٨ مارس در ايران
مهناز متين
پاريس،
٨ مارس ٢٠٠٥- ١٧ اسفند ١٣٨٣
١
در پايان دههی هفتاد و آغاز
دههی هشتاد خورشيدی، زنان ايرانی توانستند
پس از بيست سال
روز جهانی زن (١٧اسفند، ٨ مارس)
را در تهران و برخی ديگر از شهرهای
ايران دوباره برگذار کنند. مراسم بزرگداشت اين روز که ابتدا به شکل جلسهی سخنرانی بود،
در سال ١٣٨١، در ميتينگی در فضای باز پارک لاله چند صد زن و مرد را گرد هم آورد(١).
٢
پيشروی گاه
آشكار و گاه پنهان جنبش زنان ايرانی در مبارزه با حكومتی كه از همان آغاز، ضديت و
خصومت خود را با حقوق و آزادیهای زن به روشنی بيان كرد و با خشونتی كم مانند به
واپس نشاندن نيمه ديگر جامعه در همهی عرصههای زندگی اجتماعی برآمد، بدون مبارزهای
روزمره و همهجانبه ممكن نبود. در اين سالهای پرتلاتم و پر از سختی، زن ايرانی از
پا ننشسته و درهر زمينهای که توانسته، برای بهبود وضعيت خود راه گشوده است: از به
زير سئوال بردن تبعيضات و موانع قانونی گرفته تا حضوری فعال در همهی عرصههای علمی،
ادبی، هنری، اجتماعی و اقتصادی. او بدين سان، بی اعتبار بودن ارزشهای سنتی را
برای زنان پيشروی جامعه نشان داده است.
تصادفی نيست که زنان پيشروی
ايرانی، برای اعتراض به موقعيت اجتماعی
خود روز هشتم مارس را برگزيدهاند؛ روزی که
يادآور مبارزات ديرپای زنان برای رفع تبعيض و کسب حقوق برابر با مردان در سطح جهان
است. با اين گزينش، زنان جامعه ما يكبار ديگر نشان دادند كه
روزی را به عنوان روز زن به رسميت میشناسند كه نماد مبارزهای جهانی برای رسيدن
به آزادی و برابری است. انتخاب چنين روزی در عين حال به معنای نفی روزیست كه
جمهوری اسلامی به عنوان روز زن به جامعه تحميل كرده؛ روزی كه نماد بينش واپسگرای
نيرويیست كه بيش از دو دهه بر كشور ما فرمان رانده و با همهی ارزشهای
انسانگرايانه ستيز کرده است. سرانجام بزرگداشت ٨ مارس به اين
معنیست که صدای زنان هشيار ايرانی که
تنها چند هفته پس از انقلاب بهمن ١٣٥٧ فرياد سردادند:
"روز زن نه شرقی ست، نه غربیست، جهانیست!" هنوز و
همچنان در ميهن ما طنينانداز است.
٣
برای آن دسته از زنانی که سنشان اجازه میداد که در انقلاب بهمن حضور
داشته باشند يا بتوانند آن روزها را به خاطر آورند، شركت در مراسم هشت
مارس خاطرهانگيز بود و يادآور اقدام غرور آفرين١٧ اسفند ١٣٥٧ (٢). در آن
روز پنجشنبه، زنانی که به آزادی و برابری دلبسته و به
حقوق انسانی خود پايبند بودند، به رغم
برف و بوران شديد، به خيابانها
آمدند تا عليه سياستهای سرکوبگرانه و زن ستيز رژيم تازهکار
اعتراض کنند(٣).
