جمعه ۲۵ ارديبهشت ١٣۸۳ - ۱۳ مه ٢٠٠۴

نقش جديد زنان در افغانستان

مولوی قلم الدين، قلم زمين می گذارد

·         در لويه جرگه زنان نماينده با قاطعيت روی يک ماده از قانون اساسی که تساوی حقوق اتباع افغانستان را به رسميت می شناخت پافشاری کردند. آنان خواستار اين بودند که ماده مذکور به طور شفاف و روشن بيان کند که «زن» و «مرد» در حقوق مدنی افغانستان در همه موارد دارای حقوق برابر و مساوی هستند، اين ماده مطابق نظرنمايندگان زن تغيير کرد و در نتيجه آنان پس از اين در تصدی هيچ يک از شغل ها و پست های رسمی حکومتی مانع حقوقی ندارند. در تازه ترين تلاش ها در همين راستا يک زن افغان خود را کانديد انتخابات رياست جمهوری که قرار است حدود چهار ماه ديگر برگزار شود کرده است.

 

فريد خروش: روزنامه شرق

زنان افغانستان به ويژه زنان کابلی به اين زودی ها نمی توانند «مولوی قلم الدين» و فرمان های هراس آور و بعضا عجيبش را از يابد ببرند. در اوايل ورود طالبان به کابل که شهروندان کابلی هنوز ياد نگرفته بودند چگونه خودشان را با فرامين مولوی قلم الدين تطبيق دهند، بسياری از زنان و دختران سوزش اصابت شلاق ماموران خشن و عبوس تحت امر وی را در ساق پاهای شان حس کردند. در يکی از فرمان های مولوی قلم الدين راجع به زنان چنين آمده بود: «پوشيدن لباس های شيک ، تجملی، تنگ و جذاب و استفاده از تزئينات و لوازم آرايش توسط زنان ممنوع است. زنان بايد وقار خود را حفظ کنند، کفش های پاشنه بلند نپوشند، آرام راه بروند تا هنگام راه رفتن صدای کفش شان را مردان نامحرم نشنوند. در غير اين صورت ملعون شريعت اسلامی خواهند بود و نبايد انتظار بهشت را داشته باشند.» اينکه چگونه مامورين مولوی قلم الدين متوجه تزئينات و آرايش زنان می شدند، در حالی که آنان از فرق سر تا نوک پا خود را در «برقع» می پوشاندند، به راستی امری بود بسيار اسرارآميز!

حساسيت ويژه مولوی قلم الدين نسبت به زنان و دختران تنها به ساکنين کابل و ديگر شهرهای افغانستان محدود نگرديد. فرمان های او عطف به ماسبق هم شد و حتی به زنانی که چندين قرن پيش می زيستند و اکنون ديگر زنده نبودند، نيز تسری و تعميم پيدا کرد. مقبره رابعه بلخی شاعره مشهور قرن چهارم هجری در شهر بلخ (۱۵ کيلومتری غرب مزار شريف) قرار دارد. در تاريخ ادب فارسی او اولين زنی بود که اشعار ماندگار و عاشقانه سرود. رابعه که دختر يکی از بزرگان و اشراف بلخ بود، عاشق يک برده شد، برادرش به عنوان مجازات دستش را قطع کرد و او آخرين اشعارش را در بستر مرگ در حالی سرود که در خونش غوطه ور بود. قرن هاست که دختران و پسران جوان افغان آرامگاه او را به عنوان اسوه عشق و دلدادگی زيارت می کنند و برای موفقيت در عشق خود در آنجا به راز و نياز می پردازند.

اداره امر به معروف و نهی از منکر طالبان پس از تسخير مزار شريف بازديد از مقبره رابعه بلخی را نيز به دليل اينکه آرامگاه يک «زن» است و امکان دارد زيارت آن مردان و جوانان را آلوده به شهوت و گناه کند، ممنوع اعلام کرد! بدين ترتيب فرمان های هراس آور مولوی قلم الدين نه تنها تن زنان و دختران کابلی و ديگر شهرها را که حتی روان زنان افغان را در گور نيز به لرزه درمی آورد. مولوی قلم الدين رئيس اداره امر به معروف و نهی از منکر حکومت طالبان بود و فرمان هايش به طور مرتب از راديو کابل که در زمان طالبان به راديو شريعت تغيير نام داده بود، پخش می شد. تا دو سال پيش يعنی اواخر حکومت طالبان، مولوی قلم الدين تقريبا به طور کامل موفق شده بود زنان افغان را خانه نشين و از ورود آنان در عرصه فعاليت های اجتماعی و بيرون از منزل جلوگيری کند.

