درس بزرگ انقلاب بهمن :
انقلاب آری ، بهمن نه !
بخش دوم و آخر
آرش کمانگر
به
باور من رئوس وظايف ما برای جلوگيری از شكست انقلاب آتی مردم ايران به شرح
زير است :
1- حمايت گسترده و
پيگير از مبارزات كارگری و ترقیخواه مردم ايران و پژواك بينالمللی آنها با هدف
ايجاد يك چتر تبليغاتی وسيع برای جنبش داخل كشور و كمك به انزوا و بايكوت بيشتر
رژيم .
2- كمك به سازماندهی
تشكلهای مستقل مردم ( مستقل از دولت، حزب و ايدئولوژی معين )
در داخل كشور نظير سنديكا و اتحاديههای كارگری محلی و سراسری، هستههای مقاومت
جوانان در محلات، تشكلهای زنان، دانشجويان و...
3- مبارزه با كليت رژيم
و در اين راستاافشای هر گونه تلاش و پروژه ای که میخواهد در چهارچوب این
رژیم ، رویای تحقق دمکراسی را به مخیله خود راه دهد .
4- تبليغ، ترويج و روشنگری مداوم در زمينه مطالبات
مهمی چون، جدايی هرگونه دين و ايدئولوژی از دولت، آزادی بیقيد و شرط عقيده، بيان
و تشكل، لغو كامل شكنجه و اعدام، اصل خودحكومتی مردم و مخالفت با سنت " حزب_دولت " ،
تلفيق دموكراسی غيرمستقيم و مستقيم از يك سو و دموكراسی سياسی با دموكراسی اقتصادی
از سوی ديگر، برپايی يك مجلس موسسان مبتنی بر حق رای همگانی و برآمده از انقلاب
برای تعيين مدرن و به دور از جنگ داخلی و كشمكشهای گروهی برای تدوين نوع نظام و
قانون اساسی ايران ( طبعا ما انقلابيون سوسياليست سعی خواهيم
كرد در اين كارزار، حمايت اكثريت مردم را از آلترناتيو خود كه همانا استقرار آزادی،
سوسياليسم و حاكميت كارگران و زحمتكشان است، به دست آوريم.)
5- روشنگری پيرامون اهميت
مبارزه طبقاتی در كنار مبارزه ضداستبدادی و بنابراين اهميت مبارزه برای عدالت
اجتماعی و برابری در كنار مبارزه برای آزادی و دموكراسی .
6- تقويت و پشتيبانی از جنبشهای اجتماعی ديگر نظير
جنبش زنان، جوانان، دانشجويان، محيط زيست، جنبشهای ملی برای حق تعيين سرنوشت خلقها
و...
7- مبارزه توامان با رفرميسم و آنارشيسم، يعنی جدايیناپذير
دانستن مبارزه با اپورتونيسم راست از مبارزه با اپورتونيسم چپ. در دهه های گذشته
هم سوسيال دموكراسی و هم استالينيزم ( كه من مائوئيسم، تروتسكيسم و ديگر قرائتهای
غيرماركسيستی مدعی كمونيسم را در همين كاتاگوری میگنجانم) ضربات هولناكی از دو
سو به جنبش سوسياليستی و كارگری جهان و ايران وارد نمودهاند. عروج مجدد جنبشسوسیالیستی
در گرو وداع گفتن كامل با اين گرايشات و پذيرش يك روايت و قرائت
راديكال_دموكراتيك میباشد .
8- پايان دادن به تفرقه و سكتاريسم در درون طيف چپ
انقلابی و سازمان دادن يك اتحاد بزرگ سوسياليستی با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی، حاکمیت کارگران و زحمتکشان، گذار به_سوسياليسم ، جدايی دولت از هر
نوع ايدئولوژی، آزادیهای بیقيد و شرط سياسی، حق رای همگانی، حق تعيين سرنوشت ملل
، برابری كاملا زن و مرد، سكولاريزه ( عرفی) نمودن همه شئونات
جامعه و اصل خودحكومتی مردم و... چنين اتحادی با الگوی سنتی " حزب واحد و طراز نوين
طبقه كارگر" تفاوت اساسی دارد.