عامل بر انگيزانندهی اين حرکت، اجباری شدن حجاب برای زنان کارمند بود که
روز پيش، يعنی ١٦اسفند، از سوی آيتالله
خمينی اعلام شده بود. برای زنانی که نسبت به حقوق و
آزادیهای به دست آمده در چند دهه اخير حساس بودند و قدر تحولاتی را
كه در وضعيت زن ايرانی به وجود آمده بود میدانستند، صحبت
از حجاب اجباری تنها آغاز کار بود و از "نتايج سحر". آنها به طور
غريزی درك كرده بودند كه "صبح دولت" اسلامی که بدمد، حقوق
زنان نيز يک به يک پايمال خواهد شد. گستردگی دامنهی
حرکت ١٧ اسفند
١٣٥٧را در همين حساسيت بهنگام زنان بايد جست. به همين دليل هم
جنبش ٨ مارس ١٣٥٧ تنها به
مخالفت با حجاب اجباری خلاصه نشد. برنامهريزی برای اين روز، به
شهادت دستاندرکاران آن، چند هفته پيش از اعلام اجباری شدن حجاب
انجام گرفته بود(٤). شعارها و قطعنامههای صادر شده در
تظاهرات نيز همه شاهد اين مدعا ست.
گروههای گوناگون زنان، از کارمند و دانشگاهی گرفته تا دانشآموز و دانشجو و
کارگر به مناسبت روز جهانی زن در خيابانها و دانشگاه و دادگستری گرد هم آمدند تا
بگويند: "آزادی، مساوات حق مسلم ماست!"، "آزادی بايد نبايد
ندارد!"، "آزادی فرهنگ ماست، خانه ماندن ننگ ماست!"، "حجاب اجباری،
کفن آزادیست!"، "زنان از اسارت آزاد بايد گردند!"، "ما زنان
ايرانيم، در بند نمیمانيم!"، "استبداد به هر شکل محکوم است!" و
"در طلوع آزادی، جای آزادی خالی!"(٥).
گرچه
بسياری از زنان مدرن و به لحاظ اجتماعی فعال ايرانی، در
جريان انقلاب بهمن حجاب بر سر کردند تا به خيال خود
و به طبع خام انديشی همگانی، در صفوف نيروهای
انقلابی و ضدديکتاتوری شکاف نيندازند، اما حرکات سرکوبگرانهی نيروهای مذهبی رهبری
کننده انقلاب که پيش از سرنگونی رژيم شاه آغاز و با سر کار آمدن جمهوری اسلامی بر
همگان آشکار شده بود، زنان را خيلی زود به خود آورد. تأخير در رويارويی با تهاجم همهجانبهی
حكومت به حقوق اجتماعی و آزادیهای فردی
زنان ديگر به هيچ بهانه جايز نبود.
زنان در صبحدم انقلاب، پيش از همگان، خطر
ارتجاع حاکم را حس کردند و تا جايی که در آگاهی
و توانشان بود به افشای اين
خطر برآمدند. با اين حال و علیرغم آن که مورد تهاجم
واپسگرايان مذهبی بودند و مزهی ضرب و شتم "حزبالله" تازه شکل گرفته
را میچشيدند، از حمايت نيروهای مترقی و مدرن جامعه، آنطور که بايد و شايد، برخوردار
نشدند(٦). اين امر بی ترديد يکی از علل
اصلی عدم گسترش و تعميق مبارزات زنان است که پيشدرآمد سرکوب همهجانبهی
دستاوردهای نزديك به صد سال مبارزهی مردم ايران شد و حاکميت دينی
را در جامعه تثبيت کرد.
حتی امروز نيز، پس از گذشت بيش از ربع
قرن، وقتی حرف و هدف مبارزات زنان
را در آن روزها مورد بازبينی قرار میدهيم، شعور و پختگی دستاندكاران
آن جنبش مايهی غرور ماست:
"نظر به اينکه انسان آزاد آفريده شده و موهبت آزادی، صرف نطر از جنس، رنگ،
نژاد، زبان و هرنوع عقيده به همهی آدميان يکسان ارزانی شده است... ما زنان ايران
خواستهای خود را به شرح قطعنامهی زير اعلام میکنيم:... با ايمان راسخ به لزوم
حفظ حيثيت زنان، معتقديم که عفت زن در فرم و شکل و پوشش خاصی متجلی نمیشود و پوشش
متعارف زنان بايد با توجه به عرف و عادات و اقتضای محيط به تشخيص خود آنها واگذار
شود... حق برخورداری مساوی با مردان از حقوق مدنی برای زنان کشور شناخته شده و
هرنوع تبعيض در اين قانون و قوانين مربوط به خانواده از ميان برداشته شود... برخورداری
واقعی از آزادیهای اساسی، آزادی قلم، آزادی بيان، آزادی عقيده، آزادی شغل و آزادی
اجتماعات برای زنان و مردان کشور تضمين گردد...".(٧)
زنان از سويی خواستشان را برای کسب حقوق مدنی و سياسی و برابری کامل با مردان،
با جديت و صراحت ابراز میکردند و از سوی ديگر، پایبندیشان
به انقلاب بهمن را؛ انقلابی که به باور آنها میبايست
موجب تحول جامعه به سمت ترقی و پيشرفت شود، نه
بازگشت به عقب: "ما انقلاب نکرديم تا به عقب برگرديم!".
