دوشنبه ۱۸ خرداد ١٣٨٣ – ۶ ژوئن ٢٠٠۴

بازی دوگانه ظريف و پرخطر

 

مسعود بهنود

www.behnoudonline.com

 

اين روزها جورج بوش در اروپاست و شصتمين سالگرد عمليات موفق حمله به نورماندی برای آزادسازی فرانسهست که مقدمهای شد برای شکست هيتلر، و فرصتی است برای يادآوری پيوندهای سنتی و اشتراک منافع اروپا با برادرخوانده ينگه دنيائيش. آرايش دولت عراق روشن شده و اخبار انفجارهای عراق و درگيریهای گهگاهی افغانستان کمرنگ. اما ايران همچنان خبرسازست.

خبرگزاریها خطبههای آقای جنتی در نماز جمعه تهران را منعکس کردهاند. خطبهای به تندی و خشونتخواهی. سخنان دو روز پيش رهبر جمهوری اسلامی هم در باب عراق و ابراز نارضايتی وی از وضعيت آن کشور به اين خبر اضافه شده بود. آقای خامنهای به طور ضمنی از دولت موقت عراق انتقاد کرده و اين اظهار نظر را جهانيان به معنای ابراز ناخرسندی از سامانی میگيرند که در اين چند روزه به دولت عراق داده شده است، در عين حال نشانه انتقاد ضمنی ايران از روش و کردار نرمخويانه آيتالله سيستانی ترجمه میکنند که با تحولات جديد موافقت اعلام کرده است. غريب نخواهد بود با هر حادثه ناگواری که در روزهای آينده برای دولت برگزيده شورای موقت حکومتی عراق رخ دهد، کسانی انگشت اشاره را به سوی جمهوری اسلامی بگيرند. اضافه کنيد داستان نام نويسی برای عميات استشهادی را در تهران که وقتی چنان معنا شود که ايرانيان برای اعزام به ديگر نقاط منطقه کفن میپوشند، خود حکايت ديگری است. و در روزهای آينده کار دشواری خواهد بود پاک کردن آثار منفی اين گفتهها برای مذاکره کنندگان ايرانی در هر جای جهان.

تصويری که از خطبه دبير شورای نگهبان، گفتههای چند روز پيش حسن عباسی [که به عنوان فردی نزديک به حاکميت و استاد دانشگاه سپاه پاسداران گفت سايتهای موشکی و اتمی آمريکا را شناسائی کرده و نقشه آن را به چريکها دادهايم و به طور ضمنی از ارتباط با القاعده حرف زد] و نام نويسی برای عمليات انتحاری و نطقهای جلو سفارت بريتانيا در تهران به دست میآيد، تصويری است سياه و برای آنان که به سرنوشت کشور علاقهمندند نگرانکننده. اما اين تصوير واقعی ايران و تمامی کارکرد حکومت در ذهن دولتهای جهانی نيست. تصوير واقعی که نه از طريق تريبونهای عمومی بلکه در سياست گذاریها و مذاکرات سياسی و پشت درهای بسته ترسيم میشود، درست بر خلاف اين است.

افشاگریها درباره رابطه احمد چلبی با ايران و رد شدن اطلاعات انحرافی از طريق وی به واشنگتن که باعث فريب دستگاه اطلاعاتی مجهز و قوی ايالات متحده شده است، حتی اگر همه آن نباشد که در اين چند روزه در روزنامههای اروپائی و آمريکائی منتشر شده، از ديد ناظران جهانی نشان از قدرت و کارآمدی دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی دارد. شوخی نيست و اصلا هم بازی با گوريل نيست حتی اگر باور کنيم که تغيير رييس و مديران سيا تحت تاثير اين افشاگریها نبوده است.

آن بازی پيچيدهای که دستگاههای تصميمساز جمهوری اسلامی بر سر فعاليتهای هستهای با جهان و آژانس بينالمللی انرژی اتمی آغاز کرده و با لابی حساب شدهای با اروپا و آمريکا و کشورهای ديگر پيش بردهاند باز هم کار کوچکی نيست. با عنايت بر اين که طرف اين بازی قدرت قاهره زمان يعنی آمريکا قرار دارد و نفوذ ترديد ناپذير اسرائيل. با اين همه هنوز ابتکار عمل در دست تهران است و جز چند باری برای کوتاه مدت به جانب حريف منتقل نشده است.

کسانی میپرسند اگر آن چه از سياست گذاریها بر میآيد نمايانگر واقعيت درونی حکومت ايران است پس آن چه در تريبونها بيان میشود، نغمه ناسازی که جز تاريکی و تحجر از آن به گوش نمیرسد، از کجاست. آيا از دو گونه حکومت روايت است. و يا اين همه يکی است که در داخل خود را بیفکر و شرور و مخالف سرسخت نظم جهانی معرفی میکند و در بيرون کارآمد و دقيق و آشنا با روند معادلات جهانی. دشمنان و مخالفان جمهوری اسلامی هوادار تفسير اولند و کارشناسان و خبرگان سياست جهانی، که به ربع قرن رفتارهای حاکمان جمهوری اسلامی نظر داشتهاند، به احتمال دوم بيشتر نظر دارند و اين همه را زير وبالا، و پنهان و آشکار يک مجموعه میدانند.

