زنان كرسينشين و مبارزه براي بودن
نيلوفر رستمي
در
جيبم ستارهاي است، احساسش ميكنم. آنگاه كه شهر بر سرم فرو ميريزد/ آنگاه كه
روزگار، ديگر دست از من شسته است/ قهقهه زننده/ بازندانهاي خاكسترياش/ تاريك/ با
غبار شهرهاي سوخته (1)
يكشنبه
روزي از ماه تير، گيرم كه پانزدهمين روز بود از آن سال نحس (1378)، زني از زنان به
دفاع از ناموس و حيثيت خود مردي را به قتل رساند. به او از كودكي ياد داده بودند
كه مقدسترين جزء وجود هر زن ناموسش است و باز به او فهمانده بودند كه جانش را
بدهد اما آن وجود مقدس را نه!
اما
وقتي در جزيره كيش زني به دفاع از وجود مقدس پرداخت قانون وحتي عرف جامعه براي
تبرئه كردن به كمكش نيامدند.
افسانه
نوروزي، همان زن جنجالانگيز سالهاي اخير، شايد هيچگاه نميدانست تقدير اينچنين
شهرتي را برايش رقم زده است، شايد هيچگاه حتي تصور هم نميكرد كه به خاطر حفظ آن
وجود مقدس تمام دوربينها و بلندگوهاي خبرنگاران دنيا به سمت او برگردانده شود،
حالا گيرم اين شهرت به خاطر يك قتل باشد.
اگرچه
قاضي دادگاه از اتهام قتل عمد او را تبرئه كرد اما پرونده وقتي به دادگاه تجديدنظر
رفت، ادعاي دفاع از حيثيت رد شد و افسانه به جرم قتل عمد به اعدام محكوم شد و
ديوان عالي كشور نيز اين حكم را تأييد كرد.
افسانه،
مادر دو كودك خردسال و نامادري يك پسر 12 ساله بدجور در مخمصه افتاده بود. او قاتل
مرد عامي نبود، مقتول رئيس حفاظت اطلاعات جزيره كيش بود. وقتي در دادگاه تجديدنظر
حكم اوليه رد و او را به اعدام محكوم كردند اين تصور پيش آمد كه به دليل موقعيت
مقتول اعمال نفوذي در پرونده به عمل آمده است و بدين ترتيب حتي قانون هم چتر
حمايتش را بر روي او بست.
روز
يكشنبه 6 مهر 1382 افسانه نوروزي از حكم اعدام خود باخبر و پاي آن برگه نحس را كه به
طور قانوني به او ميفهماندند پرونده زندگياش در اين دنيا بسته شده است را امضا
كرد. او به دار آويخته ميشد چون نگذاشته بود همان چشمهاي جامعه او را به خيانت
عليه شوهر و خانواده محكوم كنند، نگذاشته بود آن تابوي چند هزار ساله بشكند. او در
حالي كه شش سال در زندان بندرعباس دچار بيماريهاي متفاوتي نظير سردردهاي مزمن،
درد گوش و عفونت چشم بر اثر گاز اشكآور شده بود، قرار بود ظرف چهار ساعت به چوبه
دار آويخته شود.
زنان كرسينشين
صفحه
حوادث روزنامهها يكبار ديگر نشان دادند كه ميتوانند از تريبوني كه در اختيارشان
گذاشته شده به نفع حقوق مردم استفاده كنند. آنها از همان روزي كه خبر قتل رئيس
حفاظت اطلاعات كيش توسط زني مخابره شد تا به حال آنقدر پيرامون اين حادثه نوشتند
تا بالاخره بعد از سالها مجلس ششم و زنان كرسينشين تحت تأثير خوانش هر روزهاي
صفحه حوادث آن روزها و تأثيري كه اين خبر بر روي اذهان عمومي گذاشته بود به اولين
اعتراضكنندههاي دولتي به حكم اعدام افسانه نوروزي تبديل شدند.
در
15 مهرماه، طاهره رضازاده، نماينده شيراز در مجلس شوراي اسلامي و عضو فراكسيون
زنان، از دعوت وكيل افسانه به كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس خبر داد.
در
21 مهرماه، «فاطمه راكعي» و «الهه كولايي» جلسهاي با عبدالصمد خرمشاهي وكيل مدافع
افسانه و افسر پرونده تشكيل دادند و در پايان جلسه چند ساعته، در نامهاي از رئيس
قوه قضائيه درخواست كردند كه پرونده براي رسيدگي به شعبه ديگري ارجاع داده شود.
در
روزهاي بعد سه تن از اعضاي فراكسيون زنان مجلس شوراي اسلامي؛ جميله كديور، اعظم
ناصريپور و طاهره رضازاده، مجدداً طي نامهاي از رئيس قوه قضائيه خواستار جلوگيري
از اجراي حكم اعدام و بازنگري مجدد پرونده شدند.
