آمريکا و جنگ
به پايان رساندن کار
- آمريکائي ها در حاليکه جنگ را رهبري مي کنند
اما هنوز در موقعيت جنگي کامل قرار نگرفته اند. چشم انداز آينده سياست آمريکا
بيشتر حملات نظامي غير قابل کنترل است تا برگشت به يک سياست عقلاني.
Rainer
Matthias
روزنامه
دنياي جوان
17.01.2005
برگردان
ناهيد جعفرپور
در
چشم انداز نئو کنزرولاتيو ها ادعائي را که رئيس جمهور آمريکا جرج دبليو بوش در 11
سپتامبر 2001 بعد از حمله به برج هاي آمريکا بيان نمود مبني بر اين که :" آمريکا
در موقعيتي جنگي قرار گرفته است" هنوز بسيار از واقعيت ها بدور مي باشد.
مبلغين
جنگ جهاني جهارم با نگاهي انتقاد آميز به گفته هاي بوش نگريسته و مي گويند که :"با
وجود اينکه آمريکا جنگ را رهبري مي کند اما کشور آمريکا در موقعيت جنگي قرار ندارد".
جنگي که چون آتشي قرار است سريعا دامنه خاورميانه و شمال آفريقا را در بر گيرد.
نئو
کنزرواتيو ها موفق شدند آمريکا را در جنگي بدون خلاصي درگير نمايند که تا کنون از
نظر علائق اقتصادي بيشتر ضرر داشته است تا استفاده.
هم
اکنون بعد از سپري شدن سه سال از آغار اين جنگ جهاني چهارم اوضاع بنحوي است که ايالات
متحده آمريکا در منطقه از مقاصد استراتژي نئوکونزرواتيوها چه بلحاظ رواني و چه مادي
فرسنگها فاصله دارد. دولت بوش در انتخابات 2 نوامبر 2004 با اين هدف واهي مجددا به
رياست جمهوري رسيد که " کار را به پايان برساند". در تبليغات رياست
جمهوري از هدف گسترش اين جنگ به تک تک
کشور ها چون ايران و سوريه و يا کشيدن اين آتش به تمامي منطقه خاور ميانه هيچگاه
موردي براي بحث پيش نيامده و اشاره اي به آن نشد.
نيروهاي متحد نظامي در پرتگاه
اين
واقعيت که ايالات متحده آمريکا آن هدفي را که نئوکونزرواتيوها بدنبالش بودند
نتوانست به انجام برساند را ميتوان از تعداد سربازانش مشاهده نمود: اين تعداد
سربازان براي وظايف اشغالگرانه فعلي در عراق و افغانستان به هيچ وجه کافي نمي
باشند. به همين دليل هيچگونه فضاي کافي براي به انجام رساندن اهداف جنگي
نئوکونزرواتيوها در ايران و يا کشور هاي ديگر باقي نمي ماند. به اين مفهوم که از
جنگ جهاني دوم تا کنون هيچگاه آمريکائي ها تا اين حد با کمبود سرباز روبرو نبوده
اند.
در
حال حاضر نيروي فعال نظامي آمريکا متشکل از 1،4 ميليون سرباز زن و مرد مي باشد. که
از اين تعداد 512000 اين سربازان به لشکر زميني ارتش تعلق دارد که مسئوليت اصلي در
افغانستان و عراق را بر دوش ميکشند. علاوه بر اين در حدود 500000 وابستگان گارد ملي
و 200000 نفر سربازان رزرو هم در اين راستا در حال آماده باش مي باشند که البته از
زماني که مشخص گشته است که بخش اعظم اين نيروي رزرو به صحنه خطرناک جنگ فرستاده ميشوند
مشکلات بسياري بر سر راه ارتش قرار گرفته است. به اين مفهوم بيشتر اين افراد رزرو
، پدران و مادران جواني هستند که هرگز حاضر نيستند حتي با نام " قهرمان"
از خانواده خويش ماه هاي طولاني جدا گردند.
در
حال حاضر نيروي ارتش اشغالگر آمريکا در عراق چيزي در حدود 140000 تا 150000 نفر مي
باشد. مضاف بر اين در حدود 20000 تا 22000 سرباز از ديگر کشور ها به اين نيروي
نظامي افزوده ميشود که 8000 تا 10000 نفر آنها از بريتانيا مي باشند. در افغانستان
آمريکا در حدود 16000 سرباز و بريتانيا 2000 سرباز را مستقر نموده است. بعلاوه 8000
تا 9000 سرباز از ناتو (لشکر صلح)در کابل مستقرند که البته هيچگونه عمليات نظامي
را انجام نمي دهند. از اين تعداد سربازان ناتو اکثريت سربازهاي آلماني و کانادائي
مي باشند.
