"گفتمان"
رفراندم، در
عناد با روش
نافرماني مدني
�محمد
پروين
mparvin@mehr.org
طرح
رفراندم
قانون اساسي و
شيوه تحقق ياگتن
اَن، بعد از
همه توجيهاتي
که از طرف
طراحان و حاميان
اَن صورت
گرفته، اخيرا
از طرف اَقاي
سازگارا (۱)
جمع بندي شده
است. اين چمع
بندي، مورد
تائيد بسياري
ديگر از حاميان
رفراندم نيز قرار
گرفته است. سازگارا
ميگويد:
" جنبش
رفراندم در ايران
مثل بسياري از
حرکتهاي
مشابه از پنج
گام عبور مي
کند. گام اول
طرح موضوع
است... گام دوم
تعميق و
توسعه�
است. تعميق
به معني آنکه
اين نظريه (
رفراندم)� بايد
بتواند در
مقابل تئوريهاي
رقيب از خود
دفاع نمايد...
توسعه به معناي
آنکه هر چه بيشتر
به گوش مردم
برسد... گام
سوم، گام
سازماندهي
است. يعني
طرفداران اين
نظريه در ميان
مردم و نخبگان
جامعه بايد
سازمان مناسبي
را براي پيشبرد
اين جنبش ايجاد
نمايند. پس از
اين مرحله گام
چهارم يعني
گام مقاومت
مدني مي تواند
تحقق يابد.
مقاومت مدني طيف
فعاليت هايي
است از ساده
ترين کارها
مثل مقاومت
منفي تا
اعتصاب که سقف
اين قبيل فعاليت
ها است. اگر اين
گام به درستي
برداشته شود
گام پنجم يعني
برگزاري
رفراندم امکان
پذير مي شود.
بنابراين دلسردي
مردم حرفي بي
وجه است...به ياري
خداوند منان
در نوشته هاي
ديگر به وجوه
ديگر اين پنج
گام به خصوص
امر سازمان دهي
و روش هاي
مقاومت مدني
با استفاده از
تجربيات ساير
کشور ها خواهم
پرداخت."
بگذاريد
با مرور پيشنهادات
سازگارا که بسيار
روشن است، به
شما نشان دهم
که نتيجه کار
رفراندم چه
خواهد بود.
سازگارا ميگويد:
��
- ايرانيان
مخالف با
"استبداد ديني"
در شرايط "تاريخي"
که رفراندم
فراهم کرده
است، "همه با
هم" به گفتمان
رفراندم مي
پردازند. اين
گفتمان براي
جامعه ما بسيار
مفيد است. بعد
از مدتها "همه
را با هم"
همراه �کرده
است. ميتوان
کدورت ها را
کنار گذاشت و
گل گفت و گل شنيد
و اَنرا تعميق
و توسعه داد.
- بعد از اينکه
بحد کافي در
باره فوايد
رفراندم
گفتگو شد،� فاز
برنامه ريزي و
سازماندهي
شروع ميشود.
مردم و نخبگان
جامعه بايد
سازمان مناسبي
را براي پيش
برد جنبش
رفراندم ايجاد
نمايند.
�- پس
از اين مرحله
گام مقاومت
مدني مي تواند
تحقق يابد.
توجه داشته
باشيد که چون
مردم ما قانون
گريزند�
از�
واژه
نافرماني مدني
ممکن است "سو
استفاده"
بشود (۲)�
بنابراين بايد
اَن را مقاومت
مدني خواند که
بتوانيم در
نهايت صلح و صفا
در چارچوب
قوانين رژيم،
دستيابي� به
قانون اساسي "
نوين" را
فراهم کنيم.
فراموش نکنيد
که سقف مقاومت
مدني هم
اعتصاب است.
سازگارا سپس
قول ميدهد که
به ياري
خداوند منان در
نوشته هاي ديگر
روش هاي�
مقاومت مدني
(که سقفش
اعتصاب است)� را بيشتر
توضيح دهد.
- اگر اين
گام درست
برداشته شود ( يعني
اينکه از
"سقف" اعتصاب تجاوز
نکند)، گام
اَخر يعني
برگزاري
رفراندم
امکان پذير مي
شود. بنا براين
بحث دلسردي
مردم حرفي بي
وجه است!
بسياري از
حاميان
فراخوان ( از
جمله نماينده
جبهه ملي شاخه
مدني در گفتگوي
با تلويزيون
کانال ۱، جمعه
۹ ژانويه،
ساعت ۷ بعد از
ظهر) بر اَنند
که اين مراحل
سالها طول
خواهد کشيد.