افراد و تشكلات در چنين اتحادی ضمن همكاری و فعاليت حول اشتراكات يادشده، استقلال
و حق گرايش خود را حفظ میكنند. در واقع نه يك اتحاد عمل دموكراتيك است و نه يك
ادغام ايدئولوژيك- حزبی.
چپ
انقلابی آزادیخواه ، در حال حاضر تنها با رسيدن به چنين دركی
از اتحاد است كه میتواند شانس خود را برای آلترناتيو شدن امتحان كند
والا همچون سالهای گذشته در حواشی عالم سياست باقی خواهد ماند. اين چپ از لحاظ
بازتاب مطالبات اجتماعی اكثريت مردم، تنها نيرويی است كه میتواند از ماست مالی
شدن اهداف ضداستبدادی- ضدسرمايهداری جنبش تودهای جلوگيری
كند ولی به دو شرط : اول دست شستن از فرقهگرايی و رسيدن
به اتحاد، دوم مجهز شدن به قرائت راديكال_دموكرات از سوسياليسم .
9- افشای بیامان همه
نيروهای ارتجاعی و بورژوايی در طيف اپوزيسيون كه به دليل امكانات تاريخی- طبقاتی
خويش دست به نقد شانس بيشتری برای به دست گرفتن رهبری مبارزات مردم و بنابراين
به بیراهه بردن آن دارند. اين گزينههای ارتجاعی عبارتند از:
الف.
طيف سلطنت: اينان را بايد در همه جا ( نشريات، رسانههای سمعی و بصری،
سمينارها...) به خاطر " احمقانه و خائنانه" خواندن انقلاب عظيم
57 ، به خاطر تلاش برای استقرار يك حكومت موروثی يعنی احيای سلطه خاندان پهلوی ( كه
در آن شاه اگر حكومت كند، مستبد است و اگر نكند زائد است! ) به خاطر حراست از
نظام بهرهكشی سرمايه مرتبط با امپرياليسم، به خاطر مخالفت با خودحكومتی و دموكراسی
حقيقی، به خاطر مخالفت با حق تعيين سرنوشت اقليتهای ملی ايران و دفاع از شوونيسم فارس
و... نزد مردم ، مستدل و پيگير افشا كرد و حمايت آنها از پنجاه سال استبداد
خاندان پهلوی و از جمله كودتای آمريكايی 28 مرداد و نيز غارت و خروج بيش از 20
ميليارد دلار از بيتالمال در مقطع انقلاب بهمن را برملا كرد.
ب- طيف جمهوریخواهان پارلمانتاریست : اين دستهبندی سياسی، طيف متنوعی را تشكيل میدهد. در يك سوی
آن سوسيال دموكراتها و چپ رفرميست ايستاده و در سويی ديگر آن " مليون"
و " دین باوران سکولار " ، با اين همه در دو نكته اصلی اشتراك نظر دارند :
1- حفظ و تداوم نظام
سرمايهداری در ايران
2- استقرار يك دموكراسی پارلمانی بورژوايی سکولار .
