جمعه ۱۸ ارديبهشت ١٣۸۳ - ۷ مه ٢٠٠۴

مبانی استراتژی کارآمدی برای ايران

·         برای اين که استراتژی ملی داشته باشيم و بتوانيم اين استراتژی را کارآمد کنيم بايد مصالح ملی را اولويت دهيم بر افکار و اولويتهای جريانهای سياسی کشور. البته وجود جريانهای سياسی اعم از راست و چپ در کشور ضروری است و بايد اين احزاب وجود داشته باشند که با يکديگر رقابت کنند. دومين نکته مهم اين است که آيا ما میخواهيم استراتژی بقاء داشتهباشيم يا استراتژی پيشرفت. اگر من دانشگاهی بخواهم بقاء داشته باشم چند کلاس را انتخاب میکنم و جزوهای مبتنی بر اطلاعات ده سال پيش تنظيم میکنم و از اين دانشگاه به آن دانشگاه میروم و همين جزوه را به دانشجويان ارائه میدهم. ولی اگر بخواهم پيشرفت کنم و استراتژی پيشرفت را مد نظر کار خود قرار دهم بايد روزی سه الی چهار ساعت مطالعه کنم. با اينترنت کار کنم و به طور کلی دنيای پيرامون خود را جهانی کنم

 

دکتر محمود سريعالقلم

 

دکتر «محمود سريعالقلم» استاد علوم سياسی دانشگاه شهيد بهشتی روز گذشته طی سخنانی در دانشکدهی حقوق و علوم سياسی دانشگاه علامهطباطبائی به بررسی «مبانی استراتژی کارآمدی برای ايران» پرداخت که خلاصهای از آن روز سه شنبه ارسال شد و گزارش کامل آن برای استفادهی مشترکين در پی میآيد:

به گزارش خبرنگار سياسی خبرگزاری دانشجويان ايران(ايسنا)، سريعالقلم گفت: در هر کشوری انواع جريانهای فکری و سياسی وجود دارد. مثلا در کشوری مانند پاکستان، روسيه و کشورهای غربی، کشورهای در حال توسعه انواع جريانهای فکری وجود دارد، در آمريکا در رابطه با استراتژی يکجانبه گرايی که دولت بوش دنبال میکند نه تنها گرايشهای مختلفی در مقابل آن وجود دارد، بلکه در همين موضع يکجانبهگرائی نيز جريانهای فکری متفاوتی هستند. عدهای مخالف جريان يکجانبهگرايی هستند و عدهای در صدد بسط آن. پس میتوان گفت وجود جرايانهای مختلفی فکری و سياسی در جامعه امری طبيعی است.

نکتهای که دارای اهميت و به نظر من هنوز کشور ما به آن سمت حرکت نکرده اين است که آيا مصالح ملی و منافع عامهی مردم بالای جريانهای سياسی است يا اينکه زيرمجموعهی جريانهای سياسی است؟ مثلا اگر در کشوری تفکر رشد اقتصادی مطرح شود اين سوال پيش میآيد که آيا اين تفکر در جهت مصالح ملی است يا صرفا نظر يک جريان سياسی خاص در جهت منافع خود است؟ يا اگر جريان ديگری معتقد است که اولويت در ايران بايد دموکراسی باشد و کشور بايد در جهت دموکراسی حرکت کند.

مثلا در کشور ترکيه که يک کشور اسلامی است حزب اعتدال و توسعه با گرايش اسلامی به قدرت رسيده است. اين حزب به دنبال بسط فرهنگی دينی و بومی است و بسياری از سياستهای اين حزب در چارچوب منافع ملی ترکيه است. همين حزبی که دارای گرايش بومی است معتقد است که پيوستن به اتحاديهی اروپا به نفع ترکيه و مردم اين کشور است.

ما متاسفانه در اين چارچوب حرکت نکردهايم، مثلا نظاميان ما در ايران به دنبال افزايش قدرت نظامی خود هستند. يا اينکه در راهروهای وزارت نفت کارشناسان نفتی به دنبال اين هستند که مسائل انرژی در اولويت قرار گيرد. اينجا سوال پيش میآيد که آيا نهادها و صنفها میتوانند اولويتهای کلان ملی را تهيه کنند يعنی ما يک جريان داشتهباشيم که در يک دوره بگويند ما بايد در اين مسير حرکت کنيم و در يک دورهی ديگر جريان ديگر و وضعيت ديگری را مشخص کنيم.