جهان خرد شعار امروز، به پاسخهای آسان و ساده برای مسائل پيچيده رغبتی ندارد. و حکومت ايران از جمله مسائل پيچيده سياسی امروز جهان است که ديگر حتی حکومت قدرتمندی مانند ايالات متحده هم در برخورد با آن شرط احتياط و عقل را از دست نمینهد و از تندرفتاری و شتاب - چنان که در سالهای اول پس از انقلاب در مقابله با جمهوری اسلامی رفتار میکرد - اينک پرهيز میکنند. در جهان کم نيستند کشورهائی که برای تصميمهای کلان خود، صورتی ديگر در ظاهر میسازند. و جهان ايستا نيست و هيچ نيروئی برنده ابدی مجادلات آن نيست و بر سر برد هميشگی هيچ صاحب قدرتی شرط نمیتوان بست و همين است که گاه کشورهای کوچک را هم به بازیهای بزرگ ترغيب میکند. اما در نهايت اين ابتکار عمل و خرد و قدرت انعطاف است که هزينه قمارهای سياسی را میکاهد و يا برعکس بر آن میافزايد.

اما نمیتوان نشست و سئوالهای آزار دهنده را به اميد آن که آينده پاسخشان خواهد داد، نگفته گذاشت.

از آن جمله سئوالها که در ذهن ايرانيان فرهيخته سنگينی میکند يکی هم اينست که گفته آمد.

از مجموعه آن چه رخ میدهد در سياست داخلی و هم خارجی اين ماهها میتوان دريافت که تصميم سازان جمهوری اسلامی را يقين حاصل شده است که روزهای سختی در انتظار آنهاست. نيک میدانند که اوضاع عراق - هم چنان که افغانستان - تا ابد به ميل آنان ناپايدار و پرخبر نمیماند. به موازنه وحشتی که در هر دو اين کشورها بين گروههای مختلف برقرارست، همه از آتش میترسند و از پريشانی میگريزند؛ روزی نه چندان دور اوضاعشان آن قدر سامان میگيرد که به نقطه دلخواه طراحان سياست جهانی رسد. در حالی که دست ديگران برای انگولک در اين دو کشور همسايه ايران بسته باشد، از گروههای درونی چندين مقتدا صدر و گلبدين حکمتيار - و هوادار طالبان و بعثيون - سر برنخواهد آورد. چون چنين است، آن گاه درک اين که بعد از عراق نوبت به ديگر جوامع مسلمان صاحب نفت است، چندان دشوار نيست.

ده سال پيش، اگر چنين صورت مسالهای در مقابل هر يک از حکومتهای منطقه قرار میگرفت جوابی ديگر داشت. دين و پايداری ملی، دو عاملی بود که میتوانست حکومتها را از آينده خود مطمئن کند. اما طالبان دين را تا به انتها آزمودند. صدام حسين هر دو عامل را در ده سال آخر به ميدان کشيد، نقش الله اکبر بر پرچم عراق دوخت و خود شد سيف الاسلام و همه دشمنان خود - حتی حکومت ايران - را در تبليغات صهيونيستها ناميد و در انتخاباتی همگانی صد در صد رای به نام خود ثبت کرد. اما ديديم که کارساز نبودند. اما شيخ نشينهای کوچک جنوبی خليج فارس، جز آن که در مقابل نظم جهانی مقاومتی ندارند، رفاه عمومی را ضميمه کار کردهاند و اين تاکنون از خطر دورشان کرده است. اما کشورهای بزرگی چون ايران کارشان به اين آسانی نيست.

اول آن که در کشوری چون ايران، تعارف رفاه به مردم، جز با داشتن حکومتی کارآمد و فضای آرام و سياست خارجی جلب کننده همکاریهای بين المللی حتی آغاز هم نمیشود، ديگر آن که به سابقه صدساله ايرانيان برای رسيدن به آزادی، دموکراسی هم علاوه بر تمنای رفاه و امن و آبادانی در ميان مطالبات اکثريت جمعيت جوان کشور نشسته است. و اين جاست که سرگاو در خمره گيرست. دموکراسی همان شکلاتی است که هواداران جهانی سازی در خورجين دارند و در مذاق مردمی که آن را در دست ديگران ديدهاند و يا شرحش را خوانده اند، شيرينتر از واقعيت آن است. در اين گونه جوامع که در خاورميانه اندکند و ايرانيان از آن اندک، دموکراسی، سلاح به مراتب کارآمدتری است تا موشکها و تانکها و تفنگ.