حرکت مبارزاتی زنان به مناسبت ٨ مارس ١٣٥٧، پس از عقبنشينی
- موقتی و زودگذر- رژيم در
مورد حجاب اجباری پايان گرفت. وسعت اين جنبش اما موجب حيرت همگانی شد و حتی
مبارزان قديمی جنبش جهانی زنان را به تحسين واداشت. کيت ميلت، فمينيست سرشناس
آمريکايی که برای حمايت ار مبارزات زنان به ايران سفر کرده بود، از اين جنبش به
عنوان "شورانگيزترين تجربهی مبارزات فمينيستی” خود ياد میکند(٨).
٤
اين حيرت و تحسين بجاست اگر در نظر داشته باشيم
که بزرگداشت ٨ مارس به عنوان
روز جهانی زن در ايران به سنتی جاافتاده و مستمر تبديل نشده
بود؛ هرچند که مبارزات زنان ايرانی برای کسب حقوق مدنی و سياسیشان
تاريخچهای طولانی داشته. دلايل اين واقعيت تاريخی پيچيده است و
عوامل گوناگونی در آن دخيل است. يکی از اصلیترين عوامل آن شايد در منشأ ٨ مارس
نهفته باشد.
١٥٠ سال پيش، در روز ٨ مارس ١٨٥٧،
زنان کارگر صنعت نساجی نيويورک به خيابانها ريختند تا صدای اعتراض خود را نسبت به
شرايط توانفرسای کار و زندگیشان به گوش همگان برسانند. ٥٠ سال بعد از
اين تاريخ، در فضای مبارزات اوج گيرندهی زنان برای کسب حقوق مدنی و سياسی، مبارزان
حقوق زن خواهان انتخاب روز نمادينی شدند برای بزرگداشت مبارزهی زنان. اين خواست مورد استقبال احزاب چپ
و کمونيست قرار گرفت. کلارا زتکين، سوسيال فمينيست آلمانی تعيين چنين روزی را از
کنگرهی زنان سوسياليست درخواست کرد (سال ١٩١١). اين درخواست در سال ١٩١٢، مورد قبول
کنگرهی دومين بينالملل کمونيست نيز قرار گرفت. پس از يک دوره
بحث و تبادل نظر، روز ۸ مارس برای اين منظور انتخاب شد(٩). در روند همين مبارزات بود
که مسئلهی زن بيش از پيش ابعادی جهانی گرفت و مبارزه عليه همهی وجوه مناسبات پدرسالارانه
که زن را به شهروند درجهی دوم فروکاستهاست، در دستور کار قرار گرفت.
تاريخچهی پيدايش ٨ مارس نشان میدهد که چرا اين روز همواره
نمودی از مبارزات نيروهای چپگرا و کمونيست بوده و هست. اما در کشورهايی که مردم
آن از آزادیهای سياسی و اجتماعی برخوردار بودهاند و طی جنبشهايی دموکراتيک توانستهاند
به اهميت مبارزهی زنان به عنوان مبارزهای فراطبقاتی و فرامليتی آگاه شوند، روز
جهانی زن رفته رفته مورد پذيرش اغلب زنان فمينيست و مبارزان راه رهايی زن قرار
گرفته است. امروز، بزرگداشت هشتم مارس، به عنوان فرصتی برای افشای تبعيضهای موجود
نسبت به زنان، در بسياری از کشورهای جهان رايج است؛ تا آنجا که سازمان ملل متحد هم
در سال ١٩٧٥، هشتم مارس را به عنوان روز جهانی زن به رسميت شناخته.
