چهارشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۳ - ۱۶ فوريه ۲۰۰۵

اصلاح‌طلبانی بدون برنامه‌ی اصلاحی

به انتخابات رياست جمهوری نزديك می‌شويم و همگان در انتظار برنامه‌های نامزدها هستند. در اين ميان بايد پرسيد: آيا اصلاح‌طلبان ايران از برنامه‌های اصلاحی خود دست شسته‌اند؟ شكست ايشان در دو قوه مقننه و اجرائيه و جدان افتادن از مردم درسی برای آنها نبوده است؟ آيا بسنده كردن به يكسری شعارهای به ظاهر ”اصلاح‌طلب” همان درسی است كه از شكست خود گرفته‌اند؟ صدای آلمان گفتگويی داشت با حسن شريعتمداری و بابك اميرخسروی، دو تن از فعالان سياسی خارج از كشور در نقد برنامه برنامه‌ی اصلاح‌طلبان دينی.

 

داود خدابخش

 

در ايران اگرچه تمامی جناح‌های حكومتی نامزدهای خود را برای احراز مقام رياست جمهوری معرفی نكرده‌اند و يا جناح‌ها بر سر يك كانديدای مشترك به توافق نرسيده‌اند، ولی كارزار انتخابات چندی است كه آغاز شده است. در اين ميان كانديد اصلاح‌طلبان، يعنی جبهه مشاركت ايران اسلامی و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی معرفی شده و او دكتر مصطفی معين، وزير سابق آموزش عالی در دولت محمد خاتمی است. از قرار معلوم جبهه اصلاحات نتوانسته‌ است از ميان مصطفی معين و مهدی كروبی، بر سر يكی به اجماع نظر برسد.

بهرحال آنچه كه در اين انتخابات از سوی نامزدهای هر يك از جناح‌ها انتظار می‌رود، ارائه‌ی يك برنامه‌ی مشخص است. يك تفاوت اين انتخابات دوره‌ی نهم با دوره‌های قبلی در اين است كه نامزدها ديگر نمی‌توانند با تكيه زدن بر ”انقلابی” بودن خود و يا ارائه‌ی يك چهره‌ی كاريزماتيك بر افكار عمومی تأثير بگذارند. به نظر می آيد كه اين بار، معيار و سنجه، برنامه‌های ايشان برای اداره‌ی امور مملكت و ارائه‌ی راه‌های برونرفت از بحران‌های ملی و بين‌المللی خواهد بود و مردم در واقع به برنامه‌هاست كه رأی می‌دهند، آنهم بشرطی كه شوق شركت در انتخابات در ايشان بيدار گردد.

آنچه كه تاكنون از كانديد اصلاح‌طلبان دكتر مصطفی معين شنيده می‌شود، به نظر نمی‌آيد كه بتوان بر آن نام برنامه گذارد و سخنان وی از برخی شعارها پا فراتر نمیگذارند. آقای حسن شريعتمداری، عضو شورای سياسی اتحاد جمهوريخواهان ايران معتقد است كه اين شعارهای آقای معين برای مردم جذابيتی ندارند:

 

