دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۳ - ۱۴ مارس ۲۰۰۵

اشغال " تجاوز " نظامي

جز نکبت و ادبار ، حاصلي ندارد! 

    بابک يحيوي

           

     خوش باورانه و ساده دلانه است که تصور کنيم آمريکابا اشغال نظامي افغانستان و عراق ، واقعا قصد داشته يا دارد که به ميل و اراده خود ، در اين کشورها حکومت هاي دموکراتيک مستقر نمايد ، چرا که " شاه بيت " دخالت نظامي ، تنها کسب منابع بيشتر و بي رقيب بودن در غارت ثروتهاي ملي کشور تحت اشغال است ، تا با ايجاد بازارهاي اقتصادي نو در ين کشورها ، سيستم منحط سرمايه داري و منافع کارتلهاوتراست هاي بين المللي وابسته به خود را رونق بخشد وزالووار خون مردم ناتوان و عقب مانده کشور هائي چون عراق و افغانستان را بمکد ....

 

    در شرايطي که رژيم حاکم بر ايران با اعمال سياست هاي نابخردانه و ارتجاعي در مدت 26سال ، مردم ميهن ما را از رمق انداخته و چنان عرصه را بر آنان تنگ کرده است که براي رهائي از شر اين رژيم حاضر شده اند به هر"  تخته پاره اي " چنگ بزنند ، اين روزها رژيم حاکم بر آمريکا با زبان بوش ، حرف از حمله نظامي به خاک ايران مي زند ، گوئي که بوش دلش به حال مردم ما" سوخته " و قصد دارد آنان را از آفت ملايان برهاند!!

    از مردم کوچه وبازار که فاقد آگاهي لازم براي درک مسائل اجتماعي هستند که بگذريم به برخي افراد تحصيلکرده و " قلم به دست " بر مي خوريم که بدون وقوف به اينکه در چه " چاله اي" افتاده اند ، از حمله نظامي آمريکا دفاع مي کنند و اعتقاد دارند که اشغال نظامي ايران ، رژيم فعلي را سرنگون کرده و رژيم ديگري سرکار خواهد آورد و استدلال مي کنند که هر رژيمي بيايد ، بهتر از رژيم فعلي است ، و درمرحله کنوني بايد از قصد " بوش " مبني بر حمله نظامي حمايت کرد تا با اشغال نظامي " تحولات دموکراتيک " در کشور ما ايجاد شده ، استقرار يابد و نهادينه شود . بنظر من چنين نيست و بايدکوشش کرد به اين مساله عميق تر نگريست و با توضيح ابهاماتي که موجب بروز چنين توهماتي مي شود به آن عده از هموطناني که بدون سوء نيت مرتکب چنين اشتباهاتي مي شوند هشدار داد .

     جاي بسي تاسف است که هنوز هم کساني پيدا مي شوند که بدون آنکه سر سپرده اجانب باشندودر تدارک اشغال نظامي ميهنمان ، به قدرتمداران و زورگويان آمريکائي چشمک بزنند و يا براي خيانت مجدد به مردم و منافع ملي ، با آنان همدستي کنند ، با ساده نگري و خوش باوري ، به تجاوز نظامي اين يا آن زورگوي جهاني چشم اميدي دارند و ساده دلانه ابراز مي کنند که ".... اشغال نظامي مي تواند باعث تحول مثبت در جامعه وکشور اشغال شده شود و آنرا به سوي دموکراسي و آينده بهتر پيش برد ... " * 2  شکي نيست که هر آدم خردمند و پاک دلي ، آرزو دارد که بدون صرف زمان درازي ، بذر دموکراسي و پيشرفت در ميهن ما ايران جوانه زند ، تناور گردد و به بار بنشيند ، تا نه تنها نسل آينده ، بلکه ما نيز که خود با اميد و تلاش بسيار جهت استقرار نظامي مردمي و دموکراتيک ، گام بر مي داريم و در اين راه هر يک به نوبه خود فداکاري کرده و خون دل خورده ايم ، از اين ميوه شيرين بچشيم ، اما بدون ترديد اين آرزو نبايد چشم و گوش ما را " کور و کر " کند و ندانسته ، جاده صاف کن زورمداران بي خرد باشيم ، چرا که طرح شعارهائي اين چنيني به توهمات خوش باورانه مردم دامن مي زند وچه بسا به عنوان ابزاري ، محمل دست متجاوزان و معرکه گردانان " وطني " آنان خواهد شد زيرا :

 

         اشغال نظامي هيچ تحول مثبتي ندارد!

