سه شنبه ۲۵ فروردين ۱۳۸۳ – ۱۳ آوريل ٢٠٠۴

جواد قاسم آبادي

 

نظري به دو"طرح پيشنهادي پيش نويس سند سياسي جمهوري خواهان لاييک ودمکرات"

منتشرشده در " صداي ما"    )1)

 

 دوستان و رفقاي دست اندر کار طرح هاي پيشنهادي خسته نباشيد. طرح هاي شما مختصر، موجز و مفيد براي بازکردن بحث هاي لازم جهت کوشش در تدوين اصول، اهداف و راهبرد سياسي مشترک مي باشد.

هدف من از اين نوشته و پرداختن  به  اين دو طرح در درجه اول طرح نظرات شخصي ام در رابطه با آنها ميباشد. اما  درچهارچوب اين بحث سعي خواهم کرد از فرصت استفاده کرده  و نظر خود را نسبت به تشکل تا حد ممکن ترسيم نمايم.از آنجا که طرح اين مباحث نسبتا طولاني خواهد شد از خوانندگان از همين حالا پوزش ميخواهم.

 

بخش اول: نظرا ت تکميلي و اختلافات مضموني بندهاي الف، ب و جيم .

من بحث خود را از بخش پاياني مقدمه اين طرح آغاز ميکنم. بند الف و ب بنظر من تناقضي را حمل ميکنند .براي رفع تناقض، بدون اينکه وارد بحث محتوايي شوم، پيشنهادات زير را دارم:

الف: ما دمکراتهاي لاييک و جمهوريخواه جايگزيني رژيم جمهوري اسلامي با  نظامي لاييک و دمکراتيک بر اساس جمهوري را هدف اصلي راهبرد مبارزه سياسي خود قرار ميدهيم.

ب: خواست ما اين است که جايگزيني رژيم جمهوري اسلامي به شيوه اي مسالمت آميز و با مراجعه به آرائ عمومي مردم صورت پذيرد.ما از اشکا ل مختلف مبارزات وجنبشهاي مردم بر عليه بيدادگري و ستم حمايت ميکنيم و مطابق اعلامييه جهاني حقوق بشر، قيام عليه جبارييت را به عنوان آخرين راه چاره،حق طبيعي مردم ميدانيم . دراين صورت تلاش ما در جهت سازماندهي دمکراتيک اکثرييت جامعه ايران براي دفاع و رودررويي نهايي با اين جباران خواهد بود.

ج: بر اين باوريم که گذاردمکراتيک به نظام جايگزين، مستلزم استقرار دولتي موقت جهت تضمين آزاديهاي بي قيد و شرط سياسي و ايجاد شرايط مناسب براي فرا خواندن مجلس موسسان است . اين مجلس با راي آزاد، مخفي و عمومي تمامي مردم تشکيل  ميگردد تا پس از تدوين قانون اساسي نظام دمکراتيک  و لاييک جايگزين ، بوسيله نمايندگان مستقيم مردم، آنرا به همه پرسي عمومي واگذار نمايد.

 

اما چرا من با فرمولبندي شما مخالفم؟

يکم: من بين جانشيني، سرنگوني، برچيدن ويا جايگزيني رژيم جمهوري اسلامي ، واژه جايگزيني را ترجيح ميدهم.جانشيني از نظر من نوعي سنخييت ماهوي بين صاحب جاه و جانشين را بيان ميکند. سرنگوني اساسا به وظايف فرداي پس از جمهوري اسلامي توجهي ندارد. برچيدن نيز علاوه بر اشکالي که سرنگوني دارد براي من واژه اي سياسي نيست و در ادبييات من از آن براي تحقير استفاده ميشود. بطور مثال " برچيدن بساط دستفروش هاي  مسجد شاه مستقردر کنار مستراح ، براي  بهداشت عمومي امري واجب و ضروري است"  و بهمين خاطر قابل ترجمه  سياسي به زبانهاي ديگر نميباشد، امري که بويژه براي اسناد ما در خارج از کشور  بايستي مورد توجه ويژه قرار گيرد.