- نتيجه: بعد از سالها
گفتمان و
برنامه ريزي� اگر
مقاومت مدني
به نهايت اوج خود
هم که سازگارا
اَنرا مرحله
اعتصاب�
ميخواند
برسد، �تازه به
جائي خواهيم
رسيد که خيزش
هاي اَزادي
خواهانه ما ۱۰سال
پيش اَنجا
بود. منتها ،
بزرگترين دست
اَورد طرح
مقاومت مدني
اَقاي
سازگارا، اين
نيست. بزرگترين
دست اَورد اَن
تخطئه، لوث
کردن و به
فراموشي
سپردن
مبارزات بر
اساس راه کار
نافرماني مدني
است.
اشکالات
اساسي طرح
رفراندم تغيير
قانون اساسي،
براي کساني که
اَنرا با دقت
بررسي کردند،
از اَغاز بسيار
روشن بود.
طراحان
فراخوان اين ايده
را مطرح کرده
بودند که اگر
تعداد کثيري،� از رژيم
اسلامي
بخواهند که
قانون اساسي
خود را�
تغيير دهد،
استبداد ديني
را کنار
بگذارد و بيانيه
حقوق بشر را
مراعات کند،
رژيم اسلامي
به اين خواست
جامعه عمل
خواهد پوشاند.
به گمان من،
برداشتي که از
اين متن ميتوانست
بشود �اين
بود که
فراخوان نهايتا
به رژيم اسلامي
اين شانس را ميدهد
که به پاره اي
تغييرات ظاهري
دست بزند و
اسلام "خوبي"
را که منافاتي
با حقوق بشر
ندارد ارائه
دهد و بار ديگر،
با راي مردم
چند صباحي �براي
خود مشروعيت
کسب کند.
فرياد ها
وشيون هاي بسيار
سر داده شد،
که چنين نيست.
گفتند و بسياري
هم گفتند و� هنوز هم
مي گويند که اين
فراخوان
اشاره به
قانوني "نوين"
دارد و لذا تغييرکليت
نظام مورد نظر
است، و گفتند
که ادامه
حکومت مذهبي نيز
مورد نظر نيست
چرا که نظر به
بيانيه حقوق
بشر دارد و
جدائي دين از
دولت در اين بيانيه
اَمده است. هر
چه هم که �سئوال
شد �که
کجاي بيانيه
حقوق بشر
اشاره به اين
امر دارد، کسي
اين�
زحمت �را به
خود نداد که
ما را به �يکي از ۳۰
بند بيانيه
حواله دهد.
پاره اي ما را
به ماده ۱۸
رجوع دادند.
جستيم و چيزي يافت
نشد!
طراحان اصلي
فراخوان، در
مقام دفاع �توضيحاتي
دادند که
برداشت هاي
منفي ما از
رفراندم را
تائييد ميکرد
و منطقا بايد
به روشن شدن
اوضاع کمک ميکرد.
از سازگارا
پرسيدند، اگر
درخواست از رژيم
مورد قبول
قرار نگرفت چه
خواهد شد؟
پاسخ اين بود
که نافرماني
مدني خواهيم
کرد، منتها از
اَنجائيکه
مردم ما قانون
گريز هستند،
براي اَنکه
تعبير اشتباهي
نشود، بهتر
است اَنرا
مقاومت مدني
بناميم که
اعتراضات در
چارچوب قانون
صورت گيرد و
سقف اين
مقاومت هم
اعتصاب است (۲).
اقاي ملکي هم
رفراندم را در
کنار مبارزه
مسلحانه از راه
کارهاي دسترسي
به اَزادي نام
برد ولي همه
اَزاديهاي سياسي،
اقتصادي،
اجتماعي را پيش
شرط رسيدن به
اين اَزادي
قرار داد و
بعد هم گفت که
ما فعلا چيزي
جز گفتمان
رفراندم نمي
خواهيم! قيد
جدائي دين از
دولت �در متن بيانيه
رفراندم را هم
اصولا غير
دموکراتيک
خواند، چرا که
ممکن است مردم
با دخالت دين
در دولت موافق
باشند (۳)!
�اين
تصور که توضيحات
واضح و روشن �سازگارا
و ملکي کار �را در
نشان دادن
اشکالات
فراخوان� ساده تر خواهد
کرد سخت
اشتباه بود.
