يکشنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۸۳ – ۲۵ آوريل ٢٠٠۴

ملالی جويا با اقدام شجاعانه خود وارد تاريخ افغانستان گرديد

او در آخرين مصاحبه راديويی خود نه تنها از صحبت و موضع خود اظهار ندامت نکرده، بلکه با قاطعيت از تساوی حقوق زن و مرد، از مبارزه عليه نظام مرد سالاری و از مبارزه در راه استقلال و دموکراسی و عدالت اجتماعی و از موضع به محاکمه کشانيدن جنايتکاران جنگی به دفاع برخاسته و از اينکه اگر در اين راه، از طرف نيروهای اسلامی کشته شود، نيز هراسی بدل ره نداده است.

 

مرواريد

هشتم مارس، فصلنامه زنان، شماره ۸، جنوری ۲۰۰۴

 

فاجعه افغانستان ابعاد وسيعی دارد. اما آن بعد تقريبا کم شناخته آن، فساد فکريست که روشنفکران زيادی را به نقاره چی های فاسد ترين و جانی ترين نيروها تبديل کرده است.

اپوزيسيون افغانستان، به غير از بخش کوچک آن، در معاملات و خريد و فروشهای جنگی سياسی، بعد از يازده سپتامبر در اين بازار مستحيل شده و عده ديگری دير جنبيده، در انتظارند تا اگر خريداری از ره برسد و آنها خود را به او عرضه کنند.

در چنين شرايطی مردم افغانستان، يعنی مردم ساده و ظاهرا غيرسياسی، بسيار بيشتر از اپوزيسيون خود، قيافه جنايتکاران جنگی يا سردمداران احزاب اسلامی را که اکنون در ساخت و بافت با امپرياليزم امريکا و شرکا، اهرم های قدرت را در دست دارند، شناخته اند، اما اين مردم سخنگو ندارند و آن بخش از اپوزيسيون افغانستان که از فساد سياسی و فکری در امان مانده، برای بقای خود بيشتر به انجماد سياسی و فکری رو میآورد. و بدين صورت عرصه شورآفرين مبارزات مردمی بیصدا و يا کمصدا مانده است. در اين ميان مضحکه لويه جرگه (مجلس کبير) دوم برای تصويب قانون اساسی آينده افغانستان داير ميگردد. اين لويه جرگه که زمانی داير ميشود که جنايتکاران جنگی و تروريستهای آشکار، در سرتاسر کشور تا دندان مسلح، حاکميت بدون چون و چرای وحشت و غارت را برقرار کرده اند. دروازه های لويه جرگه بروی اين جنايت سالاران چنان باز ميماند که آنها نه تنها در آن اشتراک ميجويند بلکه اداره کننده امور نيز ميباشند. در اين ميان يک اقليت کوچک که شايد به علت ناشناخته بودن شان، امکان ورود به اين لويه جرگه را يافته اند، بايد به زبان شکسته صدای خود را بلند کند.

اما ناگهان يک صدای رسا، آن هم صدای يک دختر جوان فضای کرخت و بويناک لويه جرگه را ميشکند و با زبانی که دردهای مردم با آن بيان مييابد، جنايتکاران جنگی را با صفاتی که شايسته شان است مينامد و آنها را جوابده در برابر محکمه جنايات جنگی اعلام ميدارد.

ملالی جويا دختر بيست و پنچ ساله از ولايت فراه، وقتی پشت ميکروفون قرار ميگيرد با صدای روشن تر از آفتاب فرياد ميزند «دراينجا جنايت کارانی که بايد در برابر محاکم جنگی حضور يابند در کميسيون های لويه جرگه مسلط اند...» ناگهان نقاب دموکراسی بوش - اخوانی پاره ميشود. رئيس لويه جرگه آقای مجددی رئيس جمهور سابق (از خويشاوندان نورالمشايخ مجددی کسيکه شاه اماناله، پادشاه مترقی افغانستان را در ۱۹۲۸ تکفير کرده بود) به دفاع از شرکای جرم خودش، ملالی جويا را «کافر» و «کمونيست» گفته و به سربازان فرمان ميدهد، تا ملالی جويا را دستگير و از سالون اخراج نمايند. داير کنندگان امور که میبينند اين نمايش مسخره، بيشتر از حد تصور مسخره شده است پادرميانی ميکنند و از آن جائيکه اقليت مخالف نيز فشار میآورد رئيس اعلام ميدارد که به شرط «توبه کردن و عفو خواستن» ملالی جويا ميتواند دوباره در جايگاه خود قرار گيرد. اما جواب ملالی جويا بسيار قاطع تر از آن است که دموکراسی بوش - اخوانی قدرت برداشت آنرا داشته باشد. «من نه توبه ميکنم و نه عفو ميخواهم من درد مردم و خواست مردم را بيان کردهام و بر آن ايستادهام تا سرحد مرگ.» اظهارات و جواب قاطع اين دختر جوان موج وسيع پشتيبانی از ملالی جويا را در داخل و خارج از افغانستان برانگيخت. مردم از اقشار گوناگون باهر وسيله ممکن و از آنجمله تظاهرات در فراه پشتيبانی خود را از او و از اظهارات او ابراز داشته اند.

