پنجشنبه ۲۷ فروردين ۱۳۸۳ – ۱۵ آوريل ٢٠٠۴

دولت نخستين مسئول مهار خشونت

 

سوده حجتی کرمانی: روزنامه شرق

 

خشونت عده ای از مردان عليه زنان، احتمالا قدمتی به اندازه تاريخ بشريت دارد. عده ای از مردان به علت برتری قدرت فيزيکی نسبت به زنان همواره خشونت هايی عليه آنان روا داشته اند. هر چند در مواردی عکس اين مطلب (خشونت زنان عليه مردان) مشاهده شده است، اما فراوانی خشونت مردانه هميشه بيشتر بوده است.رايج ترين نوع خشونت، خشونت خانوادگی است که از سوی مردان خانواده صورت می گيرد. در بسياری موارد، همسر و فرزندان دختر خانواده از سوی پدی، شوهر و برادران مورد ضرب و شتم قرار می گيرند. در اين ميان بيشترين آسيب از سوی شوهر به زن وارد می شود، چرا که احساس برتری و مالکيت در رابطه همسری از سوی مردان بيشتر احساس و ابراز می شود.

در کشور هايی که قوانين به سود مردان وضع شده است، اين مسئله بيشتر مشاهده می شود، چرا که راه برای مردان باز است و شکايت زنان عواقب خوبی برايشان ندارد و بسياری اوقات نتيجه را به ضرر آنان رقم می زند.مطالعات علمی و جدی در مورد اين مسئله، باعث می شود، توجهات به آن جلب شود و قوانينی عليه خاطيان وضع شده و از قربانيان، حمايت اجتماعی به عمل آيد.

بررسی های مربوط به خشونت [در سطح بين المللی] با مقاله ای آغاز شد که در سال ۱۹۶۲ هنری کمپ و همکاران (Henry Kempe and et al) تحت عنوان «علايم مشخصه کودک کتک خورده» (syndrome of battered child) منتشر کردند (Kempe۱۹۶۲).

مطالعات ديگری نيز در سال های بعد انجام شد تا اينکه در سال ۱۹۸۷، مقوله خشونت خانوادگی در پارلمان اروپا مورد بحث و گفت وگو قرار گرفت و سازمان ملل نيز با توجه به پديده خشونت خانوادگی، آن را مطرح ساخت و در مقاوله نامه هايی که دولت های گوناگون آنها را امضا کردند، ضرورت مراقبت و حمايت از اعضای ضعيف خانواده با تاکيد بر کودکان، مورد موافقت قرار گرفت.۱

در چهارمين کنفرانس حقوق بشر که در سال ۱۹۹۷ در شهر وين برگزار شد، خشونت عليه زنان به دليل اهميت و تاثيری که در زندگی اجتماعی و فردی زنان دارد به عنوان يکی از موضوع های قابل بررسی در کنفرانس مطرح و مبارزه با آن در اولويت قرار گرفت و در قطعنامه کنفرانس با اشاره به اشکال خشونت های اعمال شده به زنان در سراسر جهان به اين نکته تاکيد شد که: «... بايد در نگرش مردان به زنان تغيير داده شود و زنان به مردان ياری رسانند که در برداشت های خود نسبت به زنان تجديد نظر کنند...»۲

اين مطالب نشان دهنده جهانی بودن اين نوع خشونت و حساسيت جهانی نسبت به آن است و ضروری بودن مبارزه با آن تاکيد می کند.با اين اوصاف طبيعی است که خشونت عليه زنان، در ايران، با ويژگی های خاص خود وجود دارد و مانند همه جا در عرصه عمومی و خصوصی اعمال می شود علاوه بر عواملی که در سطح جهانی خشونت را سبب می شوند، عوامل داخلی هم وجود دارند، که به اين موضوع شکلی خاص می بخشند، يا آن را تشديد می کنند. آداب و رسوم قبيله ای، عرف و فرهنگ جامعه، برداشت های سنتی و سليقه ای از دين و ... از اين دسته عوامل هستند.توجه به اين نکته و همچنين جهانی بودن اين نوع خشونت اهميت و ضرورت مبارزه با آن را تشديد می کند. مبارزه با اين پديده، نيازمند برنامه های دراز مدت و کوتاه مدت است. در دراز مدت بايد نگرش افراد جامعه (مردان و زنان) و مسئولان نسبت به روابط بين مردان و زنان و نسبت به جايگاه آنان در جامعه، خانواده و نهاد های اجتماعی تغيير کند و در کوتاه مدت، با وضع قوانين و جريمه های مادی و غيرمادی با خاطيان برخورد جدی صورت گيرد. آگاهی بخشی به قربانيان خشونت در مورد حقوق خود از راهکار های موثر در کاهش خشونت است.

عملی کردن همه اينها زمانی ميسر و ممکن خواهد شد که نگاه مسئولان و نخبگان به اين مسئله جدی باشد و از ديد آنان قابل اعتنا و اهميت تلقی شود.

 

پی نوشت ها:

۱- اعزازی، شهلا، خشونت خانوادگی _ نشر سالی. ۱۳۸۰، چاپ اول. ص ۱۵.

۲ _ کار، مهر انگيز. پژوهشی درباره خشونت عليه زنان در ايران، انتشارات روشنگران. چاپ سوم، ۱۳۸۱- ص ۶.