سه شنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۸۳ – ۲۷ آوريل ٢٠٠۴

ادوآردو گالی آنو Eduardo Galeano  

ترجمه به سوئدی  تور ونربری  Tor Wennerberg

منتشر شده در روزنامه آفتون بلادت، سوئد، شنبه 17 آوريل 2004

 

هائيتی، آن بهشتِ نفرين شده

 

ادواردو گاليآنو در باره نفرين سپيد و تاريخی كه شما اجازه خواندن آنرا نيافتيد.

 

  

اولين روز ژانويه گذشته دويستمين سال آزاديش‏ را پركرد. اما توجه هيچكس‏، تقريبا هيچكس‏ را جلب نكرد و هيچكس‏ اثری از آنرا در جايی مشاهده ننمود. چند روز بعدتر هائيتی، كشوری كه اين تولد در آن اتفاق افتاده بود، مورد توجه مديای جهانی و در صدر اخبار مطبوعات قرار گرفت و بعنوان اولين و با اهميت ترين خبر بر صفحات تلويزيونهای پر بيننده نقش‏ بست، ولی اساس‏ اين توجه ميلاد آن آزادی همگانی نبود، بلكه حمام خونی بود كه در اين كشور اتفاق افتاده بود و اوج اين خونريزی هنكامی بود كه رئيس‏ جمهور آريستيد(Aristide) را سرنگون كردند.

هائيتی اولين كشور در جهان بود كه برده داری را لغو و ممنوع كرد. اما در تمام فرهنگهای نفيس‏ و پرخواننده و كتانهای درسی دانش‏ آموزان نوشته شده كه اين انگلستان بوده كه اين شاهكار افتخار آميز را به نوع بشر ارزانی داشته است. اين يك واقعيت است كه امپرياليسمی كه تجارت و خريده و فروش‏ برده را زير فرمان خود داشت يك روزِ قشنك آفتابی درك خود را از مسئله تغيير داده است. اما لغو برده داری بريتانيائيها در سال 1807 اتفاق افتاد، يعنی 3 سال بعد از انقلاب هائيتی، و اثر اين ممنوعيت بردگی از سوی انگليسيها تا اين اندازه بود كه مجبور شدند كه برای بار دوم در 1832 از نو برده داری را ممنوع نمايند.

اينكه اين شيوه برخورد بدون هيچ شك و ترديدی توهين به هائيتيها است برای هيچكس‏ تازگی ندارد. در اين دو صد ساله اخير كشور و مردم هائيتی بدين جرم مورد توهين و اهانت قرار گرفته و مجازاتها كشيده اند. *1توماس‏ جفرسونِ  (Thomas Jeffersin)كه قهرمان آزادی و همزمان صاحب برده بود، اخطار كرد كه هائيتی به يك سرمشق بدی تبديل شد، او می كويد:  "ضروری بود كه از سرايت طاعون به جزيره جلوگيری می شد." كشورش‏ به نصايح او گوش‏ فرا داد. 60 سال زمان لازم بود تا ايالات متحده آمريكا اين آزادترين ملت، ملتها را برسميت بشناسد. در برزيل در همان زمان شورشی بر عليه قانون و خشونت بوقوع پيوست كه هائيتيزم ناميده می شد. برده داران در آن زمان موفق شدند جان سالم از هائيتيزم به در برند تا اينكه در سال 1888 برزيل بعنوان آخرين كشور جهان بتواند بردگی را لغو كند.

 

