جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۸۳ - ۱۸ فوريه ۲۰۰۵

اعظم در انتظار اعدام

 

  

 

زنان ايران -حکم اعدام اعظم .ق به اتهام مشارکت در قتل شوهرش پس از دو سال حبس در سال 79 به همرا فرد ديگري به نام عباس .آ هر دو به قصاص نفس محکوم شده بودند پس از طي کردن پنج سال حبس بزودي به اجرا در خواهد آمد .اين زن يکي از هزاران زني است که به دليل وجود ارتباط عاطفي براي کاستن از جرم همدستش اتهام مشارکت در قتل را مي پذيرد.

اغظم .ق معروف به اعظم .د 31 ساله و اهل تهران است هفتمين فرزند خانواده و ثمره ي ازدواج دوم مادري که از راه کارگري خرجي هفت فرزندس را مي داد . پدر او بنا و فردي عياش ،معتاد وبداخلاق بود . پدر اجازه ادامه تحصيل به فرزندانش را نمي داد پسرها مجبور به کار در خارج از خانه و دادن بخشي از حقوقشان به پدر و دختران مجبور به ازدواجهاي زودرس بودند .

پدر اعظم توجهي به مسائل و مشکلات فرزندانش نداشت . به طوري که خواهر اعظم مرتبا مورد خشونت شوهرش قرار داشت و خانواده نيز از او حمايت نمي کرد و برادر او معتاد بود در حالي که خانواده هيچ حمايتي از آنها نمي کرد . درست مثل اعظم که در نهايت بدبختي و فلاکت از خانواده طرد شد .

اعظم در 17 سالگي با زور و کتک پدر مجبور به ازدواج با پسر عمه اش شد. او از اين مرد صاحب دو فرزند شد. شوهر اعظم فردي معتاد و بي مسئوليت بود . آنها مرتب در حال اسباب کشي بودند و شوهر اعظم که حتي خرج مواد مخدرش را هم در نمي آورد خانه شان را بابت مهيا کردن بساط عيش و نوش به دوستان ش اجاره مي داد و کم کم سوئ استفاده از اعظم نيز به مراسم پذيرايي از دوستان معتاد شوهرافزوده شد .

.فرزندان اعظم همواره شاهد اين کج رفتاريها و خشونتها بودند . اعظم در موارد متعددي در ازا تامين خرج ترياک شوهرش و پرداختن مبالغ افراد ديگر براي سوئ استفاده ماهها در اختيارتنها يک مشتري قرار مي گرفت .

اما زندگي اعظم از زمان آشنايي با عباس .آ تغيير کرد. هرچند عباس هم از زمره مرداني بود كه شوهر اعظم او را وادار به معاشرت با آنها مي كرد اما او مخارج آنها را تامين کرد و در قبال مبلغي به شوهر اعظم، ديگر نگذاشت که از او سو استفاده شود . اعظم بارها براي طلاق به دادگاه مراجعه کرده بود اما شوهرش حاضر به آمدن به دادگاه نمي شد. بالاخره اعظم به همراه عباس و دو فرزندش فرار کرد . اين زندگي يک سال طول کشيد تا اينکه شوهر اعظم رد آنها را پيدا کرد و تهديد ها يش شروع شد .

 

رو در رو با حقارتهاي چند ساله

 

اعظم در خانه اي که عباس براي او و فرزندانش خريده بود با شوهرش قرارمي گذارد وقتي شوهر اعظم به خانه آنها مي آيد دعوا و در گيري شروع مي شود . دوبار تمام رذالتهاي شوهر زنده مي شود .اعظم با چوب ضربه اي به شوهر مي زند و عباس دستانش را روي گلوي مرد مي گذارد و فشار مي دهد . جسد را پشت ماشين مي گذاند و درداخل کانال آبي مي اندازند .چندي بعد با مراجعه اعظم به دادگاه براي طلاق غيابي به همرا ه عباس راز آنها فاش مي شود .

پزشکي قانوني به علت پيدا نشدن جسد علت مرگ را تشخيص نداد .و از آنجايي که اعظم و کاوه فکر مي کردند براي دو نفر حکم قصاص صاد ر نمي شود براي اينکه کاوه تنها گناهکار نباشد انجام قتل را هردو به عهده گرفتند .

فرزندان اعظم سالهاست که در مرکز بهزيستي نگهداري مي شوند .و اين روزها او خود را تنها و تنها تر از هميشه احساس مي کنند.حكم اعدام او قطعي شده است اما اين سئوال همچنان باقي مي ماند كه اگر خانواده اعظم او را به ازدواج اجباري شوهر نمي دادند يا اگر قانون و دادگاه به او اجازه مي دادند طلاق بگيرد، ايا اساسا اين قتل اتفاق مي افتاد؟