 

دوم: در خط اول بند الف از مبارزه صحبت ميشود و در خط سوم از راهبردسياسي .  بنظر من  دراي يک   سند سياسي لازم است که بند بندش بطور مستقل گويا و قابل فهم و چنانکه گفته شد قابل ترجمه باشد . از اين رو بنظر من از واژه هايي عام چون مبارزه  در چنين  سندي بايستي  حتي الامکان  پرهيز نمود و در همين رابطه    معتقدم مناسبتر است تا  از مبارزه سياسي و راهبرد مبارزه سياسي برا ي اين حرکت استفاده نماييم.

 

 

 

 

 

 

 

سوم: و اما بند ب  متعهدينبه آن را  دير يا زود دچار مشکل اساسي در رابطه با تاکتيک هاي مناسب خواهد نمود.مشکلي که مرا از پذيرش سند "اتحاد جمهوريخواهان" باز داشت.   آنهم تنها به يک دليل ساده. دوستان عزيز بند ب  سند ميگويد:

"خواست و تلاش ما اين است که رژيم جمهوري اسلامي به شيوه اي مسالمت آميزو با مراجعه به آرا عمومي تغيير يابد" اگر قرار باشد که من  امضا کننده اين سند ، به اين نوشته خود را متعهد بدانم از همين  امروز با فهم سياسي ام دچار تناقض خواهم شد. وقتي قرار است  که  نه تنها آرزو بلکه تلاش خود را در جهت مسالمت بکار برم از من پير مرد دور از وطن چه چيزي باقي مي ماند تا اگر اين مبارزه سياسي با مسالمت پيش نرفت ، آنرا   در طبق اخلاص گذاشته و به اين مردم ستمکشيده تقديم نمايم؟ وقتي من  ديروز در سند اتحاد جمهوريخواهان    خواندم که خواستار "سازمانيابي جمهوريخواهاني هستند که در پي تحول مسالمت آميزجامعه اند"

برايم چون روز روشن شد که پيشگامان اين حرکت نه براي اتحاد جمهوريخواهان بلکه براي ايجاد  شکاف در اين صف گسترده سياسي و اجتماعي است که بويژه قلم ميزنند. تجزيه اين صف حتي قبل از شکل گرفتن آن به" جمهوريخواهان مسالمت جو" و "جمهوريخواهان ستييزه جو". و به عبارت ديگر جمهوريخواهان متمدن که آنها باشند در مقابل     جمهوريخواهان وحشي و غير متمدن . اما از آنجايي که آنها متمدن شده و با ادبييات بهداشتي شمس الوعظين، بهنود قلم ميزنند ، و تنها باين خاطر، ما را در کلييتمان جمهريخواهان راديکال  مينامند. کوشش ما در صورتي که   نتواند باين معضل پاسخ صحيحي دهد برغم سازماندهي مستقل از اتحاد فوق  هوييت سياسي متفاوتي نخواهد يافت.     اما چرا اين مساله بظاهر تاکتيکي در هر اتحادي اينچنين صاحب نقش کليدي ميشود؟   

شايد براي بخشي از دوستان ما امروز اهمييت" مبارزه سياسي" بدون پسوند و پيشوند مشخص نباشد . براي روشن شدن موضوع به چند مثال ساده خواهم پرداخت. آنگاه که مردم اکبرآباد بخاطر عدم وجود آب آشاميدني دست باعتراض زدند و از آسمان و زمين رژيم مذهبي کنوني آنها را بگلوله بست ، رهبران امروزي اين اتحاد در کنار رژيم سرکوبگر جمهوري اسلامي خواستار آرامش و بازگشت مردم بخانه هاي خود شدند تا از خونريزي جلوگيري

