حضور سياسي زنان دانشجو:
از نقش
ابزاري تا حضوري آگاهانه
شهرزاد هاديان
تريبون
فمينيستي ايران
حضور
فعالانه دانشجويان در عرصه سياسي معمولاً از مؤلفه هاي جوامع در حال گذار است. در
جامعه ما به طور مشخص از 16 آذر 1332 تا انقلاب 1357 و پس از آن به ويژه پس از دوم
خرداد 1376، جنبشهاي دانشجويي نقش تأثيرگذاري بر ساختار سياسي كشور داشته اند،
اما جدا از نقش تعيينكننده اين جنبش، آنچه محور اصلي اين نوشته را تشكيل ميدهد نگاه به جنبش دانشجويي
ايران از منظر جنسيتي و چگونگي حضور زنان در اين جنبش است.
بررسي
حضور زنان در جنبش دانشجويي بدون درنظر گرفتن پسزمينه جامعه درحال گذار ايران،
كوششي ناقص است، چرا كه طي 100 سال اخير كه جامعه ما حركتي به سوي مدرنيزم داشته،
نقش زنان نيز در حال تغيير و تحول بوده است. سعيد رضوي فقيه از اعضاي شوراي مركزي
دفتر تحكيم وحدت درباره حضور تدريجي زنان در جامعه ايران ميگويد: «زنان تا اواخر
دوره قاجاريه هيچ نقشي در مسايل اجتماعي و سياسي نداشتند. با شكلگيري دولت مدرن
در ايران يعني سرآغاز قرن 14 هجري شمسي با سياست هايي ـ روبنايي و زيربنايي ـ كه
پهلوي اول در پيش گرفت سعي شد كه نقش زنان در جامعه بيشتر شود، در همين روند حضور
زنان در عرصه هاي سياسي و اجتماعي با تأسيس دانشگاه بيشتر شد و دخترانِ خانواده
هايي كه استطاعت مالي داشتند يا با فرهنگ جديد آشنا بودند وارد دانشگاه شدند و
بالطبع ـ اگر دانشگاه را زمينه اي براي فعاليت هاي سياسي اجتماعي تلقي كنيد ـ وارد
عرصه هاي سياسي هم شدند، اما اين نقش ها تا حد زيادي به طبقات و اقشار مدرن جامعه
محدود ميشد و در اقشار و لايه هاي سنتي ديده نميشد. در دهه 30 تا اواخر دهه
50دختران طبقه متوسط مدرن و همچنين بعضي طبقات مرفه يعني ملاكين و0 بورژوازي جديد
در فعاليت هاي سياسي نقشآفرين بودند و يا در احزاب سياسي و سازمان هاي چريكي كه
در دهه 40 شكل گرفت، حضور داشتند و يا در عرصه دولتي مانند احزاب دولتي، كابينه
دولت محمدرضا شاه، مجلس و همچنين سازمان زنان ايران فعال بودند. البته نقش زنان در
احزاب و گروه هاي سياسي و اپوزيسيون دولت تا حدي متفاوت بود. در سازمان هاي چريكي
مانند فداييان خلق يا مجاهدين خلق و بعضي گروه هاي سياسي چپ و همينطور گروه هاي
مذهبي مدرن زنان حضور بيشتري داشتند. اما در گروه هاي مذهبي سنتي مانند مؤتلفه
اسلامي و گروه هاي مذهبي انقلابي (كه در پي يك ائتلاف در 1358 سازمان مجاهدين
انقلاب اسلامي را تشكيل دادند) با نقش كمرنگ زنان روبهرو بوده ايم. اين امر تا
سال هاي 1356 و 1357 كه موج انقلاب شروع به حركت كرد ادامه داشت. بيشتر گروه هايي
كه در تظاهرات شركت داشتند همين گروه هاي مذهبي بودند كه به رهبري روحانيت و به
ويژه رهبر انقلاب، فعاليت ميكردند. در آن زمان به خاطر نياز به افزايش جمعيت
تظاهراتكننده با تسامح قابل توجهي حضور زنان را در تظاهرات به رسميت شناختند به همين
دليل يكباره با حضور زنان همدوش مردان در سطح همان لايه هاي سنتي موجه شديم. البته
در تظاهرات انقلابي زنان و دختراني با عقايد ملي يا چپ و ماركسيستي هم حضور داشتند.»