ولی در کشورهای ديگر مثل آمريکا يا فرانسه چه «الگور» رييسجمهور باشد يا «جورج بوش»، چه «ژوسفن» رييسجمهور باشد چه «ژاک شيراک»، اولويتهای آنها مشترک است. ممکن است در سياست گذاری و يا تنظيم بودجه و به طور کلی در مسائل جزئی با يکديگر اختلاف داشته باشند.

برای اين که استراتژی ملی داشته باشيم و بتوانيم اين استراتژی را کارآمد کنيم بايد مصالح ملی را اولويت دهيم بر افکار و اولويتهای جريانهای سياسی کشور. البته وجود جريانهای سياسی اعم از راست و چپ در کشور ضروری است و بايد اين احزاب وجود داشته باشند که با يکديگر رقابت کنند. دومين نکته مهم اين است که آيا ما میخواهيم استراتژی بقاء داشتهباشيم يا استراتژی پيشرفت. اگر من دانشگاهی بخواهم بقاء داشته باشم چند کلاس را انتخاب میکنم و جزوهای مبتنی بر اطلاعات ده سال پيش تنظيم میکنم و از اين دانشگاه به آن دانشگاه میروم و همين جزوه را به دانشجويان ارائه میدهم. ولی اگر بخواهم پيشرفت کنم و استراتژی پيشرفت را مد نظر کار خود قرار دهم بايد روزی سه الی چهار ساعت مطالعه کنم. با اينترنت کار کنم و به طور کلی دنيای پيرامون خود را جهانی کنم. آيا ما میخواهيم اکثريت جامعهی ايران يک آپارتمان و ماشين داشته باشند ولی فرصت مطالعه، تئاتر رفتن نداشته باشند و فقط به دنبال بقای آنها هستيم؟ يا اينکه میخواهيم مردم ايران آگاه باشند و از مسائل جهانی اطلاع داشته باشند. پس با توجه به اين شرايط بايد نوع استراتژی خود را مشخص کنيم.

بدون فهم جهانی نمیتوان استراتژی ملی و کارآمدی داشت. ما در دنيايی زندگی میکنيم که همه به هم پيوستهاند. اگر من دانشگاهی بخواهم موقعيت خودم را ارزيابی کنم، اگر در داخل کشور ارزيابی کنم فردی موفق هستم ولی اگر بخواهم در حوزهی جهانی مقايسه کنم معلوم نيست در چه موقعيتی هستم. به طور کلی مقياس ما برای امور بايد جهانی باشد. اگر نمايندهی مجلس ما را با مجلس ترکيه مقايسه کنيم، میبينيم که نمايندگان ترکيه خيلی جهانیتر از نمايندگان ما فکر میکنند.

اگر در سطح جهانی کار کنيم، میتوانيم پيشرفت کنيم. اگر در داخل کشور بخواهيم در يک مدار بسته امور را ارزيابی کنيم به پيشرفتی نائل نمیشويم. اگر میخواهيم استراتژی ملی خود را طراحی کنيم بايد جايگاه خود را در منظومهی جهانی تعريف کنيم.

