کردها، حقوق و امکانات
علي
صبري( نويسنده فلسطيني)
ترجمه: احمد مزارعي
درخواست استقرار سيستم فدراليسم در کشور عراق به توسط نمايندگان کرد عضو شوراي
موقت حکومتي عراق، موجي ار خشم و نارضايتي را در ميان محافل ناسيوناليست و مسلمان
عرب بر انگيخت. غالب اعراب در کشورهاي عربي اين درخواست را بمثابه ي زدن ضربه اي
بر استقلال و تماميت ارضي عراق دانسته و آن را در رديف مزدوري براي اجابت خواست بيگانگان جهت تجزيه عراق
بحساب آوردند. اما بايد گفت اين قضاوت در مورد کردها بسيار عجولانه است و از عدل و
انصاف بدور. در اينجا بايد مسئله استقلال کردها را بررسي کرده و ببينيم
که آيا کردها واقعاً خواستار تجزيه و تشکيل
دولت مستقل کرد هستند يا آنکه ميان استقلال و فدراليسم خلط مبحث شده است؟
ابتدا ضروري است باين امر اعتراف کنيم که کردها با ساير ملتهاي منطقه
همچون:اعراب ، ترکها و ايرانيها تمايزات آشکاري دارند. آنان داراي زبان مخصوص خود،
فرهنگ و تاريخ جداگانه اند، اگر چه سرزمين آنان در جغرافياي کشور هاي مذکور قرار
دارد که اين خود تقسيم بندي کشورهاي استعماري بوقوع پيوسته است. اگر نگاهي منطقي
به مسئله بيفکنيم و به حکم حقوق ملتها و آزادي آنان در تعيين سرنوشت خود، کردها نيز
اين حقوق را داشته و دارند تا براي خود دولت مستقل خود را داشته باشند. اما سياست
استعماري که در بعضي مناطق جهان حتي براي مليتهائي کمتر از چند هزار حق استقلال و
داشتن دولت قائل شده . بنا به منافع استعماري خود اين حق رااز ملت کرد سلب نموده
است. ملتي که جمعيت آن بيشتر از سي ميليون است.
در حاليکه ناسيوناليست هاي عرب باعتبار زبان و سرزمينهاي عرب هميشه خواستار
وحدت و حفظ حقوق و ميراث اعراب در اين سرزمينها هستند، اما همينان در مورد کردها
معياري دوگانه دارند. آنان با کمال تاسف به مرزها و تقسيم بندي هاي استعماري با
چشم تقدس مينگرند. کردها چه قبل و يا بعد از اسلام داراي سرزميني خاص با زبان و
فرهنگ خود بوده و چه منضفانه است که ما اين حقيقت را انکار نکنيم.
ذکر اين موضوع براي همه آنهائيکه منتقد ومخالف مبارزات سياسي و خودمختاري براي
کردها هستند بسيار ضروري است. آنان بايد ريشه ها و علل اين مبارزات را در يابند.
در غير اينصورت و اينکه کردها بخشي از ملت عرب و عراق هستند بآن منجر خواهدشد که
کردها را در رديف دشمنان وطن و تجزيه طلب بنامند و اينکه آنان عمال اجانب اند واين
ظلمي بزرگ در حق کردها ست.
کردها در سالهاي چهل براي بدست آوردن حقوق تاريخي در سرزمين خود دست به شورش و
انقلاب بر داشتند هدف آنان بهم زدن مرزهاي ساختگي استعمارگران بود. همان استعماري که ميان دو کشور عراق و ايران نيز
اختلافاتي تاريخي بوجود آورده بود. آري کردها
در ايران جمهوري مهاباد را تشکيل دادند که متاسفانه بتوسط استعمارگران
سرکوب شد. از آن پس کردها مبارزات آزاديخواهانه خود را در کشورهاي همجوار يعني
عراق و ترکيه آغاز کردند.
در حاليکه مبارزات کردها در ترکيه در زير رهبري عبدالله اوجلان نتوانست بموفقّيت
برسد، کردهاي عراق در سال 1991 توانستند با استفاده از شرايط خاصي که در نتيجه جنگ
پيش آمده بود، دولت خود مختار را در کردستان عراق تشکيل دهند.
کردها در عراق در سالها قبل از آن مورد بمبارانهاي فراوان و حتي در مراحلي
مورد نسل کشي قرار گرفتند. اما با سقوط صدام و تغيير اوضاع عراق هم اکنون آنان
خواستار سيستم فدراليسم براي عراق و کردستان ميباشند. قابل ذکر است که پارلمان
کردستان در سال 1991 سيستم حکومتي فدرال را در راس کار خود قرار داده بوده است.