به
اعتقاد رضوي فقيه به جز چند مقطع پس از انقلاب كه در آن شاهد برخورد حكومت اسلامي
با مدافعان حقوق زنان بوديم، مثل مسئله حجاب، برخي مفاد قانون اساسي و.... كه در
نهايت به نفع جمهوري اسلامي تمام شد و زنان نتوانستند خواسته هاشان را عملي كنند،
در كل، با حركت رو به رشدي در جهت ارتقاي سطح فعاليت زنان و دختران در جامعه
روبهرو بوده ايم.
در
اين نوشته مجال اين بررسي كه آيا انقلاب ايران موجبات اين حركت روبهرشد را فراهم
كرده است يا در سير حركتي جامعه، ناگزير از رشد در عرصه فرهنگي و به تبع آن فعاليت
هاي زنان بوده ايم، نيست بلكه اين سؤال مطرح ميشود كه پس از انقلاب فعاليت هاي
سياسي زنان به ويژه در حوزه دانشگاهي چگونه بوده است.
همانطور
كه گفته شد از آغاز شكلگيري دانشگاه، دختران طبقات متوسط مدرن و مرفه كه با
ايدئولوژي سياسي جديد آشنا ميشدند، به ايفاي نقش در حوزه هاي سياسي ميپرداختند.
بخشي از دختران دانشجو نيز در خارج از كشور در كنفدراسيون دانشجويان مقيم اروپا به
طور جدي فعاليت سياسي داشتند. پس از انقلاب با سركوب گروه هاي سياسي مخالف، چه چپ
و چه مذهبي، و همچنين در مقطع انقلاب فرهنگي كه منجر به تعطيلي دانشگاه ها شد،
فعاليت سياسي دانشجويان نيز محدود و پس از بازگشايي دانشگاه ها به فعاليت در انجمن
هاي اسلامي دانشگاه ها محدود شد. به تدريج طي سال هاي 1360 و 1361 با حضور دختران
مذهبي وفادار به نظام اسلامي در انجمن هاي اسلامي روبهرو بوديم كه تقريباً همسطح
پسران فعاليت ميكردند. سعيد رضوي فقيه ميگويد: «اين را هم از ياد نبريم كه در
تسخير سفارت امريكا در تهران برخي دختران هم نقش مهمي داشتند و در مقام مترجم و در
بازسازي اسناد همراه پسر ها بودند.»
در
زمان جنگ و غلبه تكصدايي حاكم بر فعالان سياسي كشور و همينطور دانشگاه ها هيچ
تكثري در زمينه فعاليت هاي دانشجويي چه دختران و چه پسران ديده نميشد. پس از جنگ
و بازتر شدن فضاي سياسي كشور زمينه هاي مساعدي براي فعاليت ديگر گروه هاي دانشجويي
غير از انجمن هاي اسلامي فراهم شد كه عمدتاً گروه ها و انجمن هاي علمي ـ ادبي و
هنري بودند. اواسط دهه 1370 كه اوج آن دوم خرداد 1376 بود، به تدريج با موج جديدي
از گرايش هاي سياسي آزاديخواهانه در دانشگاه ها روبهرو شديم. رضوي فقيه ميگويد:
«جامعه ايران بهخصوص پس از جنگ 8 ساله نهاد ها و سازمان هاي اجتماعي خود را از
دست داده بود و به صورت جامعه اي تودهوار درآمده بود و نه تنها زنان بلكه در حوزه
كلانتر، طبقات اجتماعي مختلف هم خودآگاهي جمعي ـ طبقاتي نداشتند. در آستانه دوم
خرداد و بعد از آن ديديم كه زنان و دختران نيز خود را به عنوان نيروي اجتماعي باور
كردند. در دانشگاه ها هم به عنوان دانشجو و هم با هويت جنسيتي خود وارد صحنه شدند
و نقشآفريني كردند. ما در دوره جديد به طرز ملموسي با انديشه هاي فمينيستي كه بين
دختران دانشجو و زنان روشنفكر ايران رواج پيدا كرده، روبهرو هستيم. اين حضور
منسجم با خودآگاهي جنسيتي در آينده از عناصر و مؤلفه هاي تأثيرگذار در سطح جامعه
ايراني خواهد بود. و دختران دانشجو كه در حال كنشگري نظري و عملي در اين حوزه ها
هستند در آينده نقش زيادي در تحولات اجتماعي ايران خواهند داشت».
