يک سال بعد از اشغال
عراق، باتلاق آمريکا، کابوس منطقه
نشريه اتحاد کار
بيش
از يک سال است که ارتش آمريکا عراق را اشغال کرده است، صدام حسين ساقط شده است و
اينک در زندان به سر مي برد، جنگ رسما مختومه اعلام گشته است، اما هر روز در هر
گوشه از خاک عراق هم چنان شعله ور است. نيروهاي اشغالگر در
سرتاسر عراق هدف حمله هاي غافلگيرانه هستند.حملات کور و توپ باران هاي وحشيانه
مناطق مسکوني امنيت و آسايش را از مردم عراق سلب نموده است. علاوه بر اين همه
ارکان زندگي از برق و آب و آشاميدني تا بيمارستان ها و ... همه از کار افتاده اند.
نه دولتي وجود دارد و نه از امنيت عمومي خبري هست، هر کس به حال خود گذاشته شده
است و باند هاي مسلح بر هست و نيست مردم حکومت مي کنند.
با
جنگ عراق وعده امنيت بيشتر نه فقط براي عراقي ها که براي همه جهان داده مي شد.
امروز نه فقط در عراق خبري از امنيت نيست و هيچ کس از تعرض به جان و مال خود در
امان نيست و اساسا قانون جنگل بر سرنوشت مردم حاکم است، بلکه با تبديل شدن عراق به
مرکز غير قابل کنترل ترور و خشونت، دامنه
جنگ جاري روزانه در عراق به دروازه هاي اروپا نيز رسيده است. بمب گذاري در مادريد
يک چشمه کوچکي از آن بود. « جنگ عليه تروريسم» آقاي بوش با خارج شدن از چرخه
قوانين و توافقات بين المللي خود به عامل گسترش تروريسم تبديل شده است.
رئيس
جمهور آمريکا زماني که عليرغم مخالفت جهاني، اشغال عراق را سازمان مي داد، وعده
آزادي عراق از يوغ ديکتاتوري و تبديل آن به يک دمکراسي نمونه در خاورميانه را مي
داد. نقشه هاي دولت آمريکا، از اين هم فراتر مي رفت و شامل تغيير سيماي خاورميانه
به دلخواه استراتژيست هاي ايالات متحده مي شد. در اين نقشه ها عراق جاي پائي بود
که از آن جا بايد تغيير سيماي خاورميانه آغاز مي شد. در محاسبات دولت آمريکا با
تصاحب منابع نفت عراق مخارج پياده کردن اين نقشه ها بايد تامين مي شد. کنسرن هاي
آمريکائي يک جانبه بر اقتصاد منطقه چنگ انداخته، نظم نوين جهاني را سازمان مي
دادند و جريان نفت خاورميانه به ميل و اراده اقتصاد آمريکا تعيين مي شد.
اکنون
فقط دلايل شروع جنگ و اشغال عراق نيست که دروغ از آب درآمده اند و تاکنون حتي يک
برگ مدرک قابل اعتنا براي آن همه دروغ هاي شاخدار در مورد توانائي تخريب زرادخانه
صدام پيدا نشده است، هدف «دمکراتيزاسيون» جنگي آقاي بوش و شرکا نيز در معرض ترديد
است. آيا هدف بوش و شرکا بيش از آن که نجات عراق باشد، نابودي و تخريب و تبديل آن
به چند جزيره کوچک ناامني و ترور در منطقه نبوده است؟
هدف
اعلام شده آقاي بوش و شرکا هر چه بوده
است، آن ها تنها در يک امر موفق بوده اند و آن تخريب همه جانبه عراق و تجزيه دروني
آن بوده است.
