جمعه ۸ خرداد ١٣٨٣ – ۲۸ مه ٢٠٠۴

مصاحبه با يكی از فعالين سياسی داخل كشور

زمان طرح شعار "انتخابات آزاد" گذشته است!

 

  • برای ما هنوز مشخص نيست كه چرا بعد از گذشت 25 سال از حاكميت اسلامی، هنوز اپوزيسيون خارج از كشور نتوانسته بر سر يك سری خواسته های  دمكراتيك به كار مشترك بپردازد.
  • نبايد عقب نشينی كرد‍! به ويژه آن فعالينی كه در داخل كشور در عرصه های گوناگونی چون اقتصاد، سياست، مسائل قضائی و ... كوشش می كنند. نبايد منفعل باقی بمانند. الان بيشتر از قبل بايد فعال و تعرضی عمل كرد . حكومت امروز كمتر از قبل اعتماد به نفس دارد .

 

علی صمد

 

س: جوانان را بر اساس چه خواسته هايی می توان جلب و بسيج كرد؟

ج: جوانان را فكر می كنم بر اساس مسائل امروزی جامعه كه در واقع به زندگی روزانه آنها ربط دارد می توان جذب و بسيج كرد. نسل سوم انقلاب يا نسل دهه 70 و 80 ايران برخلاف نسل های قبلی، "اصلا" آرمانی فكر و عمل نمی كند.آنها روحيه فعاليت در جهت مسائل آرمانی را ندارند. در اتخاذ سياست و نيز در ارتباط با اين نسل حتما می بايست به اين مسئله توجه داشت.

 

س: در داخل كشور چه نيروها يا اقشاری می توانند در ميان مردم تاثيرگذار باشند؟

ج: به نظرم دانشجويان از چنين جايگاهی برخوردار هستند. نگاه مردم، احزاب سياسی و همه و همه به دانشگاه و دانشجويان است. آنان به دليل وضعيت ويژه خود، امكان بسيج و تاثيرگذاری بر جامعه را دارا هستند. در واقع نقش و حضور دانشگاه و دانشجويان در تحولات امروز و آينده ايران بسيار پر اهميت و اساسی است.

 

س: پس با توضيحات شما می توان تقريبا چنين نتيجه گرفت كه در حال حاضر تنها دانشجويان هستند كه امكان بسيج نيرو برای فعاليت های سياسی و اعتراضی را دارند؟

ج: بله اين جور به نظر می آيد. دانشجويان تا امروز هزينه های زيادی را در مبارزه بر عليه ديكتاتوری و استبداد مذهبی پرداخته اند. شما می دانيد كه در ايران هزينه فعاليت سياسی اصلا مشخص نيست و اين امر باعث می گردد كه تا حدودی سازماندهی مبارزه سياسی با مشكلات عديده ای روبرو شود. برای ما هنوز معلوم نيست كه پخش و انتشار يك اعلاميه يا بيانيه توسط شخصيت ها و نيروهای سياسی داخل كشور، باعث چه عكس العملی از طرف رژيم اقتدارگر ايران شود. تاكنون فقط سركوب و زندان نصيب دانشجويان و ديگر آزادی خواهان كشور شده است. اين وضعيت باعث می شود كه دانشجويان و ديگر اقشار جامعه قدرت سازماندهی شان كاهش بيابد.

 

س: اپوزيسيون دمكرات در خارج از كشور در اين عرصه چه اقدامی می تواند در جهت كمك به مبارزين داخل انجام دهد؟

ج: برای پايين آوردن هزينه فعاليت های سياسی در داخل كشور، به نظرم نيروهای دمكرات در خارج از كشور می بايست بيشتر از قبل فكر و فعاليت كنند. برای ما هنوز مشخص نيست كه چرا بعد از گذشت 25 سال از حاكميت اسلامی، هنوز اپوزيسيون خارج از كشور نتوانسته بر سر يك سری خواسته های  دمكراتيك به كار مشترك بپردازد. امروز شما می دانيد كه مردم در ايران اكثرا معترض هستند ولی در صحنه نيستند. زيرا كه آنها به آينده اميدوار نيستند. شايد اتحاد وسيع ميان نيروهای دمكرات بتواند تاثير خوبی بر تمام اقشار جامعه بگذارد. در واقع كاهش هزينه فعاليت سياسی در جامعه می تواند نتيجه استراتژيك برای همگان داشته باشد.

