پنجشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۸۳ – ۸ آوريل ٢٠٠۴

 

حقوق بشر زمينه اعتراض جنبش دانشجوئي

نقش دانشجويان ايراني در جنبش دانشجوئي اروپاي ده شصت

در گفت و گو با عبدالله علوي

اسماعيل آزادي: روزنامه شرق

 

 

دكتر عبدالله علوي استاد علوم سياسي دانشگاه،  دانش آموخته دانشگاه مونيخ در دهه ۱۹۶۰ ميلادي است. در دوران دانشجويي او، آلمان و فرانسه مركز فعاليت هاي جنبش دانشجويي اروپا بود.اوج اين جنبش در آلمان زماني بود كه محمدرضا پهلوي از آلمان ديدن مي كرد و در تظاهراتي كه دانشجويان ايراني نقش اصلي را در آن ايفا مي كردند يك دانشجوي آلماني كشته شد. در مراسم بزرگداشت اين دانشجو، هابرماس فيلسوف آلماني سخنراني كرد.دكتر علوي بر اين باور است كه جنبش دانشجويي در اروپا به شدت متأثر از جنبش دانشجويان ايران بود كه در قالب «كنفدراسيون دانشجويان ايراني» فعاليت مي كردند. هرچند دانشجويان ايراني در اين جنبش گرايش هاي مختلف سياسي داشتند اما وجه مشترك همه آنها اعتراض به استبداد و نقض حقوق بشر، شكنجه و اعدام مخالفان در ايران آن دوران بود.جنبش دانشجويي محصلين ايراني در آلمان تا حدي فعال بود كه علاوه بر روزنامه نگاران، نويسندگان و ... از حمايت معنوي فيلسوفاني چون ماركوزه،  هابرماس و ... نيز برخوردار بود. تصوير فضاي دهه ۶۰ ميلادي و جنبش دانشجويي و بازتاب هاي جهاني آن محور گفت وگو با دكتر عبدالله علوي است.

 

همان طور كه مي دانيد نيمه دوم دهه ۶۰ ميلادي اوج جنبش دانشجويي در اروپا خصوصاً در آلمان و فرانسه بود و زماني كه يك دانشجوي آلماني در تظاهراتي كه بر ضد شاه برگزار مي شد در تيراندازي پليس آلمان به قتل رسيد. اين جنبش به اوج خود رسيد و بازتاب گسترده اي در جهان داشت. اگر موافق باشيد براي ورود به بحث، از فضاي سياسي آن سال ها شروع كنيم؟

 

وقتي در سال ۱۹۶۵ براي تحصيل در علوم سياسي وارد مونيخ شدم، سالي بود كه جنبش دانشجويي به اوج فعاليت هاي خود رسيده بود و برگزاري تظاهراتي درباره وضع ايران، ديكتاتوري شاه و مسائل مربوط به دموكراسي و جنبش دانشجويي مطرح شده بود كه در اين راستا دانشجويان ايراني و اروپايي در دانشگاه هاي مونيخ فعاليت شديدي را آغاز كرده و با نظم و انضباط خاصي و با پيروي از شيوه ها و ابزارهاي دموكراسي مثل تظاهرات، اطلاعيه، اعتصاب غذا، سخنراني و سمينارهاي مختلف دست به اعتراض مي زدند كه تمامي اين سلسله اقدامات در مجموعه اي به نام «كنفدراسيون محصلين و دانشجويان ايراني» برگزار مي شد كه غالباً بقاياي همان جنبش «جبهه ملي ايران» بودند كه در ۲۸ مرداد به كشورهاي خارج سفر كرده و اين كنفدراسيون را به عنوان يك مركز صنفي بين المللي دانشجويي بنيان گذاري كرده بودند.

 

اين كنفدراسيون سياسي بود؟

 

براساس اساسنامه كنفدراسيون يا «اتحاديه بين المللي محصلين و دانشجويان ايراني» اين اتحاديه خصلت صنفي و دانشجويي داشت ولي در عين حال اعضاي آن از گروه هاي مختلف سياسي بودند كه هركدام به سهم خود،  نشريات و فعاليت هاي مختلفي داشتند و سعي مي كردند در كنگره هايي كه در كنفدراسيون برگزار مي شد، نظريات معترضانه خود را ابراز كنند و تزهايي را كه آن زمان به علت نبود احزاب مطرح مي كردند، به اطلاع افكار عمومي جهاني برسانند.

