اول ارديبهشت سالروز تولد محمد مختاری
تنها تو بودی انگار که حتی روی
نيمکتی نمی بايست بنشينی
و در تراوت خاموشی و فراموشی
بنگری .
خبرگزاری کار ايران
اول ارديبهشت سالروز تولد محمد مختاری
شاعر,نويسنده ومترجم فقيد ايرانی است,که در۱۳۷۷ بعدازظهر روز پنجشنبه
دوازدهم آذر توسط ماموران خودسر دوره پيشين وزارت اطلاعات ربوده شد و به قتل رسيد.
آنچه در ذيل می خوانيد زندگی نامه اين نويسنده
فقيد به همراه مصاحبههايی است که خبرگزاری کار
ايران, ايلنا در سالروز قتل وی با دوستان ,همکاران وهمرزمانش انجام داده است:
۱۳۲۱ يک ارديبهشت، محمد مختاری در مشهد به دنيا
آمد.تحصيلات ابتدايی و متوسطه را در مشهد گذراند.
سپس وارد دانشگاه فردوسی شد و در سال ۱۳۴۸ در رشته
ادبيات فارسی فارغالتحصيل شد.
۱۳۵۱-۱۳۴۶ انتشار اشعار در مجلات نگين و فردوسی و
همکاری با مطبوعات ديگر. انتشار ترجمه واقعگرايی و
داستان بلند از جان آپدايک.
۱۳۵۱ با مريم حسينزاده، نقاش،
ازدواج کرد و حاصل اين ازدواج دو پسر به نامهای سياوش و
سهراب است.
۱۳۵۲ فعاليت خود را در
بنيادشاهنامه فردوسی آغاز کرد و پس از مدتی به عضويت هيات علمی اين بنياد درآمد.
۱۳۵۵ انتشار مجموعه شعر در وهم سندباد.
۱۳۵۶ انتشار مجموعه شعر قصيدههای
هاويه.
۱۳۵۶ انتشار مجموعه شعر برشانه فلات.
۱۳۵۸ انتشار مجموعه شعر شعر ۵۷. تدريس در دانشگاه
هنرهای دراماتيک تا سال ۱۳۵۹( انقلاب فرهنگی ). همکاری فعال در نشر جنگ ادبی
بيداران.
۱۳۵۹ دبيرکانون نويسندگان ايران تا سال ۱۳۶۰ ,
همکاری با کتاب جمعه.
۱۳۶۰ گردآوری مجموعه شعر بهار و واقعه، که در
گرفتاری سال ۱۳۶۱ از ميان رفت.
۱۳۶۱ در ماه آذر دستگير و زندانی شد.
۱۳۶۳ زمانی که او در زندان بود موسسه مطالعات و
تحقيقات فرهنگی، کتاب داستان سياوش از شاهنامه را که توسط او تصحيح انتقادی شده
بود، با حذف نام محمد مختاری و تنها با ذکر نامش در مقدمه کتاب به چاپ رساند.
۱۳۶۳ آزادی از زندان.
۱۳۶۶-۱۳۶۴ سرايش منظومه ايرانی.
۱۳۶۸-۱۳۶۵ سرايش و گردآوری اشعار مجموعه خيابان
بزرگ که از سه بخش تشکيل شده است.
اول شعرهای سالهای ۵۸ تا ۶۱
که بسياری از آنها در نشريههای
گوناگون همان ايام به چاپ رسيده است. دوم شعرهای ۶۴-۶۱ که بخشی سروده زندان است و
بخشی شعرهای جنگ. سوم شعرهای سالهای ۶۸-۶۵.
۱۳۷۰-۱۳۶۵ سرايش شعرهای مجموعه سحابی خاکستری.
۱۳۶۵ عضويت در شورای نويسندگان مجله دنيای سخن به
مدت سه سال. همکاری با مطبوعات ديگر.
۱۳۶۸ سرايش شعر بلند" آرايش درونی" در
ده بخش. انتشار" منظومه ايرانی". انتشار" حماسه در رمز و راز
ملی".
۱۳۶۹ انتشار" اسطوره زوال" ( تبلور تضاد
و وحدت در حماسه ملی ).
۱۳۷۱ عضويت در شورای نويسندگان مجله تکاپو انتشار"
زاده اضطراب جهان" (ترجمه ۱۵۰ شعر از ۱۲ شاعر اروپايی).
۱۳۷۴-۱۳۷۱ سرايش شعرهای مجموعه" وزن
دنيا"
۱۳۷۱ تاليف کتاب هفتاد سال عاشقانه ( آنتولوژی شعر
عاشقانه معاصر ايران از ۱۳۰۰ تا ۱۳۷۰ ).
۱۳۷۲ انتشار انسان در شعر معاصر ( نقد و تحليل
ادبی ).
۱۳۷۳ انتشار تسونايوا ( ترجمه زندگینامه
).