وسعت افغانستان با وجود اينکه در حدود 50 درصد بيشتر از عراق مي باشد اما تعداد جمعييتش کمتر
است. سربازان نيروهاي نظامي در افغانستان براي کنترل اين کشور در آنجا مستقر مي
باشند.دولت آمريکا سعي نموده است با در نظر گرفتن وضعيت افغانستان نيروهايش را در
پهنه افغانستان تقسيم جغرافيائي کند به اين صورت که بخش اعظم کشور را کاملا در اختيار
بنياد گرايان قرار داده است. هم اکنون در حدود 80 تا 90 درصد هروئين بدست آمده
ازترياک خالص جهان ازافغانستان مي باشد. اين خود نشان دهنده اين است که تا چه حد
آمريکا و ناتو در اين کشور نفوذ دارند. البته اگر نخواهيم بگوئيم که آنها کاملا
آگاهانه چشم هاي خويش را بر باز شدن غوزه هاي خشخاش مي بندند.
دولت
آمريکا براي سال جديد اعلام نمود که " دست به عمليات جدي براي از بين بردن
کشتزار هاي خشخاش خواهد زد". البته تا چه حد اين گفته واقعيت دارد معلوم نيست
حتي اگر هم اين ادعا به واقعيت بپيوندد معلوم نيست که آيا اين آرامش فعلي در
افغانستان بر هم خواهد خورد يانه. در هر حال آمريکا در اين صورت مجبور خواهد شد نيروهاي
ارتش خويش را در افغانستان قوي تر نمايد و تعداد بيشتري سرباز را در آنجا مستقر
سازد. روزنامه مالي تايمز در دوم ژانويه گزارش مي دهد که :" اينکه پنتاگون
اعلام نموده است که بزودي بطور نظامي بر عليه کشتزارهاي خشخاش و تجارت ترياک وارد
عمليات خواهد شد با مقاومت هاي شديد ژنرال هاي ارتش روبرو شده است. آنها اعتقاد
دارند که در اين صورت متحدين مهم ارتش آمريکا بخصوص نيروهاي متحده از شمال
افغانستان به دشمنان ارتش آمريکا تبديل خواهند شد".
در
مجموع تعداد سربازان لشکر اشغالگر( آمريکا و متحدانش) در عراق و افغانستان در حدود
200000 نفر مي باشد. در حاليکه در جنگ اول عراق در سال 1991 پنتاگون تنها در حدود 700000
سرباز آمريکائي را بکار گرفته بود و به اين
تعداد 160000 سرباز ديگر از 33 کشور متحد آنان اضافه ميشد. در آنزمان استراتژي
ارتش آمريکا به اين شکل بود که با اين ارتش عظيم بمدت چندين ماه تدارک قدرتي عظيم
الجسه را در اين منطقه بدهند که بتواند با بمباران هاي چند هفته اي دشمن را شکست
داده و در خاتمه با يک حمله سريع زميني با حداقل تلفات خودي جنگ را برنده شوند.
جنگ
دوم عراق در مارس/آپريل سال 2003 ثابت نمود که نيروي نظامي اشغالگران استراتژي نويني
را انتخاب نموده اند. که به لحاظ دارا بودن دستگاه عظيم و گسترده تکنولوژي ، با
وجود عدم زمان کافي براي تدارکات جنگي و تعداد کم سربازانشان، خواهان موفقيت فوري
در جنگ مي باشند.اما آنچه که بعدا مشاهده شد بيانگر اين مسئله بود که آمريکا با اين
تعداد سرباز نخواهد توانست کشوري را که اشغال نموده است تحت کنترل خويش درآورد. در
واقع ارتش آمريکا در عراق در اين موقعيت قرار ندارد که مرتبا با توجيه تروريسم وضعيت
خويش و وضعيت کشور را امنيت بخشد. تنها کاري که تا کنون انجام داده است تا آنجا که
امکان دارد سعي نموده هر چه بيشتر مخالفان خويش را کشته و نابود نمايد و مراکز
شورش ها و مقاومت ها را بمباران و از سکنه خالي نمايد. عمليات هاي بر عليه شهر
فلوجه ثابت نمودند که مخالفت با آمريکا مرگ و نيستي بدنبال خواهد داشت. تاريخي هم
که بنگريم استراتژي ترور آمريکائي که در ويتنام هم شاهد آن بوديم هيچگاه در نهايت
موفقيت آميز نبوده است. اگر از واقعيت امروزي حرکت کنيم جنگ اشغالگرانه آمريکا در
عراق باعث شده است که روز به روز به تعداد مقاومت ها و شورش ها بر عليه آمريکا
افزوده شود. طبق آمار تعداد جنگجويان عراقي بر عليه آمريکا که در آغاز 5000 نفر
بود در سال دوم به ده هزار و هم اکنون به 200000 نفر رسيده است.