حاميان
فراخوان از
حرفهاي ملکي
فقط هماني را
که برايشان
راه فراري ايجاد
ميکرد برگزيدند
و بقيه توضيحات
�او و
سازگارا را
نشنيده
گرفتند. �گفتند
که فعلا زمان
آنست که به
گفتمان رفراندم
بپردازيم.
انشا ها نوشته
شد و هنوز در
حال نوشتن
هستند که "همه
با هم" بسوي
گفتمان
رفراندم تا
دودمان ظلم
برافکنده شود.
با اين چرخش،
پاسخ به اينکه
چگونه اين
رفراندم تحقق
خواهد يافت، ديگر
ضروري نيست.
ما بعد از ۲۶
سال قرار است
"همه با هم" به
جشن و سرور
بنشينيم که ميخواهيم
�با هم
حرف اين را
بزنيم که اين
رژيم را بايد
تغيير داد، کمي
تغيير داد، شايد
هم اصلا تغييري
احتياج نباشد!
ولي بهر حال
اگر لازم شد،
در چارچوب
قوانين رژيم و
به شکلي که
مورد سو
استفاده مردم
قانون گريز ما
قرار نگيرد،
قانون اساسي
"نوين" را به
رژيم اسلامي
تحميل خواهيم
کرد!
رفراندم
قانون اساسي،
بعنوان راه
کاري براي تغيير
قانون اساسي
رژيم مطرح شد
ولي� به
"گفتمان
رفراندم" تقليل
يافت. ميتوان
باز هم انشا
نوشت� و
در مزاياي
"همه با هم"
بودن و گفتگو
کردن، و اَرزوي
تغيير رژيم
اسلامي مديحه
سرائي کرد. ميتوان
بجاي پاسخ به
سئوالات
مخالفان، به
تحريف و سفسطه
پناه برد و يا �ناسزا
گفت.، اما� جدا از اين
نمايشات، اين
سازگاراست که
جنبش رفراندم
را همانطور که
در ابتدا ذکر
شد،� به
روشني تصوير
کرده است و هيچ
کس ديگري هم
حرف ديگري
ندارد و اگر
هم دارد، به اين
طرح رفراندم
ربطي پيدا نمي
کند و بيان
خواست و اَرزوي
فردي است که هيچگاه
در چارچوب اين
رفراندم نمي
تواند تحقق پيدا
کند. جالب اينجاست
که خود طراحان
و حاميان
رفراندم،
منجمه
سازگارا هم جا
و بي جا ميگويند
که�
انتظار
ندارند�
رژيم اسلامي
به اين در
خواست تن در
دهد. منتها در
چند جمله و
کلام بعد، اين
واقعيت در دل
انشا نويسي ها
و جمله پردازيهاي
آنان فراموش ميشود.
�نتيجه
اَنکه بزرگترين
دست اَورد
رفراندم تغيير
قانون اساسي،
چيزي جز به
فراموشي سپردن
نافرماني مدني
و نابودي
مبارزات آزادي
خواهانه نمي
تواند باشد.
"روشنفکران"
و "فرهيختگان"
سياسي ما،
مردم را دست
آويز بي عملي،
ندانم کاري، و
استيصال فکري
و عملي خود
قرار داده
اند. ميگويند
مردم حاضر به
پرداخت هزينه
نيستند و لذا
تنها ميتوان
حرف تغيير رژيم
را زد! اَنها� هشياري
مردم �را که نمي
خواهند بي
حساب و بي
برنامه �تن به
خطر دهند، با� تسليم
طلبي خودشان يکي
ميگيرند و در
واقع قياس به
نفس مي کنند. اين
واقعيتي است
که اکثريت
مردم ما بعلت
فقدان يک
مبارزه
سازمان يافته،
خانه نشين و
نظاره گر شده
اند. مي بينند و
تحسين هم ميکنند
که عليرغم
سرکوب بيرحمانه
رژيم، گروه هاي
اندکي با
مبارزات� متکي بر
نافرماني هاي
خود نگذاشته
اند که رژيم
اسلامي مستقر
شود. منتها
بدرستي هم مي
بينند که اين
مبارزات بعلت
نداشتن�
استراتژي
مشخص عمر
کوتاهي داشته
اند و با دستگيري
و سرکوب چند
نفر به پايان
رسيده اند، تا
دوباره در شرايطي
خاص و اغلب
خود به خودي
از جائي دگر
سر برون کنند.