۱۳۷۴ انتشار" برگ گفت و شنيد" در کانادا
( مجموعه سخنرانیها درباره شعر و ادب و
فرهنگ ).
۱۳۷۵ انتشار آخماتوا ( ترجمه زندگینامه
).
۱۳۷۶ انتشار نيما و شعر امروز در کتاب ریرا.
انتشار ماياکوفسکی ( ترجمه زندگینامه
).
انتشار ماندلستام ( ترجمه زندگینامه
).
شروع کار روی طرح مجموعه کتابهای
شاعران معاصر ايران که تنها مجلدهای مربوط به آتشی، کسرايی و رويايی به انجام
رسيد.
آماده سازی کتاب چشم مرکب ( نوانديشی از نگاه
شعر معاصر ) برای چاپ.
۱۳۷۷ انتشار" تمرين مدارا" ( مجموعه
مقالات فرهنگی. اجتماعی، سياسی).
۱۳۷۷ بعدازظهر روز پنجشنبه دوازدهم
آذر توسط ماموران خودسر وزارت اطلاعات (باند سعيد امامی)ربوده شد و به قتل رسيد.
محمد مختاری در تدوين و انتشار متن ۱۳۴ نويسنده و
از سرگيری فعاليت کانون نويسندگان ايران نقش فعالی داشت.
در ماه مهر ۱۳۷۷ به همراه پنج نويسنده ديگر که عضو
کميته تدارک و برگزاری مجمع عمومی کانون نويسندگان ايران بودند به دادسرای انقلاب
احضار شدهبود.
در پانزدهم دی ۱۳۷۷ وزارت اطلاعات با صدور اعلاميهای
از دخالت برخی عناصر خودسر آن وزارتخانه در قتل محمد مختاری خبر داد.
منبع: آرش مختاری
علی اشرف درويشيان:
محمد مختاری نقش به سزايی در احيای کانون
نويسندگان ايران داشت. مختاری يکی از شاعران ومحققان موفق ايران است که کتابهايی
در مورد اسطورهشناسی، تحقيقاتی درباره شاهنامه، و چند
دفتر شعر را به ادبيات ايران هديه کرده است. مساله قابل ذکر اين است که مختاری قبل
از آذر ۷۷ برای انتشار کتابهايش با مساله
سانسور مواجه بود و تنها پس از فاجعه مرگش آثارش مجوز انتشارگرفتند.
او از اعضای فعال و برجسته کانون نويسندگان ايران
بود و در اين ارتباط از سال ۱۳۷۰ فعاليت گستردهای را برای
احيای کانون آغاز کرد. در سال ۷۰ کانون نويسندگان در مرحله جديدی قرار گرفت چرا که
در اين سال با انتشار ( متن ۱۳۴ نفر) با توجه به آنچه که وضعيت اسفبار سانسور تلقی
میکرديم ، در آن زمان حرکتی در اين زمينه
آغاز شد.
مختاری گفت ما نويسندهايم و با اين
طرز تفکر بود که با همراه شدن با۱۳۴ نفر از نويسندگان ايرانی متنی را در جهان
منتشر کرديم و اعتراض خود را نسبت به چنين مسائلی اعلام کرديم و مختاری از آن زمان
بود که بسيار معروف شد.
محمد حکيمی يکی از اعضای کانون نويسندگان ايران:
پرونده محمد مختاری پس از جلسه دادگاهی که در سال
۷۹ برگزار شد همچنان در هالهای از ابهام
به سر میبرد.
در جلسه دادگاهی که
در سال ۷۹ برگزار شد نقايصی به اين پرونده وارد شد مبنی بر اين که بعضی از
اعترافات سعيد امامی در اين پرونده منعکس نشده بود و همين عامل باعث شد که اين
پروندهها به ديوان عالی کشور مجددا ارجاع شوند که
نهايتا از آن ميان سه حکم اعلام شد و بقيه حکمها منتفی
شدند.
پرونده مختاری و قربانيان آذر ۷۷ در حال حاضر
مختومه است از طرف ديگر چون خانوادههای اين
قربانيان به دليل اعتراض در جلسه دادگاه شرکت نکردند , امکان اعاده دادرسی از نظر
مرجع رسيدگی کننده به پرونده هم ميسر نشد.
خانوادههای مختاری و
قربانيان آذر ۷۷ در حال حاضر از مراجع داخلی قطع اميد کرده
و شکايت خود را به کميسيون بشر ارجاع دادهاند.
ابوالفضل پاشا:
محمدمختاری با تلاش مستمر و پیگير
در پيشبرد اهداف کانون نويسندگان نقش به سزايی داشت.
مختاری يکی از فعالان کانون نويسندگان بود که در
دورههای مختلف, عضو کانون بود. ضمن اين که اودر
دورههای اخير کانون يکی از مهرههای
اصلی به شمار می رفت.
