شکست فوتبال ايران ,
نمادي ديگر از عقب نشيني جنبش اجتماعي
سيامند
انتخاب چنين عنواني شايد از نظر برخي از خوانندگان اغراق آميز به نظر برسد
. اما با نگاهي به چند سال اخير , و بخصوص پس از راهيابي ايران به جام جهاني ۱۹۹۸
, شايد بتوان به ابعاد آنچه که در حال اجراست بيش از اين پي برد.
راهيابي تيم فوتبال ايران به جام
جهاني ۱۹۹۸ با جشن و پايکوبي سراسري و همزمان همراه بود , امري که پيشاپيش برنامه
ريزي نشده و هيچ کس نه در حکومت و نه در مجموعه ي اپوزيسيون ايران در داخل و خارج
از کشور منتظر آن نبود , پديده اي کاملا خودبخودي و برخاسته از درون جنبش اجتماعي
اي که مدتها طول کشيد تا باور شود . جنبش اجتماعي اي که طي سالهاي اخير جمهوري
اسلامي را در بسياري عرصه هاي حيات اجتماعي به عقب نشيني واداشت . يکي از اولين
نشانه هاي اين جنبش خودبخودي , دمکراتيک و عمومي , اخراج سرمربي تيم ملي ايران در
جريان بازيهاي مقدماتي جام جهاني سال ۱۹۹۸ بود .
پيش از پرداختن به اين امر مي
بايست ياد آوري نمود که باندهاي مختلف
حکومتي همواره به فدراسيون فوتبال به مثابه محلي براي کسب قدرت مادي و ارتباطات
بين المللي نگريسته اند . مربي گري و يا حتي سرپرستي تيم هاي اعزامي به مسابقات
معتبر بين المللي , در ميان اين گروه سر قفلي داشته و هر کدام از باندهاي موجود بر
اساس توازن قواي موجود افراد خود را به اين امر مي گمارند . علي پروين در مسابقات
مقدماتي جام جهاني 1994 از جانب جمعيت موتلفه به مربي گري تيم ملي برگزيده شد , و
اين نقش در مسابقات مقدماتي جام جهاني 1998 به محمد مايلي کهن , فرد وابسته به
باندهاي نظامي , که به تازگي به منافع خفته در فدراسيون و باشگاههاي ورزشي کشور پي
برده بودند , برگزيده شد . محمد مايلي کهن مربي گمنام تيم دسته چندمي نيروي زميني
که در تمام سابقه ي مربي گري خود موفقيتي براي ارائه نداشت سکان تيم ملي ايران را
براي راهيابي به جام جهاني فوتبال , بزرگترين و معتبرترين پديده ورزشي تاريخ , به
دست گرفت .
روش هاي مربي گري محمد مايلي کهن
همان زمان معرفي شده و برگزاري مراسم دعاي کميل توسط ورزشکاران دهان به دهان به
گوش همگان رسيد . با پيدا شدن نشانه هاي ضعف درتيم ملي فوتبال , اولين متهم اين
ضعف از جانب مردم ايران شناخته شد . اعتراضات در حدي بود که حتي مجلس پنجم رژيم
نيز کوشيد خود را در اين قضيه درگير کند و از سرمربي تيم ايران توضيحاتي خواست . مايلي
کهن با اتکا به قدرت پنهان حامي خود , هرگز به اين کار گردن نگذاشت . اما با فشار
جنبش اجتماعي مايلي کهن حتي پيش از بازگشت به ايران , تلفني از مربيگري تيم ملي
ايران برکنار شد . اخراج مايلي کهن نه توسط فردي خاص , بلکه حاصل مبارزه اي سراسري
بود , حاصل شعارهاي تماشاگران فوتبال در استاديوم صد هزارنفري تهران , شعارهاي
خياباني جوانان , طعنه هاي مردم در ادارات دولتي و هرآنجايي که مردم با علاقه
نتايج تيم فوتبال کشورشان براي راهيابي به جام جهاني را دنبال مي کردند بود . پس
از کسب نتيجه ي مساوي با استراليا و راهيابي تيم ملي ايران به جام جهاني 1998 در
کنار شعارهاي حاکي از شادي مردم ايران , شعارهايي نيز عليه سرمربي سابق تيم ملي
فوتبال داده شد . شعارها در استاديوم آزادي , پس از بازگشت بازيکنان از استراليا
به تهران و استقبال آنان در استاديوم آزادي , عموما متوجه محمد مايلي کهن بود .
استاديومي که هم صدا شعار مي داد , خفاش شب کجايي ؟ مايلي کهن را …
مايلي کهن مدتي طولاني ناچار شد که آدرس منزل خود را تغيير دهد , از
شهرک اکباتان نقل مکان نمود , در هيچ کجا و هيچ تيم ورزشي کلامي از مايلي کهن گفته
نشد . تا بازگشت مجدد او به فوتبال مدت زيادي گذاشته شد . با سپرده شدن باشگاههاي
فوتبال به فرماندهان نظامي مايلي کهن نيز بازگشت . ابتدا در تيم ورزشي و تازه
تاسيس سايپا . و سپس با بازگشت جمعيت موتلفه به فدراسيون فوتبال و رياست محمد
دادکان , راه بر اين افراد هموارتر شد . ابتدا همايون شاهرخي از جانب فرماندهان
نظامي به مربي گري تيم ملي بزرگسالان و کوتاهي پس از آن محمد مايلي کهن به مربي
گري تيم ملي جوانان برگزيده شدند . نتايج کسب شده در مدت مربي گري همايون شاهرخي ,
چاره اي جز جابجايي او براي مسئولين نظامي باقي نگذاشت , اما با حفظ او در سمت
مشاور فني تيم ملي بزرگسالان , از موضع قدرت به عقب نشيني پرداختند و دچار
دستپاچگي اي که در ابتداي جنبش اجتماعي سالهاي اخير که منجر به مرگ سعيد امامي و
از دست دادن بسياري نقاط کليدي شده بود , نشدند .
راهيابي مجدد محمد مايلي کهن به
تيم هاي ملي تنها نشانه اي مجدد از بازگشت قدرتمند موتلفه و راست افراطي به نقاط
کليدي اي است که در جريان جنبش اجتماعي قدرتمند سالهاي اخير به ناچار از کف داده
بودند . بازگشت محمد مايلي کهن به مربي گري تيم ملي جوانان و زمزمه ي بازگشت علي
پروين به سرپرستي تيم ملي فوتبال بزرگسالان نشانه هايي از يورش مجدد راست افراطي
براي به دست آوردن مجدد همه ي آن چيزهايي است که طي سالهاي اخير و در جريان جنبش
اجتماعي و شهروندي از کف دادند ؛ بازگشت آنان نشان از عقب نشيني اين جنبش دارد . جنبشي
که در سالهاي پيشين سکوهاي استاديوم صدهزارنفري تهران , و شهرستان ها را پر مي کرد
و با شعارهاي خود جنبش اجتماعي را به پيش مي راند ؛ اما امروز سرخورده و سياست زده
, در هيئتِ جمعيتي محدود در استاديومها با انفجار ترقه , عصبي بودن خود را نشان مي
دهد .
يکشنبه
9 فروردين 1383
سيامند