”آقای معين در برنامه‌ی خودشان از كليات سخن گفته‌اند. اين برنامه فاقد عناصر لازم برای جلب مردم و جذب آنهاست و هيچ طرحی (concept) برای گذار از مشكلاتی كه آقای خاتمی در دوره‌یرياست جمهوری‌اش داشت، در اين برنامه وجود ندارد و هيچ راهكاری برای يك نوع نوآوری‌های جديد ارائه نشده است. مضافا اينكه آقای معين آن مشخصاتی را هم كه آقای خاتمی داشت، نخواهد داشت و بنابراين گمان من اين است كه مردم در حالت عادی از آقای معين استقبال چندانی نخواهند كرد. اصلاح طلبان اگر می‌خواهند در برابر كانديداهای قوی مثل آقای رفسنجانی بتوانند داوم بياورند، از يكطرف، و از طرف ديگر از حمايت مردم برخوردار باشند، بايستی به نقاط حساسی كه مشكلات امروز جامعه است خيلی صريح و با شجاعت انگشت بگذارند و آن را مطرح كنند. بايد راهكارهايی را ارائه دهند كه چگونه می‌توانند حداقل چند گام جلوتر از آنچه كه آقای خاتمی رفت، در بسط دمكراسی و جامعه‌ی پيش روند، اينكه مشكلات معيشتی مردم را چگونه حل كنند، در صحنه‌ی سياست خارجی چه می‌خواهند بكنند، رابطه‌ی ايران و آمريكا را چگونه می‌خواهند اصلاح كنند، ديدشان نسبت به مشكل انرژی اتمی چيست، نسبت به مسائل منطقه‌ای چه نظری دارند و از مجموع اينها بايد يك برنامه‌ی انتخاباتی قابل لمس برای مردم ارائه دهند. متأسفانه آنها نتوانسته‌اند چنين كاری را انجام بدهند و در حقيقت مطلبی برای گفتن ندارند. بنابراين حدس من اين است كه مردم آنها را همانطور كه در جريان اعتصاب نمايندگان مجلس فراموش كردند، اين بار نيز فراموش خواهند كرد.”

ديگر بر همگان روشن است كه محدود بودن اختيارات رئيس جمهوری و نظارت استصوابی شورای نگهبان از جمله دلايلی بوده كه شكست رياست جمهوری كنونی، محمد خاتمی در اجرای طرح‌های اصلاح‌طلبانه‌اش را بدنبال داشته است. اين دو عامل بصورت دو لايحه به مجلس ارائه شد كه تصويب آن فرجامی نداشت. از نظر برخی، انتظار میرفته كه دستكم كانديد جديد اصلاح‌طلبان، يعنی آقای معين پيگيری اين دو لايحه را در برنامه‌ی خود بگنجانند، در غير اينصورت همانگونه كه خود آقای محمد خاتمی اظهار داشته، رئيس جمهور تبديل به يك تداركاتچی خواهد شد. حال اين پرسش مطرح می‌شود، وقتی آقای معين خود از طرح خواست‌های اصلاح‌طلبانه پرهيز می‌جويد، آيا خود را با دست خود به يك تداركاتچی بدل نخواهد كرد؟ آقای بابك اميرخسروی، عضو شورای هماهنگی اتحاد جمهوريخواهان ايران در زمينه‌ی برنامه‌های آقای معين معتقد است:

”تا جايی كه من گفته‌های آقای معين را دنبال كرده‌ام، اگر اين حرف‌ها در همين حد بماند، تصور نمی‌كنم كه بتواند مردم و اين جوانان را كه دلسرد و مأيوس شده‌اند را به پای صندوق‌های رأی بكشاند و بتواند جلب حمايت عمومی را داشته باشد. برای اينكه جبهه‌ی اصلاحات بتواند به نوعی اين وضع را عوض بكند، و اساسا نه فقط به اين مناسبت، بلكه ضرورت اجتماعی و سياسی نيز هست، بايد با يك پلاتفرم منسجمی وارد ميدان شود.”

 

دويچه وله: ”آقای معين پس چه می‌گويند؟”

 

بابك اميرخسروی: ”مثلا ايشان در آخرين ديداری كه با جوانان داشته‌اند، در جايی كه از اصلاحات ساختاری صحبت می‌كنند، بلافاصله می‌گويند كه اصلاحات ساختاری به نظر من در حوزه‌های مختلف علمی، اقتصادی، اجتماعی و مديريتی است. در مجموعه‌ی صحبت‌هايش حتی يكبار راجع به اصلاحات سياسی كه اينقدر مردم به آن نياز دارند و اساسا رشد جامعه در گرو آن است، صحبتی نمی‌كند. به همين علت من فكر می‌كنم كه اگر خواست‌ها و شعارهای ايشان در چارچوبی نباشد كه بتواند اين وضع روحی جوانان را تغيير بدهد و در آنها شوقی برای شركت در انتخابات ايجاد نكند، تصور نمی‌كنم كه نامزد اصلاح‌طلبان بتواند، بويژه در برابر رقيبی چون رفسنجانی قد علم كند.”

