دعوت به
انزواي بيشتر
آرشين
ايراني
تلاشها
و اقدامات
روزافزون
فعالان سياسي
در داخل و
خارج از كشور
در يك سال
اخير نشاندهندهي
درك وضعيت
نابسامان
فضاي سياسي
ايران و لزوم
تكاپو براي
بهبود اين
شرايطِ به شدت
نگرانكننده
است. صدور
بيانيههاي
دستهجمعي در
داخل و تشكيل
اتحادهاي
دمكراتيك در
بيرون از كشور
از جمله
اقداماتي است
كه اخيراً از
سوي آزاديخواهان
ايراني رونق
گرفته است.
آخرين مورد از
اين نوع
اقدامات، بيانيهاي
از سوي بيش از
پانصد تن از
فعالان سياسي
در ايران است
كه خواستار
گردن نهادن
حكومت به رأي
و ارادهي ملي
هستند.
در
اين بيانيه كه
حاصل توافق
جمع زيادي از
نيروهاي
ملي-مذهبي و
برخي روزنامهنگاران
اصلاحطلب است
به روشني بر
بسياري از
معضلات و
نابسامانيهاي
كشور بهويژه
در سياست
خارجي اشاره
شده است.
شهامت آنان در
بيان اين
انتقادات
نشانگر آن است
كه عدم همراهي
آنان با
اقدامات
مشابه قبلي آنچنان
كه برخي
نيروهاي
اپوزيسيون
خارج از كشور
اصلاحطلبان
داخلي را
سرزنش ميكردند،
ناشي از كمبود
شهامت نبوده
است.
اگر
چه
امضاكنندگان
نامه با احساس
نگراني از تهديدات
داخلي و خارجي
در پي خروج از
وضع موجودند،
اما محتواي
بيانيه در حد
تفسير اوضاع
ايران باقي ميماند
و راهكار
مشخصي ارائه
نميدهد، مگر
انزواي بيشتر
مردم.
نويسندگان
بيانيه از
بسياري از
نابسامانيهاي
اجتماعي و
ناكاميهاي
اقتصادي نام
بردهاند و از
لطماتي كه سياستهاي
خارجي
نامعقول
ايران بر كشور
تحميل كرده است،
گلهمندند،
اما خواست
روشني براي
جبران اين
وضعيت ندارند. راه
حل نصيحتگونهاي
كه در پايان
بيانيه نيز
ذكر كردهاند
بيش از حد كلي است
و هيچ توصيهي
عيني و روشني
ندارد: «فرصت
و راهکار حتمي و
نهايي را گردن
نهادن به رأي و
اراده ملي
دانسته و خواستار
آنيم که
ساختار قدرت
حکومت، اداره
امور کشور و
روابط بينالمللي
آن بدون سوءاستفاده
غيرمردمي از
قانون اساسي،
مانند همه
کشورهاي پيشرفته
جهان، بر پايه
اعلاميه جهاني
حقوق بشر و ميثاقهاي
دوگانه الحاقي
و منشور ملل
متحد، با توجه
به حفظ منافع
ملي طراحي شود» در
واقع از حكومت
خواستهاند كه
به شكل آرماني
آنان دربيابد
و بدون دردسر
قدرت را به
نيروهاي
شايسته
واگذار كند.
حكومتي كه
آنچنان
نامعقول،
نالايق و فاسد
است كه در
بيانيه توصيف
شده است، چطور
ممكن است ناگهان
به چنين خواست
بزرگي گردن
نهد.
تنها
موضوعي كه در
اين بيانيه
صراحت كافي
دارد، نادرست
خواندن حضور
دوباره در
انتخابات و ستايش
عدم حضور آنان
در دروههاي
پيشين است.