اين طيف اگرچه در زمينه پارهای از مطالبات
دموكراتيك و مفاد جهانشمول حقوق بشر نظير دولت سكولار، آزادی انديشه، بيان و
تشكل، حق رای همگانی، لغو شكنجه و اعدام و... با جنبش كارگری- سوسياليستی
همسو هستند، اما به لحاظ اعتقاد به بهرهكشی سرمايه و نابرابریهای طبقاتی و
بنابراين عدم اعتقاد به عدالت اجتماعی و برابری طبقاتی، به لحاظ ضديت با حاكميت
كارگران و زحمتكشان يعنی اكثريت استثمار شونده جامعه و بالاخره به لحاظ زندانی
كردن افق آزادیخواهی و دموكراسیطلبی مردم در چارچوب تنگ و ناقص دموكراسی ليبرالی
و نيابتی، مخالف انقلاب اجتماعی محسوب شده و در صورت هژمونی آنها سير تحولات
جاری از حداكثر يك انقلاب سياسی فراتر نخواهد رفت. بگذريم كه بسیاری از
نيروهای اين طيف، در هراس از انقلاب اجتماعی ، در حال حاضر با سنگر گرفتن پشت
ادعاهایی از قبیل : " عصر انقلابات به پایان رسیده " و یا " انقلاب
مساوی با خشونت است " و ... حتی حاضر نیستند برای یک انقلاب سیاسی خشک و خالی
جهت سرنگونی رژیم هم مبارزه کنند . بخشی از نیروهای این طیف نیز با چشم دوختن به
مداخله خارجی ، رویای صدور مسالمت آمیز یک " انقلاب مخملی " را در سر
میپرورانند . بعضی از آنها آشکارا امپریالیسم امریکا را دعوت به تکرار الگوهای
افغانستان و عراق در ایران میکنند ، یعنی علنا خواستار مداخله نظامی هستند .
همین جا ذکر این نکته نیز لازم است که هم در طیف سلطنت
طلبان و هم در طیف جمهوریخواهان ، گرایش نیرومندی شکل گرفته که خواهان اتحاد و
همکاری این دو جریان بر محور " دمکراسی خواهی " یعنی مسکوت گذاردن شکل
حکومت آینده است . آنها از طریق طرحهایی چون " منشور 81 " و "
فراخوان ملی رفراندم " و با شعار " همه با هم " مانع از طرح شفاف آلترناتیوهای سیاسی میشوند .
ج - چپ استالینیست : مشخصات عمده اين طيف عبارتند از: درك آشتفته از حكومت شورايی
و بیاعتقادی به حق رای همگانی و حق انتخاب بیچون و چرای همه شهروندان برای تعيين
و تغيير يك نظام - بیاعتقادی به
دموكراسی و آزادیهای بیقيد و شرط سياسی - بیاعتقادی بخشی از آنها به لغو كامل مجازات
اعدام و شكنجه- ساختارهای تشكيلاتی غيردموكراتيك و مبتنی بر كيش شخصيت-
اعتقاد به الگوی شكستخورده " حزب_دولت" و اعتقاد به ادغام
دولت و ايدئولوژی- بیاعتقادی بخشی از آنها
به آزادی مذهب در كنار لامذهبی و از جمله آزادی پوشش- دفاع از الگوهای به شدت بوروكراتيك رايج در بلوك
بهاصطلاح سوسياليستی سابق و بالاخره سكتاريسم و آنارشيسمی كه در نهايت، راست،
رژيم و بورژوازی از آن سود برده و میبرد.
******************* * *
در
يك جمع بندی فشرده میتوان گفت كه برای جلوگيری از تكرار تراژدی شكست
انقلاب بهمن، بايد: با قرائتی راديكال_دموكراتيك، آلترناتيو چپ را
سازمان داد، پيشروترين و ترقیخواهانهترين افكار و انديشهها را در میان
مردم تبليغ و ترويج نمود، مبارزه برای آزادی را از مبارزه برای عدالت اجتماعی ( و
بالعكس) جدا ننمود، به تشكليابی كارگران و توده ها ياری رساند و با اراده ای تلفیق
گشته از شور و شعور ، کمر به تحقق رویای بزرگ مردم کشورمان برای دستیابی به یک زندگی انسانی بست .
هرچه چپ ایران
سريعتر و قاطع تر آستين همت بالا زند ، میتوان به پيروزی
انقلاب آتی اميدوار بود، در غير اين صورت، شكست یا بن بست آن حتمی است. پی
بردن به اين واقعيت تلخ، هيچ استعداد ويژهای طلب نمیكند!
بهمن 83