جمعه ۱۸ ارديبهشت ١٣۸۳ - ۷ مه ٢٠٠۴

 

نقدی به نامه کميسيون زنان اتحاد جمهوريخواهان:

دفاع از حقوق ۳۲ هزار زن ايرانی يا اشاعه ناسيوناليسم؟

 

مژده فرهی

تريبون فمينيستی ايران:

 

اخراج پناهندگان افغانی از ايران که از سال ها پيش در برنامه دولت ايران بوده و بی سر و صدا گروه گروه آنها را روانه آوارهای بر جای مانده از جنگ ها کرده است،مدتی است ابعاد گسترده و علنی تری بخود گرفته است. کاری که سال ها در خفا صورت می گرفت اين بار با حمايت و تائيد سازمان ملل، جنبه علنی و آشکار به خود گرفته و در ابعاد وسيع تری طرح شده است . تا آخر سال جاری، به پناهندگان افغانی مهلت داده شده است که ايران را ترک کنند و در غير اين صورت از ايران به زور اخراج خواهندشد.

در اين ميان ، گروهی از پناهندگان افغانی هستند که با زنان ايرانی ازدواج کرده و خانواده تشکيل داده اند. ازدواج اين عده ، به علت قوانين تبعيض آميزی که اجازه ازدواج با اتباع "خارجی" را از زن ايرانی سلب می کند، غيررسمی است و در صورت اخراج پناهندگان افغانی ، همسران غير افغانی آنها نيز مجبور به ترک ايران می شوند. طبيعی است که وضعيت اين گروه از زنان ايرانی همانقدر محکوم و مردود و غيرانسانی است که اخراج پناهندگان افغانی.

پناهندگانی که بخشی از آنها سال ها در ايران زندگی کرده، شاق ترين و پست ترين شغل ها را برای گذران زندگی انجام داده، مورد تبعيضات متعدد حقوقی، بوروکراتيک، فرهنگی و اجتماعی واقع شده اند، و با تحمل اين همه ستم و فشار خانه و زندگی تشکيل داده، به يکباره مجبور به ترک ايران می شوند. در اين ميان متاسفانه رواج احساسات ناسيوناليستی و تبعيض آميز در برخورد به اين قضييه، موجب شده که به جای دفاع از حق پناهندگی بعنوان حقی که در منشورها و قراردادهای بين المللی پذيرفته شده، مساله زنان ايرانی را که همسران افغانی دارند ، عمده می کنند و عملا صورت مساله را فراموش می کنند.

کميسيون زنان اتحاد جمهوری خواهان يکی از اين نمونه هاست. اين کميسيون با ارسال نامه ای به مقامات ايرانی و ارسال رونوشت آن به نهادهای بين المللی خواستار جلوگيری از اخراج زنانی ايرانی شده است که همسران افغانی دارند. البته گرچه در نامه بشکلی کلی و عام به مساله پناهندگان اشاره شده اما روح و مضمون اصلی نامه تاکيد بر وضعيت زنان ايرانی است. مساله دفاع از حق پناهندگی افغانی های مقيم ايران بفراموشی سپرده شده است.

البته هيچ اشکالی ندارد که گروهی وارد ميدان شوند و توان و انرژی خود را صرف رسيدگی به وضعيت اين ۳۲ هزار ايرانی کنند. اما نمی توان مدعی دفاع از حق پناهندگی شد، و فقط از حق همسران ايرانی آنها سخن گفت، نمی توان ادعای دفاع از حقوق زنان را کرد وزنان ايرانی را در اولويت قرار داد. . نمی توان مدافع حقوق بشر بود و آن را فقط برای ايرانی ها درخواست کرد. اين ، ناسيوناليسم محض است که تحت پوشش دفاع از زنان ايرانی ، صورت مساله که همان دفاع از حق پناهندگی است ، را بفراموشی می سپرد.

سوال اين است که اگر همين برخورد، مثلا در يکی ار کشورهای اروپايی صورت می گرفت و مثلا يک سازمان و حزب هلندی ، به جای دفاع از حق پناهندگان بميدان می آمد و خواهان رسيدگی حقوقی به وضعيت زنان يا مردان هلندی می گرديد که با پناهجويان ازدواج کرده اند، برخورد کميسيون زنان جمهوريخواهان چه می بود؟ آيا آنان را به نژاد پرستی و راسيسم متهم نمی کرد؟ شايد بد نيست بدانيم که در کشورهای اروپايی تنها جريانات دست راستی و نژادپرست مدافع و مبلغ چنين ايده ها و طرح هايی هستند. آنها نيز هنگامی که سياستمدارانشان دست به اخراج "خارجيان" و پناهندگان می زنند، مساله شهروندان کشور خود را مد نظر قرار می دهند. احزاب دست راستی در فرانسه(حزب لو پن)، جريانات دست راستی در بلژيک ( برهبری فيليپ وينتر) يا حزب هايدر در اتريش هم دقيقا همين نکته را طرح می کنند. آيا اين شباهت اتفاقی است؟

اگر همين امروز در ايران گرو ه های حقوقی بلند شوند و خواستار يافتن راه حل قانونی برای ۳۲ هزار زن ايرانی شوند، مساله امداد حقوقی است و قابل تحسين. اما اگر يک حزب و جريان سياسی همين راه حل را پيشنهاد کند، قطعا مساله بار سياسی بخود خواهد گرفت و نتيجه عملی سياست پيشنهادی ناسيوناليسم خواهد بود و بس.

گروه ها و سازمان های زنان، چنانچه در دفاع از ۳۲ هزار زن ايرانی - که طی سال های گذشته به صرف ازدواج با افاغنه، از بسياری از حقوق محروم گشته اند، و رنج و مشقت زيادی متحمل شده اند - زنان و مردان افغانی و حق اوليه آنها را که در کليه ميثاق های بين المللی تضمين شده، بفراموشی بسپرند، خواسته يا ناخواسته ، مروج ناسيوناليسم خواهند بود.

امروزه ، گلوباليزاسيون علاوه بر عرصه های اقتصادی، چنان در عرصه های سياسی و اجتماعی ، پيوندهای جهانی را تنگاتنگ کرده، که دوره دفاع از حقوق يک ملت ، بدون در نظر گرفتن حقوق ساير ملل، به سر آمده و تنها جايگاهش در موزه های تاريخ است.

مژده فرهی/ ۱۵ ارديبهشت ۸۳

may ۲۰۰۴ ۵