سعيد حجاريان:
مساله بازرگان مساله امروز ماست، ما هنوز هم مشروطه
خواهيم
- مشروطهخواهي اولاً منوط به حضور در حاكميت
است و حتي تلاش به دو گانه كردن حاكميت شيوهاي است كه در دوره گذار به آن
دست داده مي شود.
- دومين شرط مشروطه خواهي آن است كه اين پروژه در
بدنه جامعه مدني نيز بايد پيگيري شود و تنها با نخبهگرايي به نتيجه نميرسد.
- مشروطه را ميتوانيم دوگونه تصور كنيم، يكي
مشروطه سلطنتي و ديگري مشروطه ولايي. ما البته اكنون از مشروطه سلطنتي عبور
كردهايم، بنابراين پيگير مشروطهاي از نوعي ديگريم .
خبرگزاري
كار ايران
عضو
شوراي مركزي جبهه مشاركت، مهندس بازرگان را مشروطخواهي تمام عيار معرفي كرد.
به
گزارش خبرنگار "ايلنا", سعيد حجاريان در همايش علمي فرهنگي بزرگداشت
مهندس مهدي بازرگان، مقالهاي تحت عنوان "بازرگان؛ مشروطهخواه تمام عيار"،
ارائه داد و در آن به محاسن اخلاقي بازرگان در ابتدا اشاره كرد. از جمله اين محاسن
بازده بالايي فعاليتهاي او، تلاش براي بازدهي هرچه بيشتر اين فعاليتها, نظم از
مسائل كوچك گرفته تا كليات و مسائل بزرگ و رعايت حق الناس بود.
وي
ادامه داد: بازرگان يك بار به طنز كار خود را به كار يك فولكس تشبيه كرد، هرچند كه
بايد گفت كه اين فولكس با چهار ليتر بنزين 100 كيلومتر راه طي ميكرد.
وي
با اشاره به تعهد حيرت انگيز بازرگان تصريح كرد: آنچه شهيد مطهري را وادار كرد كه
او را براي نخستوزير پيشنهاد كنند، تعهد و دينداري او بود.
حجاريان
به شكيبايي و صبر بازرگان اشاره كرد و افزود: يادمان هست كه حتي از برخي نمايندگان
مجلس اول كتك خورد و اهانت شنيد.
در
بهشت زهرا ضرب و شتم شد و اهانت بسيار ديد، اما هيچگاه دم بر نياورد.
وي
خليلالنفس بودن زندگي سالم و پاك داشتن و ثباط قدم و جو زده نشدن را از ديگر
خصايل بازرگان برشمرد و سپس به بحث مشروطه خواهي او به تفصيل اشاره كرد.
حجاريان
با بيان اينكه جمهوري خواهي در ايران سابقه چندان مناسبي ندارد، به جنبشهاي
مشروطه خواهانه همزمان با انقلاب مشروطه در ايران كه در كشورهاي روسيه و عثماني
اشاره كرد و آنها را سه خاطر مشروطيت ناميد.
وي
ادامه داد: بلافاصله در روسيه و عثماني جريانهايي پيدا شده است كه كوشيدند كه از
مشروطيت عبور كرده و جمهوريت را مطرح كنند. انديشه جمهوريتي كه آنها طرح كردند،
لائيك بود، حتي ميتوان گفت جنبه آتايسيكي هم داشت و نتيجهاي كه به بار آورد،
ضدييت با دين برجسته بود.
وي
با اشاره به اينكه اين نهضتها در تركيه به برنامههاي آتاترك و در روسيه به
بلشويست، انجاميد، ادامه داد: به اين دليل بود كه در ايران , در بين مردم در
روحانيت و متدينين رفتهرفته نسبت به اين لفظ، نفرت و يا حداقل دريافتي منفي پيدا
شد.
وي
افزود: در صدر مشروطه جريان رئيسي از روشنفكران به دنبال جمهوريت رفتهاند كه
دوام نداشت و به آرامي از بين رفت.
وي
با اشاره به مخالفتهايي كه در زمان رضاخان با طرح مشروطيت از سوي علما شد، تأكيد
كرد: گرچه پيش از مشروطه گاه سخن از جمهوريت گفته شده است، لاكن از آنچه كه معناي
جمهوريت تغيير كرد، ديگر در ايران سخني از جمهوريت به ميان نيامد.
