شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۳ - ۵ مارس ۲۰۰۵

مهشيد راستي

به کجاي اين شب تيره بياويزم.....

نقد فيلم :

فحشا در پشت حجاب

کارگردان : ناهيد پرشون

  • " فحشا در پشت حجاب " فيلمي سياه است.  ناهيد پرشون در اين فيلم به آسيب پذير ترين قشر جامعه ، زنان ، پرداخته است. زناني بدون تحصيلات و بدون تخصص که راه ديگري بجز فروش جسم خود براي کسب درآمدي جهت کسب  مايحتاج روزانه ندارند. فيلم به عنوان يک برنامه مستند ، به فحشا ، صيغه روي زنان ، و اعتياد زنان ميپردازد. زندگي سياه و بي روزن زناني که مورد سوء استفاده هاي جنسي پليس و صاحبان قدرت قرار ميگيرند تا بتوانند در جامعه اي که هيچ ارزشي ندارند و هيچ کس به فکر ايشان نيست ، خود را زنده نگاه دارند و سقفي براي خود و فرزندانشان و غذايي در سفره تامين کنند. زناني که توسط  همسران و مردانِ زندگي شان به اعتياد کشيده ميشوند و رها ميشوند تا روي پاهاي لرزان خود بايستند.

 

 

 

فيلم " فحشا در پشت حجاب " فيلمي مستند است و در رابطه با فحشا در ايران ساخته شده است. سازنده فيلم در سفري به ايران و شهر خود شيراز ، با فال فروشي آشنا ميشود و به خانه او ميرود ، در خانه او با دو زن که به عنوان مستاجر در خانه سکونت دارند برخورد ميکند و اين دو زن شخصيت هاي اصلي اين فيلم را تشکيل ميدهند .

مينا 20 و خورده اي سال دارد. ازدواج کرده بود و شوهرش معتاد بود  و خود نيز توسط شوهر معتاد شد. همسر مينا به دليل قتل و فروش مواد مخدر دستگير ميشود و به 35 سال زندان ( ابد ) محکوم ميشود و مينا مجبور ميشود براي امرار معاش خود و فرزندش به خيابان رو بياورد .

فريبا با مردي از خانواده اي تحصيل کرده آشنا ميشود و ازدواج ميکند. همسر فريبا معتاد ميشود و به زندان مي افتد و فريبا  طلاق ميگيرد و به همراه پسر کوچکش براي امرار معاش خود و فرزندش به فحشا رو مي آورد.

فيلم از خشونت تصفيه نشده اي  در کلام و کردار برخوردار است . خشونتي که کارگردان مايل به تصفيه اش نيست و به واسطه آن زندگي پر اظطراب و بي اميد زنان خياباني را به تصوير ميکشد.
فريبا و مينا گاه به وقت کار از بچه هاي هم نگاهداري ميکنند ، اما پيش مي آيد که فرزند خود رانيز به همراه ميبرند. در صحنه اي از فيلم فريبا را ميبينيم که با پسر 4/5 ساله اش در ماشيني سوار ميشود. کارگردان و دوربينش هم با صحبت با صاحب ماشين او را راضي ميکنند که همراه شوند  و صاحب ماشين که ميشنود فيلم در مورد شرايط زن ايراني است و در خارج از کشور پخش ميشود ، اجازه ميدهد و ميگويد که : بگذار ببينند چه جهنمي از ايران ساخته شده است.
در اين صحنه ميبينم که چطور فريبا سر قيمت با مشتري چانه ميزند. به دليل بچه داشتن و کم سن نبودن و قيافه استثناعي نداشتنش تحقير ميشود و قيمتش پايين مي آيد. دوربين در اينجا فريبا را با مشتري اش تنها ميگذارد ، و  بعدا فريبا تعريف ميکند که در همان پشت ماشين با مرد خوابيده است و بعد  مرد او را چون زباله اي  از ماشين بيرون انداخته ، به طوري که خودش و فرزندش مجروح شده بودند .