امضاكنندگان
بيانيه از 8
سال دوران
پرفراز و نشيب
اصلاحات چنين
نتيجهگيري
كردهاند كه
از
آنجا كه رأي
بالاي مردم به
خاتمي و
نمايندگان
مجلس ششم
نتوانسته است
مشكلات را
برطرف كند،
بعد از اين هم
چنين نخواهد شد
و نبايد اين
تجربه را
تكرار كرد.
پيش فرض چنين
استدلالي،
اين است كه
رييسجمهور و
اصلاحطلبان
حكومتي تا
كنون از تمام
توان خود
استفاده كردهاند،
وگرنه ميتوانستند
بخشي از مسؤوليت
ناكاميها را هم
به عملكرد
منتخبان نسبت
بدهند و به بازخواني
عملكرد آنان
بپردازند. در
اين كه ساختار
حكومتي در
ايران معبوب
است شكي وجود
ندارد، اما
كنار گذاشتن
همين ظرفيتهاي
به شدت محدود
با اميد به چه
چيزي است و از «حركت
خودجوش مردم»
در بياعتنايي
به انتخابات و
تداوم اين
رويه به راستي
چه چيزي تاكنون
حاصل شده است؟
تا زماني كه
راه بهتري براي
تأثيرگذاري
در حكومت
نداريم، بايد
بپذيريم كه
سركهي نقد به
از حلواي نسيه
است. وانگهي
اگر بپذيريم
برگزيدن رييسجمهور
و مجلس اصلاحطلب
ديگر نميتواند
راهگشا باشد،
يقيناً صدور
چنين بيانيهاي
و اندرز دادن
حاكمان نيز
راه به جايي
نميبرد. دهها
نمونه از چنين
بيانيهها و
نامههاي
افشاگرانهاي
از طرف اصلاحطلبان
تاكنون منتشر
شده است، اما
تا كنون هيچگاه
نتوانسته است
تغييري در
اوضاع سياسي
ايجاد كند،
گرچه
احتمالاً نقش
روشنگرانهاي
براي مردم
داشته است.
زماني ميتوان
چنين بيانيههايي
را آنچنان كه
حاميان اين
بيانيه ذكر ميكنند،
«هشدار»
يا «اتمام
حجت» ناميد
كه در صورت بيتوجهي
به آن اتفاق
خاصي بيفتد.
اما اين گونه
هشدارها از
اولين برخورد
محافظهكاران
با اصلاحطلبان
پس از دوم
خرداد شروع شد
و محافظهكاران
هم هيچگاه
گوش شنوايي
براي اين حرفها
نداشتهاند و
هر روز هم بر
قدرتشان
افزوده شده
است، و اگر
اتفاق خاصي
نيفتد به زودي
باقيماندهي
قدرت را هم
تصاحب خواهند
كرد.
حاميان
بيانيه
صادقانه
خواستهاند «راه
برونرفت
از اين بحرانها را که
متضمن دوام و
بقاي ميهن و
خوشبختي و
رفاه و سربلندي
مردم» است
ارائه بدهند،
اما جز خروج
از صحنهي
سياسي و بيان
خواستي
آرماني راه و
چارهاي
نيافتهاند.
اگرچه از اين
بيانيه نميتوان
انتظار
دستاوردي
داشت، اما اگر
آنچنان كه
امضاكنندگان
خواستار
آنند، «حركت
خودجوش»
ديگري در
انتخابات
بعدي صورت
بگيرد، و
انتخابات باز
هم بيرونق
باشد،
نيروهاي ملي
اين بار با
سربلندي در
برابر ملتي كه
معلوم نيست
چرا «هميشه
سختكوش»
ناميده شدهاند،
ميتوانند
افتخار كنند
كه از پيش با
آنان همراهي كردهاند.
اما پس از آن
بر سر مطالبات
مردم و آن نابسامانيها
كه نگرانيهاي
فزاينده
ايجاد كرده
بود، چه خواهد
آمد، پرسشي
است كه گويا
از نظر
نيروهاي ملي -
مذهبي مدافع
بيانيه اهميت
چنداني ندارد.