به گزارش ايسنا سريعالقلم با اشاره به برنامهی توسعهی جمهوری اسلامی و طرح چشمانداز آينده گفت: اين طرح و برنامه برای راضی کردن جريانهای سياسی است، طرح بايد بالاتر از تفکر و منافع جريانهای سياسی باشد. در بند اول چشمانداز ايران آمده است که ما بايد به عنوان قدرتمندترين کشور خاورميانه مطرح شويم. در بند دوم اين چشمانداز بيان شده که ايران بايد با کشورهايی که اصول اخلاقی را رعايت نمیکنند و در آنجا کفر و ظلم وجود دارد، مقابله کنيم. مشاهده میکنيد که مثلا بند اول برای دلخوشی من و فلان جريان سياسی نوشته شده و بند دوم برای رضايت جريان سياسی ديگر. در تنظيم اين چشمانداز به دنبال اين بودهام که همهی جريانهای سياسی را راضی کنند. در صورتیکه رضايت من و هموطنان من شرط نيست بلکه رضايت مصالح ملی مهم است. در بسياری از کشورهای جهان ظلم وجود دارد. مثلا در همين اروپا که ما با آن ارتباط داريم مگر ظلم وجود ندارد. ولی میبينيم که ما با اين کشورها ارتباط داريم. اکنون آيا همه چيز براساس اخلاق است؟ در بيرون از مرزهای ايران اخلاق چندان رعايت نمیشود و در چارچوب قدرت ما نيست که بخواهيم برای کشورهای جهان تکليف مشخص کنيم تا اخلاق را رعايت کنند. البته من اميدوارم روزی به درجهی قدرت برسيم که بتوانيم جهان را پر از عدالت کنيم.

مردم ايران بايد دقت کنند که چه کسی را به عنوان سياستمدار انتخاب میکنند، البته جوانان بايد بيشتر در اين امر دقت کنند. در آمريکا از ۵۳۵ نماينده ۵۲۵ نفر آنها حقوقدان هستند برای اين که کار نماينده تنظيم قانون است. من که سياست خواندهام چگونه میتوانم قانون تنظيم کنم؟ چرا من و شما کارگردان سينما يا کسی که قبلا طبيب بوده يا کشتیگير بوده به مجلس میفرستيم که برای ماقانونگذاری کند؟ يک مقدار اشکال از مردم است، مردم و جوانان بايد دقت کنند که چه کسی را نمايندهی مجلس میکنند.

ما بايد برای کارآمدی استراتژی خود سرمايهی خود را در زمينهی علم و صنعت و توليد فکر افزايش دهيم و جامعه را به کانونهای ثروت فکر وصل کنيم. يعنی بنابراين بدون آنکه به جهان وصل شويم نمیتوانيم جهانی عمل کنيم.

بسياری از ما آداب رقابت کردن را بلد نيستيم، بنابراين ما نياز داريم که جامعه را به حرکت به سمت سازماندهی سياسی تشويق کنيم، اين سازماندهی بايد به صورت حزبی باشد. البته با تحصن و تجمعات نمیتوان کار سياسی کرد و به نظر من برای انجام امور سياسی بايد به صورت سازماندهی عمل کنيم. مقدسترين لغت در توسعه لغت سازماندهی است. به اسرائيل(رژيم صهيونيستی) نگاه کنيد، با آنکه دارای اهداف باطل است، توانسته است با سه ميليون جمعيت در مقابل ۳۰۰ ميليون عرب بايستد، حتی جلوی اروپا نيز میايستد. چون سازماندهی دارد و با سازماندهی خود اهدافش را پيش میبرد. ما بايد وضعيت پوپوليستی اکنون را به وضعيت سازماندهی تبديل کنيم. در آن صورت میتوان به آينده ايران اميدوار باشيم.

دموکراسی در راهروهای قدرت ما شنيده نمیشود، بلکه شايد بتوان واژهی دموکراسی را در مطبوعات و دانشگاه مشاهده کرد. البته با توجه به شواهد ممکن است در ۱۵ سال آينده بتوان دموکراسی را در راهروهای قدرت شنيد. در چند سال آينده ماهيت نخبگان و اولويتهای کشور ما عوض میشود.

به نظر من دموکراسی و توسعه سياسی در دههی آينده در کشور ما رخ خواهد داد. هيچ کشوری در دنيا نمیتواند از روند دموکراسی مصون بماند، ولی من بار ديگر تاکيد میکنم که ما بايد ثروت ملی خود را از نوع مالی و فکری افزايش دهيم تا بتوانيم به عنوان يک کشور قدرتمند در صحنهی جهانی حضور داشته باشيم و هر ايرانی به عنوان يک فرد محترم در جهان از او ياد شود.

ما اکنون دارای نسل جوان بالقوهای هستيم و میتوانيم با توجه به اين پتانسيل عظيم اقدامات زيادی برای افزايش سرمايهی ملی انجام دهيم.