سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۳ - ۸ مارس ۲۰۰۵

موانع تامين حقوق زنان در ايران

با نگاهي بر طرح رفراندوم و جنبش زنان

 

فاطمه گوارايي

 

  

متن سخنراني فاطمه گوارايي در روز جهاني زن در دانشگاه پليتكنيك

تريبون فمينيستي ايران:

 

جامعه ما نيز از وجود جريان طرح انديشههاي فمينيستي و پديد آمدن زمينههاي نضج جنبش اجتماعي زنان به دور نبوده و ما شاهد اين جنبش در تغيير نگرشها و هنجارهاي سنتي موجود جامعه نسبت به زنان و چالشهاي بسيار نسبت به قوانين حقوقي موجود هستيم. مجموعهاي از پرسشها قوانين و هنجارها را به چالش كشيده ايم و طرح مسائل مربوط به ارث، خونبهاء، حضانت، طلاق و اشتغال، تمكين، قضا، نمونهها و نشانههايي بر آغاز جنبش ميان زنان جامعه ما شده است. جنبشي كه خواستها، مطالبات و انتقاداتي را پديد آورده است و گفتماني را رقم ميزند كه تاثير خود را بر تمامي جريانها، مناسبات و رويدادهاي ايران بر جاي مي گذارد.

از شاخصها و هدفهاي رشد و گسترش جنبش زنان در ايران مي توان از يکسو به مواردي از حق راي تا حضور زنان در عرصههاي عمومي به صور مختلف از جمله اشتغال در حوزههاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و بعضا دولتي و سياسي و از سوي ديگر بروز دگرگونيهايي چون تزلزل در نهاد خانواده، كاهش آمار ازدواج و افزايش آمار طلاق، برخوردهاي تخاصمي ميان زنان و مردان و به زير سئوال رفتن برخي از سنتهاي ديرينه كه بنيان ثبات اجتماعياند اشاره کرد. خواستها و مطالباتي كه اين دگرگونيها را رقم زده، هم وارد گفتار عرصه روشنفكري و هم عرصه عمومي جامعه شده است.

نگرشهاي فعالان جنبش زنان در ايران يكسان نيست. برمبناي تعاريف متعدد از فمينيسم و جنبش زنان و نيز موانع تحقق رفع نابرابري جنسيتي، نگرشهاي متفاوتي نيز مبناي عقيده فعالان را در برميگيرد و نتيجه اين که پاسخهاي متفاوتي بر اين اساس جهت تبيين چرايي وضع زنان شكل ميگيرد.

 

در زمينه حل نابرابريهاي جنسيتي سه نگرش در ميان فعالان سياسي و فعالان زنان وجود دارد:

1 ـ بعداز حل مسائل مبتلابة جامعه به مسايل زنان بپردازيم.

2ـ به موازات مسائل مبتلابه جامعه به مسايل زنان بپردازيم

3 ـ با اولويت نخستين به مسئله زنان بپردازيم

 

جدا از اين تفاوت در نگرش ها، موانع بازدارنده در شكلگيري جنبش رفع تبعيض از زنان را مي توان به دو دسته كلان تقسيم كرد:

1) موانع ساختي كه شامل عوامل تشكيلدهنده ذهنيت جامعه و دربرگيرنده مجموعهي بينش، فرهنگ، سنتها، آداب و رسوم، باورها، قوانين، مذهب، ارزشهاست. در جوامعي كه مذهب نقش اساسي در ساختمان اجتماعي آنان ـ از گذشتههاي دور - داشته است، عامل فرهنگي از مهم ترين عوامل بازدارنده در مشاركت زنان و رفع نابرابريهاست. فرهنگ جامعه ما متاثر از سه باور ايراني ـ اسلامي و غربي است.

 

وجه بدبين نسبت به زن مانند نماد سنت، صفت ترس, ناپايداري و شكنندگي, كم خردي، نااستواري در پيمان, تزوير ومكر, همدست شيطان,... مجموعه باور پيچيدهاي مبني بر توجه اين نگاه نسبت به زن يعني نگاه مردسالار و پدرسالار از مباني فكري قوي جهل، ناآگاهي نسبت به هويت، حقوق انساني و اجتماعي، نقش و جايگاه زنان و بحران هويتي است.

 

2) موانع ساختاري كه شامل مجموعه عوامل تشكيلدهنده عينيت جامعه است.

واقعيت عيني تبلوريافته در سيستم حقوقي، مدني، جزايي و اقتصادي نهادها، مراكز و روابط و مناسبات سياسي، اجتماعي، اقتصادي را دربرميگيرد.

بخشهايي از اين مناسبات تا قبل از انقلاب وجود داشته و بخشهايي نيز متاثر از قرائت سنتي از مذهب اسلام، شکل و قالب حقوقي و قانوني يافته است كه در تمامي عرصهها عميقتر از قبل از انقلاب بر مباني جنسيتي استوار شده است. آن هم در شرايطي كه در متن جامعه مسيري برعكس آن بوده است.

براساس يك نظرسنجي از ميان فعالان زن در حوزه مسائل زنان مسئله اصلي زنان نابرابريهاي حقوقي عنوان شده كه اتفاقا ملموس و عيني است. نابرابريهايي كه نسبت به قبل از انقلاب شديدتر و عميقتر است.