ما تمام فعاليت های خود را در داخل كشور تعريف می كنيم و سپس به اقدام بيرونی دست می زنيم. امروز اعلاميه دادن، متن و نامه اعتراضی نوشتن، امكان داشتن وكيل برای جرم های سياسی و ... از جمله مواردی هستند كه ما رويش فكر و فعاليت همه جانبه انجام می دهيم.

 

س: منظور از كاهش هزينه برای فعاليت های سياسی چيست؟

ج: توجه كنيد اگر مثلا يك مبازر سياسی دگرانديش در داخل كشور به وسيله حكومت دستگير می شود، اپوزيسيون رژيم اسلامی در خارج از كشور می بايست حتما به صورت مشترك، ارگان های بين المللی دفاع از حقوق بشر، اتحاديه يا شورای اروپا، احزاب سياسی، حكومت های غربی و غيره را سريع مخاطب قرار دهد و از آنها بخواهد برای آزادی فرد دستگير شده بكوشند. اعتراض های جهانی می تواند حكومت اسلامی ايران را تحت فشار قرار دهد. امروز باور كنيد كه حكومت در موقعيتی نيست كه بتواند نسبت به فشارهای بين المللی بی توجه باشد و اين را حتی حكومت به خوبی می داند. به باور من و ديگر دوستانم در ايران می بايست به طور مرتب موج اعتراضی راه انداخت به ويژه برای آزادی زندانيان سياسی در ايران! پس با چنين نظری ما همواره بايد در حال فكر و سازماندهی جهت چگونگی كاهش هزينه فعاليت های سياسی باشيم. در واقع حكومت جمهوری اسلامی بايد اين فشارها را ببيند و هر چه بيشتر از قبل آن اعتراضات را لمس كند. اگر ما موفق شويم چنين جوی را به وجود آوريم در ادامه امكان فعاليت مشخص و علنی تر برای سازماندهی سياسی برای نيروهای سكولار دمكرات در داخل كشور فراهم می شود و اين به يك عبارت به نفع همه ما است. اين را هم متذكر شوم كه نوع فعاليت سياسی ما به دليل درگيری مستقيم با حكومت اسلامی با شما در خارج متفاوت است و در اين خصوص فراموش نكنيد كه ما محدوديت های زيادی داريم. اما خوشبختانه شما اين محدوديت ها را در خارج نداريد. زيرا در ايران اختناق زده زندگی نمی كنيد. ما در داخل بر سر هر واژه مجبور هستيم زياد صحبت كنيم زيرا سركوب چنين اجباری را برای ما به وجود می آورد. به عنوان مثال شما در خارج از كشور انتخابات را تحريم می كنيد ولی ما در داخل مجبور هستيم بگوئيم در انتخابات شركت نمی كنيم!

 

س: آيا در خلال شش سال گذشته، اصلاح طلبان حكومتی توانستند در پايين آوردن هزينه فعاليت های سياسی موثر باشند؟

ج: چنانچه بخواهيم واقع گرا و منصفانه برخورد كنيم می توانيم بگوييم كه آنها موفق به انجام يك سری كارهای مفيد شدند. در اين زمينه فعاليت كميسيون اصل نود را می توانيم متذكر شويم. اين كميسيون به نظرم با تمام محدوديت ها، تبعيض ها، بی قانونی ها و حتی ناپيگيری های كه خود مسئولين اين كميسيون داشتند، توانستند يك سری فعاليت های مثبت و مفيد انجام دهند. و كارنامه آنها در مجموع خوب بوده است. اما متاسفانه فعاليت های اصلاح طلبان حكومتی در مراكزی كه مسئوليتش را به عهده داشتند، منجر به ايجاد ساختار نو يا تغيير قوانين برای پايين آوردن اين هزينه ها نشد. البته من بر اين باورم كه اصلاح طلبان حكومتی با داشتن دو قوه (مجلس و دولت) می توانستند چنان كه می خواستند در اين عرصه فعاليت های موثری را انجام دهند ولی حفظ منافع نظام، انحصارگری، سوزاندن فرصت ها، سياست های نادرست، خوش باوری به جناح ديگر و ... همواره باعث شد كه آنان خود را هر چه بيشتر، محدودتر از روز قبل كنند. در حالی كه جناح اقتدارگرا فقط به حفظ قدرت خود انديشيد و در اين خصوص از همه چيز و همه كس استفاده كرد و به سازماندهی وسيع برای باز پس گيری خاكريزها اقدام كرد و همه ما به خوبی ديديم كه بر سر اصلاح طلبان راديكال، دانشجويان، روزنامه نگاران، وكلا و ديگر فعالين سياسی چه بلايی آوردند!