به نظر میرسد برای مقابله با خطری که از معادلات امروز جهانی میزايد، بخشی از حاکميت ايران را عقيده بر آن است که دموکراسی را پيش پيش به جامعه تعارف کنند تا نوع بين المللی آن از مزه بيفتد و بيگانگان بیسلاح شوند. اما بخشی ديگر را با اين راه حل هيچ سر آشتی نيست. اينان میپندارند ايرانيان از همکيشان همسايه متفاوت نيستند و رفاه مادی و معيشتی آنان را بس است و آينده را بيمه میکند اما بايد با ساروج تهييج احساسات دينی و پايداری ملی محکم شود، چاشنی سياهنمائی جوامع مردم سالار را هم که به آن اضافه کنی کار به سامان میرسد. تاکيد همين گروه در انتخابات اخير مجلس بر رفاه و بهبود اوضاع معيشتی مردم از همين رو بود و نطقهای آتشينیشان در راستای ترغيب احساسات دينی از همين سبب است.

اين گروه، که به نظر میرسد سهم بيشتری در تصميم سازیهای امروزی يافتهاند در عين حال از تاثير سياست خارجی در بهبود بخشيدن بر اوضاع اقتصادی غافل نيستند، اما در کار معامله با جهان و به ويژه اروپا طرحی مانند پادشاه سابق ايران در سر دارند که در مورد رابطه با کشورهای بلوک شرق میگفت مرزهای ما اقتصادی است. به زبان ديگر تعيين میکرد که روابط در حد معاملات اقتصادی متوقف میماند. اشاره گروه مشهور به محافظهکار، به تجربه چين هم به همين معناست. آری چين توانست جهان را قانع کند که روابطشان را با آن کشور در ايستگاه معاملات اقتصادی متوقف سازند و از اصرار برای انتقال ساير تجربهها، از جمله دموکراسی و حقوق بشر دست بدارند.

اولين و آشکارترين خطای اين نمونه برداری در ناهمزمانی آنست با تجربه شاه که در دوران شيرين دوقطبی چنان میخواست و تا اندازهای هم موفق شد. اما تفاوت ايران با چين چنان عيان است و ناهمگونی چنان آشکار، که نيازی به استدلال نيست.

با اين همه اين راهی است منحصر برای حکومتگران امروز ايران، چرا که در راه پيشنهادی اصلاح طلبان آن اندازه خرق عادت و ترک روشهای مالوف بود که وقتی شمهای از آن ظاهر شد تمام پيکره لرزيد. مخالفان جمهوری اسلامی، به شادمانی محمد خاتمی را گورباچف ديدند و محافظه کاران گامی جلوتر برداشتند و او را يلتسين خواندند تا خطر ترک عادت و توسعه سياسی داوطلبانه را نشانی داده باشند.

اينک میتوان گفت آن پريشانی و دوگانگی که در رفتار و گفتار مقامات در اين چند هفته ظاهر شده است بخشهائی از يک تدبير واحدست که ناکامی و کاميابی در آن بيش از آن که به حوادث و رويدادهای منطقهای و جهانی بسته باشد، که آنها بیاذن ما رخ میدهند و منتظر تجربههای جديد ما نمیمانند، به رفتار درونی جامعه ايران وابسته است. نيمی از جمعيت که هواخواهان دموکراسی در بين آنها در اکثريتند در انتخابات اخير به حاشيه رانده شدند، به اجبار و يا به اختيار. برای نيم ديگر هم تهييج و آماده سازی مدام و بازدارنده در نظر آمده است. اين موازنه را سرسوزنی اضافه وزن و اشتباه محاسبه به هم میريزد.

ايران جز آن که در وسط منطقه قرمز قرار دارد، از جهت فرهنگی و ترکيب خواستها و مطالبات عمومی هم با ديگر ساکنان اين منطقه تفاوتها دارد. از همين روست که نظر جهانيان بيشتر به ايران است تا هر جای ديگر منطقه. آقای هاشمی دو روز پيش در اشاره به پانزده خرداد سال ۱۳۴۲ گفته است هر چه گشته در نشريات جهانی آن روزگار اشاره به کشت و کشتارها و تظاهرات مگر چند گزارش کوتاه نديده اما امروز هر اتفاق که در ايران میافتد در دنيا منعکس است. رييس مجمع تشخيص مصلحت در استدلالی همانند هواداران سلطنت اين ناهمگونی را نشانه توطئه بينالمللی و مخالفت جهانی با حکومت ايران ديده است. هواداران سلطنت هم بعد از سالها با اشاره به فعاليتهای پرصدای کنفدراسيون دانشجويان ايرانی مخالف رژيم شاه میپرسند چرا امروز از اين اتفاقها نمیافتد و به همين نشانه نظر میدهند که توطئه جهانی برای سرنگونی حکومت سابق ايران در کار بود که امروز جای خود را به همکاری با جمهوری اسلامی داده است. نگفته پيداست که در هر دو اين استدلالها تحولات جهانی و از جمله قرار گرفتن منطقه ما در قلب چالشهای جهانی و پايان جهان دو قطبی در نظر نمیآيد. به همين گمراهی استننتاجها به خطا میرود.

باری اگر ديگر مسلمانان و ساکنان منطقه هنوز دو سه جا برای خطا کردن دارند، برای ايران چنين مجالی متصور نيست. اين آن سخنی است که در اين روزها همه در گوش هم میگويند در تهرانی که شايع شدن احتمال وقوع زلزله هم مردم را به خوابيدن در هوای باز و ريختن به خيابان واداشت.