وي
با اشاره به دوران نهضت ملي كه در آن هم ايده اصلي روشنفكران و مخالفان اين بود كه
قانون اساسي مشروطه كافي است و شاه بايد مظهر حاكميت ملي باشد و نه حكومت، به
ديدگاههاي بازرگان در اين رابطه پرداخت.
حجاريان
در اين مقاله به دوران رشد بازرگان در چنان فضاي مشروطهخواهي اشاره كرد و سپس
براي بسط ديدگاه خود از انقلاب فرانسه كمك گرفت.
وي
ادامه داد: در انقلاب فرانسه سه شعار « برابري ,برادري و آزادي» پيروز شد و با
گذشت زمان هر كدام از اين شعارها وارثان و متوليان خود را يافت . شعار آزادي، شعار
ليبراليسم فرانسه بود، اما وارث شعار برابري سوسياليسمهاي فرانسوي بودند.
حجاريان
با طرح اين پرسش كه وارث شعار برادري كدام گروه بود، انجمنهاي كاتوليك را وارث
اين شعار معرفي كرد كه فعاليتهايي در حوزه جامعه مدني انجام ميدادند و چندان
به حوزه سياست توجه نميكردند. همان كاري كه اخوان المسلمين در مصر و اهداف رفاه
و فضيلت در تركيه انجام ميدادند.
حجاريان
تصريح كرد: مهندس بازرگان هم در تمام دوران تحصيل خود بيشتر به اين انجمنها سر و
كار داشت. او شنيده بود كه غربيان بيدين هستند، اما وقتي كه با اين گروهها
برخورد كرد، دريافت كه اتفاقاً اين جريان به شدت ديدندار است، البته با دولت
همكاري نداشته و گرايش محافظهكارانه دارند.
وي
نتيجه گرفت كه فعاليتهاي بازرگان هم بيشتر در حوزه جامعه مدني بود و اين جريان
روحيه مشروطه خواهي او را تقويت كرد.
وي
سپس به رشته تحصيلي بازرگان كه ترمو ديناميك بود، اشاره كرد و با بيان اينكه در
اين علم با تحولات دفعي و ناگهاني سر و كار نداريم بلكه مورد مطالعه ما تحولات
تدريجي است، دليلي ديگر را براي مشروطه خواهي و علاقه بازرگان به حركت تدريجي به
دست داد .
وي
افزود: مهندس بازرگان در نوشتههاي تحقيقياش بارها ميكوشيد تا از اين
تعاريف و قوانين سود برد، او حتي به حوزه روانشناسي بيشتر علاقه داشت تا جامعه
شناسي.
وي
افزود: به اين ترتيب ديدگاه بازرگان در مورد تحولات اجتماعي نيز چنين گرايشي را
يافت و به تحولات آرام اعتقاد پيدا كرد
.
از
ديگر نكات راجع به مهندس بازرگان كه حجاريان اشاره كرد، توجه به علائق شديد مذهبي
او بود كه منجر به نوعي جبههگيري نسبت به چپها شده بود .
وي
تصريح كرد: چپها انقلابي بودند و به بسيج تودهاي و راهي كه ناگهان همه چيز
را دچار تغيير دهد، ميانديشدند و مهندس با اين روش مخالف بود.
وي
افزود: او حتي وقتي از قرآن سخن ميگويد، تأكيد ميكند كه سير نزول قرآن
تدريجي بوده و حتي خداوند قادر متعال دنيا را در شش شبانه روز خلق كرده است.
نكته
ديگر كه حجاريان به آن اشاره كرد آن بود كه بازرگان بارها خود را ايراني ,مسلمان و
مصدقي ناميد.
وي
تصريح كرد: در مصدقي بودن معناي مشروطه خواهي نيز نهفته است، چرا كه مصدق حتي در
دادگاه نيز حاضر نشد، اعلام كند از قانون اساسي مشروطيت دست كشيده و به شاه خيانت
كرده است .