 

س: شما در صحبت هايتان به فعاليت و تحرك نيروهای اپوزيسيون دمكرات در خارج از كشور زياد توجه و تاكيد داريد! آيا چنانچه اين جريانات بتوانند بر سر انجام يك سری فعاليت های مشترك به توافق برسند می توانند به گسترش فعاليت نيروهای داخل كشور ياری رسانند؟

ج: بله دقيقا اين طور است. ولی لازم می دانم اين را نيز تاكيد كنم كه متاسفانه شواهد و مدارك نشان می دهد كه بعد از 25 سال، اپوزيسيون در خارج از كشور نتوانسته به اتحاد بزرگ دست يابد. هر چند كه می دانم تلاش و كوشش زيادی به ويژه در چند سال اخير در جهت آلترناتيو سازی از طرف جمهوری خواهان دمكرات و لائيك انجام گرفته است اما اين مجموعه فعاليت ها، نتوانسته پاسخگوی وضعيت كنونی جامعه باشد. ما در داخل كشور برای حمايت و پيشبرد فعاليت های خود، نياز به تلاش های مشترك شما داريم. شما در هر لحظه ای می توانيد بر سر ايده آل های بزرگ با يكديگر بحث و گفتگو كنيد ولی در عين حال نيز می توانيد به موارد كوچك تر كه كمتر با يكديگر اختلاف داريد برای پيشبرد يك سری كارها، بر اساس توافق اقدام كنيد. شما نگاهی به 20 سال فعاليت خود در خارج بياندازيد، خواهيد ديد اقدام وسيع و مشترك جز در يكی دو مورد، اصلا نداريد. اگر شما می توانستند فقط بر اساس رعايت حقوق بشر در ايران يك سری كارها را انجام دهيد واقعا برای ما در داخل بسيار بااهميت و مفيد واقع می شد. ما نياز داريم كه شما در خارج برای آزادی زندانيان سياسی اقدامات اساسی و مشترك انجام دهيد! حركت مشترك شما نيروهای  دمكرات در خارج باعث تقويت روحيه نيروهای مبارز و حتی مردم خواهد شد. ما از شما می خواهيم كه به اين مسئله توجه لازم داشته باشد. اپوزيسيون بعد از 25 سال هنوز موفق نشده چند نفر از مبارزين زندانی را در داخل كشور با فشار و اعتراضات جهانی آزاد كند. البته در اين زمينه تنها يك استثنا وجود دارد و آن حركت و اقدام مشترك وسيع برای آزادی فرج سركوهی بود. چرا نبايد موج جهانی برای آزادی امثال فرج سركوهی در خارج به راه انداخت؟‍

 

س: بعد از انتخابات اول اسفند، اقتدارگرايان با داشتن 10 الی 15 درصد از دارندگان حق رای در سراسر كشور و نيز با انواع گوناگون تقلب و دسيسه و سركوب رسما به قدرت برگشتند. به نظر شما در شرايط كنونی فعالين سياسی چه سياستی را می بايست اتخاذ كنند؟ آيا آنها در داخل و يا خارج از كشور می بايست به عقب نشينی روی آوردند؟ يا نه به سياست و سازماندهی ديگر برای پيشبرد مبارزه بپردازند؟

ج: به نظرم اصلا نبايد عقب نشينی كرد‍! به ويژه آن فعالينی كه در داخل كشور در عرصه های گوناگونی چون اقتصاد، سياست، مسائل قضائی و ... كوشش می كنند نبايد منفعل باقی بمانند. الان بيشتر از قبل بايد فعال و تعرضی عمل كرد. حكومت امروز كمتر از قبل اعتماد به نفس دارد. در خارج از كشور بايد حركت بزرگی ايجاد كرد. در يك جنگ روانی امكان فشار و عقب نشينی به حكومت كنونی بيش از هر زمان ديگری است. همواره می بايست فشار بين المللی را بر سر رژيم اسلامی زنده نگه داشت و اين جز از طريق فعاليت مشترك شما، امكان پذير نيست! من بارها ديده ام كه شما ايرانيان دمكرات در خارج از كشور بر سر موارد گوناگون، متن های اعتراضی تهيه می كنيد و سپس امضاهای خود را پای آن می گذاريد. اين حركت شما در شرايط مختلف می تواند مفيد واقع شود. اما هنگامی تاثير آن زيادتر می شود كه شما دائم بتوانيد به صورت متشكل و مشترك سازمان های بين المللی چون كميسيون حقوق بشر سازمان ملل، عفو بين الملل، سازمان ديده بان حقوق بشر، شورای اروپا و غيره را با نام ها و متون اعتراضی و يا نوع ديگری از سازماندهی بمب باران خبری كنيد. آن مراكز می بايست از طرف شما دائم تحت فشار و اعتراض قرار بگيرند تا بلكه بدين طريق مجبور شوند رژيم اسلامی را تحت فشار و اعتراض هر چه بيشتر قرار دهند. پس در نتيجه ديگر وقت سكوت و عقب نشينی برای ما نيروهای دمكرات داخل و خارج از كشور باقی نمی ماند. ما نيروهای مان را برای پيش بردن مبارزه مسالمت آميز بيش از هر دوره ای می بايست سازماندهی كنيم. حكومت ايران برعكس ادعا و تصويری كه از خود ارائه می دهد در شرايط و موقعيت خوبی به لحاظ روانی بسر نمی برد. دو انتخابات آخر در ايران نشان داد كه اكثريت قريب به اتفاق مردم مخالف حكومت اقتدارگرايان هستند. امروز حكومت را می توان بيشتر از گذشته زير ضرب برد. يعنی اين كه حركت مشترك شما در خارج از كشور و تلاش های ما در داخل كشور می تواند حكومت را هر چه بيشتر از قبل به عقب نشينی وا دارد.