ايران هم، تا جايی که به سنت ٨
مارس برمیگردد، استثنائی بر قاعده جهانی پيشگفته
نيست. همانطور که خواهيم ديد، برگزاری اين روز در ميهن ما با پيدايش احزاب و جريانات
کمونيست رابطهای تنگاتنگ دارد. نبود آزادی و دموکراسی در ايران، اما، مانع از اين
شده که روز جهانی زن بتواند جای خود را در جنبش رهايی بخش زنان ايرانی پيدا کند.
از اين رو، به رغم قدمتی چند ده ساله، بزرگداشت ٨ مارس، تا سالها محدود به جريانهای
چپ و کمونيست باقی ماند و تنها در مقاطعی کوتاه، يعنی هرگاه که امکان فعاليت آزاد
و علنی فراهم میآمد، امکان بروز میيافت.
٥
با طرح مسئلهی زن و لزوم بهبودی وضعيت زنان در جريان
انقلاب مشروطيت ايران، فضای جامعه برای فعاليت زنان رفته رفته گشايش يافت و
اقدامات گستردهای جهت کسب حقوق زنان از سوی زنان و مردان روشنفکر و
پيشرو صورت گرفت.
پس از تشکيل حزب کمونيست ايران(سال١٣٠٠) و تحت تأثير اين
حزب، جمعيتی به نام "پيک سعادت نسوان" به همت روشنک
نوعدوست در رشت تأسيس شد(سال١٣٠١). تا جايی
كه میدانيم، همين جمعيت است که برای
اولين بار روز ٨ مارس را به عنوان
روز جهانی زن به رسميت شناخت و به برگزاری آن
همت گماشت(١٠). آگاهی
ما دربارهی برگزاری اين مراسم در سالهای بعد، محدود و پراكنده است. با اين حال میدانيم
كه در سال ١٣٠٥، شماری زن جوان كمونيست که جمعيتی
به نام "بيداری زنان" را به وجود آورده بودند، به مناسبت ٨ مارس نمايشنامهای
به روی صحنه آوردند که مسئوليت اجرای آن با ميرزاده عشقی شاعر انقلابی ايران بود.
به مناسبت اين برنامه، اعضاء جمعيت بيداری، تاريخچهی ٨ مارس و اهميت
بينالمللی آن را برای حضار که تعدادشان به ٦٠٠ نفر میرسيد شرح دادند(١١).
با استقرار ديکتاتوری رضاشاه، کار جمعيتهای مستقل زنان پايان گرفت و
تنها يک سازمان فراگير دولتی عهدهدار سازماندهی
فعاليتهای اجتماعی زنان شد. حيطهی فعاليت اين سازمان که "کانون بانوان"
نام داشت، عمدتا" به زمينههای آموزشی، تربيتی، خانوادگی و برخی کارهای عامالمنفعه
خلاصه میشد. هرچند بسياری از زنان مبارز به عضويت اين سازمان
درآمدند و در راه بهبودی وضعيت زنان کارهای باارزشی
انجام دادند، اما حرکت اين سازمان از محتوای مبارزهای آزادیخواهانه، خودجوش و
مستقل خالی بود. در اين دوران، ديناميسمی که بر
مبارزات تا آن روزی زنان حاکم بود، به سرعت کاستی گرفت. از اين رو، رخدادهايی
مانند روز جهانی زن، که نماد جنبش مستقل و آزادیخواهانهی
زنان است و بالطبع با اهداف حكومتهای
ضد دموكراتيك سازگاری ندارد، تا برقراری شرايطی
مساعدتر، امکان بروز علنی نيافتند.
پس از شهريور ١٣٢٠ و
گشايش فضای سياسی، حزب توده و سپس "تشکيلات زنان" اين حزب در سال ١٣٢٢ تأسيس شد.