مختاری در به انجام رساندن اهداف کانون شور و
اشتياق فراوانی داشت و با صبر و حوصله برنامههای کانون را
دنبال میکرد.
در سال ۷۲ قبل از اين که مجموعه شعرم را با عنوان
" از آن همان ديروز " منتشر سازم, شعرهايی را به مختاری دادم و ايشان با
صبرو حوصله ای که داشتند, در يک جلسه حضوری شعرهای مرا نقد و بررسی کردند که
نقدهای بیغرض و روشنگانه او برای من بسيار با اهميت
و راهگشا بود.
فريبرز رئيس دانا :
محمد مختاری يکی از فعالان کانون نويسندگان به
شمار میرود که در احيای کانون نقشبه
سزايی ايفا کرد که هيچوقت با تمام
تهديدها از مسيری که انتخاب کردهبود منصرف
نشد.
کانون نويسندگان ايران تا به امروز سه دوره را پشت
سرگذاشته است که در هر مرحله کانون فعاليتش متوقف شد.
کانون دوم پيش از انقلاب و برای تحول و حرکت به
سوی دموکراسی با تمام فشاری که از سوی دولت خودکامه وجود داشت به فعاليتش ادامه
داد.
کانون سوم از سال ۶۷ و ۶۸ فعاليت مستمر خود را پیگرفت
که فعالان اصلی برای احيای کانون در واقع با نام گروه مشورتی، با تمام مشکلاتی که
وجود داشت اين جلسات را برگزار میکردند که هسته
اصلی اين گروه را علیاشرف درويشان، هوشنگ
گلشيری، دکتر رضا براهنی محمد مختاری و محمدجعفر پوينده تشکيل میدادند
که در اين ميان پوينده و مختاری در اين زمينه وقت بيشتری میگذاشتند.
با تمام تهديدها يی که وجود
داشت, کانون فعاليت خود را ادامه داد و برای آزادی انديشه و آزادی قلم هزينه های
سنگينی را پرداخت که از دست دادن مختاری وهمفکران ديگرش بخشی از اين هزينه ها بود.
سيمين بهبهانی:
محمد مختاری يکی از اعضای هسته اصلی کانون
نويسندگان در احيای کانون نويسندگان نقش بهسزايی داشت و
هرگز باور نکرد که کانون نويسندگان تعطيل شده است.
محمد مختاری يکی از دوستان بسيار عزيز و فرهيخته
بودند که در سال ۱۳۵۷ در کانون نويسندگان با وی آشنا شدم و پس از آن هرازگاهی دور
هم جمع میشديم و شعر میخوانديم و اين
دوستی بسيار عميق و پيوسته بودتا اين که در سال ۱۳۷۷، با مرگ محمدمختاری عمر اين
دوستی به پايان رسيد.
در سالهای قبل از
انقلاب مختاری در بنياد شاهنامه مشغول به فعاليت بود و در سال ۶۱ با تغييراتی در
اين بنياد به وجودآمد کار او در آنجا به پايان
رسيد و مختاری در اين سالها به زندان
افتاد.
مختاری پس از آزادی از زندان به کارهای مطالعاتی و
نوشتن شعر و مقالات ادبی ادامه داد و در اين راه به خاطر مسيری که او برای بيان
انديشه برگزيده بود باعث شد که مرگ ناهنگامش جامعه ادبی ايران از وجود او محروم
کند.
در زمان تعطيلی کانون نويسندگان ايران دور هم جمعمیشديم,
شعر میخوانديم داستان میخوانديم و در
همان حال با پیگيری مستمر, مختاری سعی در حفظ هسته اصلی
اين کانون داشت.
اميدوارم کشور ما تا به حدی از تعالی برسد که
نيازی به کارهای خفتبار اين چنينی وجو نداشته
باشد.
تا شام آخر
نزديک شو اگر چه نگاهت ممنوع است.
زنجيره ی اشاره همچنان از هم پاشيده است
که حلقه های نگاه
در هم قرار نمی گيرد.
دنيا نشانه های ما را
در حول و حوش غفلت خود ديده است و چشم پوشيده است.
نزديک شو اگر چه حضورت ممنوع است.
وقت صدای ترس
خاموش شد گلوی هوا
و ارتعاشی دويد در زبان
که حنجره به صفت هايش بدگمان شد.
تا اينکه يک شب از خم طاقی يک صدايت
لرزيد و ريخت در ته ظلمت
و گنبد سکوت در معرق درد برآمد.
يک يک درآمديم در هندسه انتظار
و هر کدام روی نيمکتی يا زير طاقی
و گوشه ميدانی خلوت کرديم:
سيمای تابخورده که خاک را چون شيارهايش
آراسته است.
و خيره مانده است در نفرتی قديمی
که عشق را همواره آواره خواسته است
تنها تو بودی انگار که حتی روی نيمکتی نمی بايست
بنشينی
و در تراوت خاموشی و فراموشی بنگری .
يادونامش گرامی باد