اما اينک که دو سال از فروپاشی حکومت طالبان می گذرد، به نظر می رسد وضعيت زنان افغان بسيار متفاوت و رو به بهبودی است. اين روزها در کابل وقتی به ادارات دولتی و موسسات فعال در امور اجتماعی مراجعه شود، زنان و دخترانی ديده می شوند که با لباس های شيک و مرتب و بعضا با يونيفورم رسمی و با اشتياق و خوشرويی به مراجعه کنندگان پاسخ می گويند. اين زن ها که از يک سو تجربه انزوا و خانه نشينی در زمان طالبان را به خاطر دارند و از سوی ديگر به دليل وضع بد اقتصادی نيازمند شغل و درآمد هستند، به هيچ عنوان نمی خواهند بار ديگر آزادی و شغل شان را از دست بدهند. زنان افغانستان در دوره طالبان شرايط سختی را تجربه کردند که در زمان حاضر نمونه آن در هيچيک از کشورها ديده نشده است. شايد به همين خاطر بود که در فردای سقوط حکومت طالبان آنان بيش از ساير اقشار جامعه افغانستان به تکاپو افتادند و خواستار بهبودی وضعيت شان در نظام آينده شدند.

هرچند که يک دهه حکومت مجاهدين و طالبان گسست شديد بر روند آموزش و مشارکت زنان افغان در امور اجتماعی وارد کرد، ولی خود همين موضوع و مخصوصا محدوديت های اعمال شده از سوی طالبان توجه جامعه جهانی را به طرف اين معضل بزرگ جلب کرد. بنابراين با روی کار آمدن دولت موقت و به رغم اينکه گروه های جهادی هنوز هيچ اهميت و جايگاهی در حکومت برای زنان قايل نبودند، تحت فشار افکار عمومی جامعه جهانی دو زن (دکتر سيما ثمر به عنوان وزير امور زنان و سهيلا صديق به عنوان وزير صحت عامه) به کابينه حامد کرزای راه پيدا کردند. زنان افغان خود هم به خوبی آگاهند که مشکل واقعی شان بر می گردد به ساختارهای جامعه سنتی و مردسالار افغانستان و اين دو وزارتخانه در معادلات پيچيده سياسی افغانستان سهم چندان دندانگيری به حساب نمی آيد، اما اگر شرايط عمومی افغانستان و خصوصا تجربه عصر طالبان در نظر گرفته شود آن وقت به عنوان قدم های نخست می تواند دستاوردهای بسيار بزرگ برای آنان باشد.

در عصر پس از طالبان، اينک دکتر سيما ثمر وزير پيشين امور زنان و رئيس فعلی سازمان مستقل حقوق بشر افغانستان نماد و سمبل زنان امروز افغانستان محسوب می شود. ثمر که در رشته پزشکی از دانشگاه کابل فارغ التحصيل شده است، در سال های بگير و ببند کمونيست ها شوهر و بسياری از بستگانش را از دست داد و با آغاز خيزش مردم افغانستان عليه تجاوز ارتش شوروی، فعاليت های پزشکی و وامدادی اش را در مناطق فقير و دورافتاده افغانستان شروع کرد.

او در جريان فعاليت هايش حتی از سوی افراد وابسته به برخی گروه های جهادی به اتهام روشنفکری و داشتن ارتباط با کمونيست ها مورد تعرض و بی حرمتی قرار گرفت ولی با تمام اينها يک دهه بعد هنگامی که جنگ های داخلی مجاهدين، افغانستان را به ويرانه تبديل ساخته بود، «موسسه شهدا» سازمان امدادرسانی که «ثمر» تاسيس و راه اندازی کرده بود، با چهار بيمارستان مجهز، دوازده کلينيک، ده ها مدرسه ابتدايی و متوسطه که بيش از ۲۵ هزار دختر و پسر را تحت پوشش داشت، به ارائه خدمات به مناطق محروم و دورافتاده افغانستان مشغول بود.

همين خدمات برجسته بود که طی آن سال ها چندين جايزه معتبر بين المللی را در زمينه حقوق بشر برای او به ارمغان آورد. بنابراين در اجلاس اول بن که منجر به روی کار آمدن دولت موقت گرديد، وقتی بسياری از افغان ها و موسسات و نهادهای بين المللی دست اندرکار در امور افغانستان سيما ثمر را به عنوان يکی از اعضای کابينه پيشنهاد کردند، هيچکس حتی سران گروه های جهادی نتوانستند با ورود وی به کابينه مخالفت کنند.

 

سيما ثمر از همان ابتدا در کابينه کارش را با تلاش و جديت آغاز کرد و به عنوان نماينده زنان افغان برای اينکه جديتش را در پيگيری و احقاق حق نيمی از جمعيت افغانستان نشان دهد، حتی از موارد جزئی هم چشم پوشی نکرد. هنگامی که وی و همکار ديگرش سهيلا صديق به کابينه می رفتند، عمدتا مورد بی توجهی و بی اعتنايی ديگر اعضای کابينه که همه مرد بودند قرار می گرفت. هربار که يکی از وزيران و حتی خود حامد کرزای می خواست صحبت کند، سخنش را با «برادران! برادران!» آغاز می کرد. به همين خاطر پس از مدتی سيما ثمر کرزای را به کناری کشيد و به او گفت که به کار بردن «برادران! برادران!» يعنی حذف من. از آن پس کرزای در سخن گفتن سعی می کند اين توازن ظريف را رعايت کند.

