قتل هولناک ۲۶ کودک در ايران!
بهرام رحماني
Bamdadpress@telia.com
خبر هولناک و تکان دهنده است: قتل 29 نفر در طي 18
ماه که غير از سه نفر بقيه قربانيان کودکان 8 تا 12 ساله بودند. اين فاجعه دل
خراش، در نوع خود در تاريخ هفتاد هشتاد سال گذشته ايران، بي سابقه بوده و تاکنون تنها
از اصغر قاتل به عنوان معروف ترين جاني در قتل کودکان نام برده شده است.
قاتلان اين کودکان، به نام هاي«علي باغي» و «محمد بيجه»،
پس از دستگيري به قتل دو مرد کارگر معتاد کوره پزخانه و يک زن خياباني و 26 کودک اعتراف
کرده اند. بنا به اقرار قاتلان، تاکنون بقاياي اجساد 18 کودک در معدن متروکه، کوره
آجرپزي و بيابان هاي شرق تهران کشف شده است.
27 فروردين ماه سال جاري، بيجه و پدرش سه ماه زنداني
مي شوند. علت بازداشت آنان گم شدن پنج پسر بچه در اطراف کوره پزي پاکدشت در حومه
تهران بود. اما ظاهرا وقتي پليس هيچ مدرکي بر مجرميت آنان به دست نياورد بيجه و
پدرش را با گرفتن وثيقه آزاد مي کنند. پس از اين پليس و دادسراي پاکدشت، هيچ اقدامي
جدي در پيگيري کودکان گم شده انجام نمي دهند تا اين که باز هم 21 کودک ديگر قرباني
مي شوند.
از طرف ديگر در خبرها آمده است که خانواده هاي کودکان
مفقود شده «مهاجر غيرقانوني» بوده اند و از ترس اخراج از ايران جرات نمي کردند به
پليس مراجعه کنند. در يکي دو نمونه هم والدين کودکان مفقود شده به پليس مراجعه
کرده با بي تفاوتي آن ها رو به رو مي گردند.
روزنامه «جام جم»_ در گزارشي نوشت، خانواده ها از ترس
پليس به خاطر مهاجرت غيرقانوني شان، گم شدن بچه هاي خود را اطلاع نداده بودند.
روزنامه شرق نيز روز چهارشنبه 25 شهريور ماه 1381 –
15 دسامبر 2004 درباره اين جنايت نوشت: «... در حالي که قاتلان کودک آزار پاکدشت،
به قتل 29 نفر که 26 نفر آن ها را کودکان تشکيل مي دهند اعتراف کرده اند. اما
ماموران احتمال مي دهند جنايت هاي اين قاتلان از اين تعداد بيش تر باشد.
به گفته دوستان و همسايه هاي «محمد بيجه» (عامل اصلي
اين جنايت ها) او عاشق سگ بازي بود. محمد سگ ها را در بيابان هاي اطراف مي گرفت و
به خانه مي برد و پس از چند روز آن ها را مي کشت.
احمد يکي از کارگران کارخانه آجرپزي مي گويد: «محمد
جوان آرامي بود. او هيچ وقت با همسايه ها و کارگرها با عصبانيت رفتار نمي کرد.
محمد در ابتدا در اين کارخانه کار مي کرد اما پس از مدتي کار را رها کرد. پس از آن
او روي پشت بام مي نشست و به کار کردن کارگران و بازي بچه ها نگاه مي کرد. او
علاقه زيادي به سگ داشت. آن ها را در بيابان ها مي گرفت و به خانه شان مي آورد و
پس از چند روز آن ها را مي کشت. او يک بار به من گفت تا به حال 100 سگ را کشته ام
و از اين کار لذت مي برم.»