از طرف ديگر،
مردم ايران شرايط
جهاني را سخت
زير نظر دارند
و نيک ميدانند
که در تلاش
براي حکومتي
سکولار و
دموکراتيک نه
تنها با رژيمي
اَدم خوار
بلکه با همه
دول و نهادهاي
سود جوي جهاني
طرف هستند.
شاهد هستند که
چگونه اتحاديه
اروپا بدون هيچ
قيد و شرط عملي،
از رژيم اسلامي
حمايت ميکند و
نيرو هاي سرکوبش
را باز سازي ميکند
و بزودي هم در
خواهند يافت
که امريکا نيز
به حلقه رقيبان
اروپائي خود پيوسته
است. ما با عدم
توجه به اين
امر مهم، تلاشي
براي برداشتن
اين مانع� بزرگ از
پيش پاي�
آزادي
خواهان در ايران
نکرده ايم. به
باور من بدون
برداشتن اين
مانع، بساط� رژيم� اسلامي
هرگز بر چيده
نخواهد شد. در
اثبات اين
ادعا،�
نوشته اي را
به نقد شما
خواهم گذاشت.���
عليرغم همه
محدوديت ها،
با وجود آنکه
اَزادي
خواهان ما� با رژيم
اسلامي و همه
سود جويان
جهاني مواجه
بوده اند، با
وجود اَنکه
دسترسي به گنجينه
مدون شده
مبارزات بدور
از خشونت و
نافرماني مدني
را نداشته
اند، معهذا
بنظر ميامد که
دارند کم کم ياد
مي گيرند.
کارها داشت
بتدريج با
برنامه تر ميشد.
اعتصابات و تظاهرات
از حالت خود
به خودي در
اَمده بود و
از قبل اعلام
ميشد. معلوم
بود که�
بين گروه هاي
مختلف
توافقات و
برنامه ريزيهائي
وجود داشته
است. اين
تحولات هر چند
کوچک، اين
ضرورت را بيش
از بيش نمودار
ساخته بود که
بايد جنبشي �ايجاد شود
که فن نافرماني
مدني را بياموزد،
اَنرا با ديگران
و به خصوص
برون مرزيان
در ميان
بگذارد، با
تجارب عملي
اَنها در اَميزد
و نهايتا
استراتژي
بزرگ مقابله
با رژيم اسلامي
را بنا نهد. در
عوض پرداختن
به اين مهم،
کوه
"روشنفکران"
ما موش
رفراندم را زائيد!
رفراندمي که پيروزيش
به مثابه
نابودي جنبش
نافرماني
خواهد بود.
مبارزاتي از
اَن نوع که
سازگارا و ملکي
و حاميانشان ميخواهند
و قرار است که
قانون گريز
نباشند، نقطه
مقابل
مبارزاتي است
که اساس اَن
بر زير پا گذاشتن
قوانين رژيم و
نافرماني
استوار است.
سرشت
مبارزات بدور
از خشونت،
اَنرا در
محدوده ياد گيري،
ياد دادن، �تبليغ و
ترويج همه
اَزادي
خواهان و بخصوص
روشنفکران و
متفکران
جامعه قرار ميدهد.
برخورد به� شيوه هاي
مبارزاتي و در
اين محدوده
برخورد به
مسئله خشونت و
يا عدم خشونت
از ديدگاه
حقوق بشر امر
بسيار مهمي
است و بخصوص
در شرايط فعلي
�پرداختن
به اين راه
کار اساسي، تنها
در محدوده
گفتمان و
اعتصاب نيست و
بسيار فراتر
از اينها ميرود.
تنها �با گذر
از پروسه يادگيري،
شناخت، و
برنامه ريزي
استراتژيک
است که ممکن
است� به
ستم� رژيم� اسلامي
پايان داده
شود.
من،
دوستان و
همکارانم در
"مهر"،�
تحت اَموزش
هاي افرادي
چون دکتر
شارپ، مدتهاست
که اين راه
کار را مي
اَموزيم.� اميدواريم
که با پرداختن
مداوم�
به اين مقوله،
بتوانيم توجه
دوستان ديگر
را نيز به اين
راه کار موثر
در سرنگوني رژيم
ظلم اسلامي در
ايران جلب کنيم.
به گمان من،
مردم ما و
جامعه ما احتياج
به تفکر
روشنگرانه، پيش
رو، و متمرکز
و هدف مندي
دارند که
توانسته باشد
پيشرو بودن
خود را نيز
توضيح دهد.