هايتی بعنوان يك ملت اين سرنوشت را يافت كه تا حمام خون بعدی ناديده گرفته شود. در زمان كوتاهی كه اخيرا هائيتی جديدا مطرح شد و بر صفحات تلويزيونها نقش‏ بست و خبر اول روزنامه های مشهور شد و خيلی ها از عدم اطاعت از قانون و خشونت خيابانی كه در آن كشور اتفاق افتاده بود، نوشتند. اغلب گزارشگران كانالهای تلويزيون و سرمقاله نويسان آزاد مطبوعات در جهان خيلی خيلی آزاد نوشتند و تفسير كردند كه هائيتيها در انجام آنچه كه بد است از مهارت فوق العاده ای برخودارند و در انجام اعمال نيكو و خوب ناتوان هستند و بد عمل می كنند. آنها نوشتند، هائيتی بعد از انقلاب فقط قادر به آفريدن تراژدی بوده است. كشوری كه روزی از ثروتمندترين و خوشبخت ترين مستعمرات بود اكنون فقيرترين كشور را در اتمسفر غربی تشكيل می دهد. حتی خيلی از انقلابيون، هنرمندان و برخی از محققين دانشمند در امور اجتماعی هم به اين دام افتادند. برخی ديگر تصور كردند و گفتند كه خوی برادركشی و خشونتی كه از هائيتی ها سر می زند، از طبيعت وحشيانه آفريقائی به ارث برده شده است. قدرت رام نشده اجداد پدری. نفرين و لعنت سياه پوستی است كه خشونت و هرج و مرج می آفريند. در باره لعنت و نفرين سفيد پوستی اما اين انسانهای شريف و عالی مقام حرفی برای زدن ندارند.

 

انقلاب فرانسه برده داری را لغو كرد ولی ناپلئون دوباره آن را برقرار نمود.

" كدام رژيم در مستعمرات موفقيت آميز بود؟"

 " آنكه قبلا وجود داشت"  

" اينكه دوباره برقرار شده است."

و فرانسه 50 كشتی حنگی پر از سرباز با تجهيزات كافی نظامی برای اينكه دوباره برده داری در هائيتی برقرار شود، به اين كشور گسيل نمود. جمعيت سياه كشور برعليه اين يورش‏ برخاست و موفق شد كه با مبارزه و جان فشانی فرانسه را شكست داده و رهائی و استقلال را برای كشور و آزادی را برای برده ها به ارمغان بياورد. آنها در سال 1804 يك كشور كه هم با خاك يكسان شده بود تا بعدا بر روی خرابه هايش‏ جا برای نشاندن ريشه های نيشكر باشد و نيز يك جنك ظللمانه و ويرانگر را گذرانده بود به ارث بردند. و از همه جبارانه تر " قرضهای تحميلی فرانسه" هم به آنها به ارث رسيده بود. فرانسه هائيتی را به جرم چنين اهانت موهنی كه نسبت به ناپلئون بناپارت كرده بود به سختی مجازات كرد و مجبور به پرداخت بهای سنگينی نمود.

اين كشور تازه متولد شده از ميان خون و آتش‏ مجبور بود كه جريمه سنگينی در برابر صدمه ای كه به استعمارگران زده بود بپردازد تا بدين وسيله توانسته باشد آزادی خود را بدست آورده و برسرنوشت خويش‏ حاكم گردد. اين كفاره گناه مبارزه برای آزادی بردگان 150 ميليون فرانك طلا فرانسه بود كه می بايد هائيتی بپردازد. بدين صورت كشور هائيتی با طنابی  برگلو كه به سختی قادر به نفس‏ كشيدن بود، پا به عرصه وجود گذاشت:

اين جريمه به دلار آمريكا به نرخ روز 7\21 ميليارد دلار و يا 44 برابر بودجه دولتی كنونی هائيتی بود. بيشتر از 100 سال طول كشيد تا اينكه هايتی موفق به پرداخت اين بهای آزادی كه با بهره خيلی بالايی رشد ميكرد گردد. سال 1938 آخرين قسط جريمه آزادی پرداخته شد. از اين تاريخ به بعد هائيتی ملك بانكهای ايالات متحده آمريكا شد. )باز هم خون آشامی ديكر. م. ف.(

 

در برابر چنين ثروتی بود كه فرانسه به طور رسمی هائيتی را بعنوان يك ملت جديد به رسميت شناخت. هيچ كس‏ ديگری اين كار يعنی برسميت شناختن هائيتی را نكرد. هائيتی محكوم شده به تنهائی تولد يافت.

جتی *2سيمون بوليوار(Simon Bolivar) نيز هائيتی را به رسميت نشناخت، با وجوديكه او برای مسائل زيادی به اين مردم مديون بود. هنكاميكه او پيروزمندانه خود را در جزيره نشان داد و در خواست كمك و پناه نمود، هائيتی او را به كشتی، اسلحه و سرباز مجهز كرد. هائيتی همه چيز به او داد و فقط يك درخواست از او داشت و آن اينكه او بردگان را آزاد كند، فكری كه تا آن زمان به مغز او خطور نكرده بود. قهرمان آزادی در جنگ رهائی بخش‏ خود بعدا به پيروزی رسيد و تشكر خود را از هائيتی با فرستادن يك شمشير به پورت آو پرينس‏- (ort-au- rince) اعلام كرد. او حرفی از برسميت شناختن  به ميان نياورد.

