چهارشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۳ - ۱۶ فوريه ۲۰۰۵

آنها که مي خواهند "در بر همين پاشنه بچرخد"!

ما و جنبش رفراندم

 

کوروش گلنام

چهارشنبه ۲۸  بهمن ماه ۱۳۸۳ ـ ۱۵ فوريه ۲۰۰۵

 

 

 

"ازهمان آغاز براي منتقدين اين پروژه روشن بود که غرض نهائي و يا اگر نخواهيم همه را به يک چوب برانيم نتيجه اجتناب ناپذير اين پروژه چيزي جز تعبيه يک ظرف همکاري بين سلطنت طلبان و جمهوري خواهان شرمگين و طيفي ازنيروهاي سرگردان بين قطب دمکراسي و ضددموکراسي و معبري براي ورود نيروهاي مداخله گرخارجي به صحنه سياست درکناراپوزيسيون براي کسب باصطلاح فرادستي بر جنبش ضداستبدادي-دمکراتيک نبود"  از نوشته اي زير تيتر "چرخ پنجم دمکراسي" از آقاي تقي روزبه، (1)

 

 

همين بخش از نوشته اين نويسنده گرامي براي شيوه برخورد ايشان با مخالفان ديدگاه هاي خود بسنده است. ايشان از دلسوزان و کوشندگان آزادي براي مردم و ميهن است اما چرا چنين برخورد هايي با دگر انديشان و مخالفان ديدگاه هاي خود دارد؟ آيا مي توان پذيرفت و باور داشت که يک پشتيبان و کوشنده راه آزادي و دمکراسي به سادگي ديگران را مورد تهمت هاي ناروا قرار دهد؟ آيا مي توان در گفتار و نوشتار از آزادي نوشت و گفت و آنرا فرياد کرد و ستمگران را افشا نمود اما هم زمان در راه رسيدن به آزادي و حکومتي مبتني بر اراده مردم و پيشرفت در اين راه سنگ اندازي نمود؟ منظور هم ميهن گرامي از "جمهوري خواهان شرمگين" چيست؟ و ايشان بر مبناي چه سند و مدرکي ادعا مي کنند که پشتيبانان رفراندم خواستار "مداخله خارجي به صحنه سياست" ايران هستند؟ آيا صرف اينکه حتا کس يا کساني از پشتيبانان رفراندم خواستار مداخله بيگانگان براي نابودي رژيم آدمخوار "جمهوري" اسلامي باشند، دليل بسنده اي است بر اينکه همه پشتيبانان اين جنبش چنين انديشه و خواستي دارند؟ نويسنده گرامي در باره خواست کثيري از مردم ايران که بدليل شرايط هولناک زندگي و زور و قلدري ستم کاران حاکم، امروز به روشني از آمريکا مي خواهند که در ايران مداخله نظامي کند(به آن گزارش از جلسه سري در خانه علي خامنه اي ويا گزارش آن دانشجوي تيز هوش ايراني که در خيابان ها به راه افتاده است و گفتار مردم کوچه و بازار را ظبط و به برون از کشور فرستاده است، توجه فرماييد)و جرج بوش را به عنوان محبوبترين چهره خود در "روز عشاق" اعلام مي دارند، چه تهمتي در انبان خود دارند و با ديد جستجو گر و يابنده خود آنها را به کجا و چه توطئه اي پيوند مي دهند؟ 