 

س: در سال های اخير مقولاتی چون انتخابات آزاد و رفراندم به اشكال گوناگون در موقعيت های زمانی متفاوت در ايران طرح شده اند. به نظر شما امروزه در ايران كدام شعار از نفوذ و قابليت بيشتری در ميان مردم، نخبگان سياسی، دانشجويان برخوردار است؟

ج: موضوع انتخابات آزاد از سابقه بيشتری برخوردار است يعنی اين كه اين شعار به اشكال گوناگون از دوره به خصوص رياست جمهوری آقای رفسنجانی از طرف بخشی از اپوزيسيون طرح گرديد و حتی از سال 1378 مجددا توسط بخش های ديگر از نيروهای دمكرات در داخل و خارج از كشور طرح شد. در واقع نيروی زيادی برای به اجرا گذاشتن اين شعار به ويژه از سال 76 با آمدن به قدرت خاتمی، انجام گرفت اما متاسفانه به نتيجه ای به دليل ساختار قدرت نرسيديم. اگر بخواهم از دو الی سه ساله اخير صحبت كنم می توانم به جرات بگويم كه بيشتر شعار رفراندم است كه دارد به شعار مركزی بخش های مختلفی از مردم تبديل می شود. دو انتخابات آخری در جمهوری اسلامی اين روند را تندتر كرده است.

 

س: قبل از اين كه به بحث رفراندم بپردازيم شايد بد نباشد كمی بيشتر در مورد شعار انتخابات آزاد به صحبت بپردازيم. شما حتما می دانيد كه بخش هايی از اپوزيسيون دمكرات در خارج از كشور هنوز بر انتخابات آزاد تاكيد دارند! علاقمند بودم كه نظر شما را در اين خصوص بدانم و نيز اين كه طرح چنين شعاری می تواند امروز در ايران نيرو جذب و بسيج كند؟

ج: به نظرم انتخابات آزاد تاكتيك خوبی است ولی فراموش نكنيم كه ما در ايران زندگی می كنيم. سعی می كنم توضيحات مختصری در اين خصوص ارائه دهم. من بر اين نظرم كه اگر مجلس هفتم می توانست يك گام بيشتر از مجلس ششم بگذارد در آن صورت امكان اجرائی برای انتخابات آزاد به وجود می آمد. چنان كه می دانيم متاسفانه چنين نشد! من سوالم از دوستانی كه اين شعار را طرح می كنند اين است كه آنها چگونه می خواهند در ساختار رژيم كنونی، انتخابات آزاد را عملی سازند؟ انتخابات آزاد كی و در چه زمانی امكان عملی شدنش ايجاد خواهد شد؟ چند تا انتخابات توسط حكومت در ايران بايد برگزار شود تا به انتخابات آزاد برسيم؟