مادر محمد قديمي، يکي از قربانيان، در مورد نحوه قتل
پسرش گفت: «پسرم محمد ساعت شش بعد از ظهر پنجم شهريور ماه سال گذشته مقابل خانه در
حال بازي بود که ناگهان ناپديد شد... به اداره آگاهي مراجعه کرديم. همان شب از
کارآگاهان خواستيم که ماموري به ما بدهند تا منطقه کوره هاي آجرپزي را جست و جو کنيم
اما آن ها از اين کار خودداري کردند.» (روزنامه شرق، 16 سپتامبر 2004)
خانواده يکي ديگر از قربانيان نيز به «شرق» گفت: «من
معتقدم اين دو قاتل فرزندان ما را براي آزار و اديت جنسي به قتل نرسانده اند بلکه
آن ها به قصد فروش اعضاي بدن کودکان، آن ها را ربوده و به قتل رسانده اند، اگر نه
چرا بايد اجساد آن ها را سوزانده باشند؟ ... او با انتقاد از سکوت و واکنش خنثي
مسئولان شهر در برابر ماجراي مفقود شدن اين کودکان گفت: تعدادي از خانواده ها پس
از مفقود شدن فرزندانشان به فرمانداري مراجعه کردند و در جلسه اي که با فرماندار
داشتند موضوع را به او اطلاع دادند که او واکنشي در اين مورد نشان نداد. اگر او و
ماموران آگاهي موضوع را جدي مي گرفتند کودکان بيش تري قرباني اين قاتلان نمي شدند.
همچنين شنيده مي شود ماموران پليس آگاهي صاحب کوره هاي آجرپزي را بازداشت کرده و
از فعاليت آن محل جلوگيري کرده اند.»
بدين ترتيب روشن است که
دم و دستگاه اداري و پليسي و اطلاعاتي جمهوري اسلامي، از يک سو با عدم پيگيري چنين
جناياتي و از سوي ديگر با اعمال قوانين فاشيستي بر عليه مهاجران و پناهندگان، زمينه
را براي ادامه و گسترش چنين جناياتي مساعد ساخته اند.
تاريخ رژيم جمهوري
اسلامي ايران، تاريخ جهل و جنايت، رعب و وحشت و فقر و فلاکت است. کافي است که صفحه حودادث
روزنامه ها را خواند تا با انواع و اقسام فجايع بي شمار غيرقابل جبران در حاکميت
جانيان جمهوري اسلامي هر چه بيش تر آشنا شد. مثلا نگاهي به صفحه حوادث روزنامه «شرق»،
اين روزنامه «شيک و رنگي» جمهوري اسلامي، آن هم در يک روز لرزه به اندام خواننده مي
اندازد. هر چند که در حاکميت جمهوري اسلامي، ديدن و شنيدن و خواندن چنين فجايعي به
يک عادت روزمره تبديل شده است. حوادثي که در هر گوشه اي از جامعه ايران و توسط هر
کسي رخ مي دهد فرقي در اين واقعيت نمي دهد که همگي آن ها ريشه در فشارهاي اقتصادي،
سياسي، اجتماعي، فرهنگي و سانسور و اختناق جمهوري اسلامي دارد. رژيم جمهوري اسلامي،
با همه رهبران و دست اندرکاران سياسي، مذهبي و نظامي و همه جناح هايش عامل اصلي
همه اين حوادث و جنايات است. صفحه حوادث روزنامه شرق، چهارشنبه 25 شهريور 1383
- 15 سپتامبر 2004 عبارت است از:
_ برابر اعلام معاونت آگاهي فرماندهي انتظامي دو نفر
با هويت هاي عادل و علي ف که به اتهام قتل يک تن و مجروح کردن دو تن ديگر با هويت
هاي معلوم به وسيله اسلحه تحت تعقيب بودند را دستگير و پس از تشکيل پرونده تحويل
مراجع قضايي کردند.
_ به دنبال اعلام نتايج کنکور دانشگاه ها چهار جوان
تهراني «دچار حمله عصبي» شدند... سه نفر از اين جوانان آسيب ديده دختر و يک تن از
آن ها پسر هستند. از اعلام اوليه نتايج کنکور دانشگاه هاي دولتي و آزاد سه تن از
داوطلبان مردود شده اقدام به خودکشي کردند.
_ يک کشته محصول جنگ پسر خاله ها
_ مرگ دو کارگر شهرداري و مرغداري
_ معاونت اجتماعي و ارشاد فرماندهي انتظامي آذربايجان
شرقي اعلام کرد بر اثر درگيري با سلاح شکاري در محل دفن زباله هاي شهري تبريز يک
نفر کشته و 9 نفر ديگر زخمي گرديدند...
