کلمات امید بخش در هتل"، دایمور گی، فاینانشیال تایمز، 25 آگوست 2001
مراجعه شود.
37- گفتگو ناظران حقوق بشر با علی. ک 29 سپتامبر 2003- نیویورک
38- گفتگو ناظران حقوق بشر با علی. ک 29 سپتامبر 2003- نیویورک
39- رادیو صدای اروپا، "گزارش ایران"، 28 اکتبر 2002
40- روزنامه نگاری که در آنجا بازجوئی شده بود اظهار داشت که: "افرادی که
از او بازجوئی میکردند لباس رسمی بتن نداشتند. آنها در خلال توهین، از او در مورد
سیامک پور زند روزنامه نگاری که در ژانویه زندانی شده است، میپرسیدند. همچنین از
او در مورد مصاحبه اش با رادیو بیگانه بازجوئی شد. 18 فوریه 2002، رادیم آزاد
اروپا، "گزارش ایران
41- گفتگو تلفنی ناظران حقوق بشر با دانشجوی سابق رشته روزنامه نگاری، کانادا،
تورونتو، 28 نوامبر 2003
42- منشاء کاربرد این واژه بدرستی مشخص نیست. بعضی ها آنرا در مورد سلولهای
انفرادی بکار میبرند زیرا هر بار که زندانی را در درون این سلولها میاندازند ابتدا
چهار دیواری آنرا رنگ سفید میزنند تا پیامهائی که توسط زندانیان قبلی بر روی
دیوارها نوشته شده است، از بین برود. بعضی دیگر این واژه را در مورد روش و تکنیک
شکنجه های فیزیکی که هیچ اثری از خود بجا نمیگذارد، اطلاق میکنند.
43- "ربودن، زندانی کردن و زدن"، دان دولوس، آبزرور، 4 آوریل 2004
44- گفتگو تلفنی ناظران حقوق بشر با ابراهیم نبوی، 8 ژانویه 2004
45- اصول و مبادی بنیادین سازمان ملل در مورد رفتار با زندانیان، 1995، اصل /7 A-49-45-
46- گزارش گروه کار در مورد
بازداشتهای خودسرانه سازمان ملل در دیدار از جمهوری اسلامی پ 55، – E/CN- 4/2004/3 همچنین طبق ماده 38 قانون اساسی
ایران این عمل ممنوع میباشد. ماده 38
قانون اساسی: "هر گونه شكنجه براي گرفتن اقرار و
ياكسب اطلاع ممنوع است , اجبار شخص به شهادت , اقراريا سوگند مجاز نيست و چنين
شهادت و اقرار و سوگندي فاقد ارزش و اعتبار است متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات
مي شود."
47- گزارش گروه کاری سازمان ملل در مورد بازداشتهای خودسرانه پ55، ص 16
48- قطعنامه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل 2002/32 – شکنجه و دیگر مجازاتهای
وحشیانه، غیر انسانی یا رفتارهای تحقیر آمیز 23 آوریل 2003 E/CN.4/2003/L
49- کمیته حقوق بشر سازمان ملل، 20
نظریه و پیشنهاد، ماده 7، مصوبه اعضاء (تنظیم کننده) پیمان نامه حقوق بشر سازمان
ملل /1994- همچنین ماده 7 میثاق بین
المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل بیان میدارد:
"هیچکس نباید در معرض
شکنجه یا رفتار تحقیرآمیز و مجازات غیر انسانی و وحشیانه قرار گیرد. بویژه کسی را
نباید بدون رضایت آزادانه او در معرض آزمایشات پزشکی و علمی قرار دهند."
50- به کامیل گیفارد، کتاب گزارش شکنجه University of
Essex ص 17 مراجعه شود.
51- کمیسیون اروپائی حقوق بشر، شماره 8463/78 (1973)، نیویورک، دانشگاه
آکسفورد
52- در اینجا همچنین به سازمان قضائی نیروهای مسلح که در ارتباط با سرویسهای
امنیتی عمل میکنند ارجاع شده است. این سازمان فقط حق قضاوت در مورد افراد نظامی را
دارد اما بنظر میرسد که از زندانیان سیاسی هم بازجوئی میکند.