به نظرم برگزاری انتخابات آزاد بدون تغييرات ساختاری شكننده است! شما توجه كنيد كه حكومت اسلامی حتی فردی چون آيت الله كروبی را نتوانست تحمل كند. پس ما با چه نيروهايی می خواهيم انتخابات آزاد را در ايران پيش ببريم. وقتی كه رژيم هيچ كس را تحمل نمی كند چگونه تن به انتخابات آزاد خواهد داد؟ برای انتخابات آزاد در ايران بايد تغييرات ساختاری ايجاد شود. چنان كه پيشتر گفتم اين شعار به لحاظ تاكتيكی خوب است اما در ايران امكان عملی شدنش موجود نيست. در انتخابات سال 76، ما جزء كسانی بوديم كه به آقای خاتمی رای داديم و در اين سال های گذشته انواع فعاليت و كوشش را برای ايجاد تغييرات انجام داديم تا بلكه حداقل نظارت استصوابی را بر داريم كه متاسفانه نشد! چرا بايد مجددا تجربه شش سال گذشته را تكرار كنيم؟ چنين كاری در واقع به مفهوم راه رفتن در تاريكی است و اين را من به نفع مردم نمی دانم! به نظرم تحول در ساختار جمهوری اسلامی امكان پذير نيست. پس با توضيحات فوق می توانم چنين نتيجه گيری كنم كه شعار انتخابات آزاد امروزه يك شعار انحرافی است. دوستان توجه داشته باشند كه اين جور تفكر به مبارزه كمك نمی رساند. زمان اين شعار در جمهوری اسلامی گذشته است و به بسيج نيرو لطمه می زند. حتی رمضان زاده كه در دولت حضور دارد دنبال تغييرات است. اين نظام برای تغيير قوانين ظرفيت ندارد.

 

س: اكنون به بحث رفراندم بر می گرديم. شما در صحبت های خود تاكيد كرديد كه امروز شعار رفراندم در ايران مناسب ترين روش برای پيشبرد مبارزه است. لطفا كمی بيشتر توضيح دهيد؟

ج: بحث رفراندم از مدت ها قبل در ايران طرح شد و اين موضوع هر چه بيشتر از قبل در ميان مردم رسوخ می كند. بعضی ها در اين خصوص جلوتر از همه هستند و عده ديگر در حين قبول كردن اين شعار، ابهاماتی برايشان وجود دارد. مثلا اين كه چه كسی قرار است رفراندم را در ايران برگزار كند؟ ما همگی می دانيم كه رژيم اين را قبول ندارد اما كاری است شدنی كه با فشار داخلی و خارجی امكان تحقق دارد. در اين عرصه نقش سازمان ملل و اروپا بسيار حياتی است. اگر اشتباه نكنم يكی از شخصيت هايی كه اين شعار را مطرح كرد آقای اميرانتظام است و يك طرح 12 ماده ای در اين خصوص ارائه داده است. اپوزيسيون به نظرم می بايست حداقل به طرح ايشان توجه نشان دهد و آن را مورد بررسی قرار دهد. من نظرم اين است كه رژيم جمهوری اسلامی از طريق يك رفراندم به قدرت رسيد و بايد هم از طريق رفراندم او را از مشروعيت انداخت. در واقع در سازماندهی رفراندم ما می بايست از مردم بپرسيم كه آيا با استمرار رژيم جمهوری اسلامی ايران موافق يا مخالف هستند؟! اين طرح از دو جهت حائر اهميت است: اول اين كه رژيم را آچمز و منفرد می كند زيرا حكومت اسلامی همواره به اين اذعان دارد كه متكی به آرای عمومی است. دوم اين كه خواستی دمكراتيك است زيرا دانستن مشخص نظر مردم در سطح جهان می تواند نيروی بيشتری را به نفع ما سازماندهی كند. پس جويا شدن نظر مردم بيش از هر چيزی اهميت دارد. سپس يك مرحله گذار يكی دو ساله را با يك دولت موقت خواهيم گذراند. در اين دوره همه احزاب به ويژه اپوزيسيون خارج امكان فعاليت و سازماندهی عملی و علنی را در ايران پيدا خواهند كرد و در ادامه مجلس موسسان را برای نوشتن قانون اساسی فرا خواهيم خواند!

اگر مردم به استمرار رژيم اسلامی رای ندادند تكليف روشن است اما اگر به استمرار حكومت رای دادند در آن وقت می بايست شعار تغييرات در قانون اساسی رژيم جمهوری اسلامی ايران را طرح كرد!

 

س: وضعيت درونی و سياسی اصلاح طلبان حكومتی و اقتدارگرايان به ويژه بعد از انتخابات اول اسفند چه می باشد؟