کساني نيز از منتقدان مدعي ميشوند که با گذشت تاريخ، کردها بخشي جدائي ناپذير
از کشور عراق شده اند ديگر نبايد با ادعاي فدراليسم و يا استقلال به وحدت عراق آسيب
وارد آورند. در جواب اينان ميتوان گفت که در خواست حق تعيين سرنوشت مورد توافق
عامه ملت کرد عراق است در کردستان عراق همگي و حتي مردم عادي و عامي نيز خواستار اين
مطلب اند. با وجود اين چه جاي انتقاد است؟
در مورد کردستان عراق بايد گفت که تمام قراردادهاي بين المللي و حق بشري و از
جمله مصوبات سازمان ملل اين حق را براي هر ملتي و از جمله کردها برسميت شناخته
است. اگر به جنوب سودان بنگريم در آنجا در خواست کنندگان آزادي و استقلال جنوب بيشتر
نيروهاي ملي ساکن خارج بودند، اما در مورد کردستان عراق عامه مردم درون کردستان
خواستار حق تعيين سرنوشت خويش اند.
در پاسخ باين موضوع که کردستان عراق به بخشي از خاک عراق تبديل شده است نيز در
بر حق بودن درخواست کردها مبني بر جدائي تاثير ي ندارد. همه کشورهاي عربي از
استقلال کويت در برابر تهاجم عراق دفاع کردند. اينکه کويت زماني بخشي از خاک عراق
بوده است مشروعيتي براي رژيم عراق کسب ننمود.
امروز مردم کويت خواستار زيستن و استقلال و آزادي براي خود هستند و جامعه
جهاني اين استقلال را برسميت شناخت . همه دلايل ما را بآنجا ميکشاند تا باين حقيقت
که کردها بايد بتوانند خود سرنوشت خود را تعيين کنند، اعتراف کنيم.
يکي از اعتراضات ديگر احزاب و گروههاي
مختلف در عراق و ساير کشورهاي عرب اين بود که فدراليسم بر اساس قوميت و مليت
نميتواند انجام گيرد. ما در اين زمينه به
تجربه پاکستان را در زمان ابتداي استقلال مثال ميآوريم . در آن زمان ملت پاکستان
بر اساس نظريه "دو ملتي" که علامه اقبال لاهوري نيز از آن پشتيباني نمود، خواستار استقلال براي
ملت پاکستان شده و رسماً اين استقلال از طرف جامعه جهاني برسميت شناخته شده. هم
اکنون در پاکستان چهار مليت مختلف در کشوري واحد در کنار هم زندگي ميکنند.
بلوچستان، ايالت سند، پنجاب، و بشتوستان . اين چهار مليت مختلف بدون هيچگونه جنگ و
جدالي در کشوري واحد بشيوه فدرال زندگي مي کنند. اگر در پاکستان اين تجربه با موفقيت
انجام گرفته چرا در عراق و کردستان نميتواند اجرا شود؟
اگر ما به دقّت به جنبشهاي آزاديخواهانه در هر گوشه از جهان بنگريم متوجه ظلم
و ستم فراواني خواهيم شد که در حق اين مليتّها اعمال ميشود. اجحافات سياسي، اقتصادي
و ديني موجب خشم و نفرت و مقاومت اين مليتها عليه حاکمان ستم بيشتر ميگردد. هم
اکنون در اندونزي جنبشهاي: اتچه،آر يان، جايا و کاملينتان براي آزادي و استقلال
خود مشغول مبارزه اند. مبارزات يکصد ساله مردم تيمور شرقي نيز همين چندي پيش به نتيجه
رسيد و جهانيان استقلال اين کشور نوبنياد را برسميت شناختند. جنبش هاي ديگري در تايلند،
تاميل درسري لانکا، جنوب سودان، کشمير و ساير نقاط جهان وجود دارند که بخاطر آزادي
و استقلال خود به مبارزه مشغولند. اگر در همه اين کشور ها از جمله در عراق دولت ها
مي کوشيدند به طرق انساني و قانوني حقوق اين مليتها را برسميت بشناسند نياز به اينهمه
مبارزه و تحمل انواع مشکلات نبود.