جامعه ���"روشنفکري"
ما سالهاست که
در لباس مبارز
سياسي به توضيح
وضعيت موجود و
تجزيه و تحليل
و تفسير طيف
وسيعي ازمسائل
نشسته است و
اَنرا به
عنوان "تفکر"� به
جامعه ما
ارائه ميدهد
تا مردم خود
بروند و به اين
"تفکر ها" ماديت
ببخشند. ولي
از اَنجائيکه
ارائه اين
"تفکرها" هدف
مند نيست و به
غايت گوناگون
هم هست، جز سر
درگمي چيز ديگري
ايجاد نکرده
است و اَنجا
هم که ميخواهد
به راه کارها
رو اَورد با
"گفتمان" رفراندم
باز به همان
دام حرف و بحث
مي افتد.
پرداختن به تئوري
و عمل مبارزات
بدور از خشونت
جامعه
روشنفکري ما
را از اين بن
بست رها ميکند
و بجاي دنبال
روي از حرکات
پوپوليستي،
به ايجاد تفکر
پيشرو سوق ميدهد.
سرشت اين
مبارزات به
نحويست که
منحصر به
احزاب سياسي
طالب قدرت نمي
شود و همه
اقشار و افرادي
را که هدفشان
برچيدن بساط
رژيم اسلامييست
در بر ميگيرد.
از اينروست که
به باور من، �در اين
راه يابي،
فعاليت گروه
هاي حقوق بشر
و همچنين
اقشار و لايه
هاي روشنفکري
و دانشجوئي و
غيره، اَنها
را در رابطه
تنگاتنگ با
زحمتکشان و
کارگران
اَزادي خواه
قرار خواهد
داد.
�در
نوشته هاي بعدي
بتدريج �مباني
فلسفي،�
تکنيک ها و
اسلحه هاي
مورد استفاده
اين روش را با
شما در ميان
خواهم گذاشت.
معلم من در اين
يادگيريها،
محققان موسسه
اَلبرت انيشتن
(۴) در امريکا و
بخصوص پروفسور
شارپ است که
سالهاي زيادي
را صرف شناخت
اين روش، مدون
کردن تکنيک هاي
اَن و بکار گيري
اَن ها در شرايط
مختلف کرده
است (۵). نتايج
تحقيقات و
بررسيهاي او
که تماما تکيه
گاهاي علمي و
عملي دارند و
بدون الگو
برداري، از
تجارب گذشته
مايه گرفته
است، در
نوشتجات و کتب
متعددي منعکس
شده است. يکي
از کتابهاي او
به فارسي
ترجمه شده است
(۶). حق ترجمه
کتاب ديگري با
عنوان " ايجاد
بديل هاي منطقي
براي جنگ� و ساير
خشونت ها" (۷)
به گروه مهر
داده شده است.
کار ترجمه اين
کتاب پايان يافته
و بزودي منتشر
خواهد شد.
بايد فن
نافرماني مدني
را از�
استادان و
متخصصان اَن� بياموزيم� و اجازه
ندهيم که
"رفراندم"،
در عناد با� روش� نافرماني
مدني، �راه
برون رفت �از
گنداب رژيم
اسلامي را با
ايجاد سرگرمي
"گفتمان"� سد کند.
۱۵ ژانويه
۲۰۰۵
mparvin@mehr.org
��
منابع:
۱-
۱۳ پاسخ
سازگارا
http://mehr.org/Sazgara_BBC.mht
۲-
سازگارا در
مصاحبه با بي-بي-سي
http://mehr.org/Sazgara1.pdf
۳-
ملکي در مصاحبه
با شميراني
http://mehr.org/Maleki_Shemirani.mht
۴-
موسسه اَلبرت
انيشتن ��
http://aeinstein.org/
۵- بيوگرافي
جين شارپ
http://mehr.org/sharp_bio.htm
�
۶-
از ديکتاتوري
تا دموکراسي
http://mehr.org/from_dictatorship_to_democracy_persian.pdf
۷-
ايجاد بديل هاي
منطقي براي
جنگ� و
ساير خشونت ها
http://65.109.42.80/organizations/org/TARA.pdf
MEHR
P.O. Box 2037
P.V.P., CA 90274
USA
Tel: (310) 377-4590
Fax: (310) 377-3103
E-mail: mehr@mehr.org
URL: http://mehr.org