يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۳ - ۱۶ ژانويه ۲۰۰۵

تاريخ يک عجوزه است!

مصاحبه مجله اتريشي پروفيل با

محمود درويش، شاعر فلسطيني

 

برگردان : فرزانه عظيمی

 

محمود درويش معروفترين شاعر دنياي عرب است. اوکه در سال ۱۹۴۲ در ناصريه بدنيا آمده است، گرچه نقش خود بعنوان شاعرملي را رد کرده، اما همچنان صداي موثر سياسي باقي مانده است،  درويش، که از نگارندگان بيانيه استقلال فلسطينيان در سال  ۱۹۸۸است، پس ازمعاهده اسلو، پست خود در کميته مرکزي "پ.ال.او" را ترک کرد. او در آن زمان گفت" قلب من مي خواست به جريان صلح اعتقاد داشته باشد، اما عقل من نه".

پس از سالها مهاجرت، درويش امروز در رام اله و عمان زندگي مي کند. در اين جا مصاحبه اي را می خوانيد که "اينگه گونتر" در باره چشم اندازهاي صلح در  دوران بعد از عرفات، با وی کرده است.

 

پروفيل: در نامه سرگشاده اي با عنوان " ما از رئيس جمهور منتخب جه مي خواهيم"، که شما بعنوان يکي از ۵۰۰ شخصيت برجسته آنرا امضا کرده ايد، از سوئي خواهان خودداري از اعمال زور شده ايد، اما از سوي ديگر پذيراي کوچکترين سازشي نيستيد. کدام خواست شما اهميت درجه اول دارد.

 

درويش: خواست دمکراسي و يک جامعه آزاد. اصلي ترين مشکل ملي ما، اشغال سرزمين ما از سوي اسرائيل است. اما اين به اين معنا نيست که ما همه چيز را بايد به پايان يافتن اشغال منوط کنيم.

 

پروفيل: آيا شما پس از مرگ عرفات، شانس جديدي براي جريان صلح مي بينيد؟

 

درويش: من مي بينيم که يک شبکه جهاني در حال توليد تصوير غيرواقعي است که گويا با مرگ عرفات، بزرگترين مانع در راه صلح برچيده شده است. من فکر مي کنم که اينطور نيست. هيج رهبر ديگري نمي توانست آنچنان منعطف باشد که او مي توانست. اما عرفات بيشتر مانعي بود در راه رفرم و مبارزه با فساد.

 

پروفيل: پس بدين ترتيب در اين موارد شانس هاي جديدي وجود دارد؟

 

درويش: عرفات حتي جزئي ترين مسائل زندگي ما را نيز تعيين مي کرد، تا حدي که يک وابستگي خطرناک بوجود آمد. در حال حاضر ما به عرفات جديدي نياز نداريم، اما به يک مدير لايق.

 

پروفيل: آيا "نامه ۵۰۰ نفره" بيشتر اين هدف را دنبال نمي کند که رهبري جديد خودمختاري را به پرنسيب هاي ملي مقيد کند؟

 

درويش: من فکر مي کنم، اين نامه دولت آينده را تشويق به تلاش براي مذاکراتي جديدي با اسرائيل، در راه صلح مي کند. در عين حال من از اين واهمه دارم که ما شاهد ضربه ديگري باشيم. آنچه که ما از آريل شارون مي توانيم انتظار داشته باشيم چهار "نه" است: او مي خواهد به فلسطينينان نه يک کشور با مرز هاي سال ۱۹۶۷ بدهد و نه اورشليم شرقي را. او حق بازگشت پناهندگان را به همان ترتيبي رد مي کند که توقف ساختن شهرک هاي اسرائيلي در کرانه غربي را. به زبان ديگر شارون با "نه" هايش ما را از خوش خيالي هايمان رها کرد. من انتظار هيچگونه پروسه صلح واقعي را ندارم، چرا که نقطه حرکت کاملا آشکار است: ما فلسطيني ها نمي توانيم بيش از آنچه که تا بحال کرده ايم، از خواست هايمان عقب نشيني کنيم و اسرائيلي ها هم آمادگي دادن چيزي بيش از آنچه شارون به ما پيشنهاد مي کند را، ندارند.

 

پروفيل: محمود عباس مي خواهد به عنوان رئيس جمهور، بيش از هر چيز بر همبستگي ملي سرمايه گذاري کند. او اميدوار است که در اين حيطه تغييري بوجود بيايد. آيا با او در اين اميدهايش همراهيد؟

 

درويش: شايد اسرائيلي ها و آمريکائيها تلاش کنند راه حلي را تحميل کنند که تفاوتي با موضع گيري شارون نخواهد داشت. به اين ترتيب انتقاضه ادامه خواهد يافت.

 

پروفيل: عمليات انتحاري فقط ضربه به مسئله فلسطين زد. اين علميات فقط بهانه اي را به دست شارون مي داد که بتواند در کرانه غربي حصار بسازد.

 

درويش: زماني که عباس وزير عرفات بود، حماس را متقاعد به يک آتش بس کرد. من فکر نمي کنم که شارون احتياج به  بهانه اي براي انجام مقاصدش داشته باشد. عمليات نظامي اسرائيل در واقع حماس را دعوت به انجام عمليات از سوي آنها مي کند. الان لحظه اي پيش آمده که آمريکا و اسرائيل در بوته آزمايش قرار گرفته اند. عرفات ديگر وجود ندارد. آنها چه به ما خواهند داد. بگذاريد که آنها را امتحان کنيم.