آنها
در بخشي از نامه آوردهاند: «ضمن اظهار تأسف از ابلاغ حكم اعدام خانم افسانه
نوروزي، از رياست محترم قوه قضائيه ميخواهيم با عنايت به اينكه در موارد مشابه كه
موضوع دفاع عرفي و حيثيتي نيز نبوده است، حكم برائت صادر شده، چگونه است كه درخصوص
اين زن چنانچه از هر منظري، انساني، اخلاقي و ديني تحليل گردد، عكسالعمل بحقي را
در دفاع از خود داشته است و قابل تأييد بوده، همچنان كه در مرحله اول در دادگاه
بدوي و بازسازي صحنه قتل مسؤولان مربوط عمل خانم نوروزي را در دفاع از خويش و دفاع
مشروع و منطبق بر قانون و اخلاق تفسير و تأكيد كردهاند.» همچنين اين 3 نماينده در
نامه خود، براي رفع شبهه بسيار قوي اعمال نفوذ در پرونده، خواستار دستور صريح رئيس
قوه قضائيه به جلوگيري از اجراي حكم و بازنگري مجدد پرونده از جانب قضات ديگر شده
بودند و در جاي ديگري از نامه خود افزودند: «جا دارد حضرتعالي براي جلوگيري از
ريختن خون يك زن كه تبعات آن به جامعه زنان برميگردد و باز شدن باب تعرض به حريم
زنان بدون ترس از عقوبت اين بازنگري انجام گيرد».
در
آن روزهاي التهابآور، دبيران سرويس حوادث، بخش بزرگي از صفحه خود را به اين موضوع
و انعكاس فعاليتهاي نمايندگان مجلس اختصاص دادند. درواقع روزنامهچيها به خوبي
ميدانستند كه اختصاص دادن خبرهاي بلند از اظهارنظرهاي نمايندگان ميتواند در روند
رسيدگي به پرونده افسانه مؤثر باشد و زنان كرسينشين نيز دريافته بودند به حرمت
زنانگيشان بايد كاري صورت گيرد. در روزهاي بعد اعظم ناصريپور، عضو فراكسيون زنان
مجلس ششم درخصوص تأثيرات حكم اعدام افسانه و پيامدهاي آن در جامعه تصريح كرد:
اجراي حكم اعدام براي افسانه نوروزي، تبعات نامطلوبي در جامعه خواهد داشت و باب
تعرض عليه زنان را باز ميكند. او تأكيد كرد: «دفاع افسانه نوروزي، از حيثيت و
ناموس خود بوده كه جرم تلقي نميشود».
بهطور
قطع واكنش و نامههاي اين زنان كرسينشين مهمترين عامل در به تعويق افتادن اجراي
حكم و رسيدگي مجدد شد. «ماريا بوراني» يكي از نمايندگان زن مجلس ايتاليا، در
مصاحبهاي با راديو فردا گفت: «اينكه در پارلمان ايران نيز برخي از نمايندگان زن
خواستار لغو حكم افسانه نوروزي شدهاند باعث سربلندي اين كشور است و نشان از اين
واقعيت دارد كه در ايران هنوز كساني هستند كه ارزشهاي انساني را باور دارند».
بعد
از اين نامهها انجمن روزنامهنگاران زن، مركز فرهنگي زنان و تشكلهاي غيردولتي طي
نامههايي در سايتهاي خبري و روزنامهها اعتراض خود را علني ساختند.
همچنين
دو روزنامهنگار، فرشته قاضي و هنگامه شهيدي و چند نفر از دانشجويان نيز موفق شدند
اعتراضهاي خود را به صورت مكتوب به رؤساي سه قوه و مجامع بينالمللي اعلام كنند.
به دنبال اعتراضهاي داخلي، زنان سراسر دنيا نيز در پي واكنش به چنين حكمي به
اعتراض پرداختند. از آن جمله به نامه دو تن از فعالان ايراني حقوق بشر مقيم كانادا
و سوئيس ميتوان اشاره كرد كه طي آن اعتراض خود را به گزارشگر مخصوص اعدامهاي فرا
قضايي و مأمور ويژه حقوق بشر سازمان ملل متحد ژنو متذكر شدند.
همچنين
ويكتوريا آزاد، عضو جامعه دفاع از حقوق بشر و دموكراسي در ايران مستقر در سوئد،
متني را در دفاع از افسانه به يكي از سايتهاي خبري داد و توانست دو هزار امضا از
سراسر جهان دريافت كند.
اما
مهمتر از آن عملكرد سازمان عفو بينالملل بود. اين سازمان با اعلام اينكه تاكنون
83 مورد اعدام در سال جاري ايران ثبت كرده است، طبق ماده 6 ميثاق بينالمللي حقوق
مدني و سياسي كه ايران نيز به آن متعهد است، تقاضاي لغو فوري حكم اعدام افسانه را
كرد و ضمن يادآوري تعهد مقامات ايراني به اعلاميه حقوق بشر از آنها خواست كه طبق
ماده 3 آن هركس حق زندگي، آزادي و امنيت شغلي داشته باشد.