 

مهمترين مسائلي كه در آن زمان مطرح بود چه بود؟

 

بحث حقوق بشر، اعدام و شكنجه ها به عنوان اصلي ترين موضوع جنبش دانشجويي در آن زمان بود و اعتراضاتي كه به سقوط حكومت و نهضت ملي دكتر مصدق بود و دانشجويان سعي مي كردند از وجود شخصيت هاي مهم،  برجسته و مشهوري كه در آلمان نفوذ معنوي، علمي و سياسي داشتند مانند روزنامه نگاران، نويسندگان و حتي فيلسوفان استفاده كنند، از جمله فيلسوفاني كه در آن زمان از چهره هاي مشخص و متشخص كشور آلمان بودند. «پروفسور يورگن هابرماس»، «پروفسور ماركوزه»، «پرفسور رواي سكر» بودند و جناحي كه در آن زمان به جناح چپ معروف بودند در اين راستا فعاليت داشتند به علاوه اين كه در اين زمان مسئله جنگ ويتنام مطرح بود كه افكار عمومي آلمان اعم از دانشجويان و دانشگاهيان بسياري از اين جنگ و بيدادگري هايي كه به وسيله آمريكا و ويتنام انجام مي شد جريحه دار بود. زماني كه من در دانشكده علوم سياسي دانشگاه مونيخ تحصيل مي كردم و نماينده منتخب دانشجويان خارجي در «سناي دانشگاه» بودم هميشه شاهد اين جنبش، جوشش و اعتراضات بر اساس قوانين دموكراسي بودم.

 

مي توانيد افراد ايراني و شاخصي را كه در اين جنبش دانشجويي فعاليت داشتند نام ببريد؟

 

البته زمان زيادي از آن دوران گذشته و چند نفري بيشتر به خاطرم نمانده است از جمله آقاي دكتر «چنگيز پهلوان»، آقاي دكتر «بهمن نيرومند» كه فعاليت هاي فرهنگي داشتند، آقاي «ناسخ» و دكتر «بيات» و دانشجويان بسيار ديگري كه براي جنبش دموكراسي فعاليت و تلاش مي كردند.

 

مانيفست اين گروه ها چه بود؟

 

اين جنبش دانشجويي خواهان مشاركت، تعاون و دموكراسي در جامعه ايران بود. براي ما كه از كشور ديكتاتوري و با شرايطي خاص به آلمان رفته بوديم پرجاذبه بود كه در اين حوزه فعاليت داشته باشيم. و بايد اشاره كنم كه هميشه در جنبش دانشجويي آلمان مطرح بود كه زماني دموكراسي مي تواند در جامعه اي تحقق پيدا كند كه آن جامعه رفتاري عالمانه داشته باشد و بينش مردم علم مدارانه باشد و علم و فلسفه با هم آميخته شود و يك معرفت عام اجتماعي به عنوان يك فرهنگ سازي عمومي در جامعه به وجود بيايد و با قانونمند شدن اين فرهنگ كه براساس نگرش علمي و فلسفي حاصل مي شود بتواند مسئله اجتماعي را ارتباط داده و براساس اين پيوند و ارتباط اجتماعي، قانون مدارانه فكر كرده،  تصميم گرفته اجرا كنند.

 

سفر سال ۱۹۶۷ شاه به چه منظوري به آلمان انجام شد و برگزار كننده تظاهرات عليه شاه چه كساني بودند و چگونه آن دانشجوي آلماني كشته شد؟

 

در آن زمان با توجه به اعتراضات «كنفدراسيون دانشجويان ايراني» براي دفاع از حقوق مردم ايران و مشكلاتي كه دولت وقت براي دانشگاهيان، دانشجويان،  استادان و به طور كلي براي مردم ايجاد كرده بود و عليه اختناقي كه در ايران وجود داشت، وقتي دولت آلمان از شاه ايران دعوت كرد و او در سفر دوره اي خود به آلمان آمد و در بازديد از «آلت پنياكوتي» كه مركز نمايشگاه نقاشي مونيخ است تظاهرات شديدي عليه او انجام شد.