 

پروفيل: آيا عباس از عهده انجام چنين ماموريتي بر ميايد؟ او از کاريسمای لازم برخوردار نيست..

 

درويش: کاريسما چيزي براي فستيوال هاست. ما امروز به شخصيت هاي کاريسمائي نيازي نداريم. بدست آنها هيچ مشکلي حل نخواهد شد. گرچه عرفات از محبوبيت خود براي اين استفاده کرد که مردم را به سازش هائي (مثل اسلو) راضي کرده و آن را به عنوان دستاورد ملي به خورد مردم بدهد، اما در ليست مسائل و مشکلات روزمره، سوال هاي مشخصي قرار دارد. از آن گذشته کاريسما مي تواند از جمله از راه نوشتن سخنراني هاي خوب نيز بوجود آيد.

 

پروفيل: آيا شما حاضريد توان نويسندگي تان را در اختيار عباس بگذاريد؟

 

درويش: من شعر مي نويسم و نه مقالاتي که به چه بايد کرد، بپردازند. اين مسئله من نيست. پيام شعرهاي من، به فلسطينيان اين احساس را منتقل مي کند که موجودات انساني باشند و به آنها کمک ميکند که آرامش خود را در زندگي بيابند. اشعار به آنها بخشی از آن چيزي را بر مي گرداند، که  از دست داده اند. در آنها زيبائي دروني زندگي ما انعکاس مي يابد.

 

پروفيل: اشعار قبلي شما بيشتر از آتش جنگ قلسطينيان مشتعل است.

 

درويش: در گذشته من مطمئن بودم که فردا بهتر از امروز خواهد بود. در حال حاضر فکر مي کنم که همه چيز وارونه اتفاق مي افتد. لحظه حال آشفته تر از آينده اي است، که تا جائي که قابل پيش بينی است پيام خوشي ندارد. تاريخ يک عجوزه است.

 

پروفيل: به نظر مي رسد که شعر معنای چندجانبه داشته باشد، اينطور نيست؟

 

درويش: دقيقا، هيچ شعر خوبي درباره يک پيروزي وجود ندارد. اما من منظورم چيز ديگري است: هرچه انسان جوان تر است، فکر مي کند که رشد تاريخي، بطور منطقي در جاده پيشرفت به پيش مي رود. اما در واقع اين طور نيست. به خصوص وقتي که انسان فکر مي کند چه چيزهائی در سطح بين المللی پيشرفته محسوب مي شوند.

 

پروفيل: بسياري از فلسطينيان شما را بعنوان شاعر ملي خويش مي بينند. شما خود را چطور محک مي زنيد؟

 

درويش: من نمي خواهم شاعر ملي باشم. شايد يک زماني بودم. اما خودم را از اين نقش رها کردم. اين نوع تاثيرگذاري بر وطنم را خيلی وقت است که بهايش را پرداخته ام. شعر يک سفر بي انتها در ناشناخته هاست. شاعر ملي بودن به اين معنا نيست که از فلسطين در هر شعري نام برد. ما ثابت کرديم که فلسطيني هستم، خوب که چه؟ ما چطور ثابت مي کنيم که که ما نويسندگان، موزيسين ها و هنرمندان خوبي هستيم. امروز من آن چيزی را انجام مي دهم که در گذشته جرات آنرا نداشتم: انتشار کتابي با اشعار عاشقانه.  وقتي که در آن از "گل رز" نامبرده مي شود، خيلي ها هنوز آنرا بعنوان سمبلي براي "سرزمين خونين" تعبير مي کنند. اما عکس العمل ها در شب شعر من در رام اله هنگام خواندن اشعار کاموسوترا، بار ديگر به من نشان داد، که مردم تا چه حد تشنه زندگي هستند، تشنه هنر زيبا. اين بيشتر به نفع اسرائيل است تا ما، وقتي که ما خود را تنها بعنوان قربانيان يک رژيم اشغالي به دنيا معرفي کنيم.

 

پروفيل:  شما از "سپيده تلخ استقلال" صحبت مي کنيد.

 

درويش: "تلخ"، براي آنکه ما در برابر اين سوال قرار داريم که آيا تمامي خونهاي ريخته شده، ارزش آن چيز کمي را ، داشت که ما احتمالا" بدست می آوريم: حداکثر ۲۲ درصد سرزمين اوليه مان را، يک کشور، که نام فلسطين بر روي آن است، بدون مشخصات واقعي، کشور سمبليک بدون استقلال واقعي و آزادي.

 

پروفيل: آيا شما يک کشور دو مليتي مرکب از فلسطينيان و يهوديان را ترجيح مي داديد؟

 

درويش: اين روياي من است، اما متاسفانه يک آرزوي محال. براي رسيدن به آن، ما در درجه اول نياز به راه حل دو کشور داريم. و يک فرهنگ سياسي ديگر. تنها شهرک هاي يهودی نشين، ايجاد يک کشور فلسطيني را غيرممکن مي کنند. آنها مانع اصلي براي صلح هستند. در آينده نزديک من پاياني براي اين درگيري نمي بينيم. به همين جهت از خود سوال مي کنم: آيا اسرائيلي ها نيز به هنگام تفکر در مورد آينده، - همچون ما اسير کابوس مي شوند؟