در شرايطی که کشورهای غربی و دولت امريکا به همراه احزاب اسلامی و محافل برتری گرای فاسد قومی، از هر سو تلاش دارند تا توده های مردم را پراکنده، منفعل وبه عنوان نيروی ذخيره تلاش های قرون زده و نوکر منشانه خود نگهدارند، ملالی جويا از موضع يک زن و با طرح قاطع تساوی حقوق زن و مرد، دموکراسی و عدالت اجتماعی پلی در ميان مردم زد و آنها را در مسير خودشان برای دموکراسی، استقلال و عدالت اجتماعی فرا خواند.

در زمانی که بعد از سقوط طالبان امپرياليزم امريکا و محافل ديگری ميکوشند تا زير نام دفاع از حقوق زنان آرايشگاه های سيار به کابل بفرستند، و از طرف ديگر با قاتلان حرفوی و نيروهايی که ضد زن بودنشان مانند طالبان شهره آفاق بود، دموکراسی بوش - اخوانی را برقرار مينمودند، ملالی جويا توانست با طرح مسئله برابری زن در رابطه مستقيم دموکراسی و عدالت اجتماعی، اين حربه را از چنگ سياست های بوش - اخوانی کشيده آنرا آنچنان که مناسب با مبارزات حق طلبانه مردم افغانستان است، مطرح نمايد.

از طرف ديگرصحبت های ملالی جويا نماينده انتخابی مردم فراه، فراتر از همه گرايشات ناسيوناليستی قومی، و پشتيبانی گسترده که از او صورت گرفت، نشان داد که سياست های موذيانه تنظيم های اسلامی در همسويی با محافل مخرب ناسيوناليست قومی ديگر قادر نيستند که مردم بجان آمده را به سوی خود کشيده و به گوشت دم توپ تبديل نمايد.

محافل و رسانه های گروهی غرب که در صورت لزوم میتوانند از ميان آن همه مبارز جان برکف در ساير کشورها، شيرين عبادی «خودی» را يافته و با اعطای جايزه صلح نوبل سورپرايز نمايند، اين بار در مقابل حادثهای که صحبت های ملالی جويا به وجود آورد سکوت کردند. اين مطبوعات بو کشيده بود که نبايد ساخت و پاخت طالبان جديد، بخشی از طالبان قديم و تکنوکرات های طرفدار غرب در افغانستان که رازش از پرده بيرون افتاده، بيشتر از اين رسوا گردد. فقط بخش افغانستان بیبیسی در محدوده خود اين خبر را منعکس کرده، آبرويی برای رسانه های گروهی غرب فراهم نمود. ملالی جويا همانند ملالی در جنگ ميوند که در سال ۱۸۷۹ عليه استعمار برتانيه شعار مقاومت را سر داده بود، اينک با اقدام شجاعانه خود وارد تاريخ افغانستان گرديد.

او در آخرين مصاحبه راديويی خود نه تنها از صحبت و موضع خود اظهار ندامت نکرده، بلکه با قاطعيت از تساوی حقوق زن و مرد، از مبارزه عليه نظام مرد سالاری و از مبارزه در راه استقلال و دموکراسی و عدالت اجتماعی و از موضع به محاکمه کشانيدن جنايتکاران جنگی به دفاع برخاسته و از اينکه اگر در اين راه، از طرف نيروهای اسلامی کشته شود، نيز هراسی بدل ره نداده است.

او در اين مصاحبه گفته است که روشنفکران زيادی در راه استقلال، آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی کشته شده اند و او هم در اين راه برای تساوی حقوق زن و مرد و ساير آرمان های عدالت جويانه حاضر به هرنوع فداکاری تا سرحد مرگ ميباشد. سنگر مبارزه عليه نظام مرد سالار، امپرياليزم، ارتجاع دينی و نظام های ضد دموکراسی و عدالت اجتماعی بیسرباز نمیماند. ملالی جويا اين دوشيزه بيست و پنچ ساله يکی از سنگرداران زنده اين عرصه ميباشد.

درود بر پايداری اش!