سه شنبه ۱۶ تير ١٣٨٣ – ۶ ژوئيه ٢٠٠۴

سقوط خودکامگان زمان

عطا مرادی

 

شايد در آن هنگام که صدام حسين، حاضر به پذيرش هيچ يک از شرايط بينالمللی برای بهبود اوضاع کشور خود نشد هيچ گاه چنين روزی را در اذهان خود نگنجاند که سرانجامش چنين شود و مردم کشورش که روزی حاکم آن، ادعای حمايت از ايشان را در بوق و کرنا تبليغ مینمود روزی بر اسارتش به رقص و پايکوبی بپردزاند.

چگونه بود که ديرزمانی رئيس جمهور عراق (که البته لفظ جمهوريت با نوع حکومت صدام هيچ گونه سنخيتی ندارد) همان شخصی که قبل از حمله نظامی ارتش ايالات متحده، ادعاهايی مبنی بر آنکه عراق گورستان آمريکاييها خواهد شد و فداييانش کفنپوشان در خيابانهای بغداد رژه میرفتند اين گونه تنها ماند و ادعاهايش تنها تبليغی بيش برای افراد کژانديش وابسته به حکومت نبود. تبليغات دروغين که هيچ گونه پايگاه واقعی مردمی بر آن مترتب نبوده و نمايشهايی که همانند دهل، فقط صدايش از دور خوش بود. بیگمان همۀ مردم ايران عملکرد رفتارهای جاهطلبانه رهبر و حکومت خودکامه عراق را ديده و با گوشت و پوست خود آن را لمس کردهاند.

رهبر عراق طی دو دهه با اقتدار کذايی!؟ بر مردم کشورش حکم راند، اما چگونه اقتداری!؟ اقتداری که فاقد مشروعيت و محبوبيت مردمی بوده و صرفا با توسل به قوۀ قهريه و زور سرنيزه بر ملتش تحميل مینمود و همگان را به سکوت وامیداشت. هر گونه انتقاد و فرياد آزاديخواهی را در حنجره میفشرد، تاب تحمل هيچ گونه اعتراض را نداشته و مرتکب آن را به شديدترين وجه ممکن شکنجه و يا به کام مرگ میفرستاد. او ديکتاتوری بود که تار و پود و بنيان سرير حکومت خود را بر سرکوب، حذف مخالفان و منتقدان بنا نهاده و در اين راه از چنان شقاوتی برخوردار بوده که حتی کودکان بيگناه نيز از خشم قلدرمآبانه و اقتدارگرايانه او در امان نبودند.

اما ظهور و سقوط صدام و حکومتش درسی خواهد داشت به نام «عبرت» برای حاکمان کشورهايی که به هر طريق ممکن سعی بر آن دارند که بر مردمشان حکومت کنند و مخالفين خود را مرعوب، شکنجه و يا به زندان میافکنند تا چند صباحی بر اريکه قدرت تکيه زنند، اينکه رئيس حکومت اقتدار خود را در نظاميان کشورش ببيند خيالی بس عبث است و تکيهای خواهد بود بر باد.

حاکميتی که قلوب مردم را به همراه خويش نداشته باشد و حمايت ملتش را به پشتوانه حکومت خود نگرداند سرانجام به سراشيبی افول و زوال نزديک خواهد شد و چه خوب است که حاکمان بدانند هدف و غايت آنان برای حاکميت چيست؟

آيا به آن علت حکم میرانند که به هر ترتيب ممکن بر مسند قدرت باقی بمانند؟ آيا مگر نه اين است که هدف دلتمردان از قدرت، ارتقای جامعه و وضعيت مردم کشور و رشد و بالندگی کشور میباشد و چقدر شايسته است که حاکمان با اختيار خويش مسند قدرت را ترک نمايند تا آنکه ظلم مداری و انديشههای دگممآبانه آنان مردم را به درجهای از اعتراض وادارد که به عاقبت همکيشان خود در جوار خويش دچار شوند. حاکمانی که از خود اسطورههای واهی ترسيم میکنند بدانند که فاقد مقبوليت مردمی بوده و هيچ گونه حق اعمال حاکميت و قيموميت بر مردم نخواهند داشت. بويژه آنکه محاکمۀ، حاکمان خود کامه، در تحولات کشورهای خاورميانه و همسايگان عراق تأثير شگرفی خواهد داشت و حامل پيامهای خاصی میباشد، برای همۀ زمامدارانی که رابطه حکومت و مردم را بر پايۀ تهديد قلم زورمداری، سرکوب، ارعاب، خشونت و تهديد انديشه بنا نهادهاند.

قدرت حاکمهای که به جای خدمت به ملتش به ظلم و جاهليت روی میآورد و با بنبست کشاندن وضعيت سياسی جامعه ناکارآمدی خود را به همگان نشان دهد عاقبتی جز حاکميت عراق نخواهد داشت. حکومتگران بايد بر اين امر واقف باشند که عدم تمکين به خواستهها و ايدههای قشرهای مختلف جامعه باعث تسريع تزلزل بنيان و شالوده نهادهای اعمال حاکميت را در پی خواهد داشت.

عطا مرادی

دانشجوی حقوق - تهران ۱۳۸۳

ataalah_moradi@yahoo.com