اما
برخي از دانشجويان فعال سياسي در دانشگاه ها برخلاف نظر سعيد رضوي فقيه از اينكه
به چنين آينده اي بيانديشند اِبا دارند. سميه توحيدلو از اعضاي سابق انجمن دانشگاه
تهران در ابتدا ميگويد: «عنوان "حضور سياسي دختران" گونه اي از جدايي
را القا ميكند كه من به آن اعتقاد ندارم» اما خود وي در ميانه صحبتش به جدايي و
تفاوتي كه دانشجويان انجمن ـ آشكارا و پنهان ـ بين دختران و پسران قائل ميشدند
اشاره ميكند و چنين نگرشي را نادرست ميداند. سميه توحيدلو در پاسخ سؤال من از روند
حضور سياسي زنان در دانشگاه ميگويد: «نميتوانم بگويم روندي براي حضور زنان وجود
داشته، فكر ميكنم تكچهره ها حضور داشته اند، در دوران هاي مختلف گل كرده اند و
توانسته اند پله هاي تشكيلاتي را طي كرده و به رأس برسند. البته قطعاً زنان زيادي
هم حضور داشتند كه موفق نشدند به جايگاه هاي بالاتر برسند و دليل آن اين بود كه
فضا براي رشد زنان مناسب نبود. در زمان جنگ و پيش از آن حضور زنان دانشجو كمتر بود
چرا كه هم تعدادشان در دانشگاه ها كمتر بود و هم فضاي جامعه به گونه اي بود كه
خانواده ها علاقه اي نداشتند دخترانشان فعاليت جانبي داشته باشند. در دوره فعاليت
دوباره تحكيم وحدت در مقابل حكومت كه با مخالفت با سياست تعديل در اواسط دولت
هاشمي آغاز شد، حضور خانم ها برجستهتر شد، هم تعدادشان بيشتر شده بود و هم آگاهي
اجتماعي آنان در سطح روبهرشدي بود. در اوج فعاليت هاي تحكيم ـ قبل از دعواهاي
اخير ـ حول و حوش سال 1376 جمعي از زنان دانشجو تشكيل شده بود كه تقريباً منسجم با
هم رايزني و فعاليت ميكردند. هم چادرپوش بودند و هم مقنعهپوش. آنان حرف هاي
زيادي براي گفتن داشتند كه در جمع هاي كوچك مطرح ميكردند اما در شوراي عمومي كمتر
از مردان نظراتشان را مطرح ميكردند.»
در
دوره هاي اخير فعاليت دفتر تحكيم وحدت از 1376 به بعد حضور زنان در شوراهاي عمومي
چشمگير بود. كساني كه در اردوي سالانه خرمآباد در تابستان 1379 حضور داشتند
ميگويند جمعيت شوراي عمومي تقريباً نصف به نصف شده بود كه اين پيشرفت قابل ملاحظه
اي را نسبت به سال يا سال هاي قبل نشان ميداد. اما عده اي معتقدند اين حضور تنها
در سطح بود و اصلاً نمودي در رأس تصميمگيري ها، رايزني ها و.... نداشت. رأس جنبش
دانشجويي هنوز در انحصار مردان بود. شايد يكي از دلايل عدم حضور فعال زنان در رأس
اين تشكل، عدم اعتماد به نفس خودشان بود. چرا كه همچنان فضايي مردانه بر انجمن هاي
اسلامي حاكم بود و زنان براي غلبه بر اين فضا و حضور فعال، ميبايست انرژي بيشتري
صرف ميكردند. سميه توحيدلو ميگويد: «تعدادي از تكچهره ها كه موفق شدند در رأس
حضور پيدا كنند، به لحاظ توانايي و آگاهي خيلي خيلي بالاتر از مردان هم دورهشان
بودند و در واقع جايگزيني براي آنان نبود. متأسفانه زناني كه در وضعيت برابرتر و
حتي كمي بالاتر از مردان بودند، نميتوانستند به آن فضاي تصميمگيري راه يابند.»