 

آيا فقط دانشجويان ايراني تظاهرات كردند.

 

دانشجويان ايراني، خارجي و حتي مردم آلمان. زيرا دانشجويان ايراني آن قدر فعاليت عمومي، سياسي و فرهنگي و تنوير افكار عمومي انجام داده بودند كه كليه دانشجويان خارجي و آلماني در دانشگاه ها در دفاع از مردم ايران و عليه نظام شاهنشاهي شركت كرده و اعلام همبستگي كردند و شاه از مونيخ به برلن رفت.

 

در برلن هم تظاهراتي انجام شد؟

 

بله. در آنجا نيز تظاهراتي در دوم ژوئن صورت گرفت و در اثر تيراندازي پليس «بنه ونه زور» دانشجوي آلماني كشته شد و تظاهرات به اوج خود رسيد و شاه در برگشت خود به ايران دستور شكايت از كنفدراسيون و تمام دانشجويان را صادر و مسئله را از طريق قضايي پيگيري كرد. به ياد دارم كه به دنبال آن گروه زيادي امضا كرده و اعلام آمادگي مي كردند كه در تظاهرات به عنوان مجرم شريك بوده و شركت داشته اند، اين جنبش آن قدر افزايش پيدا كرد كه نمي شد تعداد تظاهركنندگان و كساني كه به وسيله كارت، تلكس، تلگراف اعلام همبستگي مي كردند را شمارش كرد. و به همين دليل دولت وقت ايران مسئله شكايت را مسكوت گذاشت كه بعداً به ممنوعيت كنفدراسيون منتهي شد.

 

ممنوعيت كنفدراسيون در ايران يا خارج از ايران؟

 

ممنوعيت در ايران. دانشجوياني كه عضو اين كنفدراسيون بودند در بازگشت به ايران مورد تعقيب قانوني و جزايي قرار گرفتند.

 

برخورد آلمان با دانشجويان ايراني معترض چگونه بود؟

 

جالب است كه بگويم دولت و شوراي رؤساي دانشگاه هاي آن زمان آلمان قطعنامه اي تصويب كردند كه براساس آن هر دانشجوي خارجي عضو دانشگاه هاي آلمان يك شهروند مساوي الحقوق با دانشجويان آلماني شناخته مي شد.

 

اين قانون شامل اعضاي كنفدراسيون نيز مي شد؟

 

بله. همه خارجي ها به اضافه اعضاي كنفدراسيون شامل اين قانون مي شدند و هيچ كس حق نداشت اين افراد را در آلمان تحت تعقيب قانوني قرار دهد، يعني دانشجويي كه اقامت دانشجويي و كارت دانشجويي داشت، ايراني بود و كارت فعاليت بين المللي كنفدراسيون را داشت مي توانست از پوشش اين قانون استفاده كند و پليس نمي توانست به اخراج او اقدام كند.

 

بازتاب مطبوعات آلمان در مورد كشته شدن دانشجوي آلماني كه به دليل سفر شاه ايران بود چگونه بود؟

 

به طور كلي مطبوعات آن زمان آلمان نسبت به سفر شاه ايران بسيار منتقدانه و معترضانه برخورد كردند و با كشته شدن «بنه ونه زور» اعتراضات مطبوعات به اوج خود رسيد و حتي بعداً رئيس جمهور آلمان به عنوان اعتراض به ايران نيامد و اين مسئله تا زمان آمدن آقاي ويلبرانت و همسرش به ايران ادامه داشت.

 

اين جنبش دانشجويي كنفدراسيون محصلين و دانشجويان ايراني تا چه حد از جنبش دانشجويي اروپايي آن دوران متأثر بود.