نگارنده يک جمهوري خواه مستقل و بدون هيچ گونه وابستگي سياسي ـ تشکيلاتي و از آن دسته از پشتيبانان همه پرسي در ايران است که سالياني است که به شهادت نوشته ها و در اندازه توان بسيار کم خود، در اين راه تلاش نموده و در اين مدتي که از انتشار فراخوان رفراندم نيز گذشته است هيچ گاه حتا خواست اشاره به اين مورد را نداشته است وامروز نيز به اجبار به آن اشاره مي کند. من به عنوان يک جمهوري خواه نه تنها از پشتيباني از خواست رفراندم در ايران "شرمگين" نيستم که به آن باليده و با تمام توش و توان خود در اين راه کوشيده و خواهم کوشيدا آن کساني بايد شرمگين باشند که بي هيچ سند و مدرکي به ديگران تهمت هاي ناروا مي زنند! آن کساني بايد شرمگين باشند که بردباري شنيدن ديدگاهي مخالف ديدگاه خود را ندارند! آن کساني بايد شرمگين باشند که در تصور خود جامعه و مردم ايران را همآن مي پندارند که 26 سال پيش از اين مي پنداشتند! آن کساني بايد شرمگين باشند که ديدگاه و ايدئولوژي خود را، با وجود  همه ادعاهاي آزادي خواهي و دمکراسي خواهي، برتر از هر کس ديگري ارزيابي نموده و تنها راه برون رفت از تنگنا ها را در انبان انديشه هاي خود مي دانند! آن کساني بايد شرمگين باشند که در يک مبارزه ملي، ازوجود دگر انديشان درکنار خود بيم و هراس دارند!

داستان از آنجا درد آور تر و غم انگيزتر  مي شود که سلطنت طلبان دو آتشه و تند رو حتا بر عليه آقاي رضا پهلوي، که تنها کانديد آنها براي رسيدن به تاج و تخت سلطنت است، بپا خواسته و ايشان را به دليل پشتيباني از خواست رفراندم مورد انتقاد و حمله قرار  مي دهند! داستان از آنجا غم ا انگيز تر و درد آور تر مي شود که سران آدمخوار "جمهوري" اسلامي و گماشتگان آنها از نام رفراندم نفرت داشته و  از هيچ خرابکاري در روند پيشرفت آن جلوگيري نمي کنند! آيا وجدانن مي توان نويسنده گرامي نوشته مورد گفتگو را همکار و همراه اين دسته از مخالفين دانست؟ نه، به هيچ وجه! چنين برخوردي به ايشان نه تنها نادرست و از بيخ و بن اشتباه است بلکه به نفع دشمنان آزادي مردم ايران يعني جمهوري اسلامي، که آقاي روزبه از مبارزان بر عليه آنست، تمام مي شود.