به
طور كلي در انجمن هاي اسلامي دانشكده ها كه تعداد مردان نيز كمتر بود زنان زيادي
به شوراي عمومي راه مييافتند و حضورشان چشمگير بود اما با حركت به سمت پله هاي
بالاتر تشكيلات يعني شوراي مركزي دانشگاه و بعد شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت از
تعداد و تأثيرگذاري آنان كاسته ميشد. عده زيادي از زنان فعال در انجمن هاي اسلامي
علل عمده عدم حضور زنان را ناشي از فشاري ميدانستند كه از سوي مردان عضوِ شوراي
عمومي تحكيم وحدت اعمال ميشد. آنان معتقدند اكثريت مردان تحكيم وحدت به بقاي وضع
موجود تمايل داشتند و نميخواستند به اصطلاح "خانم ها را به بازي راه
دهند"! فاطمه مسعوديان از اعضاي شوراي عمومي تحكيم در اين باره به ذكر خاطره
اي ميپردازد: «در اولين روز رسمي اردوي خرمآباد از ورود مهمانان اردو يعني آقايان
سروش و كديور ممانعت به عمل آمد. قرار شد ما در اعتراض به اين عمل در مقابلِ در
دانشگاه خرمآباد تحصن كنيم. اعضاي شوراي مركزي گفتند كساني كه ميخواهند در اين
تحصن شركت كنند بايد ثبت نام كنند براي ثبت نام رفتيم، مخالفت شد. گفتند از 100
نفري كه مقابل در تحصن ميكنند تنها 12 نفر آنان بايد از خانم ها باشند! از علي
افشاري دبير سياسي سابق دفتر تحكيم خواستيم در اين تصميم تبعيضآميز تجديد نظر
كند. او سر به زير انداخت و گفت: "نه خانم، تا زماني كه آقايان هستند بهتر
است خانم ها در تحصن شركت نكنند." فاطمه مسعوديان معتقد است: «آن ها به خود
اجازه ميدادند، هميشه، ديدگاهي قيممآبانه نسبت به ما داشته باشند.»
دفتر
تحكيم وحدت پيش از دعواها و مشاجرات سال 1379 به بعد، بر پايه فعاليت و حضور دو
طيف سنتي و مدرن در كنار هم پابرجا بود. از دوم خرداد 1376 به بعد رفته رفته تعداد
انجمن هايي كه به طيف مدرن ميپيوستند بيشتر ميشد و فضا هاي داخلي انجمن ها نيز
با گذشته متفاوت شده بود و به ويژه اين تغييرات در تركيب زنان دانشجو نيز ملموس
بود. اگر در گذشته زنان به صرف گرايش هاي مذهبي و با پوشش چادر به عضويت انجمن هاي
اسلامي درميآمدند به تدريج زناني به انجمن راه يافتند كه گرايش هاي سياسيشان تا
حدودي همسو با انجمن هاي اسلامي بود و بعضاً غير چادري هم بودند. با وجود اين
تغييرات بطئي، گونه اي مردسالاري بعضاً پنهان در روابط و مناسبات انجمن ها و به
خصوص در پيوند با قدرت در رأس مجموعه وجود داشت كه شايد تابعي از فضاي سياسي
مردانه كشورمان باشد. چرا كه طي سال ها رأس مجموعه تحكيم وحدت با قدرت پيوند داشت
و لذا بيشتر مناسب حضور مرداني بود كه از اين پله هاي ترقي سود ميجستند. سميه
توحيدلو در باره فضاي تحكيم در آن زمان ميگويد: «وجود فراكسيون هاي مختلف و گفت
وگوهاي شبانه در تحكيم خيلي برجسته و تعيينكننده بود زيرا اكثر تصميمگيري ها در
اين جلسات گرفته ميشد و زنان در اين گفتگوها حضور نداشتند. متأسفانه زنان دانشجو
جمع هاي متقابلي از اين دست نداشتند. شايد اگر آنان هم جمع هايي براي گفتگو ترتيب
ميدادند و با هم تصميمگيري ميكردند اعتماد به نفسشان براي حضور تقويت ميشد.