ج: مجلس هفتم اقتدارگرايان را به انشقاق خواهد كشيد. انشعاب ميان آنها به نفع جامعه است. به نظرم بخش های راديكال اقتدارگرايان را بايد هر چه بيشتر منزوی كرد. شما حتما می دانيد كه آنها در عرصه اقتصاد آزاد با خارج همه گونه ارتباط و قرارداد را برقرار می كنند اما در عرصه سياسی شديدا طرفدار سركوب خشن و اختناق وسيع هستند. اگر فشار بين المللی (اروپا، امريكا، سازمان ملل) با كمك اپوزيسيون دمكرات خوب انجام گيرد، آنها مجبور به عقب نشينی خواهند شد و اين به نفع جنبش دمكراسی است. اين را هم اضافه كنم كه اقتدارگرايان تندروتر امكان دارد در اين خصوص به وحشت بيفتند و به سركوب خشن نيروهای داخل روی آورند و حتما چنين سركوبی در صورت اجرا، خونين خواهد بود. پس ترس زودرس را نبايد ايجاد كرد. رژيم برای ماندن در پی مماشات با اروپا است البته رژيم خيلی دلش می خواهد با امريكا وارد سازش و گفتگو شود و انواع مختلف سياست ها را برای ارتباط با امريكا انجام داده است اما هنوز به صورت علنی به نتايجی نرسيده است. ما هم به عنوان نيروهای داخل و خارج از كشور از اين ضعف رژيم اسلامی می بايست نهايت استفاده را در جهت پيش بردن خواست های دمكراتيك خود يعنی برگزاری رفراندم، استفاده كنيم.

در اين جا شايد بد نباشد يك نكته را در مورد آقای رفسنجانی متذكر شوم. ايشان در حال حاضر در حال صحبت با بخشی از اصلاح طلبان و تكنوكرات های مستقر در دانشگاه و بيرون از آن است. در واقع او بدش نمی آيد كه جبهه جديدی را برای به قدرت رسيدن خود، تشكيل دهد. آقای رفسنجانی تا هنگامی كه جو آماده است می خواهد به نفع خود يك سری كارها را انجام دهد. اقتدارگرايان چندان علاقه ای به او ندارند و اين را ايشان خوب می داند. به همين دليل در حال حاضر مشغول رايزنی با برخی از نيروهای داخل حكومت است. و اما اصلاح طلبان حكومتی، بخش زيادی از آنها امروز به اين نتيجه رسيدند كه جو را زياد به نفع نيروهای سكولار در جامعه باز كرده اند و همين امر باعث افزايش مشكلات آنها شده است. آنها امروز بيشتر روی نيروهای ملی ـ مذهبی حساب باز كرده اند. البته در اين خصوص همه نظرات يك دست نيست. حتی نوع نگاه به دمكراسی در اصلاح طلبان بسيار متنوع تر از قبل شده است. به عنوان مثال آقای بهزاد نبوی خودش به خوبی می داند كه در سيستمی ديگر او آينده ای ندارد و به همين خاطر سعی می كند به هر طريقی با سيستم كنونی باقی بماند. اما بخش ديگری از اصلاح طلبان چون خانم حقيقت جو و آقای خوئينی ها ديگر راه بازگشت به حكومت را ندارند. زيرا امثال اين افراد بر اين باورند كه سقف اصلاح طلبی بيشتر از مجلس ششم نيست و ساختار جمهوری اسلامی مانع اساسی می باشد و به اين خاطر بيشتر از اين نمی شود جلو رفت و بايد چاره ای ديگر انديشيد. در واقع همه چيز در حال گذار است. داخل كشور در مرحله انتخاب كردن و كلنجار رفتن با خودش است.

 

س: وضعيت اپوزيسيون چپ، ملی و ملی ـ مذهبی در فعاليت های جاری در ايران چگونه است؟

ج: شما حتما به خوبی می دانيد كه نيروهای چپ در ايران به صورت علنی و متشكل امكان فعاليت و سازماندهی ندارند. رژيم اسلامی در سال های بعد از انقلاب با سركوب شديد و خونين موفق شد فعاليت آنها را در جامعه محدود و محدودتر كند. اما با اين همه چپ ها در مراكز آموزشی و فرهنگی بسيار فعال هستند. امروز ديگر اسامی قديمی به دليل خلاء به وجود آمده در جامعه و ديگر دلايل برای جوانان و دانشجويان و ديگر اقشار مردم جذابيتی ندارند و به نظرم می بايست جريانی جديد و دمكرات تشكيل داد. اما پيش از آن چنان كه پيشتر متذكر شدم اول هزينه فعاليت های سياسی را بايد كاهش داد. فعاليت مشترك در خارج و هم سوئی و فعاليت نيروها در داخل كشور می تواند در اين روند موثر باشد. در چنين شرايطی امكان فعاليت متشكل و سازماندهی شده علنی برای سكولارها در ايران به وجود خواهد آورد.