  اصولا اعمال زور و زورمداري ، خلاف مقتضاي عقل و منطق ، فرهنگ ، دوستي و تحول مثبت و دموکراسي است ، زيرا اگرچنين بود مي بايست در ميهن ما ايران ، سالها پيش دموکراسي ريشه مي گرفت و جايگزين نظامهاي ديکتاتوري مي شد. براي مثال از ياد نبرده ايم که پس از استقرار مشروطيت نو پاي ايران ، اين رضا شاه بود که با زورمداري وقلدري ، درهاي کشور را بر هر تحول مثبتي بست و دموکراسي نو پاي ايران را که مي رفت تا منطق مدارا و دموکراتيکي بر جامعه حاکم کند ، در نطفه خفه کرد و اتفاقا خود نوکر اجانب بود و براي به قدرت رسيدنش نه تنهااز رهبران مذهبي شناخته شده آن عصر که براي خالي نبودن " عريضه " و به منظور " انگشت نما "نشدن با سران مشروطه خواه همراه شده بودند ، استفاده مطلوب کرد ، بلکه به کمک انگليس به قدرت رسيد و اين " پير " استعمارگر ، با به قدرت رساندن وي ، در واقع کشور را به اشغال نظامي – سياسي خويش در آوردو به کمک اين نوکر سرسپرده و بازورگوئي ديکتاتورمابانه وي ، روزن هر گونه فکر مترقي و دموکراتيک را به روي مردم بست و با استقرار " منطق "زور و زندان و به بهانه " برقراري نظم " و " براندازي " ملوک الطوايفي ، کشور ما را در دوران " قرون وسطائي " نگهداشت !

 

         اشغالگر نظامي " متجاوز " نيت تحول مثبت ندارد !

   اشغالگرنظامي نمي تواند تحول مثبتي ايجاد کند ، چرا که چنين نيتي ندارد ، نيت آن تنها به خون کشيدن منطقه اشغالي ، کشتن مردم ، نابود کردن تاسيسات اقتصادي ، آلودگي محيط زيست ، خفه کردن دموکراسي ، حذف نيروهاي دموکرات و آزادي خواه و... است . چرا که تنها با اين وسيله مي تواند براي مدتي کشوري را اشغال کرده ، منابع حياتي آن را چاپيده و با استقرار" مترسکي " بر کشور اشغال شده  وظيفه خود را به او بسپارد وبا خيال راحت به چپاول منابع مادي ومعنوي کشور اشغال شده ادامه دهد ، بنابراين خوش باورانه است که بپنداريم : " .... نيروي فاتح ( اشغالگر ) مي تواند تغييراتي بنيادي در ساختار سياسي ، اقتصادي بوجود آورد که باعث دموکراسي ، پيشرفت اقتصادي ويابه گونه اي بوجودآمدن جامعه اي بهتر شود ... " *3  اما هر چه در وصف نکات منفي " تجاوز نظامي " داد سخن بدهيم ، هنوز هم حق مطلب را ادا نخواهيم کرد چرا که " اشغال نظامي " نه تنها سير تحولات مثبت اجتماعي را متوقف ميکند ، بلکه براي استمرار سود جوئي ، غارتگري و چپاول هر چه کاملتر خود ، چنان نظامي در کشور اشغال شده مستقر خواهد کرد که بتواند براي هميشه کشور را در اشغال نظامي عريان يا شکلي ديگر از " اشغال نظامي " نگهدارد . براي اثبات اين ادعا نمونه هاي فراواني داريم : اشغال نظامي " فرانسه ، هلند و... به وسيله ( آلمان نازي که ) مبدل به دست نشانده هاي رايش سوم شدند . مردم اين کشورها از دموکراسي وارد حکومت ديکتاتوري اي شدند که هيچ مخالفتي را تحمل       نمي کرد " * 4  يا  " اشغال " عملي کشورخودمان ايران بعد ازکودتاي 28 مرداد ، که مستشاران نظامي آمريکائي به نمايندگي از طرف ارتش و حکومت آمريکا ، دستورهاي خود را به شاه بي تدبير ديکته مي کردند و منابع ملي را به     " ثمن بخس " به غارت مي بردند . و اتفاقا همين رويداد جنايتکارانه که تجاوزي مستقيم به حقوق دموکراتيک مردم بود وبه حذف حکومت قانوني و ملي دکتر محمد مصدق انجاميد ،  سير تحول مثبت و دموکراتيک در کشور ما را مختل نمود و با اعمال ديکتاتوري سياسي – نظامي شاه ، زمينه فراروئي انقلابي شتابزده فراهم شد و رهبران مذهبي که ساليان دراز در پي کسب قدرت و بر قراري حکومت اسلامي بودند با استفاده از " شور انقلابي " مردم به قدرت رسيدند و ديکتاتوري مذهبي خود را که آن روي ديکتاتوري شاه بود ، به مردم تحميل کردند .