زيرا دختران دانشجو از لحاظ بحث و حرف چيزي كم نداشتند اما از اعتماد به نفس لازم
برخوردار نبودند. علاوه بر اين زنان برخلاف مردان با دانشگاه هاي مختلف و شهرستان
ها ارتباطي نداشتند و به همين دليل ضعف ارتباطي هم داشتند. در واقع به خاطر اين
ضعف ها زنان از فضا هاي تصميمگيري دور بودند و به جايي كه افكار شكل ميگرفت راهي
نداشتند، اما در جايي كه افكار عرضه ميشد و نياز به رأيگيري و.... بود، از آنان
استفاده ميشد. مردان از زنان براي دفاع از طرح ها استفاده ميكردند، زنان ابزار
ميشدند و همين امر ضعف تدريجي آنها را باعث ميشد.»
آذر
بيگدلي هم كه از اعضاي سابق انجمن دانشگاه شهيد بهشتي است در اين باره خاطره اي را
ذكر ميكند: «در ميانه راه خرمآباد، در اتوبوس، آقايان مشغول گفتگو و بحث درباره
طرح هايي بودند كه ميخواستند عرضه كنند، اما از ما خواستند برويم و نوارها را
برچسب بزنيم!»
به
اعتقاد او زنان بايد خودشان اين فضا را تغيير دهند: «به شرطي كه روحيه كار جمعي را
در خودمان تقويت كنيم.» يكي از زنان عضو شوراي عمومي معتقد است: «وضع زنان در
تحكيم تابعي از وضع آنها در جامعه ماست. در جامعه ما زنان در سطح حضور دارند. تلاش
ميكنند و لياقت و كاراييشان را ثابت ميكنند. اما هيچوقت مدير نميشوند!»
سعيد
رضوي فقيه درباره عدم حضور زنان در تصميمگيري ها ميگويد: «در دو سال اخير به
دليل بحران هاي سياسي موجود حضور زنان كاهش يافته است. دليل عمده اش هم تنش هايي
است كه در دفتر تحكيم وحدت ايجاد شده و هزينه فعاليت در تحكيم بيش از آن است كه زن
ها تمايلي به حضور داشته باشند. بعضي برخوردهاي سياسي نيز كه براي كسب قدرت و
منفعت صورت ميگيرد بسياري از زنان و مردان را به اين نتيجه ميرساند كه
هنجارهايشان خدشهدار شده است و در نتيجه حاشيهنشين ميشوند. علاوه بر اين من فكر
ميكنم به دليل راديكال شدن به ويژه پس از نشست خرمآباد، تعداد زنان دانشجو به مراتب
كمتر شد. آنان حتي در اين يك سال اخير پشت تريبون هم نميآمدند و در انتخابات شوراي
مركزي هم كانديدا نشدند. در واقع ما در جنبش دانشجويي با نوعي لمپن انتلكتوئل ها
مواجه شديم كه طبيعي است در اين بازي نه تنها زنان بلكه بسياري از مردان هم ديگر
شركت فعال نداشته باشند.»
سميه
توحيدلو علت اين امر را "اخلاقيتر" بودن زنان ميداند: «زنان وارد
مشاجرات و منازعات نشدند چون بهنظرم زنان اخلاقيتر هستند.» آذر بيگدلي نيز با
همين مضمون معتقد است: «هرچه به سطوح بالاتر ميرفتيم باندبازي بيشتر ميشد و
انزجار ما از فضاي كار سياسي افزايش مييافت.»