در
سال 1969 در اوج جنگ ويتنام در جنوب شرقي آسيا سربازان آمريکائي 540000 هزار نفر
بودند که تقريبا 4 برابر سربازان مستقر در عراق مي باشند. در مجموع در طول جنگ ويتنام
که دامنه اش از لائوس تا کامبوج بود طبق گزارش هاي متفاوت بين 4 تا 9 ميليون سرباز
آمريکائي به جنوب شرقي آسيا فرستاده شدند.
در سال 1950 تا سال 1953 در جنگ کره در مجموع 8/6 ميليون سرباز آمريکائي در
جنگ مستقر بودند. بالاترين لشکر آمريکائي در جنگ کره بيش از 5/1 ميليون سرباز داشت.
يک
ميليون سرباز در جنگ و مقايسه جنگ ويتنام و کره با امروز به ما نشان مي دهد که
امروز آمريکا فاصله زيادي با ادعاي بودن در جنگ آنهم به وسعت جنگ جهاني چهارم را
دارد. در يک تخميني که توسط خبرگزاري
UPI در
9 دسامبر بيان گرديد مجموعه سربازان آمريکائي که تا آخر سپتامبر در عراق و در
افغانستان مستقر گشته اند در حدود 955000 مي باشد. بيش از 300000 نفر از اين
سربازها بيش از يکبار در عمليات بوده اند. 710000 نفر از اين سربازان در واقع
مرتبا در عمليات بسر برده و در حقيقت بازوي اين جنگ بوده اند. 245000 سربازان ، از
گارد ملي و سربازان رزروي مي باشند. در اين ميان طبق گزارش UPI از قول يک دولت مرد آمريکائي از اوائل دسامبر 2004 مجموعه سربازان ارتش اشغالگر که در عمليات بسر
مي برند ازمرز يک ميليون نفر تجاوز نموده است.
نيروي
نظامي آمريکا اکنون در موقعيت کنونيش
کاملا تحت فشار است. کنگره آمريکا تصويب نموده است که 4000 سرباز ديگر به منطقه
جنگي روانه گردد. شايد با افزايش نيرو و بالا بردن ظرفيت بتوان مثلا بر عليه کشور
کوچکي مثل سوريه دست به عمليات جديدي زد اما براي گسترش اين جنگ در منطقه به هيچ
وجه اين ظرفيت نظامي کافي نخواهد بود.
رساندن تعداد نيروي ارتش آمريکا به سطحي چون 15 سال پيش قبل از فروپاشي شوروي، در شرايط
کنوني و با در نظر گرفتن اين واقعيت که از سال 1973 قانون نظام وظيفه اجباري در
آمريکا لغو گرديد، براي جامعه آمريکائي نه تنها مشکل بزرگي است بلکه به لحاظ مالي
هم امکان پذير نمي باشد.
حساب
شده است که اگر حتي 10000 سرباز به سربازان کنوني اضافه شوند در حدود 1،2 ميليارد
دلار سالانه به خرج دولت اضافه خواهد شد. حال با محاسبه اينکه براي گسترش برنامه
نئوکنزرواتيو ها در کل خاورميانه که طبق
تخمينات احتياج به يک ميليون سرباز اضافي دارد سالانه چيزي در حدود 100 تا 120 ميليارد
دلار هزينه بيشتر براي دولت آمريکا خواهد داشت. فراموش نشود که تنها طبق گزارش
پنتاگون در سال 2004 تا آنزمان در حدود 420 ميليارد دلار خرج پنتاگون بر عليه "تروريسم"
بوده است.
جنگ
در فضاهاي جديدي چون ايران که 4 برابر بزرگتر از عراق بوده و جمعيتش سه برابر جمعيت
اين کشور مي باشد، هزينه اي غير قابل تصور خواهد داشت. همچنين هزينه تکنو لوژي
بکار رفته در جنگ هاي بعدي به هيچ وجه قابل پرداخت از سوي آمريکا نخواهد بود. مجموعه
هزينه جنگ ويتنام چيزي در حدود 150 ميليارد دلار تخمين زده شده است. اين هزينه در
جنگ دوم عراق مدتهاست که از مرزهايش تجاوز نموده است. در جنگ اول عراق در سال 1991
که در حدود 6 ماه طول کشيد طبق تخمينات متفاوت بين 61 تا 71 ميليارد دلار بوده است.
