شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۳ - ۱۹ فوريه ۲۰۰۵

 

مسافري خسته در فرودگاه شارژدوگل

«از شعرهاي پاريسي»

 

 

رضا فرمند

 

 

در فرودگاه شارژ دوگل

ايراني کوچک

اعتصاب سفر،

اعتصاب سخن کرده است؛

و از خطِ  فارسي سرنوشت‌اش

يک واژه نيز ديگر نمي خواهد بخواند.

در فرودگاه شارژدوگل

مسافري خسته،

به بي پناهي، پناه برده است.

و گرداگردش

پرچيني از نگاههاي کنجکاو کشيده است.

در فرودگاه شارژ دوگل

مسافري بيزار

هرچه مي کند نمي تواند از مرزهاي خود بگريزد؛

و هرچه لب فرو مي بندد

واژه هاي مادري‌اش باز در جانش وول مي خورند.

در فرودگاه شارژ دوگل

مسافري نوميد

از همه‌ي پروازهاي‌ آينده

فرود آمده است؛

آرمان هايش را

در چمدان هاي کهنه‌اش بسته است.

و با درويشان پنهان جان‌اش

در خانقاهِ هيچ

به خلوت نشسته است.

در فرودگاه شارژ دو گل

کشورهاي آزاد،

شهرهاي دلکش،

با بازوان گشوده

اکنون

به ديدن مسافري مي آيند

و مسافر، ديگر ميل ندارد

با هيجيک از آنها گفتگو کند

***

در فرودگاهِ شارژ دوگل،

در ميدان هوايي قرن،

در پايگاهِ آينده،

در شاهراه همه‌ي سفرها

ايراني خسته

ايراني زخمي

از رفتن

باز مانده‌ است!

 

 

پاريس. ۲۸ دسامبر ۲۰۰۴