 

من فكر مي كنم اين سئوال بايد برعكس مطرح شود. يعني جنبش دانشجويي اروپا متأثر از جنبش دانشجويان ايراني بود به اين صورت كه دانشجويان ايراني و سياسيون و معترضين ايراني وقتي در كودتاي ۲۸ مرداد به كشورهاي خارج مثل آمريكا، اروپا، آلمان، فرانسه، ايتاليا و ... سفر كردند اتحاديه بين المللي دانشجويان و محصلين ايراني خارج از كشور را پايه گذاري كردند با اين هدف كه با برگزاري سمينارها و كنفرانس هاي بين المللي در اروپا، ياد و خاطره نهضت ملي شدن نفت و مرحوم دكتر محمد مصدق را زنده نگه دارند و در خاطر جوانان جهان مسئله مبارزات دكتر مصدق را كه در آفريقا، مصر و كشورهاي ديگر منطقه، اثرات مثبت و آزادمنشانه اي گذاشته بود را زنده نگه دارند و با توجه به اين كه بعدها در فرانسه و آلمان جنبش هايي به وجود آمد كه بسياري از اعضاي برجسته آن از طرفداران و حاميان كنفدراسيون و فعالان جنبش دانشجويي بودند، در حقيقت جنبش دانشجويي ما بر جنبش دانشجويي بين المللي اروپايي تأثير گذاشت و در نتيجه بعد از جنبش هاي اروپايي عده اي راه هاي انحرافي را رفتند ولي بعضي از آن ها به عنوان «نسل هاي معترض» به تكنولوژي و جامعه اي صنعتي تحت عنوان «گروه هاي سبز»، طرفداران محيط زيست را به وجود آوردند كه بقاياي آن ها به عنوان نسلي جديد در حزب سبزهاي آلمان فعاليت دارند كه آقاي «يوشكا فيشر» خود يكي از افراد فعال آن زمان جنبش دانشجويي ايراني و اروپايي بود كه يكي از شاگردان هابرماس بود.

 

به اعتقاد شما آثار اين جنبش چه بود؟

 

جنبش دانشجويي ايراني و نهضت ملي شدن صنعت نفت، چند اثر مهم به وجود آورد. اول اين كه نهضت ملي شدن صنعت نفت روي كشورهاي خاورميانه اثر آزادمنشانه گذاشت. دوم اين كه دانشجويان، متفكران و نويسندگان و سياسيوني كه در آن زمان به كشورهاي اروپايي رفته بودند و خارج از سيستم و نظام شاهنشاهي زندگي مي كردند و مخالف ديكتاتوري زمان شاه بودند، در كشورهاي اروپايي منشأ يك سلسله تحولات جديد و انديشه سازي در كشورهاي اروپايي شدند و سوم اين كه تأثير زيادي بر جنبش دانشجويي داخل كشور مي گذاشت.

 

ليدر اين جريانات چه كساني بودند. آيا محوريت با جريانات چپ بود يا جريان هايي كه از جبهه ملي نشأت گرفته بودند؟

 

همانطور كه عرض كردم چون اساسنامه كنفدراسيون دانشجويي و صنفي بود افرادي كه در اين اتحاديه بين المللي شركت داشتند، دانشجوياني بودند كه در آلمان و ديگر كشورهاي اروپايي، شوروي، آمريكا در دانشگاه ها فعاليت داشتندو هر ايراني كه كارت دانشجويي داشت مي توانست با پرداخت حق عضويت، عضو اين كنفدراسيون شود.

 

منظور بنده ليدر تظاهراتي بود كه عليه شاه در برلن صورت گرفت.

 

در اين مورد كميته اي از كليه دانشجويان در شهرهاي مختلف در هر انجمني تشكيل شده بود كه اعضا براي برگزاري تظاهرات و گرفتن مجوز اقدامات لازم را انجام مي دادند و كنفدراسيون طي ابلاغ ها و مذاكراتي كه با دانشجويان داشتند اين تظاهرات انجام شد. در واقع ليدر خاصي وجود نداشت بلكه كميته هايي كه متشكل از افراد مختلف بود تظاهرات را مطابق با قانون آلمان رهبري مي كردند.