 

             اشغال نظامي ، کاتاليزور دموکراسي نيز نيست !

     اگر در ژاپن و آلمان پس از تجاوز يا اشغال نظامي آمريکا ، سيستم هاي دموکراتيک ، بنيانگزاري و يا نهادينه شدند ، دليلي بر اين نبود که اشغال نظامي آمريکا به عنوان کاتاليزورعمل کرد ، بلکه به درستي به اين دليل بود که زمينه هاي عيني وذهني  و تاريخي تحولات دموکراتيک در جامعه فراهم بود ، يا فراهم شد و شايد به راستي ".. اين دو کشورقبل از افتادن به دست حکومتهاي فاشيست داراي گذشته اي دمکراتيک ولي نوپا بودند . و وضع فجيع اقتصادي فرصتي براي نيروهاي تماميتگرا به وجود آورد تا دموکراتها ودموکراسي را از صحنه بيرون کنند ...." * 5

   پيدا ست که فرقي نمي کند چه کشوري با چه سيستمي کشور ديگري را اشغال کند ، خواه با نقاب سرمايه داري وارد شود يا با نقاب سوسياليستي و تظاهر به انقلابيگري کند ، يا دم از محافظه کاري بزند ، بلکه صرف اشغال نظامي با هر نيت و چهره اي که باشد ، تالي فاسد دارد و موجب تخريب تحولات دموکراتيک خواهد شد .

     خوش باورانه وساده دلانه است که تصور کنيم آمريکا با اشغال نظامي افغانستان و عراق واقعا قصد داشته و يادارد که به ميل خود ، حکومت هاي دموکراتيک در اين دو کشورمستقر نمايد . چرا که شاه بيت دخالت نظامي آمريکا در دو کشور پيش گفته ، کسب منافع بيشتر و بي رقيب بودن در غارت ثروتهاي ملي آنهاست ، تا باايجاد بازارهاي اقتصادي نو در اين کشورها ، سيستم منحط سرمايه داري ومنافع کارتلها و تراست هاي بين المللي را رونق بخشد و زالووار خون مردم ناتوان وعقب مانده کشورهائي چون عراق و افغانستان را بمکد تا ثروتمندان و دلالان بين المللي به قدرت و ثروت بيشتري برسند و حتي يک لحظه هم به فکر مردم تهيدست و ماتم زده کشورهاي اشغال شده نيست . اگرمردم افغانستان يا عراق و رهبران فعلي و آينده شان مدبرانه عمل کنند وبتوانند هر چه زودتر از قيد اشغال نظامي آمريکا رها شوند وبا آگاه کردن مردم و اجراي برنامه هاي عمراني مترقي ، راه رشد تفکرات ارتجاعي را ، که در کمين مردم نا آگاه نشسته اند سد نمايند ، آنزمان است که مي توان اميدوار بود که دموکراسي در اين کشورها ، پابگيرد و نهادينه شود

    اگر در عراق  ".... هشتاد در صد جميعت شيعه و کرد براي اولين بار در حکومت اين کشور نقشي فعال داشته اند ( که به نظر مي رسد اين ادعا بي پايه است ) روزنامه هاي متعددي چاپ مي شود ، احزاب سياسي مختلف شکل    مي گيرند و.... " * 6  اين نه خواست واقعي آمريکائيان اشغالگر است ونه رسيدن اين کشور به دموکراسي واقعي . وتازه اگر چشم را به ضايعات خانمان برانداز تجاوز نظامي کاملا بربنديم و هيچ واقعيتي را جز از زبان مبلغان آمريکائي و متحدان و دست نشاندگانشان نشنويم!!