حزب توده اولين حزبی است که در ايران به تأسيس سازمان زنان وابسته به خود اقدام
کرد. با تشکيل اين سازمان، برگزاری روز جهانی زن از سر گرفته شد. نظر به نفوذ
گستردهی حزب توده و سازمانهای وابسته به آن در ميان مردم، بزرگداشت ٨ مارس (البته
نه به وسعت اول ماه مه) جای خود را در صحنهی مبارزاتی جامعه باز کرد. گزارشهای
پراکندهای که در پارهای از نشريات دربارهی
مراسم روز جهانی زن در آن دوره وجود دارد، شايان توجه
است:
"پس از سقوط ديکتاتوری رضاخان، تشکيلات دموکراتيک زنان ايران تأسيس شد
و اقدام به برگزاری روز بينالمللی زنان کرد. در اين روز، زنان عضو تشکيلات، خانوادهها
را به گردش دستهجمعی دعوت مینمودند و برنامههايی از قبيل خواندن شعر و مقاله،
شنيدن موسيقی محلی و يادآوری تاريخچهی ٨ مارس و بازگويی
تاريخ مبارزات زنان ايران ترتيب میدادند"(١٢). "شناساندن روز٨ مارس،
روز بينالمللی زنان، به وسيلهی تشکيلات دموکراتيک زنان ايران و پس از آن سازمان
زنان ايران انجام گرديد. تشکيلات دموکراتيک زنان، چه در دوران علنی خود و چه در
اختفا، اين روز را هرچه باشکوهتر برگزار مینمود و هميشه برای اعتراض به هيئت
حاکمه که حقوق زنان ايران را بايمال کردهاند، از روز هشتم مارس استفاده میکرد"(١٣).
روزنامهی "ايران ما"، خبر از
"نخستين جشن پرشکوه" زنان از سوی "تشکيلات
زنان" حزب توده میدهد که در روز ١٧ اسفند ١٣٢٣ در سالن سينما نادری برگزار شد(١٤).
اين مراسم، پس از چند سخنرانی و شعرخوانی از سوی اعضای اين تشکيلات، با نمايشنامهای
از صادق هدايت به نام "مردهخوارها" زير نظر غلامحسين نوشين به پايان رسيد.
خبر بزرگداشت روز جهانی زن در سال بعد (١٧اسفتد
١٣٢٤) را در روزنامهی "رهبر"، ارگان مرکزی حزب
توده ايران میخوانيم که برگزاری اين مراسم را در سالن دبيرستان دارالفنون به
خوانندگان اطلاع میدهد. اين مراسم نيز با اجرای نمايشی از صادق هدايت به نام
"طلب آمرزش" همراه بود(١٥).
در خاطرات برخی از زنان مبارز آن دوران
نيز اشاراتی به روز جهانی زن شده است: "من هنوز خيلی
جوان بودم؛ ١٧-١٨ساله که با روز اول ماه مه، روز جهانی زحمتکشان و هشتم مارس، روز
جهانی زن آشنا [شدم] و با چسباندن اعلاميههای دستنويس (اگر بشود اسم آنها را اعلاميه
گذاشت) به در و ديوار و تير چراغ برق، اين روزها را شادباش میگقتم و زنان و ساير
زحمتکشان را برای به دست آوردن حقوق انسانی به مبارزه دعوت میکردم"(١٦).
به دنبال ترور نافرجام محمدرضاشاه دربهمنماه سال ١٣٢٧، حزب توده
و همهی سازمانهای وابسته به آن، از جمله "تشکيلات زنان" غيرقانونی
شدند. در اين سالها، نشانی از برگزاری جشن روز جهانی زن – دستکم به شکل علنی –
در دست نداريم.
در سال ١٣٣٠، در دوران حکومت ملی دکتر مصدق، عدهای از مسئولين
"تشکيلات زنان"، "سازمان زنان ايران" را تأسيس کردند تا به فعاليتهای
"تشکيلات زنان" ادامه دهند. اين سازمان به مناسبت روز جهانی زن در
اسفندماه ١٣٣١، اقدام به برگذاری يک تظاهرات خيابانی کرد که به گزارش خبرنگار
يونايتدبرس ۵ هزار زن در آن شرکت کردند(١٧).
