يکشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۸۳ – ۱۸ آوريل ٢٠٠۴

بوش ، شارون و اعراب

 

 

احمد زيد آبادی: روزنامه شرق

 

جورج بوش رئيس جمهور آمريکا در کنفرانس مشترک مطبوعاتی خود با آريل شارون نخست وزير اسرائيل، از انضمام چند شهرک يهودی نشين در کرانه باختری رود اردن به اسرائيل حمايت کرد و امکان بازگشت آوارگان فلسطينی به اسرائيل را نيز مورد ترديد قرار داد. سخنان بوش که مطبوعات جهان آن را چرخشی جدی در سياست خاورميانه ای آمريکا ناميدند، خشم رهبران فلسطين، نارضايتی برخی دولت های عرب، احتياط کشور های اروپا و رضايت متحدان شارون در حزب ليکود اسرائيل را در پی داشت. اما آيا سخنان بوش به راستی چرخشی در سياست سنتی آمريکا در برابر بحران خاورميانه به شمار می آيد؟ پاسخ به اين پرسش به گونه ای تناقض آميز می تواند هم آری و هم خير باشد!

سخنان بوش می تواند به عنوان تغيير در سياست خارجی آمريکا نسبت به بحران خاورميانه تعبير شود از آن جهت که دولت های آمريکا تاکنون از بيان علنی ديدگاه های خود درباره جزئيات راه حل نهايی بحران فلسطين خودداری می کردند. رهبران آمريکا تاکنون همواره اصرار داشتند که موضوعات خطيری چون مرز های کشور فلسطين، سرنوشت بيت المقدس، بازگشت آوارگان و سرانجام شهرک های يهودی نشين بايد از طريق مذاکرات دوجانبه بين اسرائيل و فلسطين حل شود و دو طرف از اقدام هايی يک جانبه درباره اين موضوعات حساس به شدت بپرهيزند. اينک اما جورج بوش به طور رسمی از ايجاد تغييراتی در مرز ۱۹۶۷ براساس دگرگونی های جمعيتی سخن می گويد و بازگشت آوارگان فلسطينی به خاک اسرائيل را با شک و ترديد روبه رو می کند. بنابراين اعلام موضوع رسمی و علنی بوش درباره جزئيات راه حل نهايی بحران فلسطين را می توان چرخشی در سياست خاورميانه ای آمريکا به شمار آورد.

در عين حال، می توان سخنان بوش را ادامه سياست خارجی آمريکا در خاورميانه تفسير کرد از اين حيث، که فرمول نهايی مورد نظر دولت های آمريکا برای حل بحران فلسطين هيچ گاه بر عقب نشينی اسرائيل به مرز چهارم ژوئن ۱۹۶۷ _ خط سبز- برچيدن تمام شهرک های يهودی نشين و بازگشت کامل آوارگان مبتنی نبوده است و اينک بوش از سياست نه چندان پنهان آمريکا پرده برمی دارد. از اين رو، می توان گفت که سخنان بوش نه تغييری در سياست آمريکا بلکه صرفا پرهيز از کلی گويی معمول دولتمردان آمريکايی درباره فلسطين و ورود به جزئيات حل و فصل نهايی اين مسئله است.

با اين همه، چرا بوش در اين شرايط پرتلاطم خاورميانه و در حالی که جوامع عرب و مسلمان منطقه نسبت به سياست خاورميانه ای آمريکا به شدت ظنين و بدگمانند، تن به خطر افشای جزئيات مورد نظر واشنگتن برای حل بحران فلسطين داد و عملا در راهی گام نهاد که مطبوعات و نيرو های سياسی منطقه او را به حمايت بی قيد و شرط از آريل شارون و خصومت با آرمان فلسطين متهم کنند؟ به زعم مقام های امنيتی آمريکا، بوش برای شکستن بن بست در روند مذاکرات صلح خاورميانه وادار به اتخاذ اين سياست شد، اما دقيق تر آن است که گفته شود آريل شارون با سياست گام به گام و حساب شده خود، رئيس جمهور آمريکا را به اين نقطه رساند.

شارون طی سال های اخير با خونسردی تمام، در تلافی عمليات انتحاری، تاسيسات زيربنايی و نهاد های سياسی و امنيتی دولت خودگردان فلسطين را منهدم و در نهايت آن را بی اثر و ناکارآمد کرده است. او اينک مدعی است که شريک مناسبی برای گفت وگو و مذاکره در بين فلسطينی ها پيدا نمی کند و از جهتی ديگر ادامه وضع کنونی را هم برای امنيت اسرائيل خطرناک می داند. بر اين مبنا، شارون بدون در نظر گرفتن فلسطينی ها، طرح يک جانبه ای را برای حل بحران تدارک ديده است که نخستين مرحله آن عقب نشينی کامل ارتش اسرائيل از نوار غزه و برچيدن تمام شهرک های يهود نشين در اين منطقه است. مراحل ديگر طرح، برچيدن چهار شهرک نشين يهودی در شمال کرانه باختری و ادامه ساخت ديوار امنيتی به منظور جدايی فيزيکی جمعيت عرب و يهودی است.

شارون در عين حال به آمريکا تعهد داده است که طرح يک جانبه وی، جانشين «نقشه راه» نشود، ارتش اسرائيل به سرزمين هايی که تخليه می کند باز نگردد، ديوار امنيتی جنبه سياسی پيدا نکند و باعث رنج و آزار جمعيت فلسطينی نزديک ديوار نشود. در برابر تضمين ها، شارون از بوش خواسته است که افزون بر شناسايی حق اسرائيل برای دفاع از خود و تضمين امنيت آن، حق بازگشت آوارگان فلسطينی به خاک اسرائيل را رد کند و برای عقب نشينی اسرائيل به خط سبز فشاری وارد نسازد. بوش نيز با عباراتی که البته قابل تاويل و تفسير است، خواسته های شارون را پذيرفته است.

