سه شنبه ۱ دی ۱۳۸۳ - ۲۱ دسامبر ۲۰۰۴

كميته دانشجوئي دفاع از زندانيان سياسي

بهروز جاويد تهراني دست به اعتصاب غذا زد

 

  بهروز جاويد تهراني عضو حزب دمكرات ايران و يكي از دستگير شدگان تحصن 28 مرداد ماه خانواده هاي زندانيان سياسي با گذشت بيش از 4 ماه از بازداشت خود روز گذشته دست به اعتصاب غذا زد.

 جاويد تهراني در تيرماه 78 و در جريان وقايع كوي دانشگاه تهران نيز به چند سال زندان محكوم شده بود كه پس از سپري كردن دوران زندان خود در تبعيد گاه رجائي شهر سال گذشته آزاد و مجددا امسال قبل از رسيدن به محل تحصن خانواده هاي زندانيان سياسي در برابر دفتر سازمان ملل در تهران دستگير شد. وي دوران سخت و رنج آوري را در زندان رجائي شهر گذرانده بود و اينك تهديد شده است كه به زندان قزل حصار ( زندان متهمان مواد مخدر) تبعيد خواهد شد.

  بهروز جاويد تهراني در نامه از درون زندان و بند 350 كارگري مي نويسد: «چرا من را از بند يک زندان اوين که مخصوص جرايم سياسي بود به بند سرد و کثيف کارگري انتقال دادند و به من فشار وارد مي آورند که يا براي زندان بيگاري نمايم و يا به زندان قزل حصار که مخصوص جرايم مواد مخدر مي باشد،تبعيدم مي کنند.پس اصل تفکيک جرايم کجا رفت؟شما بگوييد،من چگونه اعتراض خود را به اين بي عدالتي ها که در حقم روا شده است بيان نمايم؟»

 

زنداني سياسي آزاد بايد گردد

 

كميته دانشجوئي دفاع از زندانيان سياسي

komitedefa@yahoo.com 

 

 

فرياد در چاه !؟ 

به نام دادار پاک
بيش از چهار ماه از دستگيري من و دوستانم مي گذرد.دوستانم بينا داراب زند،فرزاد حميدي و حسن قيصري جرمشان اينست که در يک تجمع در مقابل سازمان ملل متحد در تهران تقاضاي آزادي تمامي زندانيان سياسي را کرده اند ولي جرم من اينست که قصد داشتم،تنها قصد داشتم در اين تجمع شرکت کنم.دو ماه اول را همه ما در سلول انفرادي در بدترين شرايط سپري کرديم،بدون هيچگونه بازجويي و تحقيقاتي که لازمه اش اقامت در سلول انفرادي باشد.و هر روز اميد آن را داشتيم که قرار بازداشت ما تبديل به وثيقه يا کفالت مي شود و همگي آزاد مي شويم.هنوز هم باورمان نمي شود که به خاطر هيچ آن همه آزار و اذيت را تحمل کرديم.
در گذشته شنيده بودم که مي گفتند در ايران آزادي بيان موجود است ولي آزادي پس از بيان نه!اگر اينچنين است پس چرا اينجانب پانزده دقيقه قبل از شروع تحصن در مکاني بسيار دورتر بازداشت شدم و اکنون هم بيش از چهار ماه است که دادگاه حاضر به آزادي ام نمي شود.
چرا من را از بند يک زندان اوين که مخصوص جرايم سياسي بود به بند سرد و کثيف کارگري انتقال دادند و به من فشار وارد مي آورند که يا براي زندان بيگاري نمايم و يا به زندان قزل حصار که مخصوص جرايم مواد مخدر مي باشد،تبعيدم مي کنند.پس اصل تفکيک جرايم کجا رفت؟شما بگوييد،من چگونه اعتراض خود را به اين بي عدالتي ها که در حقم روا شده است بيان نمايم؟
آيا راهي به غير از اعتصاب غذا براي من باقي مانده است؟
با اجازه شما مردم شريف مي خواهم اين آخرين راه اعتراض را هم بيازمايم...
با سپاس
بهروز جاويد طهراني
29/9/1383
بند 350 زندان اوين-تهران