در واقعيت امر مستعمرات سابق اسپانيا كه اكنون به استقلال رسيده بودند به برده داری ادامه دادند، گرچه برخی از آنها قوانينی را برای ممنوعيت برده داری به تصويب رسانده بودند. بوليوار قانون ضد برده داری خود را در سال 1821 به تصويب رساند، اما تأثيراتش‏ محدود شد. 30 سال بعد يعنی 1851 كلمبيا برده داری را از بين برد؛ ونزوئلا چنين كاری را در 1854 انجام داد.

سال 1915 نيروی دريائی ايالات متحده آمريكا

درهائيتی پياده شد. سربازان به مدت 19 سال در آنجا ماندند. اولين اعمالی كه آنها انجام داند حمله و به تصرف در آوردن گمركات و ادارات ماليات بود. آرتش‏ اشغالگر حقوق رئيس‏ جمهور هايتی را ضبط كرد تا زمانيكه او به بانك ملی كشور دستور داد كه برداشت وام را تصويب نمايد. بانك ملی هائيتی پس‏ از آن به يك شعبه سيتی بانگ در نيويوركCity Bank i New York)( تبديل گرديد. ورود رئيس‏ جمهور و ديگر سياهان به حضور حاكمين اشغالگر و همچنين هتلها، رستورانها و كلوبها محدود شد. اشغالگران جرئت برگرداندن سيستم برده داری را نيافتند اما در عوض‏ كار اجباری در رابطه با سازمانها و موسسات عمومی را جاری كردند. و آنها تعداد زيادی انسان را به قتل رساندند. ولی برای آنها آسان نبود كه آتش‏ مقاومت را خاموش‏ كنند. جنايات زيادی را مرتكب شدند. رهبر چريكها كارل ماگنه پرالتهCharlemangne eralte)( را به درب منزلی به صليب كشيدند و بعد از مرگ جنازه او را برای ايجاد رعب و وحشت در ميان جمعيت در ميدان مركزی شهر به نمايش‏ گذاشتند. اين ماموريت متمدنانه را در سال 1934 به پايان رساندند. اشغالگران خود را به عقب كشيده و كشور را به دست يك گارد ملی كه به وجود آورده بودند، سپردند و وظيفه اش‏ را اين قرار دادند كه هر گونه حركت و صدای دموكراسی و آزاديخواهی را در نطفه خفه كنند و ريشه آنرا در آورند. آنها عينا چنين جنايتی را در نيكاراگوئه و جمهوری دومينيكن مرتكب شدند. زمان كوتاهی پس‏ از آن دوواليرDuvalier)( در هائيتی، ساموزا (Somoza) در نيكارگوئه و هم كيش‏ آنها تروجيلو(Trujillo) در جمهوری دومينيكن بر مسند قدرت نشستند.

و اين چنين، از ديكتاتورها به ديكتاتورها، از وعده و وعيد دادنها به خيانت كردنها، بدبختيها خود را بر اين مردمان تحميل كردند و سالها از يكديگر پيشی گرفتند. تا اينكه آريستيد، يك كشيش‏ شورشی، سال 1991 رئيس‏ جمهور هائيتی گرديد. او فقط اجازه يافت كه چند ماهی در پستش‏ باقی بماند. سپس‏ ايالات متحده آمريكا كمك كرد تا او را سرنگون كنند، او را به فاصله دوری فرستادند، بعدا كه او به نوعی به اوامر ملوكانه آمريكائيها تن داد پس‏ او را تحت اسكورت سربازان نيروی دريايی به قصر رياست جمهوری راهنمايی نمودند و به پست قديميش‏ بازگرداندند. تا برای بار دوم با ياری آمريكا او را سرنگون كنند، و باز هم انسانهای بسياری را به قتل برسانند. باز هم نيروی دريائی برگشت، همچنانكه هميشه برگشته اند، درست مثل آنفلونزا.