پس از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢،
با تعطيل احزاب سياسی و کانونهای دموکراتيک و استقرار فضای رعب و وحشت، امکان
مبارزهی قانونی و علنی از مردم سلب شد. در سالهايی که از پی کودتا آمد، چند
سازمان زنان تأسيس شد که در راستای برنامههای حکومت محمدرضاشاه فعاليت میکردند.
اغلب اين سازمانها، ١٧ دی (روز کشف حجاب اجباری) را همهساله به عنوان نماد فعاليتهايشان،
طی مراسمی دولتی و کم و بيش نمايشی، در آرامگاه رضاشاه جشن میگرفتند. روز ٨ مارس
که تبلور همبستگی جهانی مبارزات زنان برای آزادی و برابری است، با استبداد و "مدرنيزاسيون" سطحی محمدرضاشاه
نمیتوانست خوانايی داشته باشد و در حيطهی انديشه و عمل سازمانهای زنان در اين
دوره نيز نمیگنجيد.
در سالهای پس از کودتا، سازمانهای چپگرا و
ترقیخواه که از فعاليت قانونی منع و محروم شده بودند، نمیتوانستند
به برگزاری مراسم ٨ مارس اقدام کنند. در تنفس کوتاه سالهای ٣٩-٤٢ با
اينکه حرکتهای سياسی و اجتماعی کم و بيش
بارز شده بود، باز نشانی از بزرگداشت روز جهانی زن نمیبينيم. حتی به نظر نمیرسد
که مراسم اين روز مخفيانه برگزار شده باشد(١٨).
در دوران اوجگيری مبارزهی چريکی، هم به دليل فضای ديکتاتوری حاکم بر جامعه
و هم به لحاظ مضمون و اهداف اين مبارزه، از سازمانهای معتقد به مبارزهی مسلحانه
حرکتی در جهت برگزاری مخفی مراسم ٨ مارس ديده نشد. در مطبوعات چپ که
مخفيانه چاپ و يا پخش میشد، اما،
روز جهانی زن در قالب عکس و شعار و مقاله گرامی داشته میشد.
کانون برگزاری علنی ٨ مارس در اين سالها اما
ديگر به خارج از ايران منتقل شده بود و اين روز به همت ايرانيان مترقی خارج از
کشور که عمدتا" در "کنفدراسيون جهانی دانشجويان ايرانی” سازمان يافته بودند
برگزار میشد.
هرچند به دلايل گوناگون سياسی و اجتماعی، برگزاری
روز جهانی زن به سنتی جاافتاده در مبارزات
دموکراتيک مردم ايران تبديل نشد، اما بر اثر کوشش چند ده سالهی سازمانهای سياسی
چپگرا و مترقی و کوشندگان کسب حقوق زنان، روز ٨ مارس در حافظهی جمعی اقشار مدرن
و پيشروی اين مرز و بوم به ثيت رسيد. از همين روست که در آستانهی انقلاب بهمن و
با اولين اقدام زنستيز حکومت، نيروهای مدافع حقوق زن، روز ٨ مارس را برای رويارويی
با روندی که آغاز شده بود و چشمانداز آن هراسناک بود،آآ برگزيدند.
٦
پس از رفراندوم فروردين ١٣٥٨ و با استقرار جمهوری اسلامی، هر روز بخشی از حقوق
و آزادیهای زنان مورد تهاجم حکومت زنستيز دينی قرار گرفت. حرکتهای اعتراضی
زنان با اينکه چند بار به مناسبتهای گوناگون
(آذرماه ١٣٥٨ پس از لغو قانون حمايت خانواده، تيرماه ١٣٥٩ در پی اجرای طرح حجاب
اجباری...) ابعاد وسيعی يافت، اما ديگر گستردگی و شور و حال نخستين تظاهرات اعتراضی
زنان پس از انقلاب را بازنيافت. بی توجهی
نيروهای پيشرو به خطر حکومت دينی برای آزادی و دموکراسی به طور کلی و
حقوق زنان به طور ويژه، به عدم حمايت اين نيروها از حرکتهای اعتراضی زنان انجاميد.