قصدم از توضيحات بالا اين بود که هدف کردها از مبارزه براي آزادي و استقلال
خود اين است که اين آزادي ميتواند از نظر سياسي، اقتصادي و فرهنگي برايشان امنيت
بارمغان آورد. اگرچه اين آرزوي تاريخي کردهاست که به استقلال و آزادي دست يابند،
اما در شرايط فعلي آنان اين خواسته خود را در حّد
تن دادن به سيستم فدراليسم در عراق که معناي آن اتحاد با ديگران و نه جدائي
است مطرح ميکنند . پذيرش فدراليسم از طرف کردها به همه خواسته هاي آنان پاسخ
نخواهد داد، اما بنا به شرايط منطقه اي و اينکه شرايط معادلات سياسي در منطقه به
آنان بيش از اين امکان نخواهد داد، لذا آنان نيز خود را در اين معادله قرار داده
اند.
کردها اينرا بخوبي ميدانند که تشکيل دولتي مستقل در منطقه اي محدود و جمعيتي
پنج ميليوني در حاليکه همسايگاني همچون ايران،ترکيه، عراق و سوريه را دارند، بنفع
آنان نيست ، زيرا اين دولتها بنا به شرايط داخلي خود به سادگي تن به وجود دولتي
کرد و مستقل نخواهند داد. بر عکس کردستاني فدرال در چهار چوب عراق متحد آينده اي
مطمئن را براي آنان تامين خواهد کرد. با اين حساب کردها براي استقلال مبارزه
نخواهند کرد حتي اگر اين استقلال حق آنان باشد .
انتقاد شديد ديگري که عراقيها بر کردها وارد مي کنند، رابطه سران احزاب کرد با
آمريکا و بويژه بعضي از آنان با دولت اسرائيل است و اين ديگري به هيچ عنوان از طرف مردم کوچه و خيابان کشورهاي
عربي قابل تحمل نيست. اجازه بدهيد باين موضوع پرداخته و علل رابطه کردها با آمريکا
و اسرائيل را بررسي کنيم.
زمانيکه کردها در بدترين شرايط بسر ميبردند،
رژيم بعث عراق به سرکوبي و نسل کشي آنان مشغول بود، دولت ايران و ترکيه و سوريه نيز
معامله اي بهتر از اين با آنان نداشتند، از آنطرف روشنفکران عرب و مردم کوچه و
بازار کشورهاي عربي نيز هيچگونه توجهي و عطفي نسبت به کردها ابراز نداشتند، آنان
از هر سو در کمين اين کشورها گرفتار آمده بودند و بقول ضرب المثل کردي که ميگويد:
" کردها بجز کوه دوستي ندارند" ، آري آنان در آن شرايط سخت و ناگوار دست
بدامن آمريکا و اسرائيل شدند که آنان نيز بهرجهت بآنان پاسخ دادند.
روزنامه سیاسی کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه
کارگر) یکشنبه 9 فروردین 1383
صفحه7
|
|
لذا ما اعراب نبايد از کردها متوقع
باشيم که همچون مابه قضايا بنگرند. اگر چه ما نيز از آمريکا ضرباتي خورده ايم. چگونه ما خواستار آنيم که آنان با ما همکاري
کنند در صورتيکه هم ما و هم سياستمداران ما دهها سال دردها و رنجهاي آنان را ناديده
گرفتيم.
هدف از نوشتن اين مقاله اقناع جامعه عرب نيست بلکه هدف توضيح گذشته تاريخي و
وضعيت فرهنگي کردهاست، بويژه اينکه در ماههاي اخير در ميان مردم عرب اين مسئله مطرح
است. اين مقاله ميتواند دعوتي باشد از ادبا و فرهنگيان وحتي سياستمداران کشورهاي
عربي تا مسئله کردها را با ديدي واقع بينانه بنگرند و بدون پيش فرض و بدور از قضاوتهاي
ناعادلانه اي که از طرف سياستمداران ما ابراز شده، منضفانه قضاوت کنند. کردها از
لحاظ فرهنگ، دين و احساسات نزديگ تري مليت ها به ما هستند . ما بايد در جهت ايجاد
نزديکي و اتحا د با آنان بکوشيم و نه اينکه بر کوس جدائي و تفرقه بکوبيم. ما نبايد
بدنبال عيب جوئي از يکديگر باشيم اگر چه اشتباهاتي نيز در نزد رهبران کرد باشد ولي
و جود اشتباه تکرار اشتباه را توجبه نمي نمايد، بلکه ميتوان با فهم يکديگر به عملي
عقلاني دست زد.