در سال های اخير فعال ترين نيرو در داخل كشور ملی ـ مذهبی ها می باشند. آنها به شدت زير ضرب اقتدارگرايان قرار دارند و بخشی از فعالين اصلی اين جريان در زندان بسر می برند. جريان مذكور با تمام فشارهای امنيتی و سركوب توانسته نيروهای خود را در ايران حفظ كند. آنها تحت عناوين گوناگون جلسات و فعاليت های خود را در جامعه پيش می برند. به نظرم اپوزيسيون دمكرات حتما می بايست از اين جريان حمايت كند و برای آزادی اعضای زندانی نيروهای ملی ـ مذهبی در عرصه جهانی اپوزيسيون می بايست فعاليت موثری را سازمان دهد.

در مورد نيروهايی چون جبهه ملی بايد به عرضتان برسانم كه اين نيرو چندان موثر و فعال نيست و متاسفانه اين جريان نتوانسته خود را با شرايط و خواست های نسل امروز تطبيق دهد و در گذشته زندگی می كند و رهبری اين جريان حركتی برای بيرون آمدن از اين وضعيت انجام نمی دهد. جريان مذكور در ميان جوانان و به ويژه اقليت های ملی اصلا پايگاه ندارد. برای زندگی در دنيای امروز، جبهه ملی در داخل كشور نياز به تغيير برنامه و رهبران خود دارد. اگر اين جريان اقدامی در اين عرصه نكند بازنده اصلی خود رهبران جبهه ملی خواهند بود. در مورد حزب ملت نيز به اختصار بگويم كه اين جريان فعاليت هايی را اينجا و آنجا انجام می دهد ولی به شدت فعاليت های اين جريان زيرنظر دستگاه های امنيتی رژيم است و رهبران و اعضای اين جريان به اشكال گوناگون زير ضرب رژيم هستند. متاسفانه به دليل سركوب، فعاليت های اين جريان به شدت كاهش يافته است. اميدوارم كه حزب ملت ايران در اين عرصه به چاره جويی برای گسترش فعاليت خود بپردازد.

 

س: برای حمايت از نيروهای دمكرات در داخل كشور، به نظر شما آيا اپوزيسيون خارج می بايست ارتباط منظم و سيستماتيك با نيروهای داخل برقرار كند؟

ج: نه من اين جور فكر نمی كنم. زيرا ارتباط سيستماتيك ميان نيروهای سياسی داخل و خارج از كشور در حال حاضر به سركوب نيروهای داخل منجر می شود و اين را ما در كنفرانس برلين تجربه كرديم. هر چند كه امروز جو با آن دوره كنفرانس برلين تغيير كرده و اوضاع و احوال به نفع حكومت نيست ولی همه اين موارد باعث كاهش حساسيت دستگاه های امنيتی رژيم به اين نوع ارتباط ها نشده است. اما اين را هم متذكر شوم كه اهداف، برنامه و هم سوئی های مشترك ما چه بخواهيم و چه نخواهيم باعث تقويت و ايجاد ارتباط به اشكال گوناگون ميان ما خواهد شد.

 

س: وضعيت زندگی اقليت های ملی در ايران چگونه است؟

ج: به لحاظ اقتصادی در شرايط بدی بسر می برند. بيكاری و تورم در آن مناطق وحشتناك است. در مناطق ملی به ويژه در كردستان وضعيت سياسی به نفع حكومت نيست و اين شكاف روز به روز گسترش می يابد.

 

س: آيا مردم مناطق ملی مشكلات و كمبودات خود را از چشم فارس ها می بينند؟

ج: من تا آنجا كه خبر و ارتباط با مردم مناطق ملی دارم چنين ارزيابی اصلا با واقعيت جاری در آن مناطق مطابقت ندارد. اهالی مناطق ملی در ايران به هيچ وجهی با فارس ها درگير نيستند بلكه آنها با حكومت مشكل و درگيری دارند. اين صحت دارد كه مردم مناطق ملی با مشكلات، كمبودها و تبعيض های بيشماری مواجه هستند اما مشكل بيكاری، تورم، اختناق و سركوب تنها مختص اين مناطق ملی نيست. من اين واقعيت را نفی نمی كنم فشار در آن مناطق بيشتر است ولی هيچكس آن مشكلات و تبعيض ها را به مردم فارس نسبت نمی دهد بلكه حاكميت اسلامی را مسئول می دانند.