در سالهای ٥٨ تا ٦٠، روز ٨ مارس همچنان
به شکل کم و بيش گستردهای برگزار شد. به مناسبت ١٧ اسفند ١٣٥٨، اتحاد ملی
زنان و شورای همبستگی زنان، مراسمی در دانشگاه تهران برگزار کردند. در اسفند ماه ١٣٥٩،
بزرگداشت روز جهانی زن به درج نوشتههايی در نشريات چپ محدود
شد. پس از خرداد ١٣٦٠، ترور و سرکوب حکومت اسلامی، امکان
هرنوع فعاليتی را از نيروهای اوپوزيسيون سلب کرد.
هزاران زن و مرد مبارز به زندانها افتادند و به جوخههای اعدام سپرده شدند.
صدها هزار نفر جلای وطن کردند تا از تيغ جمهوری اسلامی در امان بمانند.
٧
بازبينی تجربيات انقلاب بهمن از سوی زنان تبعيدی، اهميت مبارزات زنان پس از انقلاب
را رفته رفته بر همگان روشن کرد. اين زنان که برخیشان از فعالان جنبش زنان در
ايران بودند، بيش ازپيش به لزوم مباززهی مستقل زنان در راه دستيابی
به حقوقشان پی میبردند و در حد توان خود اين مبارزه را در پهنههای نظری و عملی
سازمان میدادند. به همت همين زنان، صدای زنان ايرانیی در بند به گوش جهانيان
رسيد و افکار عمومی در جريان فجايعی که بر زنان ميهن ما رفته است، قرار گرفت.
برگزاری همهسالهی روز جهانی زن به شکلهای متنوع و گسترده، در شهرهای مختلف آمريکا و اروپا بخش ديگری
از کار و کوشش مبارزان و حاميان جنبش زنان درتبعيد و مهاجرت بوده است. پيگيری در
برگزاری ٨ مارس در خارج از کشور نقش بسزايی در تثبيت و فراگير شدن سنت اين روز
تاريخی در ضمير اجتماعی ما داشته است و بی ترديد در ضمير اجتماعی فعالين جنبش زنان
در داخل ايران. زنانی که بيشتر اين دوران سياه
خشونت و سرکوب،
با اعتراضها، نافرمانیها و مباززه ی فردی گذراندند که ويژگی حرکت
در وضعيتهای حفقانآور است. همين اعتراضهای فردی، اما، جمهوری اسلامی را با يکی از بزرگترين بنبستهای حاکميت
خود روبرو کرده و مسئلهی زن را به يکی از اصلیترين بحرانهای اين حکومت تبديل
نموده. ناتوانی جمهوری اسلامی درپاسخگويی به معضلات اقتصادی، اجتماعی، سياسی، فرهنگی و
اخلاقی جامعهی پر جوش و خروش ايران، جامعه را در بحرانی عميق فروبرده است. برای
خروج از اين بحران که کليت نظام جمهوری اسلامی را تهديد میکند، رژيم به واپسنشينیهايی
تن داده و در پی اين واپسنشينیها، فشار بر شهروندان در برخی از عرصههای زندگی اجتماعی
تا حدی کاهش يافته است. زنان آزادیخواه
جامعه که ناسازگاریشان با الگوهای تحميلی جمهوری اسلامی را بارها و بارها و به
اشکال گوناگون به نمايش گذاشتهاند، در اين فرصت به دست آمده، نمادهای مبارزاتی
زنان ترقیخواه و برابریطلب جهان – به ويژه هشتم مارس – را دوباره از آن خود کردهاند.
حاصل اينکه برگزاری ٨ مارس در ايران جانی تازه يافته است.
٨
بيش از يک سده مبارزه زنان ايران در راه رسيدن به آزادی و برابری، کولهباريست
از تجربههای با ارزش برای همهی کسانی که خود را فرزندان اين جنبش ترقیخواه میدانند.