 

دويچه وله: ”فكر می‌كنيد آقای معين چه شعارهايی بايد بدهند؟”

 

بابك اميرخسروی: ”به نظر من اين ستاد انتخاباتی كه ايشان دارند بايد يك پلاتفرم جامعی را در زمينه‌های مختلف طرح كند. از جمله مسائل مطروحه در اين پلاتفرم بايد بر تأمين پيشرط‌های يك انتخابات آزاد تكيه كند، دفاع از جمهوريت نظام، حقوق ملت كه در قانون اساسی هم درج شده و تا به حال در خيلی موارد پايمال شده را در آن قيد كند، مسئله‌ی آزادی مطبوعات و آن طرح لايحه‌ی مطبوعات را كه دولت خاتمی در آغاز مجلس ششم داد و متأسفانه مسكوت ماند، مطرح بكند، مسئله‌ی آزادی احزاب را مطرح بكند، شعار «ايران برای ايرانيان» كه در زمان خودش خيلی محبوبيت پيدا كرده بود، دوباره بايد مطرح شود و اينها مسائل خيلی اساسی و مهمی هستند. از جمله‌ی اينها بازنگری و اصلاح در قانون اساسی است، دستكم در حد دو لايحه‌ای كه آقای خاتمی مطرح كردند، يعنی لغو نظارت استصوابی شورای نگهبان و بالا بردن اختيارات رئيس جمهور كه بتواند از حالت تداركاتچی در بيايد و به يك رئيس جمهور كارسازی مبدل شود. نكته‌ی ديگری كه به نظر من بسيار مهم است، مسئله‌ی گفتگو و عادی كردن روابط سياسی و ديپلماتيك با ايالات متحده‌ی آمريكاست. در صحبت‌های ايشان تنها مختصر اشاره‌ای به اين موضوع شده، ولی خيلی ضعيف و جنبه‌ی تدافعی دارد. مثلا می‌گويد ما با هيچ كشوری از جمله با آمريكا نبايد برای مذاكره هراس داشته باشيم. اين يك حالت بسيار منفعلانه‌ای است. ايشان بايد خيلی صريح و روشن بگويند كه اين عادی‌شدن مناسبات برای تنش‌زدايی در منطقه و جهان بسيار مهم است و اين هم به نفع ملت ايران است و هم به نفع ملت آمريكا كه البته بر اساس حقوق برابر و احترام متقابل خواهد بود. به نظر من اينها نكاتی است كه اگر در برنامه‌ی انتخاباتی ايشان بطور صريح مطرح نشود، نمی‌توان به فرجام اين انتخابات اميد داشت. من حتی معتقدم كه اگر آقای معين يك برنامه‌ی منسجمی ارائه بدهد، برنامه‌ای كه شور و شوق ايجاد كند، ولو اگر بدين خاطر نگذارند آنها در انتخابات شركت كنند، به تصور من باز هم برنده‌ی نهايی جبهه‌ی اصلاحات است، زيرا كه رفتن به پای حكومت و قدرت به هر ترتيبی كه فايده ندارد. اينها اگر نتوانند به نفع مردم كاری انجام بدهند، اگر اين برنامه تا اين حد ضعيف بماند و دارای خواست‌های اساسی نباشد، معلوم نيست كه مردم در يك مصلحت‌انديشی به آقای رفسنجانی رأی ندهند، برای اينكه او لااقل شعارهايی كه می‌دهد، اين اميد هست كه بخاطر قدرتی كه دارد بتواند اين شعارها را عملی كند.”