مي
خواهم نبينم!
منيره برادران
به بازديد نمايشگاه ”نزديكي دوردست” نرفته ام. اما پيشاپيش
مي دانم كه اگر هم مي رفتم نگاهم را از ويتريني كه عكس خميني و وسايل خصوصي او را
بازسازي و به نمايش گذاشته است، مي دزديدم. گمان دارم كه بسياري از هم وطنانم هم
چنين احساسي داشته باشند. و مي توانم تصور كنم كه بازديد كننده غير ايراني هم كه
تجارب دردناك ما از حكومت خميني و جمهوري اسلامي را ندارد، - شايد نگاهش را از آن
برنگرداند- اما شنيده ها و خوانده هايش كافي خواهد بود تا در آنچه مي بيند ترديد و
تعجب كند. به ويژه آنكه اين عكسها و اشيا به ظاهر خنثي در جوار آثار ديگري قرار
دارند كه بيشترشان به ظنز و طعنه و يا با اشاراتي مستقيم نمايش جنايتهاي حكومتي و
عقب ماندگي جامعه اي است كه خميني بر آن حكومت كرده است.
فكر نمي كنم كه آفرينندگان
ويترين اين عكس العمل ها را پيش بيني نكرده باشند. آنها با نمايش بي تفسير
و چه بسا به قصد آزار دهنده راه تفسيرهاي مختلف را باز گذاشته اند. شايد هم نمايش اين اشيا و عكس اشاره اي باشد به
حضور او در بين ما؟ شايد ابزار به ظاهر
ساده و بي طرف اوبا طعنه اي گزنده به ما
مي گويند كه هنوز فرهنگ بي فرهنگي كه او آب و نانش داد، هنوز حي و حاضر است؟
در ذهن من و ما خميني تنها تداعي جنايت نيست. تداعي كينه ورزي و دشمني هم است. تعاليم
او در دل آن مادر ”مقدس” چنان كينه اي
كاشت تا كه در آخرين ساعات پيش از اعدام
پسرش مرگ او را از خدا بطلبد. خواست خميني بود كه در اوين دختر نوجوان مادرش را
شلاق بزند. فرمان شكستن قلمها را او داد و فرمان اعدامها را. همسايه را به تفتيش
همسايه او گماشت.
مي دانم اگر به به ديدن نمايشگاه خانه فرهنگ هاي جهان مي
رفتم رويم را از عكس خميني برمي گرداندم. با اين همه او آن جاست و اين را نه عكس و
نعلين او- كه اينها شايد طعنه اي بيش نباشتد-
بلكه فضائي كه اين اشيا ايجاد كرده اند، فرياد مي زند. فضائي را مي گويم
كه اين روزها دبيران كانون نويسندگان در
تبعيد، عباس سماكار و جواد اسديان و مدافع
ايشان، فريدون گيلاني با قلم هاشان ساخته اند. قلم هايشان كه زماني بنا بود در راه فرهنگ آزادي و انسانيت
و در مقابله با صداي خود محور وفرهنگ حذف ديگري به كار رود حال چرا با مركب كينه
انباشته شده؟
من مي توانم نگاهم را از نوشته هايشان در صفحه كامپيوتر
بدزدم. اما آنها هستند نه تنها در حافظه
كامپيوتر، در ذهن من و ما هم مي
مانند.
من به حضور غرفه اي كه اشيا و عكس خميني را - گيرم بازسازي
شده اما بي هيچ دستكاري كه نمايش واژگونگي و”تخريب” اصل باشد- به نمايش گذاشته
اعتراض دارم. بيشتر از آن اما و با صدائي بلندتر به حضور فرهنگ كينه پرور خميني در
ميان خودمان و در قلم و زبان بي حرمت تني چند از اعضاي كانون اعتراض دارم.