دوربين وقتي که مينا و دو مرد همراه ميشوند ، به همراهشان ميرود. مردها که چهره شان نمايش داده نميشود ، او را به آپارتمان خود ميبرند و در حالي که يکي بچه را مشغول  ميکند ، ديگري با مينا به اتاقي ميروند. مينا که ابتدا با هر دو به قيمت  نفري 10  هزار تومان طي کرده است ، پول درخواستي اش را نميگيرد و ناراحت منزل آنان را ترک ميکند.

فيلم به مسئله صيغه ميپردازد. دختري 17 ساله که از حبيب فال فروش ، فال ميخرد و قبول ميکند که صيغه او بشود. حبيب 65 سال دارد و در دهات زن و بچه  و نوه دارد . حبيب پولدار است و با هم بنزد آخوندي ميروند و آخوند صيغه را ميخواند. نگراني آخوند بيشتر از بابت آن است که دخترک سر حبيب را کلاه نگذارد. به دختر نصيحت ميکند که پسران جوان بي پول و بي هدف هستند در حالي که حبيب مرد زندگي است. آخوند با تعارف هزينه جاري کردن صيغه را ميگيرد و حبيب به دختر ميگويد که اگر از او رضايت داشت او را عقد دائم مي کند. در اين عقد صيغه آخوند هيچ گواهي پدر و يا حضور والدين دختر را تقاضا نميکند. دختر بعد از دو هفته با پولي که از حبيب گرفته ، به شهر ديگري ميرود.

مينا هم" شوهر " صيغه دارد. مرد نسبتا جواني که او را کتک ميزند و بدنش را با تيزي ميبرد و مينا  کبودي ها و بريدگي ها را به دوربين نشان ميدهد. مرد دخترک يک ساله مينا را هم کتک ميزند.

خشونت و عرياني کلام اين دو زن با زندگي ناگزير آن دو در هم آميخته است. نه زنان و نه کارگردان سعي در پنهان کردن اين خشونت و تصفيه آن ندارند ، و چرا داشته باشند وقتي که اين خشونت ، روزمره زندگي آنان است. در قسمتي از فيلم که در کليپ نمايش داده شده است ، بحث ايشان در مورد وسايل جلوگيري از حاملگي و کاندوم هاي خارجي با طعم ميوه ميشنويم. در فيلم اين دو زن تنها در حضور مردان صيغه ايشان حجاب بر سر ميکشند.

فريبا و مينا هر دو معتاد هستند. و از پريشاني و پشيماني خود بعد از رابطه جنسي با مردان مختلف و بعد از مصرف مواد حرف ميزنند.

حبيب به قصد صيغه فريبا پا پيش ميگذارد ، فريبا روزنه اي براي خويش ميابد. دريچه اي به سوي رهايي از خيابان. تا زماني که اتاق حبيب را دزد ميزند و حبيب فريبا را مقصر ميداند و صيغه انجام نميشود.

در پيشرفت فيلم متوجه ميشويم که فريبا غم بزرگي را حمل ميکند. دختر بچه اي دو ماهه داشته که شوهرش او را به قيمت 250 هزار تومان ميفروشد. فريبا در بقچه اي هر آنچه متعلق به " شيما " بوده نگاه داري ميکند تا اگر روزي به او برخورد ، به او بگويد که در فروش او بي تقصير بوده. خواهر فريبا در فيلم نمايان ميشود. او هم طلاق گرفته است و زندگي خود را با کار در دانشگاه ميگذراند. او  در برخوردش با فريبا بسيار خشمگين است .