در تاريخ معاصر افغانستان زنان هيچ گاه به عنوان سکاندار پست های کلان مديريتی نقش چندانی نداشته اند. تنها در زمان کمونيست ها بود که برای نخستين بار يک زن (آناهيتا راتب زاد) به عنوان وزير تعليم و تربيت به کابينه راه پيدا کرد. در گذر از ۲۳ سال جنگ هيچ زنی در موقعيت ها و نقش های تعيين کننده و احزاب سياسی وجود نداشت و مقامات افغان به حضور زن در کنار خود عادت نکرده اند. شايد به همين خاطر بود که شش ماه بعد از روی کار آمدن دولت موقت در جريان برپايی لويه جرگه اضطراری هنگامی که سيما ثمر بيشترين ميزان آرا را به عنوان رئيس لويه جرگه به خود اختصاص داد، سران مجاهدين و بزرگان قبايل که به عنوان نماينده در لويه جرگه حضور داشتند ديگر کاملا حوصله شان سر رفت و به خشم آمدند. برای آنان غير قابل باور و تحمل بود که در گروه هايی سنتی افغان ها که مخصوص «ريش سفيدان» است، يک «زن» رياست کند. بنابراين نه تنها رياست ثمر را نپذيرفتند، بلکه پس از اتمام کار لويه جرگه با بهانه قراردادن اين که اظهارات وی در يک گردهمايی مخالف اسلام بوده او را مجبور به کناره گيری از پست وزارت کردند. البته زنان افغان سنگر وزارت را از دست ندادند و بلافاصله «حبيبه سرابی» به اين پست منصوب شد.

طی يک فرمان ديگر از جانب کرزای سيما ثمر اين بار رياست سازمان مستقل حقوق بشر افغانستان را به عهده گرفت. پستی که در ابتدا گروه های تفنگ سالار هيچ بهايی به آن قايل نبودند. تنها پس از گذشت چند ماه و هنگامی که قضيه مصادره اجباری زمين و خانه های شهروندان کابل در يکی از محله ها تبديل به يک جنجال بزرگ شد و سازمان مستقل حقوق بشر اسامی برخی از مقامات دولتی از جمله چند وزير را به عنوان غصب کننده اين زمين ها و خانه ها و نقض کننده حقوق اساسی اين شهروندان اعلام کرد، سران گروه های جهادی نه تنها به اهميت پست جديد سيما ثمر بلکه به پديده جديدی به نام «حقوق بشر» نيز پی بردند. مقوله ای که پيش از آن برای آنان هم گنگ و نامفهوم بود و هم بسيار بی اهميت.

اينک که دو سال از عمر دولت موقت می گذرد، به نظر می رسد زنان افغان با اعتماد به نفس بيشتری به دورنمای آينده افغانستان چشم دوخته اند. آنان در لويه جرگه قانون اساسی افغانستان حدود يک سوم از کرسی های نمايندگی را به خود اختصاص دادند. در همين گرد همايی تاريخی آنان همبستگی و اتحادشان را در حمايت از «ملالی جويا» نماينده زن جوانی که با اظهاراتش عليه جنگ آوران باعث خشم آنان و جنجال زياد شد، به نحو حيرت انگيزی به نمايش گذاشتند. و باز در همين لويه جرگه زنان نماينده با قاطعيت روی يک ماده از قانون اساسی که تساوی حقوق اتباع افغانستان را به رسميت می شناخت پافشاری کردند. آنان خواستار اين بودند که ماده مذکور به طور شفاف و روشن بيان کند که «زن» و «مرد» در حقوق مدنی افغانستان در همه موارد دارای حقوق برابر و مساوی هستند، اين ماده مطابق نظرنمايندگان زن تغيير کرد و در نتيجه آنان پس از اين در تصدی هيچ يک از شغل ها و پست های رسمی حکومتی مانع حقوقی ندارند. در تازه ترين تلاش ها در همين راستا يک زن افغان خود را کانديد انتخابات رياست جمهوری که قرار است حدود چهار ماه ديگر برگزار شود کرده است.

به احتمال زياد «مسعوده جلال» موفق نخواهد شد پست رياست جمهوری را به دست آورد، اما هم او و هم ساير زنان افغان به خوبی می دانند که برای نخستين بار است که در افغانستان يک زن از چنين حقی برخوردار می شود و اين امر يک نقطه عطف در تاريخ سياسی افغانستان به حساب می آيد. تحولی که زنان در بسياری از کشورهای اسلامی که نسبت به افغانستان به مراتب توسعه يافته تر و مرفه تر هستند، خوابش را هم نمی توانند ببينند.