اما اين فقط سربازان مهاجر نيستند كه برای هائيتی ويرانی به بار می آورند از آنها بيشتر كارشناسان بين المللی اند كه اين كشور را به خاك سياه می نشانند. به دولت هائيتی دستورات خيلی تندی از جانب صندوق بين امللی پول و بانك جهانی داده شده است، و دولت هم دستور كاری كه از جانب آنها تنظيم گرديده است را بدون اينكه صدايش‏ در بيايد پذيرفته است. دولت همه آنچه كه آنها درخواست كرده بودند را می پردازد حتی اگر اين كار باعث شود كه كشور فاقد نان و نمك باشد. باوجود اينكه دولت به دستور اين كارشناسان مساعدت به توليد كنندگان داخلی مانند برنجكاران و گمرك بر واردات را برای حفاظت محصولات داخلی يا بطور كلی لغو كرده و يا اينكه آنرا به حداقل ممكنه رسانده است. آنها دارايی های هائيتی را منجمد نموده اند. برنجكارانِ هائيتی كه روزی همه اهالی را تغذيه می كردند، به زودی گدا و يا مهاجر كشتيها خواهند شد. بسياری از مهاجرين كشتيها تا كنون در دريای عميق كارائيب غرق شده و يا در آينده غرق خواهند شد و به طعمه ماهيها تبديل خواهند گرديد. ولی چون اين مهاجرين بخت برگشتهِ كشتيها، كوبايی نيستند خيلی به ندرت روزنامه ها در باره آنها چيزی می نويسند.

 

امروزه هايتی همه برنج مصرفی خود را از ايالات متحده آمريكا وارد می كند، از جايی كه كارشناسان بين المللی، كه از خود امواج هوش‏ و ذكاوت به اطراف پخش‏ می كنند، فراموش‏ می كنند كه با كمك اقتصادی دولت و بستن مالياتهای سنگين بر واردات برای محافظت از توليدات داخلی مخالفت نمايند.

در مرز ورود از جمهوری دومينيكن به هائيتی يك تابلو نصب شده است با اين عبارت: "راه به نابودی و فنا".

در طرف ديگر جهنم واقع شده است. خون، گرسنگی، بينوايی، تهيدستی، بيماری، در اين جهنم سوزان همه انسانها مجمسه سازند. هائيتيها عادت دارند كه قوطيهای خالی كنسرو و ديگر فلزاتِ اسقاطی را جمع كنند. با مهارت و دانش‏ فنی و دستی و تجربه قديمی كه دارند دوباره روی اين فلزات كار می كنند و ابزار دستی زيبا خلق می كنند و آنها را برای فروش‏ به بازار می رسانند.

هائيتی كشوری كه فراموش‏ شده، كه مجازات ابدی را برای آن همه عزت و ارزشمندی نصيب خود كرده است. آن چون فلزات اسقاطی به دور ريخته شده است، آن انتظار دستهای مردمش‏ را می كشد.

برگردان به فارسی

حميد قربانی 22 آوريل 2004

 

*1_ توماس‏ جفرسون 1826_1743 تهيه كننده بيانيه استقلال آمريكا 1776، او در سالهای 1790 تا 1794 وزير امور خارجه اين جمهوری جديد بود. معاون رئيس‏ جمهور 1801_1796و رئيس‏ جمهور 1809_1801 بود. او را بعنوان يكی از بزرگان دموكراسی سيستم سياسی آمريكا می شناسند. او حتی يك آرشيتكت ماهر و غيره بود. ) فرهنگ كوچك بونيرس(Bonniers)‌ سوئدی صفحه 191(

 

*2_ سيمون بوليوار )1830_1783( يكی از مشهورترين رهبران آمريكای جنوبی در مبارزه رهايی بخش‏ بر عليه استعمارگران می باشد. او مبارزه استقلال طلبانه را برعليه قدرت استعماری اسپانيا رهبری كرد. او در سالهای 22_1819 جمهوريی  به نام "كلمبيا" بوجود آورد كه شامل ونزوئلا، كلمبيا، پاناما و اكوادور كنونی بود. او رئيس‏ جمهور شد و در سال 1825 به ديكتاتور در پرو تبديل گرديد. ) فرهنگ كوچك بونيرس‏ سوئدی صفحه 48( 

حميد قربانی