_ جلسه محاکمه نوجوان 15 ساله اي که پس از آزار جنسي يک
کودک پنج ساله، او را به قتل رسانده بود ديروز در شعبه 71 دادگاه کيفري استان
تهران برگزار شد.
_ دو سارق، پس از بستن دست و پاي ساکنان خانه در
ولنجک، پس از مجروح کردن باغبان خانه اقدام به سرقت مقادير زيادي طلا به ارزش 45 ميليون
تومان از آن خانه کردند.
_ طي 48 ساعت گذشته، وقوع تصادفات رانندگي در تعدادي
از محورهاي ارتباطي کشور 26 نفر را به کام مرگ کشاند. وقوع يازده سانحه رانندگي در
دو روز گذشته همچنين باعث مجروح شدن حداقل 36 نفر شد.
جانشين معاونت راهنمايي و رانندگي در هفته گذشته از
کشته شدن روزانه 64 نفر بر اثر تصادفات در کشور خبر داد.
_ با
فرو ريختن ساختمان 7 طبقه در نيمه شب يک شنبه پايان غم انگيز تهران شد. پايدار
نبودن ديوارهاي جانبي اين ساختمان در حال ساخت، جان دو کارگر را گرفت و 5 تن ديگر
را به شدت مجروح کرد. اين حادثه در ساعت يک و 56 دقيقه بامداد روز دوشنبه شهريور
ماه در بازار مبل يافت آباد تهران در حالي رخ داد که کارگران در طبقه پنجم اين
ساختمان 2500 متر مربعي 7 طبقه در حال استراحت بودند.
_ محمد غمخوار: شمار قربانيان پرونده قتل کودکان
پاکدشتي به 29 نفر افزايش يافت.
يکي از افسران پليس آگاهي با اعلام اين خبر به «شرق»
گفت: «تاکنون اجساد 18 نفر از قربانيان به قتل رسيده توسط دو قاتل جوان کشف شده
است که سه نفر از آن ها يک زن خياباني و دو مرد معتاد هستند و بقيه مقتولان را
کودکان 8 تا 12 ساله تشکيل مي دهند.»
اين تصويرهاي دل خراش و جان کاه از جامعه ايران، تصويرهاي
روزانه اي است که فقط بخشي از آن ها در روزنامه ها انعکاس مي يابد. بايد ديد چه
اتفاقي در جامعه به وقوع پيوسته است که انسان ها اين چنين جاني و از خود بي خود مي
شوند و از قتل و جنايت و از کشتن انسان تا حيوان «لذت» مي برند. ريشه اين فجايع در
کجاست؟ چگونه مي توان جلو آن ها را گرفت؟
قطعا در هر جامعه اي افرادي پيدا مي شوند که دست به
جنايت مي زنند. اما کسي جاني متولد نمي شود. اين جامعه و سياست هاي حاکم بر آن است
که انسان ها را جاني و بزهکار بار مي آورد. مثلا اعضاي يک باند بسيجي که در کرمان دختران و پسران جوان را مي ربودند و پس
از شکنجه به قتل مي رساندند، نمونه اي از جنايات دست پروردگان جمهوري اسلامي است.
بنا به آمارهاي منتشر
شده پديده بزهکاري در جامعه ايران در حال رشد و گسترش است. حدود 25 درصد از کل
زندانيان کشور را افراد زير 25 سال تشکيل مي دهند. ميانگين نرخ رشد افراد وارد شده
به زندان معادل 6/5 درصد است به طوري که تعداد
افراد اين گروه ها از 463 هزار و 772 نفر در سال 75 به 597 هزار و 483 نفر در سال
79 رسيده است. (24 شهريور 83، خبرگزاري سينا)
در جامعه کنوني ايران، فاجعه پشت فاجعه مي آيد که عامل
اصلي آن را بايد در سياست هاي رژيم جمهوري اسلامي، جست و جو کرد. جمهوري اسلامي،
با سران و همه مقامات رده بالايش و کليه قوانين اش، رژيمي جاني و تبه کار است. رژيمي
که در جنگ و خشونت، ترور و وحشت، قتل عام و شکنجه و اعدام تبحر و تخصص دارد، پس
دور از انتطار نيست که در حاکميت آن، دامنه خشونت و جنايت از اين هم فراتر برود.