من و حتمن ديگر پشتيبانان همه پرسي در ايران، هيچ شگفت زده نمي شويم از اينکه آقاي داريوش همايون خواست خود را مبتني بر بر قراري حکومت مشروطه سلطنتي در ايران با تنها کانديداي آن، يعني آقاي رضا پهلوي، بيان دارند. اگر آقاي داريوش همايون اظهار مي داشتند که ايشان خواستار بر قراري يک جمهوري در ايران هستند، آن زمان بود که بايد شگفت زده مي شديم! ما از اين هم شگفت زده نمي شويم که کساني بخواهند ما را متهم کنند که شکنجه گران ساواک و يا خفقان و سرکوب و نبود وجود آزادي گفتار و نوشتار و وجود حتا يک نشريه آزاد و مستقل و يا نبود کوشش هاي سياسي در چهره گروه، سازمان و حزب آزادسياسي در دوران شاه را فراموش کرده و جمهوري اسلامي را زاييده رژيم شاهنشاهي ندانيم! و ياما را متهم کنند که با کساني توافق سياسي دراز مدت داشته باشيم که با وجود اعتراف و اقرار سران و سياستمداران بر جسته آمريکايي، مانند آقاي بيل کلينگتون، به انجام کودتا ي مشهور به کودتاي 28 مرداد 1332 در ايران، هنوز هم با درکي بيمار گونه از رويدادها آنرا "قيام ملي" مي نمايند و تلاش دارند که برگ هايي از صفحه هاي تاريخ ايران را يا واژگونه خواني کنند و يا سفيد بگذارند که "حالا هر چه بوده گذشته است!" اما ما اين حقيقت ها را نيز در مي يابيم که ستم گران کنوني بسيار بيشتر از رژيم گذشته بر مردم ستم روا داشته اند که خود بخود براي رژيم گذشته کسب آبرو نموده است. اين حقيقت ها را نيز مي دانيم که رژيم گذشته دست کم در زندگي خصوصي مردم و يا کساني که با سياست سر و کاري نداشتند دخالت ننموده، مردم عادي را به شلاق نبسته و شيوه وحشيانه قصاص اسلامي و بريدن دست و پا و سنگسار کردن مردم بي پناه و خارج از دستگاه" خودي" را به کار نمي برد! پول گلوله هاي شليک شده در اعدام ها به قلب و مغز جوانان بي گناه مردم را از خانواده هاي عزيز از دست داده در خواست نمي کرد، کودکان را اعدام نمي کردو در زندانها، به بهانه هاي ايدئولوژيکي و در چنين سطح گسترده اي، به دختران و زنان تجاوز نمي کرد، شيوه تواب سازي و نمايش هاي تلويزيوني را در اين حد گسترده و تهوع آور انجام نمي دادو براي زندانيان سياسي در زندانها، زندان هاي ديگر(زندان در زندان)ايجاد نکرده و اجبار ايدئولوژيکي درست نمي کرد. هنوز سخن اقاي عمويي در يکي از آخرين مصاحبه هاي خود در گوش ها ي ما است که گفت: يک روز زندان جمهوري اسلامي برابر با 25 سال زندان دوران شاه بوده است(نقل به مفهوم)، مشابه آنچه که فرج سرکوهي نيز پس از رهايي از دست دژخيمان جمهوري اسلامي و بسياري ديگر از زندانيان دو رژيم، بر آن تاکيد داشته اند. گذشته از اين حقايق ما امروز بر اين امر نيز به خوبي واقفيم که دگرگوني و سازندگي بنبادين و کارآمد در ايران به دست نمي آيد مگر با يک خانه تکاني و دگرگوني اساسي در شيوه و نگرش فرد فرد ايرانيان نسبت به، در درجه نخست، خود و سپس جامعه ايران با زدودن خرافات از درون خود و جامعه و دست يابي به يک انديشه پيشرو وعلمي همآهنگ با ساختار جامعه ايران، نه انديشه ها و تئوري هاي وارداتي، ناهم گون و نا هم خوان با ساخت جامعه ايران! امروز نمي توان با تحليل هاي طبقاتي که امتحان ناکآرامدي خود را در "شوروي" سابق و وابسته هاي آن، که "بلوک شرق"ناميده شده اند، هم چنين در چين، کره شمالي و کوباو..پس داده اندو هميشه به پديد آمدن قدرت هاي سرکوبگر ديگري زير نام و لواي"طبقه کارگر و زحمتکش" انجاميده است،  به جنگ ستمکاران در ايران رفت. يک واقعيت امروز اين است که طرفداران پادشاهي در ايران، به زعم گروهي از هم ميهنان، تنها شامل "بورژواها" و يا " مرفه هاي بدون درد گذشته" نبوده و طيفي از اقشار گوناگون، از پايين ترين تا بالاترين طبقه هاي اجتماعي را در بر مي گيرد. نمي شود همه عمر را در پي پنهان کردن حقيقت ها ، انکار آنها و بيش از همه فريب خود باشيم! گيريم آنچنان که طرفداران رژيم پادشاهي مبالغه گويي و يا تصور مي کنند نباشد و به هيچ وجه بيشترينه مردم در ايران خواستار بازگشت سلطنت نباشند(که از ديد من چنين است). اما اين را بايد در ديد داشت که اين بر آوردها در زماني است که در درون ايران امکان يک مبارزه عادلانه و رخ در رخ با اين دسته از هم ميهنان مشروطه خواه و سلطنت طلب ممکن نيست. در آنزمان هواخواهان باز گشت سلطنت بايد اين توانايي را داشته باشند تا با شرافت، بدون ناخوانده و سفيد گذاشتن و يا واژگونه کردن صفحه هايي از تاريخ ايران، در برابر چشم مردم و در فضايي آزاد، از اساس ديدگاه هاي خود دفاع کنند هم آنگونه که مخالفان ديدگاه هاي آنها نيز چنين خواهند کرد.