53- خاطرات زندان افراد در دهه 80 حکایت از وجود سلولهای انفرادی در بند 209
میکند. برای مثال منیره برادران، کتاب زندان،2001
54- گفتگو ناظران حقوق بشر با کارشناس زندانهای ایران 17 دسامبر 2003
55- گفتگو ناظران حقوق بشر با همسر زندانی سیاسی، لندن، دسامبر 2002
56- گفتگو ناظران حقوق بشر با مسعود بهنود، لندن 20 دسامبر 2003
57- گفتگو ناظران حقوق بشر با ابراهیم نبوی، بلژیک، 8 ژانویه 2004
58- هر یک از سلولهای انفرادی بند 209 یک پنجره کوچک باز در پائین دارد
59- گفتگو ناظران حقوق بشر با مسعود بهنود، لندن 20 دسامبر 2003
60- هر یک از سلولهای انفرادی بند 209 با ارتفاع بلند آن یک پنجره کوچک در
بالا دارد و زندانیان اظهار داشتند که از میان آن نور ضعیفی وارد سلول میشود اما
آنها قادر نبودند که از آن پنجره کوچک بیرون را ببینند.
61- گفتگو ناظران حقوق بشر، پاریس، 17 دسامبر 2003
62- گفتگو ناظران حقوق بشر با مسعود بهنود، لندن 20 دسامبر 2003
63- صرف نظر از اینکه شکنجه و رفتارهای بد در بازداشتگاهها ممنوع و مخالف
معیارهای بین المللی است و نیز هر نوع تحت فشار قرار دادن زندانی جهت اقرار گرفتن
و توبه کردن و یا اعتراف علیه خود و یا اشخاص دیگر ممنوع میباشد" بعلاوه، به
اصول پیمان نامه حفاظت از تمام زندانیان تحت هر شکل از بازداشت و زندانی سازمان
ملل، ش 49- A/43,49 (1988) رجوع شود.
64- گفتگو ناظران حقوق بشر با ابراهیم نبوی، بلژیک، 8 ژانویه 2004
65- گفتگو ناظران حقوق بشر با فرهاد. ت، لندن، 21 دسامبر 2003. واژه شهید در
ایران به کسانی اطلاق میشود که در جنگ ایران و عراق کشته شده اند.
66- گفتگو ناظران حقوق بشر با ابراهیم نبوی، بلژیک، 8 ژانویه 2004
67- روشنفکران شناخته شده ای که ولایت فقیه و یا ولایت مطلقه فقیه را زیر
سئوال برده اند.
68- اعتراف تلویزیونی نورالدین کیانوری، دبیر کل حزب توده که در میان مردم
بخوبی شناخته شده است. همچنین به اعتراف شکنجه شدگان، آبراهامیان، صفحات 187- 179
مراجعه شود.
69- اصلیت آقای مرتضوی یزدی است و زندانیان با چشمان بسته او را از لهجه یزدی
اش شناخته اند.
70- گفتگو ناظران حقوق بشر با مسعود بهنود، لندن 20 دسامبر 2003
71- گفتگو ناظران حقوق بشر با مسعود بهنود، لندن 20 دسامبر 2003
72- گفتگو ناظران حقوق بشر با سیامک. س، لندن 9 دسامبر 2003
73- گزارشات دیگر اعضاء خانواده های زندانیان سیاسی مبنی بر گروگان گرفتن و
بازداشت کردن آنها وجود دارد. برای مثال مورد خانم فیروزه صابر، خواهر روزنامه
نگار زندانی هدی صابر است که بنابر گزارش ار را بعنوان گروگان بازداشت کردند ( تا
هدی صابر آنچه را که مورد خواست بازجویان است را اقرار کند.) در این مورد به
اعتراض وابستگان زندانیان سیاسی، ایرنا، 26 جولای 2001 رجوع شود.
74- بیشتر (افراد)، سالگرد اعتراضات سال 1999 دانشگاه تهران را آغاز تاریخ مقاومت
جدیدی در سیستم سیاسی ایران میدانند. در این تاریخ که حداقل یک دانشجو بدست لباس
شخصیها کشته شد، بحران در خیابانهای تهران و دیگر شهر ها افزایش پیدا میکند.
75- رادیو فردا شعبه ای از صدای آمریکا است که برای ایرانیان بویزه جوانان
برنامه پخش میکند. این رادیو شنوندگان زیادی در سراسر کشور دارد زیرا بنظر عده ای
دارای منابع اطلاعاتی خوبی است.
76- گفتگو ناظران حقوق بشر با الف. ک نیویورک، 29 سپتامبر 2003
77- گفتگو ناظران حقوق بشر با دکتر محسن. م، آنکارا، ترکیه 8 دسامبر 2003