امروزبا بهرهگيری از اين تجربهها، میتوانيم اميدوار باشيم که مبارزات زنان ايرانی
به ثمر خواهد نشست و روز جهانی زن نماد مستمر و پايدار اين
مبارزات خواهد شد.
روز جهانی زن بر همهی ما گرامی باد!
١- تگاه
کنيد به گزارش "٨ مارس، روز جهانی زن"، نشريه "نامهزن" (خبرنامهی
مرکز فرهنگی زنان) شماره ١، اسفند ١٣٨٠، ص ٥، و "نامهی زن" شماره ٢-٣،
ارديبهشت ١٣٨١و نير به مقالهی "گرامیداشت روز. جهانی زن" در "فصل
زنان"، به کوشش نوشين احمدی خراسانی و فيروزه مهاجر، جلد ٣، بهار ١٣٨٢، ص٣.
٢-
"نامه زن"، شماره ۱، ص ۱۸.
٣- مقالهی: "هفده اسفند ١٣٥٧ سرآغاز مبارزات
تودهای زنان پس از سرنگونی رژيم
شاه" در: ١٧ اسفند، از انتشارات تشکل مستقل دموکراتيک زنان ايرانی در اروبا، مارس١٩٨٢.
٤- مقالهی
"نيروهای چپ و مبارزات زنان"، مهناز متين، مجلهی
"نقطه"، شماره ٧، سال سوم، بهار ١٣٧٦.
٥- مقالهی
"هفده اسفند..." و نيز نشريهی "کارگر"، شمارهی ١، سال اول،
١ فروردين ١٣٥٨، برگرفته از جزوهی: مسائل و وظايف جنبش زنان در ايران ١٣٥٧-١٣٦٠،
از انتشارات طرفداران نشريهی سوسياليسم و انقلاب.
٦- مقالهی
"نيروهای چب و مبارزات زنان"، پيشگفته.
٧- نگاه کنيد
به قطعنامهی گردهمائی زنان در روز ١٩ اسنفدماه ١٣٥٧، برگرفته از: نشريهی "نيمهی
ديگر"، شمارهي١، ١٣٦٣، بخش کرونولوژی.
٨- روزنامهی
فرانسوی "لوموند"، ٢٤ مارس ١٩٧٩.
٩- ويژهنامهی ٨ مارس (روز
جهانی زن)، توران عازم، نشريهی "فصلنامه زن"، شماره ٥ خرداد ١٣٧٦
ص ١١٠- ١١٨.
١٠- کتاب:
"زنان ايران در جنبش مشروطه"، عبدالحسين ناهيد، انتشارات نويد، ١٣٦٨ (١٩٨٩)،
ص ١١٣.
١١- پيش گفته
و نيز: مقالهی: "هشتم مارس و زنان مبارز ايرانی”، ف.ب.آزاد،
"دنيا" نشريهی سياسی و تئوريک کميتهی مرکزی حزب توده ايران، شماره ٦، سال
اول، دوره چهارم، اسفند ١٣٥٨.
١٢- مقالهی
"هشتم مارس و زنان مبارز ايرانی”، پيش گفته.
١٣- مقالهی
" پيکار رهائی بخش زنان ايران"، هما هوشمند راد، در: "دنيا"، نشريه
سياسی و تئوريک کميتهی مرکزی حزب توده ايران، شماره ٢، سال دوم،
دوره سوم، ارديبهشت ١٣٥٤.
١٤-
"ايران ما"، ١٨ اسفند ١٣٢٣.
١٥- "رهبر"،
١٩ اسفند ١٣٢٤.
١٦-
"٥ مارس ٢٠٠١- ١٥ اسفند ١٣٧٩"، راضيه شعبانی، نشريهی "نامه
زن"، شماره١، پيش گفته
١٧- مقالهی "پيکار رهايی بخش
زنان"، پيش گفته.
١٨- نگارنده
با چند نفر از کسانی که در مبارزات آن دوران حضور فعال داشتند گفتگو کرده است. هيچکدام
از آنها از برگزاری مراسم روز جهانی زن به شکل علنی و يا مخفی خاطرهای ندارند.