چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۳ - ۹ مارس ۲۰۰۵

پيام جمهوري‌خواهان دموکرات لائيک به مناسبت روز جهاني زن

آزادي جامعه در گرو آزادي زنان است !

 

 

زنان و مردان آزادي خواه ايران!

بزرگداشت روز جهاني زن، پيش از همه يادآور هم‌سرنوشتي نيمي از جامعه بشري است که به رغم نقش منحصر به فرد خود در تداوم نسل انسان، نه تنها از امتياز ويژه‌اي برخوردار نيست، بلکه در زير يوغ ستم نظام پدرسالار در چهار گوشه جهان، بايد براي به کرسي نشاندن حقوق خود و رهايي از اين نظام که شأن برابر با مردان را نيز از زنان دريغ کرده است، پيوسته بجنگند. زنان ايراني، در حکومت اسلامي که زن‌ستيزي ايدئولوژي عريان و رسمي آن است، در مبارزه سخت و بي‌امان براي اثبات آنکه زنان "نيمه ديگر" پيکر انسان نيستند، با دشوراي‌هاي بس بيشتري روبرو هستند.

مشارکت و حضور ميليوني زنان در انقلاب ايران نه تنها به رشد برابري زنان و مردان منجر نگشت، بلکه با روي کارآمدن جمهوري اسلامي، زنان از نخستين گروه‌هايي بودند که آماج شديدترين تهاجمات اسلامگرايان قرار گرفتند. به‌گونه‌اي که مي‌توان زنان را اصلي‌ترين قرباني بنيادگرايي اسلامي در ايران خواند. حاکميت ايدئولوژي زن‌ستيز و آپارتايد جنسي، ‌نهادينه‌شدن تبعيض عليه زنان در حوزه قوانين اجتماعي و حقوق خانواده، حجاب اجباري، سرکوب جنسي و سنگسار، اتخاذ سياست خانه‌نشين‌کردن زنان و ايجاد محدوديت‌هاي اقتصادي و شغلي بر سر راه آنان، نشانگر تنزل موقعيت اجتماعي زنان و تشديد ستمگري بر آنها در 26 سال اخير است. اين همه، نشانگر آن است که حضور زنان در صحنه سياست و ديگر پهنه‌هاي اجتماعي، اگر با وجود صف مستقل و خودآگاهي زنانه توام نباشد،‌ مي‌تواند بر ضد خود عمل کرده و به ابزار پيشبرد خشن‌ترين سياست‌هاي مردسالار بدل گردد.

افزايش بي‌سابقه آمار خودکشي و خشونت عليه زنان و دختران نوجوان، گسترش چشمگير روسپيگري در هر کوي و برزن، فرار دختران از خانواده‌‌، کودک‌ربايي و فرزندکشي و افزايش ديگر بزهکاري‌هاي اجتماعي و به ويژه اعتياد در ميان زنان، جلوه‌هاي گوناگوني از عقب رانده شدن و تضعيف موقعيت زنان در ايران امروز است.

با اين همه، زنان ايران در برابر انبوه فشارهاي موجود نه تنها راه تسليم، سکوت و انفعال در پيش نگرفته‌اند، بلکه در هيچ دوره تاريخ ايران اين‌چنين گسترده به مبارزه براي تغيير موقعيت خويش برنخواسته‌اند. مقاومت در برابر زن‌ستيزي جمهوري اسلامي، رويکرد فزاينده به "بدحجابي" و ارزش‌هاي تجددطلبانه در پهنه‌هاي خصوصي،‌ مدني و اجتماعي، گسترش دامنه اشتغال به تحصيل و تخصص در ميان زنان ايران،‌ تشکيل ده‌ها سازمان زنان مستقل و غير دولتي (NGO) و ديگر شبکه‌هاي زنان، نشر صدها مقاله، کتاب و نشريه زن‌ورانه، گسترش نقش زنان در ادبيات، فرهنگ و سينماي ايران در دهه‌هاي اخير و بالاخره گسترش اعتراض عليه خشونت در خانواده و اجتماع، جلوه‌هاي گوناگوني از چالش زنان عليه سنت، پدرسالاري و حکومت اسلامي در ايران امروز است.

از اينرو به جرئت مي‌توان گفت زنان آتشفشان بالقوه‌اي در زير پاي جمهوري اسلامي به شمار مي‌آيند. بي‌گمان سرنوشت تحول در ايران به بهبود در موقعيت زنان گره خورده است. به عبارت روشنتر، ميزان آزادي زنان در ايران آينده، بهترين معيار سنجش عمق تحولات دموکراتيک در فرداي پس از استبداد جمهوري اسلامي است که با هيچ بهانه‌اي، هم‌چون توجه به "فرهنگ بومي"، نمي‌توان آن را ناديده گرفت.

با اين وجود، "مردانه" ماندن حوزه سياست، خشونت نهادينه شده عليه زنان، ‌"زنانه" شدن هرچه روزافزون فقر و بهره‌کشي جنسي از زنان که در هيچ دوره از حيات معاصر اين سرزمين اين چنين گسترش نيافته بود، موانع سختي پيش روي زنان مبارزي که به تغيير وضع خويش مي‌انديشند، قرار داده است.

 

ما جمهوري‌خواهان دموکرات و لائيک، در اين مبارزه سرنوشت ساز، خود را هم‌دوش و هم‌راه تمام  زنان و مردان آزادي‌خواهي که براي تغيير اين شرايط و براي تامين برابري زنان و مردان پيکار مي‌کنند، مي‌دانيم. در اين راستا حمايت از رشد تشکل‌ها و شبکه‌هاي مستقل زنان از اولويت ويژه‌اي برخوردار است. علاوه بر آن تلاش براي سهميه‌بندي حضور زنان در عالي‌ترين ارگان‌هاي اجتماعي و مديريت جامعه، بخشي از پيکاري است که مي‌تواند در سايه قرارگرفتن زنان در تحولات آينده ايران را مانع گردد. بدون افزايش نفوذ زنان در خانواده و اجتماع، دستيابي به برابري مردان و زنان در ايران ممکن نيست.

براي تغيير اين وضعيت نابسامان و به کرسي نشاندن اين خواست انساني‌مان به پاخيزيم!

 

گروه کار سياسي جمهوري‌خواهان دموکرات و لائيک

8 مارس 2005