 

س: شما حتما در جريان هستيد كه كشور عراق قرار است به شكل فدرال اداره شود. يعنی اين كه منطقه كردستان يكی از مراكز فدرال كشور عراق است. الان مردم در مناطق ملی و به ويژه كردستان ايران چگونه می انديشند؟ نظر شما در مورد فدراليسم و عدم تمركز چيست؟

ج: در ايران در خصوص فدراليسم، خودمختاری (خودگردانی) يا عدم تمركز بحث های زيادی صورت می گيرد، اما هنوز به توافقی مشترك نرسيده ايم. ارزيابی های متفاوتی در اين خصوص وجود دارد. من فدراليسم را شكل مثبت حكومتی در ايران می دانم اما در عين حال می بايست توجه داشت كه سيستم فدرال يك مرتبه ايجاد نمی شود بلكه در واقع برای رفتن به سمت فدراليسم ما بايد در ايران يك روند را طی كنيم. ما بعد از جمهوری اسلامی نياز به يك دوره انتقالی يكی و دو ساله داريم. ما بايد از سيستم عدم تمركز شروع كنيم و به سمت فدارليسم برسيم. مردم كردستان ايران از سيستم فدرال در عراق بسيار خوشحال هستند و جوانان كرد كشورمان در اين خصوص به جشن و پايكوبی پرداختند. حكومت اسلامی ايران به جای پاسخگويی به خواسته های برحق مردم كردستان به سركوب و دستگيری جوان ها پرداخت. حق شادی از حقوق اوليه هر انسان است و جمهوری اسلامی به آن بی توجه است. من طرفدار اين هستم كه بايد به خواسته ها و مطالبات مردم مناطق ملی توجه كرد و به هر ترتيبی وضعيت اقتصادی اين مناطق را توسعه داد و بايد مردم اين مناطق كشور را در انتخاب شهردار، بخش دار، استاندار و نيز خواسته های آموزشی ـ فرهنگی و غيره آزاد گذاشت تا خودشان تصميم بگيرند. اين به نفع همه ما در ايران است.

 

س: وضعيت منطقه و عراق را چگونه تحليل می كنيد؟ در اين تحليل جايگاه جمهوری اسلامی چه می باشد؟

ج: وضعيت منطقه به شدت متشنج است. من فكر می كنم كه اكثريت عراقی ها در حال حاضر خاموش هستند و دارند نگاه می كنند كه وضعيت چه خواهد شد! در حال حاضر تنها اقليتی از مردم عراق هستند كه دست به فعاليت مسلحانه بر عليه امريكا، انگليس و ديگر كشورهای حاضر در عراق زده اند. در واقع مقتدا صدر و بعثی های طرفدار حكومت صدام به عنوان يك اقليت اقدامات نظامی انجام می دهند. من ارزيابی ام اين است كه امريكا و اروپا نهايتا بر سر مسائل كوتاه و بلندمدت عراق و نيز منطقه به توافق خواهند رسيد. در اين راستا به دليل وضعيت منطقه و عراق كشورهای مذكور ترجيح می دهند كه جمهوری اسلامی را به همين شكلی كه هست نگه دارند. يعنی اين كه چشم های خود را در قبال نقض حقوق بشر در ايران ببندند. من بر اين نظرم كه برای حل مشكلات منطقه می بايست به اشكال گوناگون حكومت ايران را تكان داد. زيرا برقراری دمكراسی در ايران می تواند منطقه را در جهت مثبت زيرورو كند. اگر امريكا بتواند امنيت و صلح را در عراق ايجاد كند منطقه و ايران وضعيتش متاثر خواهد شد. اين را با صراحت بگويم هر اتفاقی در عراق بيفتد، ايران با توجه به آن، تحت تاثير قرار خواهد گرفت. البته شخصا به هيچ وجهی طرفدار حضور نظامی امريكا و اروپا در ايران نيستم و اين مردم ايران است كه می تواند حكومت خود را تغيير دهد ولی نياز به حمايت كشورهای غربی به ويژه سازمان ملل و اپوزيسيون دمكرات ايران در خارج دارد. نيروهای دمكرات داخل به اين پشتيبانی برای ايجاد تغييرات نياز دارند. اما اگر وضع عراق به هم بخورد، امريكا به اين نتيجه خواهد رسيد كه با ايران مذاكره كند تا بلكه از اين طريق موضوع را حل كند. اگر در آن زمان با ايران به توافق نرسند امريكا و شايد اروپا به سمت بی ثبات كردن ايران گام بردارند. ما به عنوان نيروهای دمكرات ايرانی می بايست خودمان را برای هر شرايطی آماده كنيم.

 

ـ با تشكر از اين كه مصاحبه با ما را پذيرفتيد.

ـ من هم متقابلا از شما ممنون هستم.

 

*مصاحبه در ۱۵ ماه مه ۲۰۰۴ توسط علی صمد  همکار نشریه صورت گرفته است.