در نتيجه هدف اساسي جنبش نيز از نظر اين فعالان در راستاي برابري حقوقي زنان و مردان معنا مييابد.

اما چگونگي اين برابري حقوقي بر اساس دو راه صورت خواهد گرفت:

1 ـ تغيير نگرش جامعه نسبت به زنان و تلاش در جهت تغيير نگرش سوگيرانه و فرودستانه جامعه به زن كه ميتواند در درازمدت زمينهساز حركتهاي زنان به سمت تعريف مجدد هويت زنان و جنبشهاي هويتي و فرهنگي باشد.

2 ـ اصلاح قوانين حقوقي در جهت كاهش نابرابري حقوقي. در اين مدل ارزيابي نابرابري حقوقي مسئله اصلي و اساسي زنان است ولي راهحل اين مشكل را در تغيير نگرش جامعه نسبت به زنان دانسته است.

 

امروزه ميتوانيم بگوييم هر دوي اين راهحلها تاثيرات مستقيم بر يکديگر مي گذارند و هر يك بدون ديگري ناقص و نارساست. از آنجايي كه محور اين جلسه برجنبش زنان و رفراندوم است بحث خود را در نهايت بر آن متمركز مي کنم.

همانگونه كه از جنبش زنان، اهداف و چه بايد كردهاي آن، برداشت هاي يكساني وجود ندارد، شاخصه فعاليتها و روشهاي نيل به اهداف نيز متفاوت و گوناگون است.

زماني فعاليتهاي سياسي غيرنهادينه مانند اعتصاب و تظاهرات و در مواردي نيز در چارچوب سياست در روزمره و نهادينه عمل ميشود. راههاي برون رفت از اين محدوديتها ميتواند متعدد باشد، مثل وارد کردن سازوكار دموكراتيك به سيستم و يا بازنگري در اصول نظام سياسي و سازگاري آن با اصول دموكراسي و اعلاميه جهاني حقوق بشر به شخصه معتقدم.

تحول وضعيت و شرايط، ضرورت بازنگري در قوانين و تغيير آن را متناسب با شرايط و نيازها فراهم آورده است. مراجعه به آراء و افكار عمومي ميتواند يكي از اين راههاي بازنگري در قوانين باشد. اما بايد توجه داشت همانگونه كه جستجو براي يافتن مسيرهاي جديد جهت نيل به موقعيت از وظايف نيروهاي دمكراتيك است اما طرح هر شعار بايد با توجه به آماده شدن پيششرط هاي لازم سياسي و اجتماعي، درجه امكان بالقوه عملي شدن توازن قوا و نيز اجماع جامعه بر اتخاذ آن شيوهها و راهها و… صورت پذيرد.

قاعدتا كساني كه هم قوانين حقوقي را عمدهترين مانع جهت رفع نابرابري جنسيتي دانسته و هم تلاش براي تغيير آن را مهمترين شيوه و متد عملياتي خود ميدانند به رفراندوم به عنوان راه حل يا استراتژي و يا تاكتيك جهت برونرفت از اين محدوديت نگاه كنند.

فارغ از اينكه آيا من نيز گزينه اول يا دوم را باور دارم به شكل گذرا ميتوانم به اولويت تغيير ساخت بر ساختار و توامان بودن تغيير ساخت و ساختار اشاره کنم زيرا آن را زيربناي تغيير ساختار حقوقي و مدني ميدانم. مثال تركيه، با تجربه حكومت غيرديني و آزادي زنان مثال قابل تاملي است. در تركيه بهرغم وجود آزاديهاي خاص زنان و لائيك بودن حكومت در عرصه اجتماعي زنان با تفكر زمان امپراطوري عثماني زندگي ميكنند يا كشورهايي كه داراي قوانين مترقي و دمكرات هستند ولي رژيمهاي توتاليتر آن حكمفرمايي ميكنند، معتقدم كه معتقدان به اين راه حل بايد از اجازه طرح نقطه نظرات خود برخوردار باشند.

 

بايد از سويي حق عملي كساني كه متفاوت ميانديشند و ميخواهند ابتكاري در ايجاد تحول در فضاي سياسي، اجتماعي ايران داشته باشند به رسميت شناخته شود.

و اما از سوي ديگر از سوي طراحان اين راهحل نيز هزينه، فايده هر طرح و استراتژي بايد مورد ارزيابي واقعبينانه قرار گيرد. من معتقدم طرح رفراندوم نرمترين وجه ساخت واقعي قدرت را نشانه گرفته است و وجه سخت و متصلب آن را به دليل سخت بودن در اولويتهاي چندم قرار داده است. درحاليكه وجود سيستم دموكراتيك و آزاد ميتواند به فراهم آوردن فضاي بحث و گفتگو، بررسيهاي علمي، اجتماعي هم ساختها و هم ساختارها بيانجامد البته در صورتيكه از شرايط پيچيده اي كه ايران در آن قرار گرفته ارزيابي دقيق داشته باشند تا هزينهاي را بپردازند كه جريانهايي كه با آنها اشتراك منافع ندارند به بهرهبرداري از نتايج آن بپردازد و بر تغيير مباني شكلگيري هنجارها در ذهنيت جامعه، باورها، عرف و قوانين استوار باشد.