  

          استقراردموکراسي در ايران و نهادينه شدن آن:

     بديهي است که براي استقرار دموکراسي در هيچ کشوري نمي توان " نسخه " پيچيد . چرا که تحولات اجتماعي بسيار پيچيده و مختلف الشکل هستند و فاکتورهاي عيني – ذهني و تاريخي گوناگوني در رابطه با آنها عملکرد دارند . اما بدون شک مي توان بر اين نکته تاکيد داشت که استقرار دموکراسي در هر کشوري ، راهکار ويژه خود را داردوکشف اين راهکارها بدون آگاهي عميق بر فرهنگ جامعه و شناخت گذشته تاريخي آن جامعه ، امکانپذير نيست. هماطور که با يقين وپافشاري مي توان به عملکرد " اشغال نظامي " به عنوان عامل ترمز کننده استقرار دموکراسي تاکيد ورزيد ، اگر اعراب اسلام را در ايران " نهادينه " * 7  کردند نه فقط به دليل " اشغال نظامي " ايران زمان ساساني بود ، بلکه شايدبه اين دليل بود که بينش مذهبي از دير باز در تفکر ايراني ، " نهادينه " شده بود و فرار از آن ، بدون آگاهي عميق ايرانيان ممکن نبود و متاسفانه هنوز که هنوز است خرافه پرستي و زنگارهاي اعتقادي از تفکر انسان ايراني ، آنسان که بايد و شايد زدوده نشده است و دليل آشکار بر اين مدعا ، داستان " رويت تصوير خميني درماه" است! وتازمانيکه در، بر اين پاشنه بچرخد و مردم به آگاهي نسبي دست نيابند ، اميد تحولي چشمگير را نمي توان داشت .

 

               سرعت وکندي استقرار دموکراسي :  

    روشن است که ".... وجود روزنامه نگاران ، مدافعان حقوق بشر ، دانشجويان وحتي خوديهاي رژيم که از جنبش مردمسالاري دفاع مي کنند نماينگر زنده بودن جنبش دموکراتيک ايران است و اين جنبش روشنفکري شرطي لازم ولي کافي براي دموکراتيک کردن کشور نيست و.. " * 8  ويقينا  " دموکراسي فقط با تعدادي روشنفکر ايجاد نمي شود و... " * 9  اما تمام اينها ، سير تحول دموکراتيک در کشور ما را تسهيل خواهند نمود ، وجود روشنفکران آگاه تفکرات و ديدگاههاي مردم را صيقل مي دهد، توهمات را مي زدايد و به عنوان نيروئي آگاه که به ابزاردانش مجهز است ، چند گام جلوتر را مي بيند ، مردم را از دنباله روي کورکورانه و تکرار اشتباهات تاريخي باز مي دارد و بدون ترس وتوهم ، واقعيات جنبش اجتماعي را به مردم مي نماياند و.. آري اين است نقش و تاثير روشنفکر در تحول جامعه . اما براستي نبايد فريب ياوه سرائي هاي اشغالگران نظامي را خورد، همانطور که نبايد از ترس حمله نظامي قدرتمندان ، به جمهوري اسلامي اين امکان را داد که از موقعيت استفاده کرده و بدين وسيله بر عمر نکبت بار خود بيافزايد.

 

 

·         1- اين مطلب به ويژه براي پاسخگوئي به ديدگاههائي نوشته شده است که آقاي فريد پيروزيان در مقاله اي با عنوان " اشغال نظامي ، سود و هزينه "  در تاريخ 17 اسفند در خبرنامه گويا درج کرده اند .

·         2- " اشغال نظامي سود وهزينه "  خبرنامه گويا همان تاريخ

·         3-  همان منبع تحت عنوان " اشغال نظامي وتحول مثبت در جامعه "

·         4- همان منبع تحت عنوان " اشغال نظامي با نتيجه منفي "

·         5- ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،    " اشغال نظامي ، کاتاليزوري براي دموکراسي "

·         6- ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،    " اشغال نظامي و ايجاد دموکراسي نوپا "

·         7- ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،   " ايران ونهادينه شدن اسلام "

·         8- ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،   "جنبش کند دموکراسي راهي به ويران شهر "

·         9- ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،  " ، ، ، ،                                              "

 

 

 

              

 

 

         

----------------------------------
اصل مقاله مورد نقد آقای بابک يحيوی در سايت گويا در آدرس زیر است:
http://news.gooya.com/politics/archives/024647.php