سرانجام
با هجوم اين همه اعتراض به حكم اعدام زني كه تبديل به سمبل حفظ وجود مقدس شده بود،
در 22 مهر 1382، آيتالله شاهرودي رئيس قوه قضائيه حكم اعدام افسانه نوروزي را متوقف
ساخت. چند ماه بعد در سوم بهمن 1382 افسانه نوروزي از زندان بندرعباس به زندان
رجايي شهر كرج منتقل شد و با ايراد ديوان عالي كشور و اعلام نقص، پرونده براي
تكميل تحقيقات به جزيره كيش، محل وقوع قتل، فرستاده شد.
اما
اين پايان ماجرا نيست. اعدام يا حبس ابد چندان با هم تفاوتي ندارد. هر روز در تب و
تاب تمام شدن. آزادي افسانه تنها با رسيدگي مجدد به پرونده او از طريق اعمال تبصره
3 ماده 18 اصلاحي و ارجاع آن به شعبه همعرض يا جلب رضايت اولياي دم مقتول امكانپذير
خواهد بود. اين در حالي است كه نمايندگان مجلس، اعتراضهاي آن سوي آب و اذهان مردم
كوچه و بازار دوباره به خواب رفته است. زنان كرسينشين اينبار براي آزادي افسانه
نوروزي كه تير خلاص پرونده است چه ميكنند! مطمئناً منظور اين همه تلاش اين نبوده
تا زني كه به حرمت جسم و حيثيت خود دستهايش به خون مردي آلوده ميشود فقط از مرگ
صوري رها شود!
گرهگشايي با هزار بيانيه و تحصن
29
مردادماه
1379، عروس سياهبخت در سن 19 سالگي از فرط فقر راضي شد به رضاي خدا و پدر. همان
دومين خلقكننده، تا او را به رسم امانت به مرد 53 سالهاي بدهد، قرار بود به شرط
پسنديدهشدن از سوي مرد به عقدش در آيد.
كبري
رحمانپور، اين دومين زن جنجالساز هم نميدانست كه زندگياش با خون، درد و هزار
بيانيه و تحصن گره خورده است. رفتن با عليرضا نياكي براي كبري و ماندن با برادر
معلول و پدر پير و از كار افتاده مانند انتخاب ميان بد و بدتر بود. او با دعاي
فرشتگان به خانه شانس پا گذاشت. به خانه مجللي در شمال شهر. اما چندي بعد مرد نجاتدهنده
در حاليكه چندين بار به امانت خود تجاوز كرده بود با 20 هزار تومان كبري را در
خيابان رها كرد. كبري با 20 هزار تومان، با آبروي از دسترفته و با تعصب و نداري
آن پدر پير چه ميتوانست بكند. دوباره برگشت به خانه مرد و مدتي بعد در اثر نزاع و
كتكهاي هر روزه مادر شوهر 90 ساله، كبري در يك جنون آني با ضربات متعدد چاقو
پيرزن را از پاي درآورد و معروف شد به عروس 20 ساله. اين بود آنچه كه فقر و تقدير
شوم از زندگي برايش رقم زده بود.
2
سال
بعد، صبح روز دهم دي 1382 حكم به دار آويخته شدن كبري صادر شد. هيچكس جرأت نداشت
به كبري كه در بهداري زندان زير سرم خوابيده بود خبر پايان زندگياش را بدهد. اما
اين بار دست تقدير به شكل خندهداري به او روي خوش نشان داد. در آن سرماي صبح در
فضاي گسترده زندان اوين نه دستبندي پيدا شد، نه طنابي و نه چشمبندي. مأموران
زندان به تكاپو براي جستوجوي اين سه قلم جنس افتادند. اما همهچيز در صندوق
جادويي «پاندورا» گم شده بود.
بعد
از اين ماجرا يكبار ديگر موج اعتراض مردم بلند شد اما اينبار رئيس قوه قضائيه،
براي فرونشاندن غائله و جلوگيري از اعتراضهاي گسترده مانند پرونده افسانه نوروزي
و قبل از آنكه نمايندگان مجلس ششم دستبه كار شوند خود حكم اعدام را متوقف ساخت.
در
حال حاضر با گذشت چند ماه و پايان ماه محرم و صفر اولياي دم مقتوله بار ديگر اصرار
بر اجراي حكم دارند و نامهاي از سوي اجراي احكام به دفتر رئيس قوه قضائيه ارسال
شده است تا كسب تكليف شود اكنون همه منتظرند تا حكم آيتالله شاهرودي، رئيس قوهقضائيه
را به قضاوت بنشينند.
پينوشت:
كتاب
زني عاشق در ميان دوات، نوشته غادهالسمان