شوداين سياست که از اصل مسالمت جويي اتخاذ ميگردد ! بصورت نسخه اي  قابل تجويز براي واقعه شهر بابک و هر      حرکت مردمي ديگر خواهد بود. من با شناختي که از خود و دوستان و رفقاي" صداي ما" دارم انگشت روي اين نکته ميگذارم. من اساسا معتقدم که دوستان اتحاد جمهوريخواهان از گذشته اي متفاوت با" ما" بر خوردار هستند که اگر چه در اين لحظه  صفر، در شکل بسيار بهم نزديک شده ايم اما درست بخاطر اختلافات ماهوي که خود را در مبارزه  سياسي هر يک از ما در ربع قرن گذشته  نشان ميدهند، متاسفانه با حاد شدن مبارزات مردم به پاسخ هايي مشابه با  اين دوستان نرسيده و معتقدم که در تند پيچ هاي سياسي آينده مجددا از هم دور خواهيم شد. چون چنانکه گفته شد برغم شباهت هاي مضموني ما در اصول ، مباني وحتي  اهداف بي واسطه ما با اين دوستان تفاوت فاحش داريم! بقولي، ميان ماه من تا ماه گردون..... يکي از اين اصول اصل مشروعييت دفاع فعال براي سيا نت نفس ميباشد که چه بهتر که اعلامييه جهاني حقوق بشر نيز آنرا برسمييت شناخته است. از آنجايي که  ما مبارزه سياسي خود را نه بخاطر دفاع از اعلامييه جهاني حقوق بشر بلکه براي حاکمييت مردم ايران بر سرنوشت خويش بپيش ميبريم ، از آنچه که براي استقرار يک دولت  مدرن و دمکراتيک لازم است قاطعانه دفاع خواهيم کرد. بطور مثال خواست لغو فوري حکم اعدام که در اعلامييه جهاني....... اثري از آن نيست خواست تکميلي ما بر اعلامييه جهاني..........از همين امروز بحساب ميايد. بعبارت ديگر پايبندي و اجراي تمامييت اعلامييه جهاني و ملحقات آن باضافه لغو هرنوع تنبيه بدني  بهر عنوان ولغوفوري مجازات اعدام حداقل هايي هستند لازم جهت شکل گيري دولتي مدرن و دمکراتيک در ايران  و ما خود را متعهد بان دانسته وبراي تحقق آنها از همين امروز تلاش خواهيم نمود.

اتحاد جمهوريخواهان از مبارزه پارلماني سخن ميگويند. من ميگويم مبارزه پارلماني در يک "جمهوري پارلماني" و يا حتي در يک نظام" سلطنتي پارلماني" واقعي ميتواند شود. در جمهوري اسلامي ، نه يک کلمه کم و نه يک کلمه بيش، که از دوازده ارديبهشت هزاروسيصد و پنجاه و هشت هجري شمسي بهمت شخص  روح الله الموسوي الخميني بر سرنوشت ما حاکم گرديد ، مبارزه پارلماني فريبي بيش نيست.  و درست بهمين دليل است که خواست و آرزوي ما براي تحول مسالمت آميز جوامع که آرزويي انساني است از طرف  همه آزاديخواهان  قابل فهم ميباشد، اما تلاش ما براي تحول مسالمت آميز رژيم جمهوري اسلامي جز اتلاف عمر خود و دعوت مردم بسراب و بتعويق انداختن استقرار دمکراسي نخواهد بود. عملکرد رژيم در همين چند روز پس از   انتخابات فرمايشي که تازه "يکدست" هم شده ، از جمله جلوگيري از تظاهرات روز زن و سرکوب وحشيانه  مردم بيدفاع  شهر بوکان و.......... شاهد اين مدعاست که اين رژيم چه ديروز و چه امروز ،  با بيش از سه چهارم  جمعييت ايران و اکثرييت قاطع حقوق بگيران که خواستارتغيير نظام ميباشند سر مسالمت نداشته و نخواهد داشت.

من امروز تلاش ودعوت به مبارزه پارلماني در يک نظام پارلماني ميکنم.دريک رژيم مدرن که اعلامييه جهاني .... و لغو شکنجه و اعدام را بتمام و کمال پذيرفته و تضمين نمايد،  تلاش و دعوت به مبارزه مسالمت آميز خواهم نمود. از آنجايي که نظام ولايتي نه اين است و نه آن من تلاش خود را در جهت مبارزه اي  سياسي وهمه جانبه با اين رژيم قرون وسطايي متمرکز نموده و از مردم ايران دعوت ميکنم تا متحد و متشکل شده و بهر شکل و وسيله اي دست به " مقاومت فعال" در مقابل رژيم بزنند تا در پروسه يک جنگ و گريز مداوم ،  در تمامي صحنه ها وبا تحمل حداق ضايعات رژيم را خسته تر و خود را متشکل تر نموده تا در يک رويارويي نهايي تمامييت اين نظام را در هم پيچيده  و آنرا با نظامي لاييک و دمکراتيک که جمهور مردم را در سر نوشت خويش دخالت دهد، جايگزين نماييم.آري من از همين حالا نه گرجستان را مدل قرار ميدهم و نه هاييتي را. زيرا يکم برغم شباهت هاي عام تخولات اجتماعي  ايران نه هاييتي است و نه گرجستان ورهبري جمهوري اسلامي نه کشيش آريستيد است و نه شوارنادزه. پس سعي نکنيم با روشي پيامبر گونه از همين امروز همه چيز را از قبل روشن کنيم . نتيجه اين گرايش سوپر روشنفکرانه  چيزي بجز تجزيه اين جبهه عظيم دمکراسي طلبي به احزاب، سازمانها، فرقه ها و محافل نخواهد بود که برغم  انس جامي ذهني، که آنهم مطلقا " ذهني" خواهد بود، جدا جدا عمل خواهند نمود.  اين نوع صف بندي بنظر من کمکي در جهت استقرار دمکراسي در ايران امروز نخواهد کرد و تنها در بهترين حالت بصورت کلوب هاي سياسي و براي ارضاي کمبودهاي روشنفکرانه ، نا رسيسيک مفيد خواهند بود .

