چه بايد کرد ؟
مجيد
آژنگ
بيانيه "
تحليلي " جمعي
از انديشمندان
وفعلان سياسي
و دانشجويي ايران
با امضاي ۵۶۵ نفره
باز جنب و جوشي
دوباره به "
اپوزسيون "
خارج از کشور
داده و امضا
کننده گان هميشه
در صحنه را به
وجد آورده است
.اين بار واژه
هايي از قبيل "
بي سابقه ترين
" ، با شهامت
تمام " بيانيه
تاريخي " تاريخ
ساز " و هرانچه
که نشان از
داستان هاي
حماسي در
فرهنگ قصه هاي
عامه پسند که
مادر بزرگ
هنگام خواب مي
گفت را دوباره
دراذهان زنده
گردانيد. راستي
اين بيانيه چه
چيز جديدي را
عنوان يا بيان
کرده است که اين
چنين
بازارگرمي ميکنند؟
بيانيه
جز يک مشت کلي
گويي و طرح
مسايلي که بر
هيچکس پوشيده
نيست مژده ديگري
ندارد. بيان
دردي مشترک (
که همگان بر
آن واقف اند )
نه تنها دردي
را درمان نمي
کند بلکه سمي
است نا اميد
کننده که بر پيکر
نسل جوان تزريق
مي شود. وقتيکه
دادرسي نيست ،
فرياد چه اثري
مي تواند
داشته باشد ؟
وقتيکه عنوان
مي کنيد " امضا
کنندگان اين بيانيه
نه در سر خيال
ايجاد ناامني
و آشوب دارند
و نه در کف
سلاحي براي
براندازي " هم
خيال رژيم را
راحت مي کنند
و هم بذر ياس و
نااميدي را در
دل مردم ميکارند.
اينان از انجايي
که در "سر " هم
خيال براندازي
ندارند ، حتي
اگر " سلاح " هم
در " کف " داشته
باشند آنرا دو
دستي
تقديم
سرکوبگران مي
کنند.آيا مي
توان به اين
روش که چند
سالي است مد
شده است دل
خوش کرد؟
داستان اپوزيسيون
داخل و خارج
مدتهاست که
تبديل به رمين
واليبال شده
است ، با اين
تفاوت که آنها
هميشه از داخل
توپ را شليک مي
کنند ، اپوزيسون
خارج آنرا
بلند مي کند و
آنها هم تند و
تند
ابشار مي
زنند.و عده اي
هم اين وسط
فکر مي کنند
که دارند
واقعا بازي مي
کنند.
ما نمي
توانيم
آرزوهاي خود
را به جاي
واقعيت بنشانيم
و با سياست "
از اين ستون
تا آن ستون
فرج است " اين
دوستان، در
روزمره گي سياست
زدگان غرق شويم
، افراد و
احزابي که
همچنان از
پستان خشکيده
تغذيه مي
کنند، از سياستمداران
نيز به عنوان
وسيله و ابزار
استفاده مي
کنند. انهايي
که مي خواستند
با خميني و
سپس رفسنجاني
به گشايشي دست
يابند و در اين
راه همه کس و
همه چيز ( از جمله
خود را ) قرباني
کردنند پس از يک
دوره نقاهت
دوباره به ميدان
آمده و در پي
تحريم
انتخابات 76 راي
20 ميليوني را پيروزي
خود پنداشتند
و بدون توجه
به ساختار
نظام حاکم از
چاه تازه بيرون
آمده خميني به
چاله خاتمي
افتاده و در
اتوبان سيد
خندان تخته
گاز مي دادند
و حالا هم خدا
مي داند که
فردا پس از
انتخابات اين
نقش را چه کسي
برايشان بر
عهده خواهد
گرفت .
جمهوري
خواهان لاييک
و دمکرات هم
در سرخيال
آشوب و بر هم
زدن امنيت
نظام اسلامي
را دارند و هم
در پي براندازي
اين نظام
ضدانساني اند ، سلاح
شان همان مردمي
هستند که شما
حاضر نيستيد
که به ميدان بيايند.
شما عمل
نکرده چرا مي
خواهيد بها
بپردازيد؟ اين رژيم
بارها نشان
داده است که
فقط در مقابل
زوراست که عقب
نشيني مي کند..
آخر با گوريل
که نمي شود
شطرنج بازي
کرد ؟
يادمان
باشد که تنها
بيانيه اي که
پشت نظام را
بلرزه در اورد
همانا " ما نويسند
ه ايم با امضاي
134 نفر بود " و
همگان ديديم
که چگونه
افکار جهانيان
در اين رابطه
بسيچ شد و
قدرت اپوزيسيون
در خارج چگونه
توانست کاري
کند که رژيم
نتواند بسادگي
از آنان عبور
کند. امروز هم
اگر واقعا چشم
بازگشت به
نظام حاکم را
در سر نداريد
، اين گوي و اين
ميدان ؛ برويد
ودر در چند
دانشگاه
متحصن شويد و
خواسته هاي
عاجل را از
جمله آزادي کليه
زندانيان سياسي
و عقيدتي ،
آزادي احزاب و
مطبوعات ، سنديکا
و اتحاديه هاي
کارگري ، آزاديهاي
فردي و اجتماعي
و در يک کلام
هرآنچه را که
براي رسيدن به
يک نظام
دمکراتيک
ضروريست را
مطالبه کنيد
تا ببيند که
چه غوغايي مي
توان در حمايت
از اين خواسته
ها در حهان
بپا کرد و
مطمعن باشيد
که در شرايط
فعلي جهاني
سرکوب حرکت
شما از سوي
نظام اسلامي
کاري بس دشوار
خواهد بود.
دادن بيانيه
و جمع آوري بي
خطر امضا در
خارج و بعضا
در داخل (که گويا
به ادبيات
مبارزاتي عده
اي تبديل شده
است ) بدون
دادن راه حل
مشخص خطاست ،
حال چه از نوع
رفراندمي اش
باشد چه از
نوع دادن بيانيه
هاي مختلف و
تشويق به شرکت
يا تحريم
انتخابات .
آراي
مردم هم در چنين
شرايطي
( نبود احزاب
مردمي و مستقل
) ممکن
است به فاجعه
بيانجامد و
استفاده از اين
حربه مي تواند
به ضد خود تبديل
شود.
و کلام
آخر اينکه ؛ دوصد
گفته چون نيم
کردار نيست.
مجيد
آژنگ 10 مارس 2005