 

همانطور كه مي دانيد در اواخر دهه ۶۰ ماركوزه و هابرماس از ليدرهاي جريانات فكري دانشجويي آلمان بودند. بفرمائيد جريانات دانشجويي آن وقت ايران از جرياني كه شما از آن به عنوان «سوسيال دموكراسي» نام برديد تا چه حد متأثر بود؟

 

وقتي مسئله جنبش دانشجويي، دموكراسي، حقوق بشر و مسئله ضد شكنجه و اعدام مطرح مي شد يك جنبه عام با وحدت كلمه بين گروه هاي مختلف بود كه همه از يك هدف خاص دفاع مي كردند و متحدالقول بودند كه بايد احزاب آزاد باشند، آزادي بيان، قلم و انديشه وجود داشته باشد و هيچ كس به خاطر انديشه خود برابر منشور سازمان ملل متحد، پيگرد قانوني نشود. در واقع بيشتر بر جنبه هاي دموكراسي تأكيد داشت.

 

ظاهراً هابرماس در بزرگداشت دانشجوي كشته شده آلماني در فرانكفورت يك سخنراني داشت، در آن جلسه چه گذشت؟

 

البته من آن وقت در مونيخ بودم. ولي به طور عام آقاي هابرماس طرفدار جنبش هاي آزادي خواه و جنبش هايي است كه براي آزادي و حقوق بشر فعاليت مي كردند. پروفسور ماركوزه و هم آقاي هابرماس و شخصيت هاي نويسنده ديگري كه هنوز هم مطرح هستند مثل «گونتر گراس» و «هاينريش بُل» و ... نيز در اين زمينه فعال بودند.در آن جلسه آقاي هابرماس نسبت به نظام شاهنشاهي و ديكتاتوري در ايران و به طور عام نسبت به مسئله و كشت و كشتار در ويتنام، معترض بود.

 

آيا بعد از كشته شدن دانشجوي آلماني و سفر شاه ايران، نگاه مردم آلمان به ايراني ها تغييري كرده بود.

 

در آن زمان در آلمان دو گروه بودندكه نسبت به جنبش دانشجويي نظر خاصي داشتند. يك گروه پيرمردها و جامعه عوام آلمان بود كه بخش وسيعي را شامل مي شد كه اعتراض داشتند و مي گفتند دانشجويان بايد به كشور خود بروند و در آنجا تظاهرات كنند ومسئله آنها به ما ربطي ندارد. ولي گروه ديگر روشنفكران، دانشگاهيان، نويسندگان، هنرمندان، روزنامه نگاران، روحانيون كليساهاي مترقي بودند كه نسبت به سيستم شاه نگاهي بدبينانه و منتقدانه پيدا كردند و اين پايه اي شد براي اين كه انقلاب ايران بتواند در اين بخش از اروپا خوب جلوه كند و زمينه مصنوعي هم وجود نداشته باشد.

 

آيا در آن زمان دانشجويان ايراني با گرايش اسلامي نيز فعاليت داشتند؟

 

بله. گروه هاي مختلف اسلامي نيز در كنفدراسيون بودند كه بعد از ممنوعيت جنبش دانشجويي در ايران گروه هاي مختلفي كه تقريباً نظريات افراطي داشتند از كنفدراسيون جدا شدند و تشكيلات و گروه هايي را به وجود آوردند كه مورد قبول آن گروه هاي خاص بود و ديگر ارتباطي با كنفدراسيون نداشتند.

 

ظاهراً در آن زمان دكتر بهشتي نيز در آلمان بود. نقش ايشان در جنبش دانشجويي چگونه بود؟

 

در يكي از جلساتي كه انجمن ايراني مقيم مونيخ در يكي از خوابگاه هاي دانشجويي به نام «بي دن اشتاين» برگزار مي كرد مرحوم دكتر بهشتي سخنراني خيلي جالبي درباره جنبش ها و نهضت هاي مذهبي ايراد كرد البته دانشجويان قدري شلوغ كردند و بحث داغ شد و جلسه بسيار تاريخي جالبي بود.