پس
از منازعات دو سال اخير، دفتر تحكيم پس از انشقاقي جدي، به دو طيف اكثريت منتخب
دانشگاه علامه و اقليت تقسيم شد و دانشجويان نيز در پي ركود حاكم بر فضاي سياسي
كشور به حضوري آرامتر و بطئيتر روي آوردند. در مقاطعي مانند زماني كه حكم هاشم آقاجري
اعلام شد و اخيراً در مخالفت با خصوصيسازي دانشگاه ها، دانشجويان با حضور دوباره
خويش نشان دادند كه همچنان "ميزانالحراره" جامعه هستند و نسبت به آنچه
ميگذرد آگاه اند و هوشيارانه به اعتراض ميپردازند. اما به نظر ميآيد كه شكل اين
حضور با گذشته اندكي تفاوت دارد. گذشته از حجم زياد دستگيري هاي دانشجويي كه بر
فعاليت سياسي در دانشگاه ها بيتأثير نيست، به نظر ميرسد اكثريت دانشجويان روند
سابق فعاليت سياسي در قالب دفتر تحكيم را الگوي چندان مناسبي براي زمان حال
نميدانند.
سعيد
رضوي فقيه ميگويد: «بايستي جنبش دانشجويي به دنبال تكثر در بين خود باشد و
مطالبات اصلاحطلبانه را خرد كند و در قالب موضوعات كوچك اين مطالبات را پيگيري
كند. من به جنبش هاي كوچك لوكال
(local) معتقدم.
مثلاً در زمينه حقوق زنان علاوه بر اينكه به طور موضوعي حيطه عمل خرد شده است به
طور منطقه اي هم ميتوان آن را خرد كرد. مثلاً در خوزستان سر بريدن زنان ميان برخي
قبايل امري عادي است و يا در ايلام خودسوزي زنان بيداد ميكند. دانشجويان فعال
دانشگاه هاي اين مناطق نبايد نسبت به اين مسايل بيتوجه باشند.»
آذر
بيگدلي ميگويد: «ما در گذشته بيشتر عمل ميكرديم. كمتر فرصت مطالعات عميق تاريخي،
جامعهشناختي و... داشتيم. هميشه ضعف تئوريك در بين دانشجويان احساس ميشد. حالا
بايد بيشتر بخوانيم و به مطالعه و بحث دستهجمعي بپردازيم.» او نيز بر بومي كردن
خواسته ها تأكيد دارد. يكي از اعضاي شوراي عمومي تحكيم نيز با اشاره به اين مسئله
روزي را در ميانه منازعات فراكسيون هاي تحكيم به ياد ميآورد كه علي افشاري پشت
تريبون رفته و گفته بود: «دفتر تحكيم كاركرد فرهنگي خود را از دست داده است. ما
همه وظايفمان را فراموش كرده ايم. زماني كه طبق آمار هر چند ساعت يك دختر فراري
داريم، چرا نبايد به اين معضل بيانديشيم؟!»
اما
سعيد رضوي فقيه معتقد است: «روزگار تحكيم به عنوان تشكل فراگير به سر رسيده،
منظورم اين است كه اساساً ما ديگر نميتوانيم جنبش ها و تشكل هايي داشته باشيم كه
بخواهند به همه مسايل پاسخ دهند و شعار من اين است كه بايد مطالبات را خرد كرد.
اگر هر كسي جلوي در خانه اش را تميز كند، تمام شهر تميز ميشود.»
طي
دو سه ساله اخير زنان فعال در انجمن هاي اسلامي با ديگر تشكل هاي فرهنگي در برخي
از دانشگاه ها به اقداماتي مثل انتشار نشريات فمينيستي، برگزاري مراسم 8 مارس و
طرح مسايل زنان در قالب سخنراني يا ميزگرد و... روي آورده اند و ارتقاي آگاهي
حقوقي دانشجويان و نيز طرح مباحث فمينيستي در دانشگاه ها از اهداف آنان است. اين
روند روبهرشد نويدگر حركت هايي است كه به پشتوانه اين آگاهي ها در آينده
نقشآفرين خواهد بود.