53 ميليارد دلار آن را متحدين آمريکا و 36 ميليارد را عمدتا دولت هاي عربي و 16 ميليارد
آلمان و ژاپن پرداختند. در حالت کنوني آمريکا
تکرار اين واقعه را تنها بايد در خواب ببيند.
تا
پايان سال 2004 جنگ عراق و افغانستان در حدود 130 ميليارد دلار خرج روي دست
اشغالگران گذاشته است. طبق تخمينات و آن گزارشي که به افکار عمومي ارائه شده
است ، کاخ سفيد آمريکا بايد روي 50 تا 60
ميليارد دلار حساب کند. در سال جديد دولت آمريکا از کنگره آمريکا بين 80 تا 100 ميليارد
دلار تقاضاي کمک نموده است. يعني بيش از 5 ميليارد ماهانه هزينه که 4 ميليارد آن
هزينه ماهانه براي عراق و 1 ميليارد آن هزينه ماهانه براي افغانستان مي باشد.
جنگ
بر عليه تروريسم اولين جنگ آمريکا در تاريخ است که تا کنون بدون بالا بردن ماليات
ها به پيش برده شده است.بر عکس دولت بوش به نفع ثروتمند ترين بخش جامعه ماليات ها
را حتي تقليل هم داده است و آنطور که به نظر مي رسد اين تقليل ماليات ها همچنان
ادامه خواهد داشت. در واقع اين کار شرايطي را در آمريکا به وجود خواهد آورد که
آناني که فکر مي کنند آمريکا در جنگ است ولي آمريکائي ها از جنگ دورند کاملا در
اشتباهند. زيرا که اين جنگ در خود آمريکا قربانيان بسياري را داده است و مردم اين
کشور را روز به روز در فقري عظيم تر فرو ميبرد.
هزينه و دخل و خرج دولت آمريکا در سال گذشته
مرزهاي خود را گذر نمود به اين صورت که اين دخل و خرج چيزي در حدود 413 ميليارد
دلار بوده است که در واقع رکورد تا کنوني را در آمريکا شکسته است. يکي از تبليغات
انتخاباتي بوش شکستن اين هزينه ها بود و تنظيم اين دخل و خرج دولت.
دستگاه
بوش براي اينکه بتواند اين رويا را به واقعيت بنشاند تمامي هزينه هاي دولت را تقليل
داده است و از تمامي بخش هاي وابسته به دولت خواسته شده است هزينه خويش را به نصف
برسانند. اين منطق شامل حال پنتاگون هم خواهد شد. مثلا قرار شده است که در آينده
از هواپيماي جنگي تيپ F/A-22 تعداد کمتري
ساخته شود و نيروي دريائي بايد سالانه دو زير دريائي کمتر بسازد و همچنين در سال
از تعداد زير دريائي هاي اتمي سه عدد کمتر ساخته شود. به اين صورت در تمامي قواي
سه گانه بايد صرفه جوئي گردد.
در
مجموع بطور خالص با اين صرفه جوئي ها سالانه 30 ميليارد دلار صرفه جوئي خواهد شد. که
اين خود در مقابل هزينه موجود هيچ است. از زماني که بوش جنگ بر عليه تروريسم را
اعلام نمود هزينه پنتاگون از 291 ميليارد سال 2001 به 420 تا 430 ميليارد پايان
سال 2004 رسيد.
در انتظار 11 سپتامبر ديگري
اکثريت
مردم آمريکا از هزينه بالاي جنگ گلايه و اعتراض دارند. اما با اين وجود هنوز بسياري
از حرکات ارتش پشتيباني مي نمايند. در واقعيت اقليتي کمي از مردم آمريکا از آنچه که ارتش اشغالگر در عراق انجام
مي دهد عصبي و ناراحتند. ضرب المثلي معروف در آمريکا مي گويد اگر آمريکائي ها را
بزور در آب بياندازند شروع به شنا کردن مي نمايند. مفهوم اين ضرب المثل اين است که
آمريکائي ها اگر زماني در جنگي وارد شوند سالها به آن جنگ ادامه خواهند داد حتي
اگر تمامي شواهد اقتصادي و نظامي بر خلاف منطق اين جنگ باشد. اينکه به لحاظ مادي و
ايدئولوژيکي و مسائل و مشکلات متفاوت آمريکا در موقعيت" جنگ جهاني چهارم "قرار
ندارد نمي تواند مانع اين گردد که آنان براي رسيدن به اين موقعيت تلاش نکنند. آنچه
که مهم است نئوکونزرواتيو ها با کمک اتفاقلاتي چون 11 سپتامبر آن لحظات حيات بخشي
را که بدنبالش مي گردند بدست خواهند آورد. کسي نمي داند که در آينده چه زماني آنان
مجددا به يک 11 سپتامبر ديگر احتياج خواهند داشت.