چهارشنبه ۶ خرداد ١٣٨٣ – ۲۶ مه ٢٠٠۴

قفــس را بـســـوزان

رهــا كن پرندگان را

بشارت دهندگــان را

 

راحله احمدی نسب قمی

 

سازمان مجاهدين خلق ايران ايّام بسيار سختي را پشت سر گذارده و چشم انداز روزهاي در پيش رو ، چندان روشن و اميدوار كننده نيست . چشم همه ي كساني كه قلبشان همواره ضرباهنگ خود را در پاس داشت انديشه هاي رادمردان و پاك زناني چون رضايي ها ، حنيف نژادها و ... مي يافته ، از ديدن چنين روزگاري سخت اشك بار و كبود است .

در عزاي از دست رفتن اقتدار همه جانبه ي سازماني كه چشم اميد همه ي ياران قهرمان در خون تپيده ي مان بدان بود بايد جامعه ها را نيلي كرد .

سازماني كه در گذشته نه چندان دور شهرت شكوهش مرزها را در مي نورديد و سرود رهايي بخشش نويد زندگي زيباتري را در گوش همه ي ستم ديدگان بازخواني مي كرد امروز در خون اعضايش دست و پا مي زند .

چه بر سر آرمانهاي ما آمده است ؟ چه بر سر آرمانهاي ما آورده اند ؟ به راستي چه كسي پاسخگوي ضعف راه داده شده بر زانوان پر قدرت مجاهدين حقيقي راه وطن است ؟ لگد كوب كردن حيثيت نيروهاي از جان گذشته در راه وطن را كدامين مَرامي فرمان داده است ؟

آيا زمان آن فرا نرسيده تا همه ي آناني كه دل در گرو رهايي ميهن و خلق زجر كشيده اش دارند با همتي دوباره به جبران كاستي هاي به وجود آمده بپردازند ؟ آيا وقت آن نيست تا همگي مان خويشتن را از قيد و بند تارهاي نيرنگ گروهي ناجوانمرد كه از سوي رهبران خويش خواسته ي سازمان برگرد موجوديت پرشتاب دلاوران سازمان تنيده شده خلاصي دهيم ؟

بياييد باز هم با ميثاق دوباره ي شهداي گران قدر راه آزادي پيمان ببنديم تا دوباره عزت گذشته را از فراسوي زنگارهاي فراهم آمده در اثر سوء مديريتهاي آن گروه معدود به نشان پرافتخار سازمان كه سپيديش آزادمنشي و سرخيش فداكاريهاي بي حد و حصر را نويد مي داد بازگردانيم .

بنيان گذاران حقيقي اين راه پاك عاشقاني بودند كه از بيان عشق خويش طفره نرفتند و در كنج بيغوله هاي فراموشي ، همه چيز را به دست تندباد حوادث نسپردند ، آنان مجاهدين حقيقي بودند و با تأسف ، تعداد انگشت شماري كه بــا غــرور و خودخــواهي هــاي بي اندازه شان بر جاي آنان تكيه زدند فارغ از نابودي ميراث عظيم بنيان گذاران مبارز سازمان بر فراز خرابه هاي اردوگاههايش بانگ نوشانوش و آواي چنگ سر دادند و در عشرت كده هاي هر ناكجا آبادي فارغ از زجر وارده بر خواهران و برادران سرخ سر خويش تنها به نجات خويش انديشيدند و بس .

پس بايد تا فرصتي هست از همين اكنون شروع كرد و با پس زدن دشمناني كه در لباس دوست تيشه به ريشه ي سازمان زده اند و طرد دوستان ناداني كه با لجام گسيختگي خود فارغ از نابودي ميراث عظيم گذشتگان به كارهاي عبث روي آورشده اند راهي نو را در پيش پاي همه ي عاشقان به آزادي قرار داد .

همه ي ما بايستي اين سؤال را از خويش و از يك ديگر بپرسيم كه چگونه و عملكرد چه كساني باعث شد تا مُهر تروريسم به جاي مبارزه بر پيشاني سازمان حك گردد ؟

در دايره ي دوستان علاقمند به سازمان و همه ي بخشهاي مختلف سازمان فارغ از هر من و مايي ، كم نيستند آزادانديشان فرهيخته اي كه ميتوانند به سرعت با دردست گيري رهبري نوين سازمان به جامه ي عمل پوشانيدن به آرزوهاي شيرين اسطوره هاي بنيان گذاران آن ياري برسانند كه اين بي شك حكم و وظيفه ي وجداني ، اخلاقي و عقلي هر عضو راستين و دلسوز سازمان خواهد بود .

در واپسين كلام تنها بازهم بايستي اين سئوال تلخ را با چشماني اشك بار و بغضي شكسته در گلو پرسيد كه :

ديروز سازمان چه شخصيتي داشت و در كجا ايستاده بود ؟

                                 و

امروز : سازمان چه هست و در چه جايگاهي قرار دارد ؟

دست در دست هم براي آفرينش فردايي روشن

كــه لبخنـد آزادي

خــوشه ي شــادي

تـــا ابــد بـرويـد

ســرود ستـــاره را

مـوج چشمـــه را

آهــوان بــگويــند

 

راحله احمدی نسب قمی

rahelehahmadinasabeghomi@hotmail.com

rahele_ahmadinasab@yahoo.com