 

چهارم: بند جيم و فرا خواندن مجلس موسسان.

دوستان و رفقاي عزيز توافق بر سر اين بند و ارائه فرمول  مشترک در زمينه خواست تشکيل مجلس موسسان نقطه قوت کوشش هاي شما در اين دو طرح  است و از نظر من گامي مهم بجلو ميباشد .

  اگرچه طرح هاي شما اصول و اهداف از يکديگر جدا نشده اند، امري که در حوصله اين نوشته  نميباشد، اما بروشني ميبينيم که همه ما " بر ا ين باوريم که گذار دمکراتيک به نظا م  " جايگزين " مستلزم فرا خواندن مجلس موسسا ن است ". ما همگي خواستار بر قراري دمکراسي در ايران هستيم و بر اين باوريم که گذار دمکراتيک به اين نظام دمکراتيک الزاما از تشکيل مجلس موسسان ميگذرد . پس خواست تشکيل مجلس موسسان  استراتژيکترين شعار در اين مرحله از مبارزات سياسي ما خواهد بود. تا اينجا با طرح درست اين سوال موفق به طي نيمي از راه در نظر شدده ايم، براي پيمودن نيمه دوم، باز هم در وادي نظرتنها بايستي جمله "مستلزم فرا خواندن مجلس موسسان است " را از مجهول به معلوم تبديل نماييم . به عبارت ديگر بايستي مشخص کنيم که چه کسي ياکساني اين مجلس را فرا خواهند خواند؟

پر واضح است که اگر جدي بينديشيم  فرا خواندن چنين مجلسي بر عهده دولتي موقت ميباشد و بس . دولت موقتي که      اکثريت تشکيل دهندگانش بايستي چون ما به تشکيل اين مجلس براي استقرار دمکراسي باور داشته باشند . دولت موقتي که در غير اين صورت چون بسياري از تجربييات تاريخي نهادينه شده و با يک رفراندوم از نوع دوازده ارديبهشت از موقت بودن در آمده و تا زورش برسد بر اريکه قدرت لميده و به مردم زور خواهد گفت. دوستان و رفقاي عزيز اگر مساله باين روشني است که من ميبينم، چرا مقوله  دولت موقت که از اهمييت کليدي براي تضمين آزاديهاي سياسي جهت تشکيل مجلس موسسان بر خوردار ميباشد، از قلم ا فتاده است؟ از آنجايي که براي من در حال حاضر، پس از انتخابات فرمايشي و يکدست شدن کامل رژيم زير هرم رهبري ، مساله  دولت موقت   تعيين کننده ترين پارامتر  براي هر اتحاد و نهايتا آينده دمکراسي در ايران ميباشد ، ناچار  در ادامه بحث به دلايل اين تسامح خواهم پرداخت.

 

1- توا ضع خرده بورژوايي

  2- ترس از عواقب مبارزه جدي سياسي با جمهوري اسلامي ايرا ن

3- عدم توافق اعلان نشده بر سر ترکيب ا ين نهاد انتقالي

4 - اپورتونيسم راست و چپ که از هر وحدت پايدار سر باز ميزنند

                                                                                          (  ا دامه دارد  )

 

جواد قاسم آبادي

پاريس  ، دهم  مارس  ،  بيستم  اسفند هشتا د و دو