جامعه ايران پر از جانيان حرفه اي است که در زندان ها با شکنجه زندانيان، تجاوز به
آن ها، در جوخه هاي تير در قتل عام زندانيان در سال هاي 58 و 60 تا 62 و تابستان 67، در تيم هاي ترور و... شرکت
داشتند، طبيعي است که خصلت هاي انساني خود را از دست بدهند و به جانوران درنده خويي
تبديل گردند.
سران جمهوري اسلامي، عامل اصلي همه بدبختي ها و فجايع
انساني در جامعه ايران هستند که کوچک ترين احساس و عواطف انساني در آن ها وجود
ندارد. اين ها يک مشت جاني، دزد و جنايت کارند که براي جامعه انساني مضر و خطرناک
هستند. بنابراين هر فرد و جرياني که به معيارهاي اجتماعي و به حرمت و موجوديت
انسان احترام مي گذارد، بايد با صراحت تمام و بدون کوچک ترين اما و اگري خواهان
سرنگوني چنين رژيمي شود و خود را موظف به برداشتن گام هاي عملي نيز بداند.
جامعه ايران، يک جامعه طبقاتي است که در آن روابط و
مناسبات سرمايه داري جريان دارد. امروز طبقات اصلي آن يعني طبقه کارگر و طبقه سرمايه
دار بيش از هر زمان ديگري از تاريخ ايران در مقابل هم صف آرايي کرده اند. تا جايي
که به سياست ها و عملکرد بورژوازي ايران حداقل بعد از مشروطيت برمي گردد، همواره سياست
هاي جنايت کارانه و استثمارگرانه داشته و هنوز هم دارد. بنابراين جامعه ايران که بيش
از 60 درصد آن جوان است و افکار و آرزوهاي اکثريت اين نيروي عظيم، ريشه در افکار و
سياست هاي دوران سلطنت و جمهوري اسلامي ندارد، خواهان تغييرات اساسي و بنيادي در
زمينه هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي وسياسي در جامعه هستند. حتا به اقرار مقامات و
کارشناسان جمهوري اسلامي، اکثريت جوانان مذهب و نماز و روزه را مسخره مي کنند. مهم
تر از همه جوانان در شورش ها و اعتراضات شهري و دانشگاه ها در صف مقدم قرار دارند.
اکثريت اين نيروي عظيم، فرزندان کارگران و خانواده هاي محروم هستند که در کنار
طبقه کارگر، يکي از اصلي ترين طبقه جامعه قرار دارند. طبقه اي که براي تغييرات بنيادي
در عرصه اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي مبارزه مي کند؛ واقعا در صورت پيروزي بر
بورژوازي ايران مي تواند آرزوها و آمال اين نيروي جوان را برآورده سازد و خلاقيت آن
ها را عميقا شکوفا سازد. واقعا طبقه کارگر اگر با تمام نيرو و و متحد و متشکل و
هدف مند بر عليه سرمايه داري به ميدان بيايد قطعا هيچ قدرتي نمي تواند مانع پيشروي
آن شود.
بنابراين تنها جنبش کارگري سوسياليستي و همه مردم
محروم و تحت ستم و آزادي خواه است که سرنوشت ايران را با سرنگوني جمهوري اسلامي با
يک انقلاب رقم مي زند و جامعه را به سوي سعادت، رفاه، برابري و آزادي هدايت مي
کند. جامعه اي که در آن هيچ زندان و زنداني سياسي، سانسور و اختناق، شکنجه روحي و
جسمي، اعدام، تفاوت بين زن و مرد، تفاوت ملي و مذهبي نباشد و همه شهروندان به طور
برابر و يکسان از همه دستاوردهاي بشري و اقتصادي برخوردار گردند.
16 سپتامبر 2004