شارون اما چرا به حمايت جدی بوش برای پيشبرد طرح خود نياز دارد؟ او در درون حزب ليکود با شورش ملی گرايان افراطی روبه رو شده است. چهره های سرشناس و قدرتمند حزب ليکود، شارون را به بازپس دادن گام به گام سرزمين های اشغالی و برچيدن تدريجی تمام شهرک ها، متهم کرده و چنين تبليغ می کنند که نخست وزير سرسخت اسرائيل که روزگاری سرسخت ترين حامی «اسرائيل بزرگ» و «قهرمان» شهرک سازی به شمار می رفت، اکنون از عقايد خود دست شسته و عملا به اجرای سياست های حزب چپگرای کارگر مشغول است. شارون برای خنثی کردن تبليغات رقيبان خود در داخل حزب و جلب حمايت اکثريت اعضای ليکود از طرح يک جانبه خويش، نياز به پشتيبانی بوش دارد که اينک به دست آورده است، اما آيا پشتيبانی بوش، رای مثبت اکثريت اعضای ۲۰۰ هزار نفری حزب ليکود به طرح شارون را _ در رفراندومی که قرار است به زودی برگزار شود _ در پی خواهد داشت؟ اين نکته ای است که هنوز محل ترديد است و اگر شارون در کسب اکثريت آرای اعضای ليکود شکست بخورد، احتمالا عمر سياسی وی را بايد تمام شده تلقی کرد.

اين در حالی است که حمايت از شارون فقط يک جنبه از سياست آمريکا در خاورميانه است. ايالات متحده آمريکا متحدان عربی نظير مصر و اردن و مغرب نيز دارد که بايد آنها را راضی نگه دارد. پاسخ دولت بوش به کسانی مانند حسنی مبارک، ملک عبدالله دوم و ملک محمد ششم درباره حمايت رئيس جمهور آمريکا از طرح يک جانبه شارون چه خواهد بود؟ همان طور که تاکيد شد، سخنان بوش درباره راه حل نهايی بحران فلسطين قابل تاويل و تفسير است و واژه های به کار گرفته شده در اين سخنان چنان دقيق انتخاب شده اند که آمريکا می تواند به متحدان عرب خود بگويد تغييری واقعی در سياست آمريکا رخ نداده است، به دلايلی به شرح زير:

۱- فلسطينی ها در جريان مذاکرات سال ۲۰۰۰ خود در کمپ ديويد پذيرفته بودند که در ازای به دست گرفتن کنترل زمين هايی از خاک اسرائيل در جنوب نوار غزه، چند شهرک پرجمعيت يهودی نشين در کرانه باختری را به اسرائيل واگذار کنند. اين فرمول که به «معامله زمين» شهرت پيدا کرده است در ديگر طرح های مشترک اسرائيلی _ فلسطينی نيز مورد توافق قرار گرفته است. بنابراين اظهارات بوش مبنی بر اينکه «انتظار عقب نشينی اسرائيل از تمامی کرانه باختری غيرواقع بينانه است» صرفا می تواند اشاره به نوعی معامله زمين باشد، معامله ای که شارون نيز با اعلام واگذاری احتمالی بخشی از مناطق عرب نشين جليله به فلسطينيان، آن را پذيرفته است.

۲- بوش با تاکيد بر «لزوم توجه به ترکيب جمعيتی در کرانه باختری در هرگونه عقب نشينی ارتش اسرائيل از اين منطقه، صرفا عبارتی کلی را برای خوشايندی شارون و کمک به او برای پيروزی در درگيری های درون حزبی به خدمت گرفته است و ناظر به مساحت مشخصی از کرانه باختری نيست. اين جمله می تواند به ضميمه شدن بخش بسيار ناچيزی از کرانه باختری _ حدود ۲ تا ۳ درصد _ آن هم در مقابل دريافت همين مقدار زمين از خاک اسرائيل تفسير شود.

۳- بوش در کنفرانس مشترک مطبوعاتی خود با شارون بر تشکيل کشور صلح طلب، دموکرات و خوداتکای فلسطين تاکيد کرد که اين خود به معنای جزيی بودن مساحت شهرک هايی است که اسرائيل در نهايت برای خود حفظ خواهد کرد.

۴ _ بوش در سخنان خود به صراحت حق بازگشت آوارگان فلسطينی را به زادگاه خود نفی نکرد، بلکه سکونت آوارگان را در کشور مستقل فلسطينی و يا در محل استقرار فعلی آنان، راهکاری مناسب تر از بازگشت آنان به خاک اسرائيل دانست. افزون بر اين، حتی در ابتکار صلح ژنو که بين صلح طلبان و چپگرايان اسرائيلی و فلسطينی به امضا رسيد، عباراتی صريح تر از اظهارات بوش درباره محدوديت حق بازگشت آوارگان فلسطينی قيد شده بود.

آيا اين نوع استدلال ها، رهبران عرب را راضی خواهد کرد؟ قاعدتا بعضی را آری و بعضی را خير. اما تا هنگامی که اعراب استراتژی روشن و واقع بينانه ای در برابر بحران خاورميانه نداشته باشند و تا هنگامی که مسئله فلسطين را صرفا به موضوعی هيجانی برای تحريک افکار عمومی داخلی تقليل دهند، رضايت و نارضايتی آنها از آنچه عملا در حال تحقق است، تاثيری جدی در پی نخواهد داشت.