کارگردان همينجا اين دو زن را رها ميکند ، و بعد از 10 ماه دوباره به ايران و شيراز برميگردد. اما زنان ديگر در آن خانه زندگي نميکنند. پرسان پرسان ، خانه مادر فريبا را ميابد. و فريبا را که به خانه او سر ميزند. فريبا اعتيادش را ترک کرده است. و صيغه مردي شده است که زن و بچه دارد. دوربين با فريبا همراه ميشود و به خانه او ميرود ، فريبا از ديدن کيسه هايي که به در خانه آويزان است خوشحال ميشود. مدتي بعد مرد مي آيد ، فريبا در حالي که روسري را به سر ميکشد براي او توضيح ميدهد که کارگردان کيست و چه ميکند و بعد مورد پرسش مرد قرار ميگيرد : کجا بودي و کجا رفتي و چرا تلفن را جواب ندادي و چرا به من زنگ نزدي. فريبا تعريف ميکند که از ترس شک مرد از خانه بيرون نميرود چون روزي صد بار زنگ ميزند و اگر نباشد بايد جواب پس دهد. فريبا  ميگويد که مرد او را فقط براي سکس خودش ميخواهد و نه غير . او مجبور شده است بين فروش خود در خيابان و به مردان مختلف ، با فروش خود به يک مرد مشخص و قبول بردگي جنسي براي يک نفر ،بين پرفروشي و تک فروشي ، يکي را انتخاب کند. اما او انتخاب ديگري که بتواند جسم و جانش را حفظ کند در اختيار ندارد.  در اين انتخاب آزادي هاي خود را که در زندگي قبلي داشت از دست داده است و زندان مرد را برگزيده. به اين اميد که براي پسرش زندگي خوبي فراهم آورد و به اين اميد که دختر فروخته شده را روزگاري باز ببيند.
مينا به گفته فريبا ، دختر کوچکش را نزد مادربزرگ پدري اش گذاشته  و روانه شهر ديگري شده و ديگر از او خبر ي در  دست نيست.

" فحشا در پشت حجاب " فيلمي سياه است.  ناهيد پرشون در اين فيلم به آسيب پذير ترين قشر جامعه ، زنان ، پرداخته است. زناني بدون تحصيلات و بدون تخصص که راه ديگري بجز فروش جسم خود براي کسب درآمدي جهت کسب  مايحتاج روزانه ندارند. فيلم به عنوان يک برنامه مستند ، به فحشا ، صيغه روي زنان ، و اعتياد زنان ميپردازد. زندگي سياه و بي روزن زناني که مورد سوء استفاده هاي جنسي پليس و صاحبان قدرت قرار ميگيرند تا بتوانند در جامعه اي که هيچ ارزشي ندارند و هيچ کس به فکر ايشان نيست ، خود را زنده نگاه دارند و سقفي براي خود و فرزندانشان و غذايي در سفره تامين کنند. زناني که توسط  همسران و مردانِ زندگي شان به اعتياد کشيده ميشوند و رها ميشوند تا روي پاهاي لرزان خود بايستند.

انتقاداتي که بر فيلم ميرود بسيار گسترده است، از غير تخصصي بودن نگاه کارگردان گرفته تا زير سوال بردن انگيزه او براي تهيه فيلمي اينچنين در مورد ايران، فيلمي که چهره اي ناپاک و غير آريايي از  کشور گل و بلبل ما به دست ميدهد.  

فيلم به سياه بودن متهم شده. چگونه ميشود چنين فيلمي را سفيد کرد. چگونه ميشود بر دهان دختر 17 ساله اي که به همبستري با مردي 65 ساله رضايت ميدهد خنده نشاند و در چشمان مبهوت او نور اميد روشن کرد ؟ چگونه ميشود  بر بريدگي هاي دست مينا مرهم گذاشت و چگونه ميشود فريبا را در انتخاب يکي از دو راهي که در اختيار دارد ملامت کرد؟

فيلم  سياه است. نه از اميدي حرف ميزند و نه روزني نشان ميدهد . کارگردان سعي اي در  ساختن يک " پايان خوش " ندارد. اميدي نيست، روزني وجود ندارد. سياهي اي که در اين فيلم با اين شفافي و بدون تصفيه هاي مرسوم نمايش داده ميشود سرنوشتي است براي بسياري از زنان کشور ما. سرنوشتي که ميتوانست از آن من باشد ، از آن تو باشد...

 

 

                                                                                                                                     مهشيد راستي

                                                                                                                                       مارس 2005

                                                                                                                                     استکهلم ، سوئد