پنجشنبه ۱۷ ارديبهشت ١٣۸۳ - ۶ مه ٢٠٠۴

دکتر تاجيک:

فرهنگ دموکراسی حوصلههای کم را نمیپذيرد

«اگر بخواهيم جنبش دموکراسیخواهی، اصلاحطلبی، برابری و رعايت حقوق شهروندی در جامعه به نتيجه برسد بايد مردانی که مرد راه هستند، وجود داشته باشند. کسانی که پا در راهی پرخطر بگذارند و پيش روند. بايد رفت. شايد گاهی رفتن هدف باشد و نه رسيدن به مقصد».

 

وقايع اتفاقيه: دکتر محمدرضا تاجيک مشاور رئيسجمهوری در يکی از سلسله نشستهای جبهه مشارکت ايران اسلامی با عنوان «تا دموکراسی» گفت: «از دلايل عمده تبديل شدن جنبشهای دموکراسیخواهانه در ايران به آنارشی يا استبداد مجدد آن است که هر يک از حاملان دموکراسی خود ديکتاتوریهای کوچک بودهاند».

وی که روز سهشنبه در توضيح مقاله خود با عنوان «دموکراسی، دموکراسی نيست» سخن میگفت، افزود: «بسياری از ما فکر میکرديم که دموکراسی مفهومی استعلايی است و فرامرزی عمل میکند. دموکراسی را در فضايی عام و به عنوان واژهای جهانشمول میشناختيم و معتقد بوديم که دموکراسی همان طور که در غرب عمل کرده است، میتواند در شرق و ايران هم عمل کند. اما تجربه نشان داد که طی کردن راه ديگران نتيجهای ندارد».

مشاور رئيسجمهور با تأکيد بر اين نکته که در به بنبست رسيدن تلاش ۱۰۰ ساله ما برای تحقق دموکراسی علل و عوامل بسياری دخيل بودهاند، افزود: «توافق بر سر مفهومی خام از دموکراسی غيرممکن است. دموکراسی نيز مانند ساير مفاهيم بشری يک مفهوم قراردادی است يعنی اين انسانها هستند که قرارداد میکنند اين مفهوم به چه منظور رجوع داشته باشد بنابراين دموکراسی هم مانند مفاهيم ديگر شامل تغيير میشود».

وی افزود: «به اين ترتيب دموکراسی نداريم بلکه دموکراسیها داريم. کما اينکه يک اسلام واحد نداريم بلکه اسلامها داريم و جنگ ميان اسلامهای متفاوت را در جامعه شاهديم. وقتی درباره يک حديث يا روايت به تعبيری شاهد جنگ ۷۲ ملت هستيم چگونه میتوان درباره يک مفهوم که محکمتر از کلام قدسی نيست، به اجماع رسيد؟».

دکتر تاجيک دستيابی به معرفت درباره دموکراسی را از نوع درجه دوم يعنی معرفت قائل به مقتضيات زمان و دستخوش تغيير دانست و گفت همه روشنفکرانی را که معتقدند دموکراسی تعريف و لوازم خاصی دارد به نقد میکشم و میگويم میتوان محتوای بومی را وارد اين مفهوم کرد.

وی افزود: اگر دموکراسی را يک روش تلقی کنيم، دموکراسی روش نيل به جامعهای مطلوبتر و رستگارتر تعريف میشود و اگر دموکراسی يک ديده و نه صرفا يک روش باشد، به ما میآموزد که چگونه به رابطه ميان قدرت و مردم و حفظ ارزشهای جامعه و قوميتها و خرده فرهنگها توجه کنيم.

دکتر تاجيک گفت: «چاره کار در اين است که به تجربه بشری ارج نهيم. افرادی که به دموکراسی روی میآورند همان قدر که سريع جمع میشوند، زود متفرق نشوند. استراتژی حذف و تقسيمبندی خودی و غيرخودی را سرلوحه کار خود قرار ندهند».

وی افزود: «همه ما از تحمل و مدارا حرف میزنيم اما اگر صدايی آشنا نباشد، تحمل شنيدن صدای او را نداريم و پروژه حذف با چسباندن مارکهايی مانند سکولار، غربی، ارتجاعی و منحرف آغاز میشود. درواقع آن زمان که با رگهای برآمده از دموکراسی سخن میگوييم به رأی مخالف قائل نيستيم. بسياری از روشنفکرانی که درباره دموکراسی سخن راندهاند، روشنفکر رقيب خود را خرد کردهاند».

دکتر تاجيک با بيان اينکه «دموکراسی يعنی تحمل مخالف و فراهم کردن عرصهای برای پژواک صدای مخالف» افزود: «متأسفانه ما دوست داريم بگوييم و بگوييم و ديگران بشنوند نه اينکه خودمان نيز سهمی در شنيدن داشته باشيم».

وی تأکيد کرد: «بدون آنکه زحمت فرهنگسازی بکشيم هر يک از ما در طول يکصد سال گذشته ديکتاتوری کردهايم و به نام آزادی، آزادی را ذبح کردهايم».

مشاور رئيسجمهور رسيدن به فرهنگ دموکراسی در جامعه را زمانبر خواند و گفت: فرهنگ دموکراسی حوصلههای کم را نمیپذيرد. کسانی که اصلاحات را انقلابی میخواهند و اگر سريع به نتيجه نرسيدند يأسها و واخوردگیهايشان شروع میشود، به گفتمان دموکراسی اعتقادی ندارند.

وی افزود: «اگر بخواهيم جنبش دموکراسیخواهی، اصلاحطلبی، برابری و رعايت حقوق شهروندی در جامعه به نتيجه برسد بايد مردانی که مرد راه هستند، وجود داشته باشند. کسانی که پا در راهی پرخطر بگذارند و پيش روند. بايد رفت. شايد گاهی رفتن هدف باشد و نه رسيدن به مقصد».

دکتر تاجيک گفت: در شرايط فعلی راهی جز خوشبينی و داشتن سماجت برای پيگيری اهداف وجود ندارد و تأکيد کرد: معتقدم برای هر قفلی کليدی هست. بايد درها را گشود و پيش رفت و دراين برهه گناه همواره بر گردن غايبان تاريخ است که در لحظات تاريخی حضور نداشتهاند.

وی از ضرورت ارائه مفهومی از دموکراسی سخن گفت که بتواند با مردم ارتباط برقرار کند و خاطرنشان کرد: «زمانی میتوان بسيج عمومی ايجاد کرد که بتوان با مردم ارتباط داشت».

دکتر تاجيک گفت: روشنفکری دينی جامعه امروز ما نسبت به يکصد سال گذشته به درجهای از آگاهی و تجربه رسيده که بینظير است. معتقدم اگر روشنفکران دينی ما خوب عمل کنند تا پايان دهه سوم انقلاب بيشتر از روشنفکران سکولار مورد اقبال قرار خواهند گرفت.