دفن کينه ها و پايان کينه ورزي ها

اين گفته نگارنده به عنوان يک پشتيبان همه پرسي و کاربرد تا نهايت قابل تحمل شيوه هاي مسالمت آميز بدون قرباني کردن منافع مردم و ميهن، تکراري است که بگويد که بر اين باور است که براي سازندگي بايد کينه هاي گذشته را دفن کرده و به جاي کينه ورزي و انتقام جويي هايي که مي تواند تا ابد ادامه يابد و ما و جامعه مارا در پس ماندگي و فلاکت نگه دارد، براي هميشه به آن پايان داده و راه نو و تازه اي دنبال کنيم.  تا از تهمت زني ها بر مبناي ارزيابي هاي گمانه اي و تصورها و نتيجه گيرهاي فرضي و خيالي همآنند آنچه که در زير مي آيد، دست بر نداريم، ما هواداران "چرخيدن در بر همين پاشنه" هستيم:

"يکي ازنقاط آسيب پذيرجنبش ضداستبدادي-دمکراتيک مردم ما وجود امواج سيال و نيرومندي ازروشنفکران بي ريشه و فعالين سياسي است که درنقش چرخ پنجم دمکراسي کارکردي جز آشفته کردن مرزهاي صف دمکراسي واستبداد ندارند. درشرايط عادي و رکود عموما آنها ازاستبداد حاکم آويزان شده و توجيه کننده اقتدار آنند ووقتي هم که فضاي سياسي، بحراني و ملتهب ميشود و استبداد حاکم درانزواي کامل قرارمي گيرد،براي ادامه وظيفه فوق درنقش تازه اي ظاهرميشوند. آنها،با نيروهاي مستبد ترازنوين و دشمنان تازه ازراه رسيده دمکراسي وارد معامله و مغازله شده وباگل آلود کردن آب، جاده صاف کن آنان براي صعود به قله قدرت مي شوند. آنها باوجود سردادن شعار دمکراسي، بجاي آنکه درسيماي دمکرات هاي رزمنده وارد ميدان شوند،عموما درسيماي محلل و جوش دهندگان بين دمکراسي و دشمنان دموکراسي وارد ميدان مي شوند." همآن

اگر نخواهم بگويم بي مسؤليتي، که هم ميهن گرامي آنرا توهين به خود بدانند، حقيقتن شهامت و حسارت مي خواهد که به اين سادگي و راحتي به ديگران چنين تهمت هاي سنگيني وارد نمود! اين گفته نيز تکراري است که مشکل بزرگ ما ايراني ها تنها حاکمان ستمگر نيستند که در اين پس ماندگي ها و گرفتاريهاي فاجعه بار؛ شيوه زندگي، پندار و کردار و رفتار ودر نهايت فرهنگ آلوده به خرافه ها، و صدور حکم محکوميت هاي بي اساس و پايه و بي ارزيابي هاي درست و ارائه سند و مدرک قانوني و يا محکمه پسند، تنگ چشمي ها  و.. تک تک خود ما، که نيروي زيادي رااز ما گرفته و خواهد گرفت، نيز بسيار نقش داشته است و همچنان خواهد داشت.

جنبش رفراندم و زمينه اي تاريخي

جنبش رفراندم زمينه تاريخي اي فراهم آورده است تا ما خود را بيشتر مورد بررسي و نقد قرار دهيم. هم ميهن گرامي آقاي تقي روزبه دوست مردم و آزاديخواه است اما شيوه برخورد ايشان دوستانه نيست و به سادگي مورد بهره برداري دشمنان مردم قرار مي گيرد. کسيکه از انديشه، ديدگاه و جهان بيني خود اطمينان دارد، از نشستن بر سر يک ميز و گفتگو با مخالفان خود نمي بايست هراسي داشته باشد. امروز مردم ايران با 26 سال گذشته بسيار تفاوت دارند و با تجربه هاي بسيار تلخ، دردناک و هشيار کننده اي که به دست آورده اند، به سادگي نه فريب مي خورند و نه در هر دامي گرفتار مي شوند. حتا مردم عادي در درون ايران بسيار ژرف تر و حقيقي تر از بسياري از ما روشنفکران و کوشندگان سياسي در برون مرز، از رويدادها تحليل و تفسير دارند. نگران نيروهاي "جاده صاف کن" نباشيد!     

 

 

 

1 ـ آمده در سايت رفراندم، گويا، عصر نو، پيک ايران و ...