نقشه
هاي آمريکا براي تحويل صوري قدرت به شوراي دولتي کنوني عراق، در کوران درگيري هاي
گشترش يابنده، از همين امروز محکوم به
شکست است. علاوه بر اين مردم عراق دولت مورد توافق آمريکا را به رسميت نخواهند
شناخت. همه شواهد نشاندهنده آن است که رابطه ساده با نيروهاي اشغالگر آمريکا براي
بي آبرو شدن هر سياستمداري در ميان مردم عراق کافي است و دولت مورد تائيد آمريکا
قادر به هيچ گونه تغييري در واقعيت جاري در عراق نخواهد بود. در عين حال امکان
انتخاب چنداني هم وجود ندارد، حتي اگر ارتش آمريکا هم صحنه را خالي کند، جاي پاي
نيروهاي اشغالگر را در بخش اعظم عراق جرياناتي مثل هواداران مقتدي صدر پر خواهند
کرد که در صدد بازگرداندن چرخ حوادث به اعماق قرون وسطي به شيوه جمهوري اسلامي در
ايران و بدتر هستند.
دولت بوش اين روز ها، اگرچه برخلاف سياست هميشگي
خود در کنار گذاردن سازمان ملل، در تلاش جلب همکاري اين سازمان در اجراي نقشه
واگذاري محدود قدرت به عراقي ها برآمده است. اما هنوز از واگذاري امور عراق به
سازمان ملل متحد بسيار دور است و بر ادامه کنترل يگانه خود بر عراق تاکيد مي کند.
از طرف ديگر هر روز که از ادامه اشغال عراق مي گذرد، اين کنترل با مقاومت سرسختانه
تري مواجه مي شود و عراق را به ويتنام ديگري در تاريخ آمريکا نزديک تر مي کند. سيل
تابوت ها بهاي سنگين ماجراجوئي توسعه طلبانه از سوي آمريکا را
آشکارتر مي کند.
دولت
بوش براي ادامه سياست خود در عراق دست به سوي همه دراز کرده است. تا جائي که سران
حکومت اسلامي را هم به صرافت کمک به شيطان بزرگ انداخته است تا با اعزام سفيري به
کربلا و نجف جيره خواران سرکش خود را اين بار براي همکاري با شيطان راضي کند. تا هم خودي نشان دهد و هم سر دوستي و
مودت با دشمن اسلام را بازکند. ماموريتي
که عقيم ماند.
نفرت
از سياست هاي توسعه طلبانه دولت آمريکا سراسر منطقه را فراگرفته است. آمريکائي ها
در هيچ کجاي منطقه ديگر احساس امنيت نخواهند کرد. تائيد سياست ترور دولتي شارون
عليه فلسطينيان و صحه گذاشتن بر نقشه هاي ديرين اسرائيل در الحاق سرزمين هاي
فلسطين، از طرف بوش، بر آتش اين نفرت هر چه بيشتر خواهد افزود.
اکنون
عراق نه فقط به باتلاقي براي دولت بوش و ارتش آمريکا تبديل شده است، خود به يک
مرکز بحران و بي ثباتي در منطقه درآمده است. عراق اکنون عملا ديگر به مناطق نفوذ
قومي، عشيره اي و فرقه اي و مذهبي تبديل شده، با قدرت گيري جريانات ارتجاعي و ضد
دمکراتيک تحت عنوان مقابله با اشغال خارجي، خطر از هم پاشيدن آن هر روز بيشتر شده،
به مرکز تجمع جريانات بنيادگراي مذهبي تبديل گشته است.
آن
چه که در عراق مي گذرد، تنها به اين کشور محدود نخواهد ماند و آتشي که دولت آمريکا
در عراق بر افروخته است، بعد از آمريکا دامن منطقه را خواهد گرفت.
تنها
راه جلوگيري از ادامه فاجعه اي که آمريکا در عراق بدان دامن زده است، ايجاد امکان
انتقال دمکراتيک قدرت به مردم عراق، واگذاري همه امور در عراق به سازمان ملل و
تدارک تشکيل دولت اتحاد ملي عراق زير نظارت سازمان ملل و از طريق همکاري و شرکت
همه احزاب نيروها و تشکل هاي سياسي و مدني در عراق است.