وي
در بخش ديگري از اين مقاله آورد: اما انقلاب كه شد ناگهان طنز روزگار بازرگان را
كه مشروطه خواهي تمام عيار بود، در تارك دولت انقلاب نشاند. انقلابي اتفاق افتاده
بود و بازرگان با آن مواجه شد. ميدانيم كه پيش از آن او در ديداري كه در پاريس
با امام خميني داشت پيشنهادهايي را طرح كرد. اول اينكه در همان رژيم مشروطه
انتخابات آزاد برگزار شود و انقلابيون و مخالفان براي آزادي انتخابات فعاليت كنند.
دوم آنكه نظام مشروطه و قانون اساسي آن ملغي نشود.
وي
با اشاره به اينكه اين پيشنهادها عملي نشد، ادامه داد: او در شرايطي سخت نخست وزير
دولت موقت انقلاب شد. بازرگان در وضعيت پوپوليسكي شگفتانگيزي كه هيچگونه سازگاري
با روحيه او نداشت، گرفتار شد
.
وي
افزود: يادمان هست كه حتي چند بار گفت مردم قدم رنجه كرده و انقلاب كردهاند،
حالا به خانههايشان باز گردندن تا كشور اداره شود.
حجاريان
با بيان اينكه بازرگان پس از انقلاب هم مشروطهخواه باقي ماند، تأكيد كرد: آن
مرحوم معتقد بود كه ساختار سياسي، اجتماعي و اقتصادي تغيير چنداني نكرده است و ما
هم مشروطه خواهان سابقيم. به همين دليل راه گذشته خود را همچنان ادامه داد. در آن
زمان اين تحليل هم وجود داشت كه انقلابي به وقوع پيوسته و رهبر كاريزماتيك آن مدتي
فضا را ملتهب ميكند، اما ساختارها تغييري نخواهد كرد.
وي
ادامه داد: در آن زمان نهضت آزادي به پيروي از بازرگان همين شيوه را ادامه داد. آنان
از قدرت كناره گرفتهاند و به شيوه انتقادي در نامه مشروطه خواهي خويش را پيگيري
كردند .
وي
با اشاره به نخبهگرايي بازرگان كه ميگفت؛ بايد براي توده مردم كار كرد، اما
اين كار را به كمك نخبگان انجام داد، با كليت پروژه بازرگان موافقت كرد، اما به
شيوه كار آن مرحوم انتقادهايي را وارد كرد.
وي
در اين مقاله نوشت: مشروطهخواهي اولاً منوط به حضور در حاكميت است و حتي تلاش به
دو گانه كردن حاكميت شيوهاي است كه در دوره گذار به آن دست داده مي شود، تا در
نهايت به مشروطه كامل و تاسيس حاكميت يگانه مشروط بيانجامد. اين كه تنها در جامعه
مدني فعاليت صورت گيرد، تأثير كافي ندارد .
وي
مشروعيت در حاكميت دوگانه را در دو بخش؛ اخذ مشروعيت از مردم و ديگري از يك امر
قدسي و به هر حال غير از مردم معرفي كرد و ادامه داد: دومين شرط مشروطه خواهي آن
است كه اين پروژه در بدنه جامعه مدني نيز بايد پيگيري شود و تنها با نخبهگرايي
به نتيجه نميرسد. اگر نخبه گرايي شكلگيري بخشي از حاكميت كه مشروعيت خود را
از امر قدسي ميگيرد، بخش ديگر را از حكومت بيرون خواهد راند. پس در ميان تودهها
نيز بايد پايگاهي داشت.
وي
نتيجه گرفت: سازماندهي اجتماعي در هيچ مقطعي نبايد رها شود. اين دو شرطي كه گفتم؛
لازم و ملزوم يكديگر و به نظرم مرحوم بازرگان اين دو مساله مهم را چندان كه بايد
مورد توجه قرار نداد.
وي
در خاتمه تصريح كرد: مساله بازرگان مساله امروز ماست، ما هنوز هم مشروطه خواهيم،
مشروطه را ميتوانيم دوگونه تصور كنيم، يكي مشروطه سلطنتي و ديگري مشروطه ولايي. ما
البته اكنون از مشروطه سلطنتي عبور كردهايم، بنابراين پيگير مشروطهاي از نوعي
ديگريم .